شناسهٔ خبر: 29935 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آموختن فلسفه باید با فراگیری نوشتن همراه باشد

فاطمه مینایی در نشست نقد و بررسی کتاب «مثل فیلسوف نوشتن» گفت: آموختن فلسفه باید همراه با فراگیری نوشتن فلسفه باشد. اما معمولاً نه‌تنها در فضاهای عمومی بلکه در دانشگاه‌های ما چنین آموزشی وجود ندارد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، نشست هفتگی شهرکتاب به نقد و بررسی کتاب «مثل فیلسوف نوشتن» اختصاص داشت. در این نشست دکتر مسعود صادقی، دکتر حسین شیخ‌رضایی و فاطمه مینایی حضور داشتند. شرح این نشست در زیر آمده است.

نوشته‌ها را می‌توان به اقسام گوناگون تقسیم کرد که یکی از آن‌ها مقاله است. مقاله هم اقسام گوناگون دارد که یکی از آن‌ها مقاله‌های تحقیقی و استدلالی است. به تازگی کتاب «مثل فیلسوف نوشتن» که آموزش نگارش مقاله‌ فلسفی است نوشته‌ی ای. پی. مارتینیک با ترجمه‌ فاطمه مینایی و لیلا مینایی و به همت انتشارات هرمس منتشر شده است.

این کتاب برای آموزش نگارش چنین مقالاتی به دانشجویان فلسفه تألیف شده است تا فراگیرند چطور روشن و موجز و دقیق بنویسند و البته می‌تواند با توجه به فقدان منابع کافی در آموزش نگارش مقالات تحقیقی و استدلالی، به کار طیف وسیع‌تری از مخاطبان نیز بیاید و آن‌ها را در بیان منظم‌تر و مستدل‌تر مطالب‌شان یاری کند.

آن‌ها که می‌خواهند عمیق بنمایند

مینایی، در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به عنوان اثر محل نقد و رویکرد آن، ضرورت یادگیری نگارش مقاله‌ فلسفی را تشریح کرد. وی گفت: آیا نوشتن را می‌توان یاد داد یا بر اساس قریحه ممکن می‌شود؟ توانایی نوشتن و بیان به صورت مکتوب به‌مثابه یک مهارت است. بدیهی است که افراد مختلف برای آموختن یک مهارت و ورزیدگی در آن، استعداد متفاوت دارند؛ اما صرف نظر از استعداد، مهارت‌ها آموختنی هستند و با آموزش می‌توان در آن‌ها پیشرفت کرد. حتی افراد مستعد برای پرورش استعداد خود و کسب مهارت بیشتر نیازمند آموزش و تمرین و ممارست هستند. فلسفه به‌طور معمول و صرف نظر از استثنا‌ءها به ‌صورت کتبی بیان می‌شود؛ ‌موارد استثنایی آن چون درس‌گفتار نیز با نوشتن در تاریخ فلسفه ماندگار می‌شود.

وی ادامه داد: فلاسفه با خواندن آثار یکدیگر با آرا و نظرگاه‌های مختلف آشنا می‌شوند و آن‌ها را نقدوبررسی می‌کنند؛ بنابراین می‌توان انتظار داشت آموختن فلسفه همراه با فراگیری نوشتن فلسفه باشد. اما معمولاً نه‌تنها در فضاهای عمومی بلکه در دانشگاه‌های ما چنین آموزشی وجود ندارد. محققان و علاقه‌مندانی که در پی نوشتن هستند جایی برای فراگیری این امر نمی‌یابند. احتمالاً چند پیش‌فرض نادرست باعث شده است آموزش نوشتن متن فلسفی بین دانشجویان و محققان ما رواج نیابد: اول- نویسندگی نیازمند قریحه است و نمی‌توان آن را آموخت؛ دوم- اگر کسی افکار فلسفی با ارزشی داشته باشد، بدون اکتساب و بدون ممارست می‌تواند آن‌ها را بیان کند؛ سوم- اصولا ماده‌ فلسفه دشوار و تلاش برای بهتر نوشتن بی‌ثمر است. حاصل این پیش‌فرض‌ها رویارویی با نوشته‌ها و مقالات بد و ضعیف و نیز تحصیل‌کردگانی ناتوان از بیان دانسته‌ها است.

