شناسهٔ خبر: 24151 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بررسی «نقد تکوینی» در ادبیات و هنر؛

روان‎کاوی چرک‎نویس‎ها در نقد تکوینی

عبدالکریمی نقد ژنتیک معمولاً بر آثار ادبی قرن نوزده و بیست متمرکز شده است و به این دلیل که چرک‎نویس و دست‎نوشته‎های چندانی از آثار قرون قبلی در دست نیست و نیز از زمانی که ماشین چاپ و رایانه و فناوری‎ها در خلق آثار ادبی ایفای نقش کرده است، دست‎نوشته‎های زیادی از نویسندگان و شاعران برجای نمانده است. حال این سؤال مطرح می‎شود که آیا بدون در دست داشتن چرک‎نویس‎ها و با استناد به نوشتار الکترونیکی نیز نقد ژنتیک معنا خواهد داشت؟

 

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: نشست نقدِ «نقد تکوینی در ادبیات و هنر» در ادامه سلسله نقدهای کتاب مرکز انتشارات علمی فرهنگی برگزار شد. در این نشست بیژن عبدالکریمی در ابتدا به توضیح نقد تکوینی پرداخت و در ادامه آن را نقد کرد و به چالشهای پیش روی این رویکرد در عصر رسانههای دیجیتال پرداخت و اینکه در این عصر که نویسندگان از نوشتابزار الکترونیکی استفاده میکنند این نوع نقد رسالت اولیه‌ی خود را از دست داده است.

 

چگونگی شکلگیری نقد تکوینی از چرکنویسها

بیژن عبدالکریمی در ابتدای این نشست به تعریف نقد تکوینی پرداخت و گفت: نقد تکوینی مبحثی نو در نقد ادبی است که «سرچشمه‌ها، خاستگاه‌ها و فرایند زایش، تکوین و شکل‌گیری یک اثر را مطالعه و بررسی میکند؛ به همین دلیل آن را جنینشناسی اثر نیز نامیدهاند». چهره‌هایی مثل لانسون، رودلر و اودیا در دهه‌های آغازین قرن بیست؛ روبر ریکات، رونه ژورنه، گی روبر، ژان لووایان و کلودین گوتو مرش در دهه‌ی پنجاه قرن بیستم از اصحاب این نقد هستند.

وی ادامه داد؛ مطالعهی مراحل تکوین اثر ادبی مطلب تازهای نیست. از قرن نوزدهم میلادی منتقدانی به این‌گونه تحلیل‌ها علاقهمند بودند، فقط با این تفاوت که منتقدان تکوین‌گرا در قرن بیستم و بیست‌ویکم از روشهای سنتی فاصله گرفتند و تحلیلهای خود را بیشتر بر اساس «روان‌کاوی چرکنویس‌ها» قرار دادند. آنان از ورای دست‌نوشتهها و چرکنویسها، چگونگی پدیداری اثر و شکلگیری آن را از ورای نسخههای مختلفی از قبیل «پیشامتن»، «پیرامتن»، «پیشمتن» و «پسامتن» که ژنهای اثر نهایی را در خود نهان دارند مورد بررسی قرار دادند تا نقش تخیل مؤلف در شکلگیری نهایی اثر ادبی را تجزیه و تحلیل کنند. در این نقد تکوینی یا ژنتیک، دیگر صرف متن چاپ‌شدهی نهایی مبنای نقد قرار نمیگیرد، بلکه چرکنویسها و دفترچهی یادداشتهای هر نویسندهای نیز میتواند ملاکی برای نقد ادبی باشد.

عبدالکریمی در ادامهی بحث خود اظهار داشت؛ نوشتههای شخصی، بازماندهی اسراری از نویسنده را آشکار میکنند که ابزار ارزشمندی در نقد متخصصان به شمار میآیند. این کاغذها نشانههایی از یادداشتهای شخصی نویسنده را نیز در خود نهان دارند، نوشتههایی که نویسنده در حین خلق اثر ادبی خطاب به خویش دربارهی مطالبی که به نوعی ذهنش را درگیر کردهاند در گوشهای از کاغذ نگاشته است. در واقع با نگاهی به نوع خط می‌توان به شخصیت و روحیهی نویسنده پی‌برد.

