شناسهٔ خبر: 43228 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اندیشه‌های تهی از تعصب

حوزه اندیشه در«عرصه نشر» در سال 94 راه نسبتاًخوبی را طی کرد. شاهد این ادعا، آثاری است که پس از سال ها انتظار برای نشر، مجوز گرفتند یا مراکز نشری که بعد از یک دوره تعلیق، در این سال آغازی دوباره داشتند، آنچه پیش رو دارید گزارشی از کتاب های برتر حوزه اندیشه در سال 94 است.

 

 


 

 

 

فرهنگ امروز/ فرزاد نعمتی: حوزه اندیشه در«عرصه نشر» در سال 94 راه نسبتاًخوبی را طی کرد. شاهد این ادعا، آثاری است که پس از سال ها انتظار برای نشر، مجوز گرفتند یا مراکز نشری که بعد از یک دوره تعلیق، در این سال آغازی دوباره داشتند، آنچه پیش رو دارید گزارشی از کتاب های برتر حوزه اندیشه در سال 94 است با این توضیح که هر انتخاب برآمده از سلیقه‌ای است. دوازده کتاب پیشنهادی این متن نیز از چنین امری مستثنی نیست و اطلاق هر صفتی با پسوند «ترین» به آنها، تهی از انصاف است. البته به‌گمانم، این نیز دور از صداقت و عدالت است که گمان بریم در دنیای بدون معیاری می‌زییم و بدین‌سان تفاوتی نیز میان ارزش و اعتبار کتاب‌ها وجود ندارد. با این همه، باز هم شاید بهتر باشد مخاطبان را به خود کتاب‌ها و کتاب‌ها را به خود مخاطبان سپرد و با گذر از قضاوت‌های فردی و ‌آنی، به گذر زمان و مناظره متون رضایت دهیم. در آغاز انتخاب این آثار، از «وجه مشترک» آنها برداشتی نداشتم؛ اما در پایان نگارش گزارش، به نظر می‌رسد همه این کتاب‌ها را می‌توان کم و بیش، آثاری در «دفاع از تکثیر و تکثر اندیشه‌های تهی از تعصب» و در حمایت از «میانه‌روی و اعتدال» دانست؛ مشی‌ای که بیش از دو سال و نیم است در سیاستگذاری کلان کشور سرلوحه مدیران قرار گرفته است و اکنون نمود آن را در حوزه فرهنگ و «عرصه نشر» چنین شاهدیم.

1ـ چرا روشنفکران لیبرالیسم را دوست ندارند؟/ ریمون بودُن/ ترجمه مرتضی مردیها/ نشر مینوی خرد
یکی از توصیفاتی که همواره از فضای روشنفکری ایران در دهه‌های اخیر به گوش می‌رسد، «چپ‌زدگی» آن است. شاهد مثال چنین ادعایی نیز روشنفکری دهه چهل و پنجاه خورشیدی است که عموماً تحت سیطره جریان‌های مارکسیستی قلمداد می‌شود و بحث تا بدان‌جا کشیده می‌شود که حتی برخی از اندیشمندان، مباحث روشنفکران مذهبی چون علی شریعتی را نیز ذیل عنوان «سوسیالیسم اسلامی» صورت‌بندی می کنند.
 البته گرایش به چپ، مختص به ایران نیست، بلکه گویا در آن دوران، در سراسر جهان انگاره‌های مارکسیستی از احترام بیشتری برخوردار بوده‌اند. از جنبش 1968 فرانسه تا جنبش‌های ضداستعماری و استقلال‌طلب جهان سومی تا شخصیت‌های محبوبی نظیر چه‌گوارا، همه و همه گواهی می‌دهند که کفه به نفع مخالفان لیبرالیسم سنگینی می‌کرده است.
با فروپاشی شوروی و بلوک شرق، گمان می‌رفت چنین چپ‌زدگی حادی، اندکی راست شود، اما به‌هرحال اگر چه از هیمنه اندیشه چپ اندکی کاسته شده است، اما وضعیت مخالفت روشنفکران با لیبرالیسم، این بار در قامت ضدیت با نئولیبرالیسم رخ عیان کرده است.
واقعیت آن است که در ایران اندکی به خود جرأت و جسارت بخشیده‌اند که در برابر چنین جو سنگینی، از لیبرالیسم دفاع کنند و شاخص‌ترین آنها «مرتضی مردیها» است که در دهه گذشته «در دفاع از لیبرال دموکراسی مقتدر» تردیدی به خود راه نداده است و در گذر زمان، شیب نگرش نقادانه‌اش به جریان‌های چپ، تندتر نیز شده است.
آخرین تلاش مردیها در سال 94 با ترجمه کتاب جامعه‌شناس لیبرال فرانسوی، «ریمون بودُن» نمودار شد؛ کتابی که با اذعان به «قدرت فکری لیبرالیسم، فایده سیاسی، کارآمدی اقتصادی و اهمیت تاریخی آن» نقدی جانانه بر سیطره اندیشه‌های ضد لیبرالی بر فضای فکری اروپا در قرن‌های نوزدهم و بیستم داشته است و البته دلایل عرضه و تقاضای چنین تفکرات ساختارگرایانه مبتلا به توهم توطئه و در بعدی دیگر نسبی‌گرایانه را نیز واکاوی کرده است.

