فرهنگ امروز/ عباس بصیری*:
مارتین لینگز[۱] (شیخ ابوبکر سراجالدین) در ۲۲ ژانویۀ ۱۹۰۹م در شهر منچستر متولد شد و در ۱۲ می ۲۰۰۵، دیده از عالم خاکی فروبست. با نگاه به دوران حیات نویسنده، مشخص میشود وی در دوران تفوق مدرنیسم و علمگرایی (سیانتیسم) به دنیا آمده است. علاوه بر تواناییهای فردی، جایگاه خانوادگیاش در ترقی وی مؤثر بود. مدارج علمی خود را در آکسفورد سپری کرد و در همین اوان از مصاحبت کسانی همچون سی. اس. لوئیس بهرهمند شد. برخلاف سیطرۀ علمباوری مفرط در انگلستان، وی در جهتی مغایر با آن، به جستوجو در عوالم عرفانی دلبسته شد. وی یکی از کاستیهای مهم تمدن غرب را دوری از خدا و دین میدانست. کیش ترسایی روحیۀ عرفانجوی لینگز را بهنحو بایسته سیراب نمیکرد. ازاینرو درصدد یافتن مسیری برای ارضای امیال خویش بود. در تلاش برای این گشایش، تحتتأثیر رنه گنون[۲] (با نام اسلامی شیخ عبدالواحد یحیی) قرار گرفت. مطالعۀ آثار گنون توجه وی را به وجه باطنی دین و نیز وحدت و یگانگی مبدأ ادیان شرق و غرب، جلب کرد. از ثمرات این آشنایی، برگردان کتاب «شرق و غرب»[۳] گنون به زبان انگلیسی است. روح در پی اکتشاف و انکشاف لینگز موجب شد تا در اوایل جنگ جهانی دوم، رخت اقامت در کشور مصر افکند. در سال ۱۹۴۸م به مکه مشرف شد. تأثیراتی که مقدمات و مقارنات حج ابراهیمی بر وی گذارد، عمیق و شگرف بود. در این مجال کوشش میشود تا معرفی مختصری از رهاورد سفر وی، که در قالب کتابی متبلور شده است، ارائه شود.
از یکسو مسلمانی معتقد بودن و از دیگر سوی ریشه در سنت فکری و انتقادی غرب داشتن، غربی که موشکافی و دقت را در لینگز به ودیعه نهاده بود، وی را در وصف دقیق مکه و مشاعر آن یاری داد. ضمن آنکه این حلاوت برای وی وجود داشت که به سرزمینی پای نهاده است که مکان دلدادگی ابراهیم (ع) و بسیاری از انبیا بوده است. مسیحیزادهای که ریشۀ اعتقادات نخستینش به یهودیت و مسیحیت بهعنوان میراثداران ابراهیم پیامبر بازمیگردد تا همیشه ابراهیمِ پیامبر را در جانودل خویش دوست بدارد. این علاقه هرگز در لینگز نمیمیرد، بلکه با گروش به اسلام کاملتر میشود و موجب میگردد در مواجهه با مکه و مشاعر مقدسۀ آن در موعد حج، بهعنوان یک مسیحی مسلمانشده به تبارشناسی حج ابراهیمی هم نظر داشته باشد و همواره آیات عهد عتیق نیز در ذهن وی تداعی میشود. ازهمینروست که در افتتاح کتاب بهسراغ آغازۀ انجیل یوحنا رفته و از آغاز و از کلمه و از خدا یاد میکند. با وام گرفتن از مفهوم کلمه، پیامبران را دریافتکنندۀ کلام خدای یکتا معرفی میکند. ابراهیم فرزند و همسرش را به زمین لمیزرع مکه آورد؛ جایی که در مسیر «جادۀ ادویه» قرار داشت.
از دغدغههای لینگز در کتاب مورد بررسی، تلاش وی برای نشان دادن تاریخ ابراهیمی مکه است. با واژهشناسی آغاز کرده و به یاد شدن از مکه با نام «بکه» در «مزامیر داوود» (باب ۸۴) از عهد عتیق توجه میدهد؛ لفظی که علاوه بر مزامیر، در قرآن نیز آمده است.
نخستین رویدادهای گزارششده از این سرزمین مربوط به ماجرای کوچ پر از محنت و رنج هاجر و اسماعیل به این وادی است. پیدایش چشمۀ زمزم در این وادی، که با داستان همسر و فرزند ابراهیم پیوند خورده است، اعجازی ماندگار و بیّنهای بر تقدس این مکان است. این مکان مقدس بایست نمادی برای روی آوردن پیروان دین حنیف داشته باشد. اینجاست که ابراهیم و اسماعیل پایههای کعبه را بالا میآورند. لینگز در بررسی خود بینظر به روایات نیست که مشخصاً در ماجرای نصب حجرالاسود خودنمایی میکند. وی با استنتاج از سالهای ذکرشده در تواریخ، قدمت ساخت کعبه را به بازۀ زمانی ۲۰۳۰ و ۲۰۰۰ پیش از میلاد میرساند؛ یعنی هزار سال پیش از بنای اورشلیم. لینگز دین ابراهیم را دارای هواداران اندکی برمیشمرد که با گذشت زمان نیز از تعدادشان کاسته شد. از دلایل کاسته شدن عدۀ حنفای ظهور، تمثالپرستی در میان ایشان بود. گرایش به بتپرستی و تبدیل شدن کعبه به معبد بتانی چون هبل، یهودیان علاقهمند به بکه را به زیارت آن بیمیل کرد.