 

خطشناسی و تحلیلهای جدید از آثار ادبی

این محقق افزود؛ منتقد تکوینی مدعی است با «دانش خط‌شناسی» میتواند در سرعت و پیچ‌وخم نوشتار نویسنده دقیق شود و با توجه به یادداشتهای نویسنده، تاریخ نگارش و تصحیح دست‌نوشته به تحلیلهای جدیدی از اثر ادبی دست پیدا کند. البته به نظر می‌رسد گاه در این میان افراط‌کاری‌هایی نیز دیده می‌شود و فرضاً خطشناسی، نشانههای مربوط به نوع جوهر و حتی نوع کاغذ به کار رفته، بخشی از مرحلهی تحلیل نقد ژنتیک را تشکیل میدهد.

وی ادامه داد؛ در تکوین اثر و در پیشامتن‌ها ما با پدیدارهایی چون خط‌خوردگی‌ها و تغییرات اساسی در طرح‌های اولیه مواجه هستیم. این خط‌خوردگی‌ها یا این تغییر جهت‌ها از چه روی است؟ فرضاً به دلیل سانسور اجتماعی یا قدرت سیاسی یا خودسانسوری، خودتقدس‌بخشی و ... در باب خط‌خوردگیها عوامل زیادی دخیل هستند؛ خط‌خوردگیهای ناشی از ضمیر ناخودآگاه نویسنده که تاریکیهای ذهن او را نمایان میکند، خط‌خوردگیهایی که ناشی از مسائل فنی و دستوری است و خط‌خوردگیهایی که به ذوق و شوق نویسنده در حین نگارش برمیگردد.

این محقق و پژوهشگر درباره‌ی بحث نقد تکوینی به موقعیت و ابعاد وقوع خط‌خوردگیها اشاره کرد و گفت: موقعیت وقوع خط‌خوردگیها نیز میتواند گویای اسرار زیادی باشد. رگههای خطوط نگارش در دست‌نوشتهها آشکار میشود، هر خط‌خوردگی نیز در آن به‌منزلهی تغییر رأی و نظر نویسنده است. نحوهی خط‌خوردگیها نیز بخش دیگری از اسرار جنینشناسی اثر ادبی را آشکار میکند؛ برای مثال حذف کامل، صرف‌نظر کردن، جایگزینی و اصطلاحات ناتمام ازاین‌قبیل میتواند باشد.

ابعاد خط‌خوردگیها نیز در تحلیل چرکنویسها مهم مینماید؛ این خط‌خوردگیها میتوانند در محدودهی «حرف»، «کلمه»، «قسمتی از عبارت»، «جمله»، «پاراگراف» و «صفحه یا صفحات» جلوه کنند. کیفیت خط‌خوردگیها نیز به‌صورت «خط‌خوردگیهای کامل»، «خط‌خوردگیهای ساده»، «خط‌خوردگیهای رمزآلود»، «خط‌خوردگیهای مورب»، «لاکگیری»، «علامت ضربدر»، «روی‌همنویسی مطالب»، «ارجاع واژهها یا عبارت به همدیگر به‌وسیلهی خطوط بلند یا نشانهها»، «هاشور»، «پوشش گذاشتن»، «برچسب زدن»، «برش»، «برجستهسازی»، «کروشه»، «پرانتز»، «خط‌خوردگیهای مجدد» و غیره مشاهده میشوند. محل خط‌خوردگی نیز به ترتیب بر اساس «منابع چاپ‌شده»، «حاشیهنویسیها»، «صفحات متفاوت»، «غلطهای تایپی»، «مراحل فنی پیش از چاپ» و «مراحل فنی پس از چاپ» تقسیم میشود. موقعیت خط‌خوردگیها و تراکم آنها نیز به این موارد تقسیم میشود: «روی خطوط نوشتاری»، «بین خطوط نوشتاری»، «آغاز و پایان خطوط نوشتاری»، «حاشیهی چپ یا راست» و «مرکز نوشتار، بالا یا پایین صفحه». همچنین طبیعت خط‌خوردگیها به‌صورت «واژه»، «جمله»، «نقطهگذاری» و «غلطهای املایی» نمود مییابد. در این تحلیل، منتقد به وجود برخی از خط‌خوردگیهای اختیاری و اجباری نیز پی‌می‌برد.