2ـ روشنفکران و سیاست/ مارک لیلا/ ترجمه محسن قائم‌مقامی/ نشر ماهی
اما این تنها، کتاب «بودُن» نبود که به نقد لیبرال‌ستیزی روشنفکران می‌پردازد. نظر «مارک لیلا» در کتاب «روشنفکران و سیاست»، نمونه‌ای دیگر از نقد صریح روشنفکران و فیلسوفانی است که در اروپای قرن بیستم، با خیانت به آرمان‌هایی چون آزادی و کرامت بشری یا دست در دست جباریت حاکم گذاشتند یا با سکوت تأییدآمیزشان، از کنار سبعیت حاکمان و زیست صعب مردمان در گولاک‌ و آشویتس گذشتند.
قصه هایدگر و همکاری‌اش با حکومت هیتلر که دیگر از فرط تکرار، ملال‌آور شده است، مارک لیلا نیز در فصل نخست کتابش به روابط هایدگر، آرنت و یاسپرس و نقش ماجرای عاشقانه میان هایدگر و آرنت در تداوم طرح نظرات هایدگر می‌پردازد. کارل اشمیت نیز نمونه‌ای عیان از دلبستگی به نظریات افراطی نازی‌ها است، هر چند در دو دهه اخیر، نومارکسیست‌ها او را برای مقابله با لیبرالیسم احیا کرده‌اند.
تازگی کتاب، اما شاید به انتقاد نویسنده از روشنفکرانی چون والتر بنیامین، میشل فوکو، الکساندر کوژو و ژاک دریدا بازگردد که به زعم مارک لیلا، به دور از شکاکیت و اعتدال کمیابی که نزد معدود روشنفکران متعهدی چون ریمون آرون یافت می‌شد، در سودای عقایدی جزمی، چشمان خود را بر جنایت‌ و ترور بستند و اصلی‌ترین وظیفه خود: «مهار دیکتاتور درون‌شان» را فراموش کردند.