مینایی، ابعاد و وجوه دیگر این‌ آسیب را برشمرد و تأکید کرد: در مجلات علمی و پژوهشی مقالاتی حاوی اشکالات اساسی در صورت و اسلوب نوشتن منتشر می‌شود؛ صرف‌نظر از این‌که بسیاری از این مقالات از حیث محتوا مطالب تامل‌برانگیزی ندارند. در برخی حوزه‌های دیگر جز فلسفه، (حتا در نوشتن متن‌های خلاق) کمابیش نیاز به آموزش روش نگارش شناخته شده است و متن‌های آموزشی در این حوزه‌ها وجود دارد؛ مثلاً متن‌های بسیاری درباره‌ آموزش فیلمنامه‌نویسی،‌ نمایشنامه‌نویسی، داستان کوتاه یا رمان منتشر شده است. گاه حتی آثاری درباره‌ چگونگی نوشتن مقالات در حوزه‌ علوم نوشته شده است؛ مثلاً راهنمای نگارش و نشر مقاله‌های علمی از انجمن روان‌شناسی آمریکا. اما برای نوشتن مقاله‌ فلسفی به‌طور خاص و مقاله‌ فکری به‌طور عام، پیش از ترجمه‌ این کتاب هیچ راهنمایی در زبان فارسی وجود نداشته است. این کتاب به مخاطب علاقه‌مند به فلسفه برای نوشتن مقاله‌ قابل قبول کمک می‌کند و نیز در خلال تمرین درست نوشتن درست فکر کردن را به او می‌آموزد.

مترجم، ضمن معرفی اجمالی مولف، برخی ویژگی‌های دیگر این اثر را برشمرد و تصریح کرد: مولف مثل فیلسوف نوشتن، متخصص تاریخ فلسفه‌ جدید و فلسفه‌ زبان است و چندین اثر از وی در این زمینه‌ها منتشر شده است. این کتاب ابتدا در سال ۱۹۸۹ منتشر شد؛ ویراست دوم و سوم آن نیز در سال‌های ۱۹۹۶ و ۲۰۰۵ روانه شد. ما ابتدا کتاب را بر مبنای ویراست دوم ترجمه کردیم، اما پس از دیدن ویراست بعدی آن را مبنا  قرار دادیم و کل کار را اصلاح کردیم. فرق ویراست نهایی با قبلی‌ها جز حذف و تغییرهای موردی در سبک، وجود بخش‌های افزوده است که به آن‌ها نیز اشاره خواهم کرد.

مینایی ادامه داد:‌ عنوان اصلی کتاب «مقدمه‌ای بر نگارش فلسفی» است، اما از آن‌جاکه این عنوان نمی‌توانست جنبه‌ آموزشی اثر را نمایان کند ترجیح دادیم عنوان را آزادانه‌تر ترجمه کنیم که هم اطلاعات بیشتری در خود داشته باشد و هم جذاب‌تر شود؛ عنوانی فرعی «آموزش نگارش مقاله‌ی فلسفی» را نیز بر آن افزودیم تا موضوع کتاب کاملا مشخص باشد. همان‌طور که در پیش‌گفتار ترجمه‌ فارسی اشاره شده است، این اثر نوشتن ساده‌ترین و سرراست‌ترین صورت مقاله‌ فلسفی را آموزش می‌دهد؛‌ اما عنوان «نگارش فلسفی» ممکن بود این تصور را ایجاد کند که این کتاب درباره‌ نگارش فلسفی و اقسام آن، یا از سنخ بحث‌های تئودور آدورنو درباره‌ی صورت و قالب در برابر مضمون و محتوا است. پشتوانه‌ نگاه مولف آن‌چنان‌که خود نیز به آن اشاره می‌کند، قول نیچه است: آنان که می‌دانند عمیقا می‌کوشند که به روشنی سخن گویند؛ آن‌ها که می‌خواهند عمیق بنمایند، می‌کوشند مبهم باشند.