این محقق در ادامه‌ی بحث خود عنوان داشت؛ اما گاه برخی از چرکنویسها بر اثر گذر زمان تقریباً دیگر قابل خواندن نیستند. در مورد این نوع چرک‌نویسها منتقدان نقد ژنتیک چه روشی را پیشنهاد میکنند؟ در قرون‌وسطی زمانی که هنوز ماشین چاپ اختراع نشده بود برای انتشار اثر، نویسندگانی مجبور بودند از روی نسخه‌ی اصلی بازنویسی کنند. گاهی در حین نگارش عواملی مانند خستگی، بیتوجهی و نداشتن تمرکز باعث بروز اشتباهات نگارشی میشد. از آنجا که چرکنویسی از این نوشتهها در دسترس نبوده، در بررسی اشتباهات این متون هرگز نگرشی ریختشناسی وجود نداشته است.

نقد تکوینی با پسیکانالیز فرویدی و مفروض وجود ضمیرناخودآگاه نیز پیوند وثیقی دارد.

 

نقد ژنتیک و پیشرفتهای علمی

عبدالکریمی درباره‌ی ژنیتک متنی نیز بیان داشت؛ ژنتیک متنی نیز با تکیه بر روشهای علمی، متون ادبی را مرزیابی و تفسیر میکرد و با تکیه بر روشهایی نظیر رمزشناسی یا علم پایههای مادی نوشتار، تحلیل نوری به کمک لیزر و سرانجام تجزیهی انفورماتیکی دادهها، گامی نو در نقد تکوینی به شمار می‌رفت.

استفاده از فناوری علمی در خوانش متن و کشف رموز آن در مغرب‌زمین به‌ویژه در کتابخانهی ملی فرانسه بسیار رایج است. فن لیزری یکی از این روشهای فناوری بسیار پیچیده است که برای خطشناسی دست‌نوشتهها استفاده میشود و استفاده از رایانه و امکانات موجود در آن میتواند تجزیهی دست‌نوشتهها و اسناد و مدارک مربوط به آن را بسیار سریعتر کند.

به‌این‌ترتیب، نقد ژنتیک به بازگشت و بازتولید شرایط خلق اثر ادبی علاقهمند میشود و با کمک مجموعهای از اصول تعریف‌شده در قالب نقد، روانکاوی را نیز پایه و اصول تحلیل آثار قرار میدهد. اصولی که با تحلیل مراحل نوشتار که در ارتباط با ضمیر ناخودآگاه نویسنده است، مراحلی از تغییر و تحول شخصیت نویسنده را نیز بر روی محور تجزیه و تحلیل قرار میدهد؛ برای مثال، نویسندهای که بارها روی یک کلمه خط زده و در یافتن واژهی موردنظر خویش دچار تردید شده است، در واقع با عمل سانسور در ناخودآگاه خویش درگیر بوده است. به این شکل منتقدان تکوینگرا به کشف گفتمان ضمیر ناخودآگاه نهفته در لابهلای چرکنویسها علاقهمند بودند و با تحلیل چرکنویسها در صفحههای پیشامتن از ورای تجزیهی هریک از خط‌خوردگیها پرده از اسراری برمیداشتند که هرگز در متن ادبی آشکار نمیشود.

 

نقش چرکنویسها در نقد ادبی

عبدالکریمی گفت: نقد ژنتیک می‌کوشد به‌اصطلاح «روی دیگر متن» یا جنبه‌های پنهان متن را آشکار سازد. نقد تکوینی از واژهی «ژنتیک» که بیشتر در علوم پزشکی کاربرد دارد در نقد ادبی بهره می‌جوید. حال سؤال این است، کاربرد این حوزه در حوزهی نقد ادبی چه معنایی ممکن است داشته باشد؟ چه عواملی ویژگیهای ژنتیکی اثر ادبی را تعیین میکنند؟ چرکنویسها و یادداشتهای شخصی مؤلف در تحلیل آثار ادبی چه نقشی ممکن است داشته باشند؟

او در پاسخ به این سؤالات عنوان داشت؛ نقد تکوینی آخرین شناخت ممکن از فضای نقد ادبی است، به‌این‌ترتیب، نگاهی به مراحل نوشتار همراه با تصحیح، منتقد را با مراحل ماقبل پایانی خلاقیت ادبی آشنا میکند. تحلیل هریک از جملههایی که به‌عنوان ساختار فرضی در ذهن نویسنده تجلی یافته، از فعل و انفعالاتی خبر میدهد که در ذهن نویسنده روی داده است. با توجه به این مطلب که هیچ اثر ادبی بدون چرکنویس به وجود نیامده است، مطالعهی دنیای این کاغذهایی که تا قبل از گوستاو لانسون در ظاهر بیارزش به نظر میرسیدند، در نقد ادبی هیچ جایگاهی نداشت.