3ـ اعتقاد بدون تعصب/ پیتر برگر و آنتون زایدرولِد/ ترجمه محمود حبیبی/ نشر گمان
اگر وجه مشترک آرای «بودُن» و «لیلا»، نقد نسبی‌گرایی و بنیادگرایی رایج در اندیشه‌های روشنفکری است، پیتر برگر، جامعه‌شناس معروف و همکارش زایدرولد، در کتاب «اعتقاد بدون تعصب» تلاشی ستودنی برای فهم بنیاد تکثرزا و نسبی‌ساز مدرنیته، معایب نسبی‌‌گرایی و بنیادگرایی، محدودیت‌ها و امکانات تردید و لزوم اتخاذ سیاست‌های میانه‌رو، چه در سیاست و چه در اخلاق، آغاز کرده‌اند که خواندن آن می‌تواند مباحث دو کتاب نخست را تکمیل کند.
اهمیت کتاب جدا از غنای مباحث نظری آن، به مثال‌های ملموسی نیز بر می‌گردد که همگی ما هر روزه به -نحوی - یا با آنها درگیریم یا از رسانه‌ها می‌شنویم؛ از مهاجرت مسلمانان و نحوه حجاب‌شان در اروپا تا مجازات اعدام و حق سقط جنین در امریکا.
مؤلفان ضمن تقبیح قطعیت افراطی نهفته در ایده‌های بنیادگرایانه و نهیلیسم مندرج در نسبی‌گرایی، سیاست‌های افراطی راست و چپ را نیز مورد نقد قرار می‌دهند، از اخلاق مسئولیت (توجه به نتایج عمل) در برابر اخلاق نگرشی (اعتنا به اصول صرف اخلاقی بدون توجه به پیامدهای آن) دفاع می‌کنند، بر نقش مثبت تردید در یک اجتماع اعتقادی خاص تأکید می‌کنند و در این زمینه الگوی «ابطال‌پذیری» پوپر را توصیه می‌کنند و با اشاره به لزوم توسعه و حفظ نهادهای جامعه مدنی که بتوانند امکان بحث صلح‌آمیز و حل اختلافات را فراهم کنند، معتقدند باید از عقاید و امکان تردید در عقاید محافظت شود.
 این وظیفه مثلث دموکراتیک (دولت، اقتصاد بازار و جامعه مدنی) است؛ امری که به زعم نویسندگان کتاب: «نظام لیبرال دموکراسی با قانون اساسی و نظام حقوقی آن که از آزادی مخالفان محافظت می‌کند، بهترین نظامی است که در آن تردید می‌تواند محافظت و حتی شکوفا شود.» (ص 193)

4 ـ ایده دانشگاه/ کارل یاسپرس/ ترجمه مهدی پارسا و مهرداد پارسا/ نشر ققنوس
نسبت روشنفکران و سیاست، تنها آنگونه که لیلا درباره هایدگر و... روایت کرد، نیست. همه روشنفکران نیز کانت را رها نکردند تا گوبلز را بچسبند. نه، روشنفکرانی نیز بودند که در وانفسای حکومت دیکتاتوری، آزادی اندیشه و تفکر مستقل خود را فدای منافع زودگذر سیاسی نکردند و با وجود پذیرش انواع و اقسام‌ها تهدیدها و تحدیدها، از نفس حقیقت‌جویی روشنفکرانه دفاع کردند. کارل یاسپرس یکی از روشنفکرانی بود که فریب کمونیسم و فاشیسم را نخورد و در نسبت سیاست و فلسفه، دومی را برگزید.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، او در کتاب «ایده دانشگاه» طرحی برای بازسازی دانشگاه‌های آلمان که براستی زیر آوار یک دهه حکومت جنون‌آمیز حکومت نازی‌ها، به نیستی رسیده بودند ریخت و در آن دفاعی استوار از نفس حقیقت‌جویی نامشروط دانشگاه، فارغ از اجبارهای دولتی و ایدئولوژیک کرد. یاسپرس، ایده دانشگاه ملی و سیاسی را به نقد کشید و در عوض از ایده کانتی دانشگاه جهانی سخن به میان آورد. او دانشگاه را محل گردهمایی پاسداران و دوستداران حقیقت دانست و حضور اندیشه‌های متضاد و متنوع در دانشگاه در کنار یکدیگر را شرط شکل‌گیری دانشگاه به‌مثابه مکانی برای آموزش علمی، پژوهش آکادمیک و حیات فرهنگی خلاقانه دانست. یاسپرس نگران عدم استقلال دانشگاه بود و به همین دلیل، حاکمیت روحیه محافظه‌کارانه در دانشگاه و کم‌رنگ‌شدن تعامل، مباحثه و مناظره میان دانشگاهیان را آغازی بر دستاویز دولت‌ها قرار گرفتن و توجیه واقعیت‌های موجود در حمایت از حکومت‌ها می‌دانست.
5 ـ علم و دین/ تامس دیکسون/ ترجمه محمد دهقانی/ نشر ماهی
وقتی درباره دانشگاه ایده‌آل یاسپرس می‌اندیشیم، احتمالاً می‌توانیم به دانشگاه آکسفورد فکر کنیم. دانشگاهی باسابقه که غنای علمی آن زبانزد خاص و عام است و محلی برای تضارب آرای دانشمندان و محققان است.  نمونه‌ای از این فضای آزاد فکری در کتابی که انتشارات این دانشگاه در سال 2008 میلادی به چاپ رسانید، قابل مشاهده است: «علم و دین» اثر تامس دیکسون. موضوع کتاب، البته چه‌بسا تکراری به نظر برسد، اما اگر درباره نزاع فکری میان تکامل‌گرایان و طرفداران نظریه «صنع هوشمند» اطلاعات اندکی دارید، خواندن این کتاب جذاب خواهد بود.
درباره نسبت علم و دین، متن‌های فراوانی به رشته تحریر درآمده است و عموماً نیز نزد عموم مردم، آن روایت‌های افراطی که درصددند حیثیت معرفتی حریف را تمام و کمال به مخاطره بیندازند، شهرت پیدا می‌کنند و مایه مجادله می‌شوند، اما مسأله اساسی این است که اینجا نیز نظیر آنچه «پیتر برگر» در حوزه اخلاق و سیاست بدان معتقد بود، کلی روایت‌های معتدل و میانه‌ وجود دارند که می‌کوشند قرائتی از علم و دین ارائه دهند که امکان همزیستی و تعامل معرفتی میان این دو منبع معرفتی پابرجا بماند. کتاب دیکسون آشکارا تلاشی برای نیل به چنین هدفی است آن‌ هم از طریق ارائه تاریخچه نزاع میان علم و نه دین، بلکه کلیسای کاتولیک.