لینگز به تاریخ مکه از منظر اختلافات بر سر تسلط بر مکه میان بنیخزاعه و جُرْهُمیان پرداخته است. از نظر وی، تسلط قریش که خود را از نوادگان اسماعیل نبی میدانستند، بهمثابۀ تحقق وعدۀ خداوند به ابراهیم بود که امتی عظیم از نسل وی به وجود خواهد آمد. با وجود پرورش فضایلی چون جوانمردی و سخاوت در میان ساکنان مکه، عدم ارتباط آنان با عوالم بالا بهمنزلۀ نقصانی در میان آنان بود.
تلخیص داستانها و روایات برگرفته از سیرهنگاریهای اسلامی و نمود آنها در کتاب لینگز، جالب به نظر میرسد. همینطور وی آنچنان به داوری و نقد مطالب نپرداخته است. وی اجداد نزدیک پیامبر را مورد توجه قرار داده و بهصورتی کاملاً مختصر از حیات قصیبنکلاب و هاشم و عبدالمطلب و ارتباط ایشان با شهر یثرب یاد میکند. عبدالمطلب علاوهبر سرکردگی بنیهاشم، مورد احترام سایر تیرههای قریش نیز قرار گرفت و به ریاست رسید. در همین اوان، فرزندش عبدالله به دنیا میآید. اینجاست که لینگز نقدی را وارد میکند. نقد وی بر پیشگوییهایی نسبتبه عبدالله و فرزندش از زبان اسقفان و دانشمندان مسیحی شرق، که مبتنی بر کتب آنان بوده است، وارد میشود. لینگز مدعی است که با وجود وارسی منابع، به چنین مطالبی در آیین مسیحیت نرسیده است.
وی در اثر خویش، گهگاه از نظرات فریتیوف شوآن[۴] (شیخ عیسی نورالدین احمد)، اسلامشناس آلمانیتبار، نیز استفاده میکند. لینگز نگاه همدلانهای نسبتبه روایات سیرهنگارانۀ اسلامی درباب ولادت و بعثت پیامبر اسلام دارد. ازاینرو در کتاب «مکۀ» خویش، به این روایات اشاره میکند. ضمن آنکه از انجیل یوحنا نیز شاهد مثالی برای ظهور پیامبر خاتم ذکر کرده است. دایرۀ این تأیید یهودیان، جزیرهالعرب را نیز دربرمیگیرد که آنها نیز به ظهور پیامبری جدید باورمند بودند. از دیگر ویژگیهای این اثر، عجین شدن تاریخ مکه با تاریخ حیات پیامبر اسلام است و اگر لینگز به دوران ابراهیم (ع) نیز اشاره دارد، از باب این است که در نهایت به دوران ظهور اسلام و حیات پیامبر اکرم نظر کند. از این باب است که لینگز در نگارش کتاب «مکه»، به کتاب دیگرش (محمد برپایۀ کهنترین منابع) نظر دارد. محمد (ص) پیش از ابلاغ نبوت، مورد احترام مکیان بود و به او لقب «امین» داده بودند، ولی پس از بعثت، بزرگان مکه از وی روی برتافتند. دین پیامبر برای بالیدن متکی به اقلیت گروندگان به آن باقی نماند و از ظرفیت زائران مکه برای تبلیغ استفاده شد. از همینجا بود که بعد از بیشتر شدن مضایق، مقدمات هجرت پیامبر به یثرب فراهم شد. از حوادث مورد علاقۀ لینگز، تغییر قبلۀ مسلمانان از بیتالمقدس به مکه است که در یثرب حادث شد.
پیامبر اسلام هشت سال منتظر ماند تا بتواند کعبه را، که به بتکدهای تبدیل شده بود، از وجود این تمثالها پاک کند. پس از این تاریخ است که دیگر بار مکه به آغوش دوستداران دین حنیف بازمیگردد. آخرین دیدار محمد (ص) از شهر کودکیها و رسالتش، به آخرین حج وی مربوط میشود؛ آنجا که طریقۀ اعمال حج، این یادگار ابراهیم را، برای همیشۀ تاریخ، برای پیروان آیین اسلام به یادگار گذارد.
بخش پایانی کتاب لینگز حاصل مطالعه و بررسی میدانی وی در شعائر حج است. لینگز در این بخش به آداب و آیین حج اشاره دارد. جنس گزارش وی از آداب حج، نشاندهندۀ اعتقادات یک مسلمان راسخ است. وی از محرمات حج و از پوشش مردان و زنان در ایام حج سخن میگوید. لینگز دو بار در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۷۶م به حج مشرف شده است. گفتنیهای وی از آداب حج، تکرار گفتههای دیگران است؛ حالآنکه تجربۀ روحانی وی مانند هر فرد دیگری، یگانه و یکتاست. جذبۀ حج، لینگز را بینصیب نگذارده و از حالات روحانی وی پرده برداشته است. وی حج را تنها سفر به نقطۀ قبلهگاه نماز نمیداند، بلکه آن را سفری به دوران پیش از موسی و عیسی میداند. در محضر خدا بودن را بیش از هر زمانی هنگام تلبیه حس کرده است. جایی که مسلمانان راستین در عالم حضور، از خود بیخود میشوند. نبایست فراموش کرد که حج یادگار ابراهیم (ع) است. عشق لینگز به ابراهیم (ع) در جایجای اثرش دیده میشود و چه زیبا به خاستگاه عبودیت محض نظر میافکند. گویی لینگز در سفر مکه و در محضر خدا، ابراهیم را در همهحال در کنار خویش میبیند و همپای او در تلاش برای سفر به تاریخ این سرزمین است.
لینگز دو عنصر را مقوم و موجب بقای دین میداند. نخست عنصر عمودی که همان وحی است و دودیگر عنصر افقی که همان سنتی است که دین را در طول قرون و اعصار پاس میدارد. مکه مهبط وحی بر ابراهیم و اسماعیل است.
نظر شما