بیشک نویسنده ساعتها به هریک از جملهها اندیشیده و در یافتن هریک از جملههای مناسب در بطن اثر ادبی از کاغذهای زیادی به‌عنوان چرکنویس استفاده کرده است. گاه نیز در حین نوشتن از حاشیهی کاغذها برای ثبت جملات شخصی و احساسی خود بهره برده است. تحلیل هر جملهای که در شکلگیری جملهی نهایی تأثیر گذاشته است در نقد تکوینی امکانپذیر میشود.

عبدالکریمی افزود؛ لانسون به این نتیجه رسید که چرکنویسها به‌عنوان مبدأ اثر ادبی در شکل دادن به ویژگیهای سازندهی آن نقش مهمی ایفا میکنند؛ چراکه نویسنده در حین فکر کردن به جملههای اثر ادبی، مراحل مختلف شکلگیری جملهی دل‌خواه خود را بر روی چرکنویسها ثبت کرده است. باری، جملههایی که روی چرکنویس باقی ماندهاند هریک سرشار از نشانههایی هستند که در بین آنها تلاش مستمر نویسنده در یافتن جملهای که در چارچوب علایق شخصی و اجتماعی او باشد، نمایان است.

 

هدف نقد تکوینی چیست؟

عبدالکریمی درباره‌ی هدف نقد تکوینی گفت: هدف نقد تکوینی این است که اندیشه و طرح ابتدایی اثر ادبی را پیدا کند و به سازوکار فکری نویسنده در حین آفرینش اثر ادبی دست یابد. بنابراین، نقد تکوینی از توصیف ساختار ثابت اثر ادبی به دیدگاهی پویا میرسد که به‌زعم رودلر، باعث تفکیک مرزهای نقد درونمحور از نقد برونمحور میشود. بنابراین، یکی از کاربردهای تحلیل یادداشتها و چرکنویسهای نویسنده این است که میتوان به طرحی جامع از افکار، اندیشهها و لایههای زیرین تفکر هنری او پی‌برد.

 

پیدایش نوشتابزارهای جدید و تعریف جدید از نقد ادبی

عبدالکریمی در ادامه به تحول نقد ادبی در پیدایش نوشتابزارهای جدید پرداخت و اظهار داشت؛ البته پس از اختراع دستگاه چاپ (و این روزها کامپیوترها و لپ‌تاپ‌ها)، چرکنویس تعریف جدیدی در نقد ادبی پیدا کرد و به‌عنوان مجموعهای از ردپای نشانههای شخصی خلاقیت فردی در نظر گرفته شد. در سال 1972 میلادی، ژان بلمن نوئل متن و پیشمتن را به نگارش درآورد. پس از مدتی این منتقد مقالهای را در دسامبر 1977 در مجلهی ادبیات با عنوان «اصول تکوین متن» منتشر کرد.

این محقق همچنین افزود؛ دستنوشتهها بسان اشیای موزهها هستند و نمیتوان آنها را بازتولید کرد؛ زیرا دسترسی همگان به این دستنوشته‌ها امکان‌پذیر نیست، به‌ویژه در جوامعی مثل جوامع ما ارزشی برای این دستنوشته‌ها قائل نیستند؛ لذا این‌گونه نقادیها شاید در جوامعی چون جوامع ما به دلیل فقدان امکانات بی‌معنا باشد.

او ادامه داد؛ منتقد تکوینی معتقد است به کمک نگرشی تکوینی حتی میتوان به دادههای حسی و احساسی نویسنده نیز دست پیدا کرد. در مرحلهی بعدی، این دادههای حسی و احساسی باید طبقهبندی شود تا تأثیر هریک از آنها در شکلگیری روح هنری در نویسنده مورد مطالعه قرار گیرد، سپس هر اندیشه بر اساس ارزش و تعداد تکرارش در اثر ادبی و نیز بسته به پیوندی که با دنیای بیرونی دارد، بررسی شود. به‌این‌ترتیب، رودلر (منتقد تکوینی) پیشنهاد میکند که میتوان ساختار کلی اندیشه‌ی هر نویسندهای را با فرمولهایی از قبیل بررسی دادههای حسی و احساسی و همچنین عقیدتی آن مطالعه کرد.

