شناسهٔ خبر: 51916 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آقاجری: مولف تحلیلی غیرتاریخی و جامعه‌شناختی نسبت به شهر کوفه دارد/ انتقاد رحمانیان از حذف روایت‌های کلامی در کتاب

هاشم آقاجری نشست بررسی کتاب «عاشوراشناسی» گفت: مولف این اثر تحلیلی غیرتاریخی و جامعه‌شناختی نسبت به شهر کوفه دارد. رحمانیان نیز دیگر منتقد این اثر بیان کرد که اسفندیاری در مقام یک مولف روایات کلامی را در کار خود حذف کرده است در حالی که روایت‌های کلامی باید به عنوان ابژه موضوع کار مورخ قرار بگیرند.

آقاجری: مولف تحلیلی غیرتاریخی و جامعه‌شناختی نسبت به شهر کوفه دارد/ انتقاد رحمانیان از حذف روایت‌های کلامی در کتاب

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست بررسی کتاب «عاشوراشناسی (پژوهشی درباره‌ هدف امام حسین (ع)» به همت گروه فرهنگ، تاریخ و پژوهش‌های میان‌رشته‌ای و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، عصر روز گذشته دوشنبه 24 مهر با سخنرانی محمد اسفندیاری، مولف کتاب، سیدهاشم آقاجری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و داریوش رحمانیان، نویسنده و پژوهشگر و استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران برگزار شد.

آقاجری در این نشست با اشاره به اینکه در جزییات با مولف کتاب اختلاف نظر دارد، گفت: مولف این اثر تحلیلی غیرتاریخی و جامعه‌شناختی نسبت به شهر کوفه دارد. به‌طور مثال در اثر می‌گوید که وقتی ابن‌زیاد به‌جای نعمان وارد کوفه می‌شود، شرایط شهر کاملا تغییر می‌کند. در حالی که این گونه نیست و ما باید کوفه را جامعه‌شناسی تاریخی کنیم و شرایط آن زمان را در نظر بگیریم. در واقع آنچه که ابن‌عباس به امام حسین (ع) می‌گفت، تحلیل ساختارتری از شرایط کوفه بود و آن ناپایداری اریستوکراسی اشرافیت بود. این موضوع را ما در اغلب متونی که به بحث عاشورا می‌پردازند، می‌بینیم و شاید بهترین متنی که تاکنون کربلا را روایت کرده، ابن‌مخنف باشد که ما در آن مفهوم اشرافیت را می‌بینیم. باید در نظر داشته باشیم که اشرافیت عراق و سوریه در آن زمان یک روایت تاریخی با یکدیگر داشتند.
 
این استاد دانشگاه توضیح داد: ما با یک امر واقع مستمر تاریخی در کوفه روبه‌رو هستیم و از این منظر اتفاقا افرادی چون ابن‌عباس به امام حسین (ع) 

آقاجری: آنچه که ابن‌عباس به امام حسین (ع) می‌گفت تحلیل ساختارتری از شرایط کوفه بود و آن ناپایداری اریستوکراسی اشرافیت بود.

توصیه درستی می‌کردند که نباید به کوفه بروند و اتفاقا امام هم به این موضوع واقف بودند، اما مسأله این بود که چون مردم از امام دعوت به عمل آورده بودند حجت برایشان تمام شده بود و باید می‌رفت.
 
این استاد تاریخ در ادامه با انتقاد از اینکه اسفندیاری تاریخ را علمی نقلی می‌داند، عنوان کرد: من تاریخی را علمی سمعی یا نقلی نمی‌دانم و این رویکردی کلاسیک از علم تاریخ است که افرادی چون ابن‌فندق دارند در حالی که خود اسفندیاری اگرچه چنین سخنی را بیان می‌کند، اما عملا در کتاب خود ناقض چنین موضوعی هست.
 
رحمانیان نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه کتاب عاشوراشناسی اثر بسیار با اهمیتی است، چون تحریر محل نزاع کرده گفت: مولف در کتاب به‌گونه‌ای بحث کرده گویی خودش رویکرد علمی و عینی به مساله دارد اما منتقدان او کلامی هستند و البته دکتر آقاجری هم چنین موضعی نسبت به کتاب دارد و از این منظر من نسبت به هر دو منتقد هستم.
 
وی با تاکید بر اینکه از موضوع یک شیعه متدین سخن می‌گوید که نمی‌تواند کار روش‌مند و خشک به سبک یک مورخ تاریخی انجام دهد، افزود: معتقد هستم دیگران هم نمی‌توانند از پارادایم و گفتمانی که در درون آن قرار دارندرها شوند.
 
دیگر نمی‌توان از یک تاریخ سخن گفت
رحمانیان با بیان اینکه امروز علم تاریخ آبجکتیو زیر سوال رفته و نمی‌توان از یک تاریخ سخن گفت ادامه داد: باید امروز از تاریخ‌ها سخن بگوییم و در نظر داشته باشیم که کار مورخ تنها بازسازی گذشته نیست. ما از گذشته چیزی جزء روایات و گزارش‌ها نداریم و مورخ نیز قدرت دخل و تصرف در آن‌ها را ندارد. مورخ باید خرافات و روایات ساخته شده هم سروکار دارد و باید دروغ‌ها را هم بنویسد بنابراین نمی‌تواند روایات کلامی را کنار بگذارد. بلکه روایت‌های کلامی باید به عنوان ابژه موضوع کار مورخ قرار بگیرند. از همین منظر این نقد به اسفندیاری وارد است که روایات کلامی را در کار خود حذف کرده است چون ایشان در نظر گرفته که فلان روایات تاریخی از آنجا که جعلی بوده نباید بررسی شود.
 