6 ـ علم/ استیو فولر/ ترجمه محمدابراهیم محجوب/ نشر گمان
در امریکا بحث علم و دین با نزاع تکامل‌گرایان طرفدار نظریات داروین و نظریه نوپدید صنع هوشمند مترادف شده است و خود را در سطح منازعات سیاسی در دو حوزه نظام آموزشی و نیز تفسیر متمم نخست قانون اساسی امریکا که دولت را از تصویب هر قانونی در ارتباط با استقرار هر گونه دین مشخص منع می‌‌کند، متجلی کرده است.
نظریات دیکسون به‌زعم تلاشش برای نگاهی معتدل به این نزاع، اندکی چرخش به نفع دعاوی علمی تکامل‌گراها را نشان می‌‌دهد اما این، سخن نهایی نیست.  اگر دنبال نمونه‌ای مخالف باشید، می‌توانید اثر استیو فولر، فیلسوف و جامعه‌شناس متخصص حوزه مطالعات علم و فناوری را بخوانید که صراحتاً ایمان جزمی آدمیان به علم در دوران مدرن را مشابه سکولار ایمان دینی به مشیت الهی می‌داند و از سکوت تکامل‌گرایان و یاران خداناباورشان در قبال مصیبت‌های برآمده از علم انتقاد می‌کند. جالب است که او نیز نظیر برگر برای تردید و شک، ارزش مطلق قائل نیست و باز نظیر برگر، مرزهای روش‌شناختی را که نظریه «ابطال‌پذیری» پوپر برای شکاکیت لحاظ می‌کند، صحیح می‌پندارد.
به نظر فولر، اگرچه پشتوانه علمی نظریه صنع هوشمند در قیاس با داروینیسم، قلیل‌تر به نظر می‌رسد اما این نظریه می‌تواند ایمان ما به نهاد علم را استحکام بخشد. به زعم فولر مسأله این است که داروینیسم روش تعبدی کلیسای کاتولیک را در پیش گرفته است اما ما امروزه با پدیده‌ بی‌اعتمادی به نهاد علم مواجه هستیم؛ نوعی «پروتستانتیسم علمی» که منجر شده است به ادعای مرجعیت علمی انواع و اقسام افراد و گروه‌ها از جنبش‌ عصر جدید گرفته تا ضدتکامل‌گرایان. فولر نیز البته آشکارا بر آن است که این صور بدیل علم نه‌ تنها ضد علم نیستند، بلکه احیاگر روح اصلی نگرش علمی هستند.

