شناسهٔ خبر: 9451 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

مروری بر فیلم «سر به مهر»؛

تقدس یک راز

سر به مهر «صبا» را می‌توان در جای جای جامعه‌ی امروزمان پیدا کرد. دختری که همدمی جز وبلاگش ندارد، وبلاگ «آرام باش» دقیقاً جایی است که صبای خجالتی درونی‌ترین و حساس‌ترین لحظات زندگی‌اش را با نوشتن پست بازگو می‌کند.

 

فرهنگ امروز/نفیسه ترابنده: سر به مهر به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی هادی مقدم‌دوست، نمونه‌ای خوش‌ساخت در سینمای دینی است. سر به مهر توانست در سی‌ویکمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو و دومین جایزه‌ی گفتمان انقلاب اسلامی (ققنوس) را برای هادی مقدم‌دوست به ارمغان آورد.

 

فیلم، داستان صبا دختری 32 ساله است که دور از خانواده در تهران زندگی می‏کند، او دغدغه‌هایش را در وبلاگی به نام «آرام باش» می‌نویسد و با مدرک ارشد به دنبال کار است. لیلا هم‌خانه‌ی صبا در شرف ازدواج است و بعد از رفتن او صبا باید خانه را که برای پدر و مادر لیلاست تخلیه کند، از طرفی صبا دوست ندارد که لیلا بفهمد او از این موضوع نگران است. «پریا» خواهر صبا طی یک سانحه نابینا شده است، پدر آن‌ها پول کافی برای عمل او ندارد، صبا برای کمک به خواهرش تمام پس‌انداز خود را به حساب پدرش می‌ریزد.

«حامد» برادر لیلا به صبا توجه دارد، او که دختری 6 ساله دارد و از همسرش جدا شده است از هند برای صبا سوغاتی آورده و عکس‌هایش را به صبا می‌دهد تا ببیند. او شب عروسی لیلا هم سوئیچ ماشینش را به او می‌دهد؛ اما در اتوبان بنزین ماشین تمام می‌شود و صبا این را نشانه‌ای از بی‌خیالی و عدم مسئولیت حامد می‌داند. صبا پس از بازگشت از عروسی درحالی‌که از رفتارهای حامد گیج شده است برای گشایش در کارهایش تصمیم می‏گیرد که از اذان صبح نماز بخواند. لیلا به صبا اطلاع می‌دهد که شب خانواده‌اش به خانه می‌آیند، صبا که فکر می‌کند همه می‌دانند او آدم نمازخوانی نبوده رویش نمی‌شود جلوی آن‌ها نماز بخواند و برای خواندن نماز به فرودگاه می‌رود. لیلا و حامد از صبا برای کار در برج میلاد دعوت می‌کنند، حامد اظهار می‌دارد که ترس از ارتفاع دارد و عنوان مدیر تشریفات را به صبا می‌سپارد؛ اما صبا دعوت آن‌ها را نوعی توهین به خود می‌داند و آنجا را ترک می‌کند. لیلا با تماس با صبا ضمن دلجویی، از او خواستگاری می‌کند و صبا تمام نگرانی‌اش گفتن راز بزرگ نماز خواندنش به آن‌ها می‌شود. در ساعات کاری حامد با صبا درباره‌ی ویژگی‏های کسانی که از آن‌ها بدش می‌آید صحبت می‌کند، ویژگی‌هایی که در صبا وجود دارد و صبا فکر می‌کند که منظور حامد دقیقاً خود اوست؛ اما حامد تأکید می‌کند که فرد خاصی را در نظر ندارد.

خانواده‌ی حامد برای خواستگاری رسمی به شهر صبا می‌روند. صبا با تشویق خواهرش که از طریق خواندن وبلاگ به مشکل او پی برده، تصمیم می‌گیرد که رازش را به حامد بگوید؛ اما با وجود اینکه حامد نیز فهمیده است صبا چیزی را پنهان می‌کند باز هم نمی‌تواند و در زمانی که برای گردش می‌روند چون نمازش در حال قضا شدن است بدون مقدمه با فریاد صحبت دیگران را قطع می‏کند و پریا به کمکش آمده و می‏گوید که نمازش را نخوانده است. پس از چند روز لیلا از طرف حامد، صبا را به سینما دعوت می‌کند، صبا نمازش را نمی‌خواند تا در سینما مجبور به خواندن شود. صبا قبل از شروع فیلم باز هم نمی‌تواند موضوع را به حامد حتی با ارسال پیامک بگوید. او که سرمای شدیدی خورده در هنگام تماشای فیلم خوابش می‌برد و وقتی بیدار می‌شود که نماز ظهرش قضا شده است. صبا با ناراحتی سالن را ترک کرده و با تردید بالاخره پیامک من میرم نماز بخوانم را برای حامد ارسال می‌کند. صبا در حال بستن قامت است که جواب اس‌ام‌اس حامد می‌رسد؛ اما او بدون باز کردن پیام نمازش را شروع می‏کند.

سر به مهر با نگاهی طنزآلود به سراغ یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های نسل جوان یعنی به جای آوردن مناسک دینی رفته است.