وی ادامه داد: مولف کتاب در اثر تحلیل کرده که کوفه بهترین انتخاب برای تعیین محل حکومت بوده است و تنها روی تشکیل حکومت تاکید کرده است درحالی که بحث فقط پیروزی لحظه‌ای نیست بلکه تداوم پیروزی است بنابراین تشکیل حکومت بسیاری سطحی در کتاب مطرح می‌شود از سوی دیگر اسفندیاری به فلسفه تاریخ تشیع و فلسفه سیاسی شیعه در پیوند با عصبیت اصلا اشاره‌ای نمی‌کند اگرچه که به آن تسلط دارد و جای این موضوع در این کتاب خالی است.
 
این پژوهشگر تاریخ همچنین با اشاره به جای خالی روایات مربوط به غیبت در این کتاب گفت: اسفندیاری همچنین در این کتاب بیش از 20 مورد روایت در نقد نظریه شهادت سیاسی می‌آورد که هیچ‌کدام پایه متقن و محکمی ندارد. به‌هرحال من معتقدم کنش معصومین (ع) محصور در زمانه خودشان نیست و با امت و با بشریت سخن می‌گوید.
 
رحمانیان در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد از اینکه در کتاب عاشوراشناسی هیچ اشاره‌ای به زیارت عاشورا و اسناد مرتبط با آن نشده گفت: این هم یکی دیگر از اشکالات مهم این کتاب است، فارغ از اینکه نویسنده اساسا این زیارت‌نامه را قبول داشت باشد یا خیر به هرحال زیارت عاشورا یکی از ادعیه‌ای است که در بسیاری از منابع دینی معتبر ما آورده شده و به‌هرحال صحت آن در این کتاب جای نقد و بررسی داشت.
 
این استاد تاریخ با بیان اینکه نخستین کسی که درباره تبدل خلافت به سلطنت سخن گفته ابن‌خلدون بوده افزود: او درباره شکست‌های مختلف علویان و نیز قیام امام‌حسین سخن می‌گوید و جا داشت که به این موضوع هم در این اثر اشاره می‌شد. به‌هرحال در پایان باید گفت امام حسین (ع) خود به تمامی مسایلی که در حرکت از مکه به سمت کوفه برایش پیش می‌آمد مطلع بود هدف عالی‌تری را مدنظر داشت و آن دعوتی بود که از سوی مردم صورت گرفته بود. 

هفت نظریه مطرح درباره هدف حرکت امام حسین(ع)
 اسفندیاری هم در این نشست سخنرانی خود را با توضیح درباره اهداف امام حسین(ع) آغاز کرد و به تشریح هفت نظریه‌ای که درباره هدف حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه مطرح است پرداخت و گفت: نظریه نخست مبتنی 

اسفندیاری: امام حسین(ع) با هدف تشکیل حکومت به‌سمت کوفه حرکت کرده است

بر این است که امام برای امتناع از بیعت بود که به سمت مکه حرکت کرد. نظریه دوم می‌گوید امام حسین (ع) می‌خواسته در ابتدا حکومت تشکیل دهد اما وقتی ناامید می‌شود به سمت مکه حرکت می‌کند. نظریه سوم مبتنی بر لقاءالله و رسیدن به درجات معنوی در حرکت امام حسین (ع) است که توسط عده‌ای از علما مطرح شده است. برخی دیگر از فقها در نظریه‌ای معتقد هستند که امام حسین (ع) برای خودش هدف خاصی داشته که ما مصلحت آن را نمی‌دانیم. نظریه دیگر مبتنی بر شهادت سیاسی است که عده زیاد دیگری به این نظریه معتقد هستند. نظریه بعدی می‌گوید امام حسین (ع) می‌خواسته به شهادت برسد تا مقام شفاعت نائل آید و در نهایت نظریه آخر معتقد است که شهادت امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت بوده که این نظریه کهن‌ترین نظر است که توسط علم‌الهدی و شیخ مفید بیان شده است.
 
این محقق با اشاره به روند تاریخی حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه افزود: امام حسین (ع) پس از اینکه از مدینه به مکه رفت و بعد از آنکه با درخواست مردم کوفه برای تشکیل حکومت مواجه شد به سمت کوفه حرکت کرد اما پس از آنکه متوجه شد مردم با او همراه نیستند در روایت تاریخی آمده 8 بار درخواست می‌کند که به شهر مدینه برگردد، اما مانع از او می‌شوند. همچنین امام در مذاکرات دیگری که با عمر سعد دارد از او می‌خواهد که او را به شهر مرزی دیگری به جزء مدینه بفرستد و حتی در روایات تاریخی آمده که حتی ابن‌زیاد هم با پیشنهاد مصالحه موافقت می‌کند اما در نهایت شمر او را از این تصمیم منصرف می‌کند و می‌گوید تا امام و یارانش ضعیف هستند آنها را از بین ببرد.
 
اسفندیاری در پایان با تاکید بر اینکه قائل به نظریه هفتم است گفت: من نیز معتقد هستم که امام حسین(ع) با هدف تشکیل حکومت به‌سمت کوفه حرکت کرده است اما هربار براساس اتفاقی که برسر راهش قرار گرفته حرکت خود را تعیین کرده است.

نظر شما