7 ـ هنر شفاف اندیشیدن/ رولف دوبلی/ ترجمه عادل فردوسی‌پور، بهزاد توکلی و علی شهروز/ نشر چشمه
«رولف دوبلی» رمان‌نویس و کارآفرین سوئیسی از بنیانگذاران تارنمای getAbstract (بزرگ‌ترین فراهم‌آورنده خلاصه کتاب) است و در این کتاب 99 فصلی با استفاده از نظریات روان‌شناسان اجتماعی و شناختی سعی کرده است ناتوانی در شفاف‌اندیشی یا خطاهای شناختی را که انحراف اصولی از منطق، افکار و رفتار بهینه، عقلانی و مستدل است برشمارد و نشان دهد که ما در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های خود دچار الگوهای نادرست منتج از چنین خطاهایی هستیم. برای نمونه: دست‌ بالا گرفتن اطلاعات خودمان خیلی متداول‌تر از دست‌کم گرفتن‌شان است.
خطر از ‌دست‌دادن یک چیز خیلی بیشتر ما را برانگیخته می‌کند تا امکان به ‌دست ‌آوردن چیزی مشابه. هر چه تعداد بیشتری از مردم عقیده خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر و درست‌تر می‌پنداریم. به پیامدهای چشمگیر و پر زرق‌و‌برق، احتمالی بیش از اندازه نسبت می‌دهیم و چیزی را که ساکت یا نامرئی باشد در ذهن خود کوچک می‌شماریم. عوامل انتخاب را با نتایج آن اشتباه می‌گیریم.
فراموش می‌کنیم که در انتخاب‌های‌مان بیش از دو گزینه داریم و بنابراین در برابر سایر فرصت‌ها دچار کوری می‌شویم. شیفته افکار خود می‌شویم و فکر می‌کنیم هر چه ما خودمان ساخته‌ایم بی‌نظیر است. غالباً هم‌عقیده‌بودن دیگران با خودمان را بیش از حد تخمین می‌زنیم و به این باور داریم که احساسات و تفکرات دیگران نیز دقیقاً مشابه ما است. «آخرین فرصت» هر چیزی ما را وحشت‌زده می‌‌کند و باعث می‌شود حسرت نداشتن آن را بخوریم، حتی اگر واقعاً به آن فرصت علاقه‌ای نداشته باشیم.
«هنر شفاف اندیشیدن» در همین چند ماه و در این برهوت کتابخوانی به چاپ دهم رسیده است؛ امری که نمی‌توان تأثیر شهرت عادل فردوسی‌پور در آن را نادیده گرفت.