 

متن و پیشمتن، پایههای نقد تکوینی

این محقق تأکید داشت؛ زمانی که ژان بلمن نوئل تقسیمبندی جدید «متن و پیشمتن» را ارائه داد، در واقع پایههای نقد تکوینی را تعریف کرد. بر اساس این اندیشهی نوین، «متن» به محصول نهایی گفته میشود، درحالی‌که «پیشمتن» تاریخ پیدایش خاص خود را دارد که بر مبنای چهار معیار اصلی قرار دارد: «ویژگیهای اجتماعی»، «خوانش»، «پیوستگی» و «نویسنده». بر اساس این تعریف، برای تحلیل اثر ادبی در این چارچوب ابتدا منتقد از نظر زمانی، تاریخ پیدایش اثر ادبی را که در قالب چرکنویسها و یادداشتهاست با تاریخ وقایع اجتماعی می‌سنجد و تأثیر جامعه و ویژگیهای اجتماعیای که در چرکنویسها عیان میشود را بررسی میکند. در مرحلهی دوم، به کمک خوانش دقیقی از چرکنویسها به مراحل تکوین اثر ادبی در بطن پیشنویسهای آن اثر پی‌میبرد. در ادامه، بخشی از ویژگیهای تاریخی و فرهنگی که معرفههای ساختاری متن را تشکیل میدهند به‌صورت چارچوبی پیوسته در بطن پیش‌متن آشکار میشوند و در مرحلهی نهایی، نویسنده متن را از بطن پیشمتن بیرون میکشد و در سکوت شاهد تولد اثر ادبی خویش میشود.

 

گرایشهای نقد تکوینی ادبی

بیژن عبدالکریمی در ادامه به دو گرایش نقد تکوینی ادبی اشاره کرد و گفت: نقد تکوینی ادبی به دو گرایش تقسیم میشود؛ «نقد تکوینی سناریک یا پیشمتن» که به مطالعهی نسخههایی از نوشتهها و یادداشتهای نویسنده میپردازد که در خلق اثر ادبی نقش مهمی داشتهاند و «نقد تکوینی متنی» که به مطالعهی میزان متغیرها و تغییرات موجود در تصحیحات میپردازد. منتقد تکوینی با نگاهی به چرکنویسهای نویسندگانی چون فلوبر و پروست، نوسانهای تغییرات را بر روی محورهای همزمانی و درزمانی نشان میدهد. در مرحلهی بعدی، ضمن نمایاندن لایههای متنوع موجود در پیشمتن، با خوانشی متعالی و مداوم، نشانههایی را برای تحلیل جستوجو میکند. گام بعدی، جستوجوی علل و عوامل تغییرات موجود در لایههای مختلف پیشمتن بر اساس توالی زمانی تا پیدایش طرحی ثابت در متن نهایی است.

 

نقد ژنتیک و مرگ نویسنده

این محقق در ادامه افزود؛ گرایش نقد ژنتیک زمانی بر روی صحنهی ادبیات (دوباره) گام نهاد که اندیشههای ساختارگرایان و اعتقاد به «مرگ نویسنده» ذهن منتقدان را خسته کرده بود. دیگر زمان آن فرا رسیده بود که نویسنده بار دیگر با دستنوشتههایش جایگاه خود را در نقد ادبی بازیابد؛ این بهانهای شد برای تولد گرایشی نو با عنوان «نقد تکوینی» و شیوهای نو که در جستوجوی اسرار نهفته در دستنوشتههای پیشامتن نویسنده بود.

 

گونهشناسی پیکرهی مطالعاتی نقد تکوینی

بیژن عبدالکریمی گفت: بر اساس نقد تکوینی، تولد اثر ادبی نیز همانند تولد انسان مراحل خاص جنینی دارد. نقد تکوینی، نقد فرایند نگارش است که از ورای «پیشمتن، پیرامتن، فرامتن، پیشامتن و متن نهایی» حاصل میشود.