تیتراژ فیلم با حدیثی از امام علی (علیه السلام) درباره‌ی توکل آغاز می‌شود: «آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستین‌ها را بالا بزن، آن‌گاه دستان خدا را خواهی دید که زودتر دست به کار شده است.» در نماز، برخلاف بسیاری دیگر از آیین‌های عبادی مذهبمان، بشر به‌صورتی سرراست و بی‌واسطه با خود خداوند وارد گفت‌و‌گو می‌شود. روی صحبت مستقیماً با خداست و نه کس دیگر و ازهمین‌رو، توکل محض است و نه توسل.

صبای فیلم سر به مهر با بازی درخشان لیلا حاتمی دختری است که آشفتگی روانی دارد، ناآرام است و بسیار خجالت می‌کشد؛ اما جزئیات زندگی شخصی خود را در وبلاگش می‌نویسد. وقتی سراغ نماز می‌رود که در زندگی انواع و اقسام مشکلات روحی، خانوادگی و مالی دارد. خواهرش کور شده و او تقریباً تمام پولش یعنی 3 میلیون تومان را برای درمان خواهرش می‌دهد. پدرش در خانه‌ای روستایی در فضایی دور از هیاهوی تهران با نامادری صبا زندگی می‌کند و صبا در تهران در خانه‌ی دوستش (لیلا) مهمان همیشگی است و ازاین‌رو همواره خود را زیر منت او می‌داند و احساس بدی دارد. او با اینکه توجهاتی از حامد (برادر لیلا) دیده است؛ اما با گفتن این جمله که «خدایا وقتی یه چیزی هم مشخصه هم نامشخصه یعنی در واقع نامشخصه»، در احساس حامد نسبت به خودش تردید دارد. بنابراین، صبا از مشکلات و سردرگمی‌ها به یاد خدا می‌رسد، وقتی که از همه کس ناامید شده است خلائی در وجودش حس می‌کند، یک حس نیاز، نیاز به کسی که قدرت لایزال دارد و می‌توان به او تکیه کرد. او که اولین نمازش را در نمازخانه‌ی فرودگاه می‌خواند خیلی سریع لیستی از حاجات مادی و دنیایی خود را از خداوند مطالبه می‌کند، خدایی که انگار تازه قدرتش را درک کرده است. صبا برای چشمان خواهرش، آشتی کردن منیره (همان دختری که روزی صبا نماز خواندن او را مسخره می‌کرده) دعا می‌کند و در آخر اظهار می‌دارد که شرمش می‌آید برای ازدواجش دعا کند.

در واقع صبا دقیقاً جایی به سراغ خدا می‌رود که مشکلات زندگی‌اش در نظر وی لاینحل به نظر می‌رسد؛ اما پس از آنکه به‌تدریج مشکلاتش در طول فیلم حل می‌شود؛ یعنی هم بیمه‌ی تکمیلی خواهرش برای عمل کردن چشم‌هایش درست می‌شود و هم کار پیدا می‌کند و هم از احساس حامد نسبت به خودش مطمئن می‌شود، چون تکیه‌گاهی استوار پیدا کرده است به راهش که همانا نماز خواندن است ادامه می‌دهد و در پایان فیلم نیز وقتی پس از اطلاع از قضا شدن نماز ظهرش با ناراحتی سالن سینما را ترک کرده و با تردید بالاخره پیامک من میرم نماز بخوانم را برای حامد ارسال می‌کند، در حال بستن قامت است که جواب اس‌ام‌اس حامد می‌رسد؛ اما او بدون باز کردن پیام نمازش را شروع می‏کند؛ چراکه به عشقی ناب‌تر رسیده است.

از نکات مثبت فیلم، انتخاب نام فیلم می‌باشد. از تعبیر «سربه‌مُهر» معمولاً درباره‌ی راز استفاده می‌شود، برخلاف پیش‌زمینه‌ی فیلم که بیننده را به دنبال رازی در گذشته‌ی صبا می‌کشاند، راز صبا همان سر به مهر گذاشتن یعنی نماز خواندن او است و فیلم دقیقاً جایی تمام می‌شود که صبا تصمیم می‌گیرد تنها رازش را که نماز خواندن است، فاش کند. فیلم اشاره‌ای به یکی از مشکلات جامعه‌ی دینی ما دارد و آن باور غلطی است که نماز خواندن در حضور دیگران ریا محسوب می‌شود درحالی‌که در یک جامعه‌ی دینی انجام مناسک باید با افتخار و آشکارا انجام شود و انجام ندادن واجبات مایه‌ی خجالت و سرافکندگی افراد باشد.