وی در ادامه اجزا و فصول کتاب مثل فیلسوف نوشتن را تشریح کرد. مینایی اظهار داشت: این اثر هشت فصل و شش پیوست دارد. در فصل اول نویسنده کلیات بحث نوشتن مقاله‌ی فلسفی را تبیین کرده است. از آن‌جا که رکن فلسفه استدلال است و برای نوشتن مقاله‌ فلسفی باید شیوه آن را آموخت، در فصل دوم مفاهیم اساسی منطق مرور شده است. در فصل سوم ساختار مقاله‌ فلسفی تعریف و تبیین شده است. فصل چهارم بسیار مهم و راه‌گشا و به‌زعم نویسنده بخش اصلی کتاب است. این فصل با توصیه‌ای ساده آغاز می‌شود، مبنی بر این‌که برای نوشتن مقاله‌ خوب باید چند پیش‌نویس داشت و کار را اصلاح کرد. بسیاری از ما این مطلب بدیهی را نمی‌دانیم و تصور می‌کنیم نوشته‌ خوب یک‌باره خلق می‌شود. مولف فرض کرده است مخاطب راجع به نوشتن هیچ نمی‌داند و استعداد خاصی هم در این حوزه ندارد؛ این رویکرد یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب مثل فیلسوف نوشتن است؛ از این‌روی می‌توان از ورای روش مولف نظم ذهنی را نیز فراگرفت و از آشفتگی ذهن نهراسید.

مینایی ادامه داد: در فصل پنجم چندین شگرد برای نگارش تحلیلی معرفی شده است؛ مثل تعریف، تحیل، استفاده از ذوحدین، مثال نقض، برهان خلف و استدلال دیالکتیکی. علاقه‌مندان به فلسفه این شگردها را می‌شناسند و نمونه‌‌ آن‌ها را در نوشته‌های فلسفی دیده‌اند، اما این فصل شیوه‌ بهره‌گیری از آن‌ها در نوشتن مقاله‌ فلسفی را می‌آموزد. مولف در فصل ششم نکاتی را بازگو می‌کند که باید در صورت‌بندی محتوا رعایت شوند. در توصیه‌های مندرج در این فصل حاصل تجربیات یک معلم فلسفه دیده می‌شود. در فصل هفتم نیز توصیه‌هایی درباره‌ی صورت مقاله عرضه شده است. فصل هشتم چگونگی نوشتن قسمت‌های دشوار یک مقاله‌ی فلسفی چون مقدمه را تشریح کرده است.

مترجم، ضمن تأکید بر این نکته که توانایی نوشتن از مقوله‌ دانستن نیست بلکه یک مهارت است،‌ سخنان خود را ادامه داد. وی تصریح کرد: مثل فیلسوف نوشتن کمک می‌کند این مهارت برای علاقه‌مند به نوشتن در این حوزه ایجاد و به اصطلاح ملکه‌ ذهن او شود. اولین پیوست کتاب خلاصه‌ای خواندنی از مطالب مهم آن است. «یک راهنمای مفید برای آماده شدن در امتحان» از دیگر پیوست‌های مفید آن است. نحوه‌ی ارجاع دادن و نوشتن پانویس و پی‌نویس پیوست دیگری است که درج شده است. معرفی منابع خوب فلسفی در اینترنت از مطالب اضافه‌شده در ویراست جدید است. در پایان کتاب فهرستی از مفاهیم و اصطلاحات رایج فلسفی درج شده است.

وی، در انتها برخی از ویژگی‌های اثر محل بحث را برشمرد. مینایی اظهار داشت: صبر و حوصله‌ مولف در بیان مطالب یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این کتاب است که موجب آسان خواندن آن می‌شود. مطالب و مثال‌های آن در مقایسه با نمونه‌های مشابه با آهنگی آرام شرح و بسط یافته‌اند؛ از این‌روی به کتاب درسی به معنای معمول آن تقلیل نیافته است و خواننده می‌تواند آن را به‌عنوان کتابی فلسفی بخواند و نه تنها راهنمایی موجز برای مراجعه‌ی موردی. ویژگی دیگر مثل فیلسوف نوشتن لحن و بیان طنز‌آمیز نویسنده است که خواندن آن را خوشایند می‌کند. علاوه بر این‌ها این اثر را می‌توان راهنمایی تفصیلی و جزئی دانست، چراکه ضمن ارجاعات و مثال‌ها به یک کارگاه نویسندگی می‌ماند. طراحی تمرین‌هایی برای نکات آموزش‌داده‌شده از ویژگی‌های دیگر آن است که موجب می‌شود مخاطب مطالب را هضم کند و درک خود از آن را بسنجد.