8 ـ در ستایش بطالت/ برتراند راسل/ ترجمه محمدرضا خانی/ نشر نیلوفر
برتراند راسل از آن دسته فلاسفه‌ای است که جدا از اهمیتش در تاریخ فلسفه، به‌واسطه سایر گفتار‌ها و کردارهایش نیز به یاد آورده می‌شود؛ از زندگی شخصی بی‌قاعده‌اش تا فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرشورش. اینک نیز او با مقاله‌ کوتاه «در ستایش بطالت» توانسته است دوباره دیده شود. اصل بحث راسل کوتاه و مختصر است: «کار» به خودی خود نه تنها فضیلت نیست، بلکه اگر مایه رنج آدمیان شود و آنان را از فراغت و خوشگذرانی دور کند، «ریاضت‌طلبی احمقانه» نیز هست.
راسل از اضافه‌کاری و پس‌انداز انتقاد می‌کند و آنها را مایه بیکاری سایرین و جنگ‌طلبی دولت‌ها می‌داند البته او فقط شکایت نمی‌کند. پیشنهاد هم می‌دهد؛ آن‌هم از نوع شگفت‌انگیزش: سعادت و تنعم انسان در گرو کاهش نظام‌مند کار است. ساعات کار افراد باید نصف شود تا شاغلان دو برابر شوند. تولید برای مصرف است و کار برای خوشگذرانی متعاقب آن. دنیایی نیز که در آن عده‌ای فقط کار کنند و دیگران فقط گرسنگی بکشند، چندان دنیای جذابی نخواهد بود.
اگر نیز قرار باشد انسان مدرن با وجود پیشرفت تکنولوژی و گسترش استفاده از ماشین‌آلات در فرآیند تولید، همچنان نظیر بردگان کار کند، باید پرسید پس انقلاب صنعتی چه فایده‌ای برای آدمیزاد داشته است؟ ضمن اینکه اساساً خروج انسان از حالت بربریت، زاییده وجود طبقه‌ای برخوردار از فراغت بوده است که مناسباتی تمدن‌ساز نظیر هنر، علم، فلسفه و... را ابداع کرده است. راسل طرفدار صلح بود و این مقاله را به این امر نیز گره می‌زند بدین‌صورت که به نظر او، با کاهش کار و افزایش فراغت، مردم خوش‌بین‌تر، نرم‌خوتر و نیک‌طبع‌تر می‌شوند و بعید است دیگر به کارهایی سخت و طاقت‌فرسا نظیر جنگ تن دهند.

9ـ جریان‌های فکری در حوزه معاصر قم/ محسن طباطبایی‌فر/ نشر نی
از عمده استدلال‌هایی که مخالفان دین در دنیای مدرن ابراز می‌کنند، یکی ناظر به این سخن است که دین در دنیای جدید کارکرد مثبتی ندارد، زیرا تنوع و تکثری که در ذات مدرنیته به عنوان فرهنگ عالم‌گیر جهان جدید است را
پذیرا نیست.
 پیش‌فرض‌های چنین نظری این است که همه ادیان عالم یکسان هستند و در درون خود ادیان نیز تفاوتی قابل ملاحظه وجود ندارد.
 بر همین مبنا، بسیاری در قرون اخیر سخن از «پایان دین» یا «انحصار دین به حوزه خصوصی» به میان آوردند.
 واقعیت اما گویای آن است که دین نه تنها از بین نرفته است، بلکه در عرصه عمومی نیز نقش‌آفرین است. پس مشکل آن تحلیل کجاست؟
بدیهی‌ترین ایراد نظریه پایان دین، به‌رسمیت‌نشناختن تفاوت موجود میان ادیان و عدم پذیرش تکثر مشهود در جریان‌های متفاوت منتسب به یک دین خاص است. شاید مورد نخست خیلی بدیهی باشد: مسیحیت با اسلام متفاوت است. مورد دوم نیز اگر درباره وجود تفاوت میان اسلام داعش و طالبان با اسلام دموکراتیک باشد، چندان عجیب نیست.
 مسأله اما این است که تکثر در دنیای اسلام، بسیار فراتر از این است. می‌گویید نه، پیشنهاد می‌کنم کتاب اخیر محسن طباطبایی‌فر را بخوانید تا ببینید که در شهری چون قم و در حوزه علمیه آن، چه نظرات متفاوتی در قبال امور دینی و پدیده‌های بشری وجود دارد و چگونه این جریان‌های فکری در کنار یکدیگر، و ضمن حفظ وجوه اشتراک‌شان، رقابتی فکری را نیز سامان می‌بخشند.
کمترین حسن خواندن چنین کتاب محققانه‌ای این است که اگر احیاناً با امری که بیانگر نگرش مذهبی متفاوتی با دیدگاه رایج مذهبی شما است، مواجه شدید، به جای انکار و سردرگمی، سعی خواهید کرد دریابید آن امر نماینده کدام جریان فکری مذهبی است. در ضمن با دیدن برنامه‌های برخی شبکه‌های مذهبی ماهواره‌ای نیز، ناگهان در کل دین و مذهب خود شک روا نمی‌دارید.