«صبا» را می‌توان در جای جای جامعه‌ی امروزمان پیدا کرد. دخترهایی که به خاطر حضور در اجتماع از شهر و خانواده خود دور می‌شوند، به دانشگاه می‌روند، بعد درس می‌خوانند که بیکار نباشند، بعد توقعشان همگام با سطح تحصیلشان بالا می‌رود، بعد ازدواجشان را در تمنای یک زندگی رؤیایی (و یا شاید خیالی) به تأخیر می‌اندازند و تحصیلات عالیه را می‌گذرانند بی‌آنکه به سخت‌تر شدن شرایط‌‌شان فکر کنند. دختری که همدمی جز وبلاگش ندارد، وبلاگ «آرام باش» دقیقاً جایی است که صبای خجالتی درونی‌ترین و حساس‌ترین لحظات زندگی‌اش را با نوشتن پست بازگو می‌کند؛ اما توجهی به راه‌حل دوستانش و کامنت‏‌های آن‌ها ندارد. او وقتی در قرار وبلاگی حاضر می‌شود ادعا می‌کند که فقط خواننده‌ی وبلاگ است، ولی از نزدیک صبا را می‌شناسد و در برابر انتقادهای دوستانش از رفتارها و تصمیم‌گیری‌های صبا به توجیه رفتارهای او می‌پردازد. از جست‌وجوهایی که صبا در آغاز فیلم در اینترنت می‌کند این تنهایی و به بن‌بست رسیدن مشخص می‌شود، جست‌وجوهایی مثل: مبارزه با افسردگی، تأخیر در سن ازدواج، خرید گربه‌ی خانگی، سایت کاریابی و ...

فیلم تأکید بسیاری بر علاقه‌ی صبا به خوردن پرتقال دارد، او با چایی هم پرتقال می‌خورد و در قرار وبلاگی تنها خوراکی که با خود می‌برد یک کیسه پرتقال است. میوه‌ی پرتقال در روان‌شناسی شخصیت بر اساس میوه‌ی مورد علاقه، نماد صبر است. صبا صبور و پرطاقت کارها را به آهستگی و با متانت انجام می‌دهد بسیار کم‌رو و خجالتی است. دوست دارد شریک زندگی خود را با دقت و تمام احساس قلبی انتخاب کند و از هرگونه مشاجره و ناسازگاری اجتناب می‌کند.

یکی از پیام‏های مثبت فیلم مسئله‌ی «در جریان بودن» است؛ یعنی اگر در جریان شرایط نیستیم درباره‌ی دیگران به‌راحتی قضاوت نکنیم و این یکی از معایب ما و جامعه‌ی ماست که این فیلم به ما یادآور می‌شود.

در زمانی که متأسفانه فیلم‌سازان ما برای به دست آوردن گیشه به سراغ فیلم‌های سخیف عاشقانه یا لودگی می‌روند، فیلم سر به مهر نشان داد که سینمای دینی در ایران از چه ظرفیت والایی برخوردار است و می‌توان مفاهیمی چون نماز و عبادت را بی‌آنکه دچار شعارزدگی شود، با نوآوری در سینما نشان داد.

 

 

 

 

نظرات مخاطبان 1 11

  • ۱۳۹۲-۱۰-۰۹ ۲۲:۱۶ستاری 2 5

    از نقد خوب شما متشکریم
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۰۹ ۲۲:۳۱Fiora 2 3

    ممنون. بسیار عالی بود.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۱۰ ۱۰:۲۶الهام 1 2

    واقعا سر به مهر فیلمی جالب و تاثیر گذار است.چه جالب که منتقد به پرتغال خوردن صبا توجه کرده است.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۱۹ ۱۳:۲۲سمیه 2 6

    من یه چیزی شبیه همین مشکل صبا داشتم حتی فراتر درباره حجاب هم مشکل داشتم اما خدا من را نیز کمک کرد.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۸ ۱۶:۲۹پیمان 1 9

    سلام
    منم با نظر الهام موافقم
    واقعا نقد عالی بود
    در واقع من بخاطر تبلیغ فرهنگ امروز رفتم فیلم را دیدم 
    بعد که آمدم این مطلب را خواندم دیدم که به فوق العاده بود
    خیلی دوست دارم از منتقد ارجمند (در صورت امکان) چند تا سوال بپرسم
    ایمیلمو دادم
    منتظر الطاف شما هستم
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۲ ۱۹:۳۱ 7 2

    دو نفر در این فیلم نماز می خوانند، یکی دختری نابینا (خواهر صبا) و خود صبا که از نظر اجتماعی انسانی ناموفق است، به نظر این فیلم "دین افیون توده" را نشان میدهد، برخلاف ذوق زدگی منتقدان ارزشی
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۴ ۱۲:۳۳سام 2 2

    مدت ها بود فیلم به این خوبی در سینما ندیده بود.واقعا از آقای مقدم دوست متشکریم.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۴ ۲۳:۵۳فاطمه سادات 0 2

    واقعا فضای مجازی جای خوبی برای پر کردن تنهایی دختران است.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۵ ۱۹:۳۸احسان کرمی 0 3

    ممنون از سایت شما که محلی برای عرضه نوشته های منتقدان جوان و آینده دار سینماست.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۶ ۲۳:۳۰فرشید 0 1

    سر به مهر نمونه یک فیلم عالی دینی است.ممنون از نقد دقیقتان
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۸ ۱۴:۰۹علیرضا 0 1

    به همه دوستان پیشنهاد می کنم روز 10 بهمن برن سینما و فیلم سربه مهر را ببینند.اگر اندکی تردید دارند این نقد را بخوانند تا با اطمینان این فیلم را بببینند.
                                

نظر شما