آن‌ها که مجال سخن ندارند

شیخ‌رضایی، ضمن ارائه‌ مثال‌هایی، مشکلات و آسیب‌های موجود در حوزه‌ نگارش را در همه‌ سطوح علمی و آموزشی بررسی کرد و عمده‌ دلایل بروز آن‌ها را متاثر از مسائل فرهنگی دانست. وی در این‌باره گفت: ادبیات فارسی بسیار فاخر و غنی است؛ بنابراین شاید همواره در پس ذهن ما قاعده‌ای وجود دارد مبنی بر این‌که نوشته باید فاخر و فخیم و توأم با یک بازی زبانی و هنرنمایی بیانی باشد؛ از این‌روی بسیاری تصور می‌کنند ساده‌نویسی دور از شان است. دانشجویان در محافل مختلف کمتر مجال حرف زدن می‌یابند، از این‌روی تصور می‌کنند وقتی فرصت نوشتن مهیا می‌شود، باید حرف‌های مهم بگویند و این باعث بد نوشتن می‌شود. عموماً نمونه‌های فضای روشن‌فکری بد می‌نویسند؛ بنابراین الگوهای خوبی هم برای آموختن وجود ندارد. نوشتن در فضای مجازی نیز یکی از دلایلی است که بد نوشتن را موجب می‌شود، چراکه این‌گونه نوشتن با جز آن تفاوت ماهوی دارد. مهم‌ترین این عوامل که این کتاب نیز درباره‌ آن تدوین شده است، روشن نبودن فکر است؛ نمی‌توان توقع داشت کسی خوب و روشن بنویسد اما فکر روشنی نداشته باشد.

وی، ملزومات نوشتن مقاله‌ فلسفی را تشریح کرد و اظهار داشت: برای نوشتن مقاله باید به چهار مولفه توجه داشته باشیم؛ یعنی چهار سطح التفات هست که باید ذهن نگارنده به آن‌ها معطوف باشد و اگر مدرس نگارش نتواند این چهار سطح را از یکدیگر تفکیک کند، نمی‌تواند موفق باشد؛ تفکیک آن‌ها روشن بودن فکر را موجب می‌شود. این چهار مورد عبارتند از: چیستی تزی که می‌باید دفاع و اثبات شود، آرایشی که نظام‌مندی مقاله را تأمین می‌کند، چگونگی نوشتن و شناخت و در نظر داشتن مخاطب. کتابی که در پی آموزش شیوه‌ی نگارش است باید این موارد را جدا از هم تعریف کند. اگر نگارنده حین نوشتن به همه‌ این موارد فکر کند، موفق نخواهد بود. کتاب‌های عمومی نگارش به مساله‌ نوشتن نمی‌پردازند؛ آن‌ها قدری دستور زبان و علائم سجاوندی و نگارشی را آموزش می‌دهند.

شیخ‌رضایی شرح نکاتی درباره‌ مثل فلیسوف نوشتن را ضروری دانست و تصریح کرد: ژانر و گونه‌ ادبی این کتاب و دیگر کتاب‌هایی را که درباره‌ی نگارش نوشته می‌شوند، می‌توان «کتاب کار» خواند. کتاب کار، به کتاب تمرین خوشنویسی می‌ماند و باید به شکلی متمایز از کتاب تاریخ خوشنویسی با آن‌ رویارو شد. آن‌چنان‌که گفته شد، نگارش یک مهارت است؛ بنابراین به زعم من نحوه‌ برخورد صحیح با این‌دست کتب با در نظر داشتن همین رویکرد آن‌ها محقق می‌شود؛ باید با شیوه‌ تمرینی با آن‌ها رویارو شد؛ این تمرین خود به یک معلم احتیاج دارد. به عقیده من باید آموزش ‌و پرورش نگارش را به این معنا در برنامه‌های خود بگنجاند. فرض این کتاب در بستر فرهنگی خود این است که مخاطبانش پایه‌ای کلی‌تر در‌باره این مساله دارند؛ بنابراین اگر ما در پی استفاده از این مبحث باشیم به مبانی پایه‌ آن‌ احتیاج داریم. تاکنون مطالب و کتاب‌هایی درباره‌ی فنون نگارش نوشته شده است، اما ‌باید این امر برای سطوح مختلف و با دسته‌بندی مشخصی محقق شود.

