شناسهٔ خبر: 44639 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فلسفه ایرانی / رضا داوری‌اردکانی

می‌دانیم که فلسفه اختصاص به هیچ کشور و ملتی ندارد و آن را به هیچ‌ جا منسوب نمی‌توان کرد. اگر معمولا گفته می‌شود فلسفه یونانی است مراد این نیست که فلسفه خاص سرزمین و قوم یونان است بلکه آن را امری پدید‌آمده در تاریخ یونان می‌دانند. به عبارت دیگر تعلق فلسفه به یونان تعلق تاریخی است. در مورد فلسفه عربی و اسلامی و ایرانی و مسیحی چه بگوییم؟

 

 

 

 

 

 

 

فرهنگ امروز: وب‌سایت شخصی رضا داوری‌اردکانی صورت ویراستاری‌شده و نوشتاری سخنرانی رئیس فرهنگستان علوم در همایش حکمت صدرا را دیروز منتشر کرد. این همایش اول خرداد و به مناسبت بزرگداشت ملاصدرا توسط بنیاد حکمت اسلامی صدرا در مجتمع آدینه برگزار شد. رضا داوری‌اردکانی در این همایش که با عنوان «فلسفه و جهان عاری از فلسفه» برگزار شد، صحبت‌های مهمی درباره «ایران و فلسفه» بیان کرد که خبرگزاری‌های مختلف کشور آن را منتشر کردند. اکنون داوری‌اردکانی با توجه به نوع پوشش حرف‌هایش تصمیم گرفته است سخنرانی خود را بار دیگر نوشته و منتشر کند که در ادامه خواهید خواند.

******

می‌دانیم که فلسفه اختصاص به هیچ کشور و ملتی ندارد و آن را به هیچ‌ جا منسوب نمی‌توان کرد. اگر معمولا گفته می‌شود فلسفه یونانی است مراد این نیست که فلسفه خاص سرزمین و قوم یونان است بلکه آن را امری پدید‌آمده در تاریخ یونان می‌دانند. به عبارت دیگر تعلق فلسفه به یونان تعلق تاریخی است. در مورد فلسفه عربی و اسلامی و ایرانی و مسیحی چه بگوییم؟ عنوان فلسفه عربی و اسلامی را شرق‌شناسان مورخ فلسفه به فلسفه دوره اسلامی داده‌اند. فلسفه ایرانی هم که در دهه‌های اخیر پدید آمده ظاهرا در تقابل با فلسفه عربی پدید آمده است. ولی به هرحال همه این صفت‌ها و نسبت‌ها از روی مسامحه است. زیرا فلسفه بحث عقلی است و عقل گرچه تاریخی است با قومیت و جغرافیا نسبت ندارد. بنابراین اگر بخواهیم به فلسفه خودمان صفتی بدهیم و فلسفه ایرانی و عربی را با هم قیاس کنیم، فلسفه عربی به کلی بی‌معناست زیرا در عالم عربی جز در دوره کوتاهی در مغرب اسلامی فلسفه‌ای وجود نداشته است. اهل تونس و مراکش و... هم که عرب نبوده‌اند بلکه زبان‌شان عربی شده است. اما فلسفه ایرانی که گفته می‌شود مراد فلسفه‌ای است که در ایران پدید آمده است. ما کمتر توجه می‌کنیم که در جهان قدیم هیچ‌کس در بیرون از اروپا به فلسفه یونانی توجه نکرد و ایرانیان بودند که از فلسفه یونانی استقبال کردند. اگر این استقبال جواز و توجیهی برای ایرانی دانستن فلسفه نباشد، عربی خواندن آن را منتفی می‌سازد. ازجمله کسانی که در دهه‌های اخیر به این اختلاف توجه کرده، استاد مراکشی فلسفه محمد عابدالجابری است. او که خوشبختانه در پایان عمر رأی خود را تعدیل کرده است، در بعضی آثار خود اصرار دارد که فیلسوفان شرق عالم اسلام، فلسفه را با ایدئولوژی آمیخته و آن را در خدمت ایران قرار داده‌اند. فیلسوف اگر با قصد خاص و به حکم مصلحت‌بینی حکمی بدهد، حکمش فلسفی نیست و باقی و پایدار نمی‌ماند. ابن‌سینا و سهروردی درست است که به ایران تعلق داشته‌ و بعضی آثارشان را به زبان فارسی نوشته‌اند اما ماموران سیاست و حتی طراحان ایدئولوژی نبوده‌اند. اگر جابری به همین اکتفا می‌کرد که سخن ابن‌رشد را تکرار کند و با فیلسوفان از بابت وارد کردن اعتقادات دینی در فلسفه به بحث بپردازد بر او یأسی نبود.

منبع: فرهیختگان

نظر شما