10ـ دولت و اجرای شریعت/ محمد سروش محلاتی/ نشر نی
اندکی قبل، سخن از تکثر جریان‌های فکری در حوزه علمیه قم رفت. نمونه می‌خواهید؟ همین کتاب «دولت و اجرای شریعت» محمد سروش محلاتی که به همت نشر نی به طبع
رسیده است.
نویسنده کتاب که نزدیک به چهار دهه است در حوزه قم مشغول تحصیل و تدریس است، در ده مقاله و یک پیوست به بررسی «نقش دولت در الزام شهروندان به شریعت» پرداخته است و این‌گونه استدلال کرده است که اراده خداوند بر این بوده است که انسان، توانا به انجام کار خیر و شر، هر دو باشد؛ اما با اراده خویش نیکوکار باشد و از گناه بپرهیزد.
به نظر محلاتی، دولت باید زیست مؤمنان را نخست با ابزارهای فرهنگی و ایمانی، دینی کند و تنها در شرایطی خاص و به شرط وجود زمینه‌های موفقیت و تقویت بنیاد اعتقادی و اخلاقی شهروندان دست به ابزارهای دیگر از جمله اهرم‌های قهری بزند.
 این نظر به‌ معنای عدم مسئولیت دولت در قبال مفاسد نیست، بلکه معتقد است احکام اسلامی به ‌اقتضای «ایمانی‌ بودن» جامعه و نه «اسلامی‌بودن» حکومت ارائه شده است. بنابراین مسئولیت دینی و اخلاقی حکومت به معنای تجویز شریعت به مردم با ابزار اجبار و زور نیست، زیرا چنین رویکردی اولاً اقدامی فراتر از رسالت انبیا است، ثانیاً مفید و کارآمد نیست و ثالثاً با مبانی فقهی سازگاری ندارد.
برخی از مقالات کتاب به مسائل روز مانند آزادی مطبوعات و آزادی ماهواره اختصاص دارند و پیوست متن نیز که به «ممنوعیت به‌کارگیری اجبار در شریعت از نظر علامه طباطبایی» می‌پردازد بسیار خواندنی است.

11ـ ما ایرانیان/ مقصود فراستخواه/ نشر نی
آسیب‌شناسی «چگونه‌بودن ما ایرانیان» و پی‌جویی چرایی این چگونگی، دهه‌ها است ذهن بسیاری از نخبگان ایرانی را به خود مشغول کرده است. از «خلقیات ما ایرانیان» محمدعلی جمال‌زاده و «سازگاری ایرانی» مهدی بازرگان در دهه چهل خورشیدی تا آثاری چون
«چرا عقب مانده‌ایم؟» علی‌محمد ایزدی، «جامعه-شناسی نخبه‌کشی» علی رضاقلی، «ما چگونه ما شدیم؟» صادق زیباکلام و «جامعه‌شناسی خودمانی» حسن نراقی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، مباحث و نظرات انتقادی فراوانی درباره خلقیات ایرانیان طرح شده است. برخی کل معضلات انسانی را در رفتار ایرانیان یافته‌اند و دیگرانی در مقام نقد، چنین داوری‌های ارزشی را فاقد مبانی علمی دانسته‌اند.
برخی چنین آثاری را نمونه‌ای از «جامعه‌شناسی مردم‌مدار» تلقی کرده‌اند و دیگرانی ضمن رد این دعاوی، آنها را نمونه «جامعه‌شناسی مردم‌مدار بد» دانسته‌اند.
مروری بر نقدها، نشان می‌دهد یکی از اساسی‌ترین ایرادات، فقدان نظریه و روش در تحلیل‌ و تکیه نویسندگان بر تجربه فردی و شهود شخصی است. اینک، و پس از فروکش‌کردن موج کتاب‌هایی از این قبیل در سال‌های اخیر، انتشار «ما ایرانیان» به قلم یکی از زبده‌ترین محققان ایرانی، دکتر مقصود فراستخواه، امید دوباره‌ای برای طرح بحثی غنی‌تر از مسأله را پیش روی علاقه‌مندان به این حوزه زنده می‌کند.
فراستخواه با نظرسنجی از اعضای هیأت علمی و گروهی از نخبه‌های کشور، ضعف کار گروهی، انتقادناپذیری، رودربایستی، عدم شفافیت، خودمحوری، غلبه احساسات بر خردورزی، رواج دروغ و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی را به مثابه ضعف‌های رفتاری ایرانیان مورد توجه قرار داده است و با بحثی دامنه‌دار کوشیده است راه‌حل‌هایی را نیز توصیه کند؛ راهکارهایی نیازمند «یادگیری» و «کنش».
یادگیری فردی، گروهی، سازمانی و اجتماعی از رهگذر کنش انتقادی و خرد ارتباطی. او مهم‌ترین اقدام‌های تحول در خلقیت را نیز اصلاحات نهادی در نهادهایی چون دولت، آموزش و پرورش، مالکیت، مناسبات تولید و روابط کار می‌داند.