وی تاکید کرد: سوگیری خاصی در این کتاب وجود دارد؛ البته اگر آن را در جامعه‌ بزرگ‌تری در نظر آوریم که کتاب‌های متعددی از این‌دست در آن منتشر می‌شود، اصلاً ضعف آن محسوب نمی‌شود. تز اصلی مثل فیلسوف نوشتن، این است که هر مقاله یک استدلال بسط‌یافته است؛ این رای درباره‌ برخی نوشته‌ها و مقالات کاملاً صحیح است، به‌ویژه در سنت فلسفه‌ تحلیلی که مولف به آن گرایش دارد، اما نمی‌توان این ایده را به همه‌ انواع نوشته‌ها بسط داد، چراکه در فصول جلوتر نویسنده خود اذعان می‌دارد: مقالاتی نیز وجود دارند که حاوی جنبه‌ توضیحی هستند. این اثر بسیار متمرکز بر صورت‌بندی‌های تکالیف دانشگاهی است؛ این نیز مربوط است به آن جنبه‌ چهارم و لزوما همه‌ مقالات با این دید نوشته نمی‌شوند. متأسفانه خطر صلب شدن چیزهایی که به شکل طبیعی در جامعه‌ ما انعطاف‌پذیر هستند وجود دارد؛ این کتاب می‌تواند باعث بروز چنین رویکردی در جامعه‌ی دانشگاهی ما بشود.

شیوه‌ خواندن یا شیوه‌ نگارش؟

صادقی، به محوریت کتاب مثل فیلسوف نوشتن از حیث محتوا اشاره کرد و اظهار داشت: باید تأکید کرد محتوای این اثر با کتاب‌هایی در حوزه‌ تفکر نقادانه و روش فلسفی اشتراکاتی دارد؛ آن‌چنان که اشاره شد آموزش نگارش با آموزش فکر کردن همراه است، از این‌روی به بحث تفکر نقادانه نیز نزدیک می‌شویم. به اعتقاد من پیش از پرداختن به مسأله‌ نگارش وجود مشکلی دیگر مطرح است؛ این‌که دانشجویان ما اساساً با خواندن مشکل دارند؛ بنابراین پیش از آشنایی دانشجویان با تفکر و نگارش فلسفی چگونگی خواندن آثار فلسفی محل توجه است که این کتاب به آن نپرداخته است.

وی بر یکی از رویکردهای مولف در این کتاب اشاره کرد و گفت: در این اثر بر داشتن فکر فلسفی مستقل و نگارش آن توصیه و تأکید شده است. باید توجه کرد که جز برای نوادر و نوابغ عالم فلسفه،‌ در ابتدا داشتن تفکری حاشیه‌ای به‌منظور شکل‌گیری فکر مستقل فلسفی ضروری است؛ با خواندن فعالانه و نقادانه‌ آثار دیگران و واکنش به افکار ایشان در حاشیه‌ی آثارشان بروز تدریجی تفکر مستقل فلسفی محقق می‌شود. تأکید بر داشتن فکر مستقل فلسفی در ابتدای راه، خود شکل نگرفتن تفکر را موجب می‌شود. آسیب‌ اساسی در حوزه‌ نگارش جز آن‌چه گفته شد، بد خواندن آثار فلسفی و ندانستن شیوه‌ خواندن آن‌ها است؛ در برابر آن‌چه می‌خوانیم واکنش نشان نمی‌دهیم؛ بنابراین قبل از این مباحث باید به آموزش خواندن تأکید شود. از ورای تحقق این امر به تدریج بروز تفکر مستقل فلسفی شکل می‌گیرد. بدون تفکرات حاشیه‌ای و خواندن انتظار شکل‌گیری تفکر مستقل بیهوده است.

صادقی در انتهای مباحث خود برخی ویژگی‌های کتاب مثل فیلسوف نوشتن را برشمرد. وی تصریح کرد: نثر این اثر در ترجمه بسیار دقیق است، آن‌چنان‌که تلاش مترجم در پایبندی به متن اصلی بسیار مشهود است، اما این رویکرد تا حدی باعث دشواری کتاب شده است. مثال‌ها بسیار کمک می‌کنند؛ برخی از آن‌ها از نوشته‌های فلسفی نه‌چندان دشوار گرفته شده است، ولی برخی دیگر ساختگی است که مقداری ضعیف‌تر هستند. این کتاب به‌خوبی مباحث مطرح در حوزه‌ی نوشتن مقاله‌ی فلسفی استدلال‌محور را تشریح کرده است، اما چنان‌چه اشاره شد مقاله‌ فلسفی تنها منحصر به مقاله‌ استدلالی نیست و به گمان اثر دکتر موحد این نقص را جبران می‌کند.

نظر شما