پیشامتن مهمترین عنصر مطالعاتی در نقد تکوینی است و گونههای مختلف آن عبارتند از: پیشامتن اولیه، پیشامتن پایه و پیشامتن نهایی. واژهی «پیشامتن» را ژان بلمن نوئل در سال 1972 میلادی ابداع کرد. پیشامتن به مرحلهی جنینی متن اشاره دارد که هنوز به مرحلهی تولد نرسیده است. منتقد تکوینی در مقام جنین‌شناس متن، چگونگی شکلگیری و گسترش پیشامتن را بررسی میکند.

پیرامتن به متنهای خانوادگی و اجتماعی نویسنده گفته میشود که در طول تدوین اثر پدید آمده است و به دو دستهی درونی و بیرونی تقسیم میشود. پیرامتنها همچون رحم جنین پیشامتن را دربرمیگیرند و از اهمیت خاصی برخوردارند.

این محقق ادامه داد؛ فرامتن نیز به مجموعهی خودزندگی‌نوشتها، مصاحبه‌ها، گفتوگوها و مقالات مؤلف متن گفته میشود که از آن جمله میتوان به پیمان تکوینی اشاره کرد. پیمان تکوینی به تعهد نویسنده گفته میشود که بر اساس آن، داستان چگونگی خلق اثرش را بیان میکند. پیشمتنها، متنهایی است که نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه در خلق اثر ادبی خود از آنها بهره گرفته است.

پیشامتن نهایی نیز به مرحلهی قبل از چاپ اثر گفته میشود که در گام بعدی، ناشران آنها را چاپ میکنند.

 

رابطهی نقد ژنتیک با علوم دیگر

عبدالکریمی گفت: نقد تکوینی نگرشی تحلیلی به شمار میرود که با تکیه بر برخی علوم، پایههای خود را استوارتر میکند. در این میان نقد جامعهشناختی نیز میتواند با نقد ژنتیک در ارتباط باشد و به شکلگیری نقد جامعهشناسی تکوینی بینجامد؛ به‌این‌ترتیب، نقد «ژنتیک فرهنگی» پدید خواهد آمد. منتقدان در پی علل و عوامل محیطیای هستند که به ایجاد هر نوع جرقهی تغییر در متن منجر میشود. آنها محیط بیرونی و جامعه را نیز هم‌زمان با تحولات روحی نویسنده بررسی میکنند. ریموند دوبرای ژنت دو عنصر عوامل بیرونی تکوین و عوامل درونی تکوین را نقد و بررسی میکند.

 

تأملات انتقادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد؛ نقد ژنتیک معمولاً بر آثار ادبی قرن نوزده و بیست متمرکز شده است و به این دلیل که چرکنویس و دستنوشتههای چندانی از آثار قرون قبلی در دست نیست، نمیتواند به تحلیل آثار دورههای قبل بپردازد. حال این سؤال مطرح میشود که آیا نقد ژنتیک فقط به مطالعهی نحوهی تکوین آثار ادبیای که در این دورهی محدود زمانی پدید آمدهاند خلاصه میشود؟ البته از زمانی که ماشین چاپ و رایانه کشف شده و فناوری در خلق آثار ادبی ایفای نقش کرده است، دستنوشتههای زیادی از نویسندگان و شاعران بر جای نمانده است. حال، آیا بدون در دست داشتن چرکنویسها و با استناد به نوشتار الکترونیکی نیز نقد ژنتیک معنا خواهد داشت؟ برای این کار لازم است تمام آثار و نشانههای باقی‌مانده از نویسنده را از دستنوشتهها و یادداشتهای شخصی و روزانه تا مصاحبه و چاپهای مختلف اثر ادبی او مطالعه کنیم. در مرحلهی بعدی، تمام نشانههای خارجی یک بحث ادبی را در داخل اثر پیگیری و تفاوتها و تشابهها را بررسی میکنیم؛ به‌این‌ترتیب، به سیر نوسانها در شکلگیری اندیشهی ادبی دست خواهیم یافت.

عبدالکریمی تأکید کرد؛ در عصر مدرن چرکنویس دیگر معنایی ندارد و گمان میرود اهمیت نقد ژنتیک کم‌رنگتر شود. در عصری که انواع نرمافزارها در نگارش، نویسنده را همراهی میکنند و حتی به تصحیح اشتباهات نگارشی میپردازند، آیندهی نقد ژنتیک غیرقابل پیشبینی مینماید؛ زیرا تمام مراحل نوشتار جلوهای پویا به خود گرفته و فناوری بر تمام مراحل تکوین اثر ادبی سایه افکنده است. امروزه دیگر چرکنویسی پر از خطخوردگی در لابهلای نوشتههای نویسنده یافت نمیشود (Grésillon, 2010).