12ـ جنون هشیاری/ داریوش شایگان/ نشر نظر
داریوش شایگان یکی از بین‌المللی‌ترین نویسندگان ایرانی است که اغلب آثارش را به زبان فرانسوی نگاشته است. او که از آغاز زندگی در خانه‌ای چندفرهنگی زیسته است و شرحی جذاب از چنین دنیای متنوع رنگارنگی را در کتاب «زیر آسمان‌های جهان» داده است، از نخستین کتابش: «آسیا در برابر غرب» همواره روشنفکری مطرح در فضای فکری مخاطبین ایرانی بوده است.
 او سال گذشته در کتاب «پنج اقلیم حضور» به سراغ پنج شاعر برجسته ایرانی: فردوسی، مولوی، خیام، سعدی و حافظ رفت و در سال 94، در آخرین اثرش: «جنون هشیاری» به آرزوی دیرینه خود برای بررسی اندیشه و هنر شارل بودلر، شاعر و نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم میلادی جامه عمل پوشاند و کتابی ارزشمند راهی بازار کتاب کرد که مایه تحسین بسیاری
 شده است.
مسأله تنها بر سر جایگاه والای بودلر در جهان ادبیات و گستره نفوذ گسترده شعر او نیست؛ امری که ویکتور هوگو آن را با چنین جمله‌ای توصیف کرد: «نمی‌دانم شما آسمان هنر را به کدامین اشعه شومی درخشان کردید، شما ارتعاش جدیدی به عالم شعر آوردید»، بلکه به مهجوریت بودلر در ایران نیز بر می‌گردد. به زعم شایگان، ترجمه اشعار بودلر نظیر ترجمه رمان «در جست‌و‌جوی زمان از‌دست‌رفته» مارسل پروست، به‌تنهایی اندیشه چنین نویسندگان پیچیده‌ای را منعکس نمی‌کند و او از این منظر بر لزوم انتشار چنین کتابی در توضیح اندیشه فردی که بنیانگذار مفهوم «مدرنیته» است، تأکید می‌ورزد.
آیدین آغداشلو نیز از همین منظر تألیف اخیر شایگان را ستوده است: «ما معمولاً تألیفات دسته اولی درباره فرهنگ و تمدن غرب که خودمان نوشته باشیم بسیار کم داریم و حتی درباره تاریخ هنر خودمان نیز به منابع غربی تکیه می‌کنیم. اتفاق بسیار مهمی است که یک نویسنده ایرانی درباره یکی از شناخته‌شده‌ترین نوابغ ادبی جهان کتابی ارائه کند که برای محققان اندیشه و هنر بودلر، سرشار از نکات بدیع و تازه باشد.»

منبع: ایران

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۵-۰۱-۱۴ ۲۲:۴۴ 0 1

    واقعا باید بسیار متعصب باشیم تا گمان کدیم کتاب" چرا روشنفکران لیبرالیسم را دوست ندارند؟" عاری از تعصب است. در این کتاب، لحن متن بسیار بد، استدلالها یک سویه و تصویر حریف کاملا مبتنی بر مغالطه پهلوان  پنبه و تحریف شده بود. اگر این کتاب معیار بی طرفی و عدم تعصب است پس باید بر عدم تعصب و کار علمی در ایران فاتحه خواند. 
                                

نظر شما