او ادامه داد؛ نقد تکوینی در مورد کتابهایی که بارها مورد بازنگری قرار گرفتهاند چگونه خواهد بود؟ در این صورت آیا چاپ اول پیشامتن چاپهای بعدی قرار نخواهد گرفت؟ این موضوع حتی در مورد نمایشنامهها نیز صدق میکند که در حین اجرا بارها دچار تغییر و تحول میشوند (Ibid).

او گفت: در سال 1924 میلادی، پیر اودیا پیشنهاد داد که برای تحلیل اثر ادبی بهتر است شرایطی فراهم شود تا منتقد بتواند زندگی نویسنده و طرز فکر او را دوباره تجربه کند (نقد هرمنوتیکی: پیوند نقد تکوینی با هرمنوتیک کلاسیک). به‌این‌ترتیب، وجود منتقد و نویسنده ادغام خواهد شد و حضور این دو دیگر با هم در تضاد نخواهند بود (نقدی که وارد است این است که آیا این ادغام امکان‌پذیر است یا امکان‌پذیر نیست یا امتزاج افق‌ها را داریم؟) باری، در نقد تکوینی، تحلیل اثر بازآفرینی شرایط تولید آن اثر است، با این نظریه، مطالعهی مراحل مختلف تولید اثر، مفهوم «زمان» یا همان ترتیب توالی زمانی شکلگیری اثر در نقد ادبی مطرح میشود که مقدمهای برای ترسیم محور زمانی تولید «ایدهی اصلی و مولد» است.

به نظر اودیا (یکی از منتقدین ژنتیک)، این ایده را می‌توان از ورای تصویر ادبی یا ایهام و حتی در شکل جمله‌ای کلیدی در ابتدای کتاب کشف کرد، سپس برای درک و تحلیل عمیقتر آن به دستنوشتهها و یادداشتهای نویسنده مراجعه کرد (بحث این است: کشف معنا یا خلق معنا یا هیچ‌یک یا هر دو؟).

او گفت: نقد تکوینی می‌کوشد با نگاهی به یادداشتها و چرکنویسهای نویسنده، در واقع منتقد به حالت اولیهی شکلگیری این ایدهی مولد دست یابد. در این راه گاه برخی از گفتههای نویسنده نیز میتواند مؤثر واقع شود و نشانههایی برای یافتن مراحل شکلگیری این ایده در اختیار منتقد قرار دهد. در مرحلهی دوم، اودیا پیشنهاد کرد که میتوان طرحی از نقشه‌ی کلی شکلگیری اثر را همراه با تغییرات آن بازسازی کرد. مرحلهی سوم نیز به مطالعه و بازتولید سبک نگارش نویسنده اختصاص دارد. (نقدی که اینجا وارد است؛ آیا می‌توان مراحل تولید دانش یا اثر هنری را بازسازی کرد؟ آیا میتوان مدرسهی حافظ‌سازی داشت -درحالی‌که وجود آناتی تکرارناپذیر و تعینناپذیرند-؟ احوالات اگزیستانسیل: آیا می‌توان مراحل تکوین شعر حافظ را بازسازی کرد، البته تا حدودی؟)

در پایان بیژن عبدالکریمی به پرسش انتقادی خود پرداخت و گفت: اما این سؤال مطرح می شود که آیا باید «متن» و «پیشمتن» را به لحاظ تاریخی از هم جدا کرد یا آنکه متن و پیشمتن را باید همچون نوزادان همزاد در نظر گرفت؟

لویی آی میگوید تعریف متنیت عبارت است از زمینههای متغیری که در عمل نگارش نه فقط به تولید یک متن، بلکه تولید متنهای بیشمار دیگری منجر میشود و تأکید میکند که «ما نمی‌توانیم درک خود را نسبت به متن از مجموعه عناصری که به تاریخ تکوین آن بستگی دارند، تفکیک کنیم»؛ یعنی متن و پیشمتن (بافت و سیاق) از یکدیگر قابل تفکیک نیستند.

نظر شما