فرهنگ امروز/ عارف ششگلانی:
نکتهای سخت قابل تأمل در بعضی از این مقالات اخیر وجود دارد که میتواند رمزی از نالههای ترکیهپرستانه میری در نقد نقیبزاده را آشکار کند. میری در پارهای از این مقالات خود را سید جواد قفقازلی (Seyed Javad Kafkazli) خوانده است. سید جواد قفقازی که همچون هوالیگانهایی که پرچم جمهوری باکو بهدست شعار خلیج مجعول سر میدهند، از مواهب و منابع این کشور ارتزاق میکند و رو به قبله ترکیه (کانون تورانستان خیالی) نماز میگذارد. گذشته از جهل رقتانگیز که میری دربارۀ روابط بینالملل دارد و مقولات مهملی چون «مکتب تبریز» و «مکتب اصفهان» و «مکتب کرمان» جعل میکند تا بگوید اولی دل در آستان آنکارا دارد و دوتای دیگر تمامیتخواه هستند و چشم دیدن ترکیهپرستی اولی را ندارند، بهراستی چه توهینی به مردم و تاریخ تبریز بالاتر از این که آن را دلواپس اردوغان و دلبستۀ ترکیه معرفی کنند؛ تبریز را که ترکان عثمانی ایلغار کردند و تبریزیانی که به دست عساکر عثمانی قتل عام شدند؛ مردم بیداردل و ایرانخواهی را که طی سدههای گذشته در برابر ترکان عثمانی و روسیه ترازی و شوروی، خاک خوردند و خاک ندادند، چه ذهن مغرضی میتواند نماینده و دلنگران ترکیه معرفی کند؟
متولد خانواده ای غیر ایرانی Turkish-Russian ؟
باری، نکته دیگری که باز پرتویی کارنامه دکتر جواد میری میاندازد شرح احوال مختصری است که در تارنمای انگلیسی از خود منتشر کرده است. وی در آنجا آنجا، خود را «نظریهپرداز ایرانی-سوئدی»(کذا) معرفی میکند که «در خانوادهای ترکی-روسی [Turkish-Russian] در شمالغرب ایران» زاده شده است.[۱] ما تا امروز خیال می کردیم، هر کسی در این سرزمین زاده شود، ایرانی است، اما شگفتا! در ایرانی متولد شوید ولی خود را ترکی- روسی بنامید! اینجا است که میتوان ریشه برخی از ادعای میری را در زمینه هویت درک کرد.
البته در تبار ژنتیکی ترکیهای-روسی سید جواد قفقازی اشکالی نیست، اما با شناختی که ما از گفتههای وی کسب کردیم، استاد در پس انتساب خود به خانوادهای ترکی-روسی، نیات دیگری دارد؛ و طرفه آنکه این تبارهای غیرایرانی (بهعنوان وارث عثمانی) و روسی (بهعنوان وارث امپراتوری تزار و اتحاد جماهیر شوروی) دلالت بر بزرگترین دشمنان تاریخی ایرانیان دارند که دست به شنیعترین جنایات خاصه در تبریز زدهاند.
میری در ادعاهایی که هیچ قرینه تجربی در دنیای واقعی ندارد و تنها در ایدئولوژی مخوف پانترکیسم و رسانههای حرفهای آن تبلیغ میشود، ایرانیان را متشکل از «۴۰ میلیون ترک» معرفی میکند، میرجعفر پیشهوری را که رسماً دستنشانده شوروری برای تجزیه خاک ایران بود، «قهرمان» میداند و در برابر دفاع از حیثیت و منافع ملّی ایرانیان برمیآشوبد. اگر هم کسی اعتراض کند،منتقد را «فاشیست» و «گوبینیست» و «تمامیتخواه» و دشمنِ «توحید» و «پیوست فرهنگی ایران به اسلام» و مشتی القاب دیگر خطاب میکند؛ حکایت جماعتی که «چون به سخن گفتن و هنر رسند، چون خر بر یخ بمانند ... و طرفه آن که افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنجاند».
چاپ رساله شما، بدون نیاز به ناشر، با بهترین کیفیت و کمترین هزینه!
از مقالات ایشان که بگذریم، به خیل کتابهای ایشان میرسیم که علاقهمندان میتوانند وقت خود را پای بررسی صحت یا کیفیت آنها تلف کنند.
در اینجا فقط اشارهای به رساله دکترای ایشان میکنیم. میری در شرح احوال خود میگوید «پس از ۱۰ سال زندگی در سوئد، از فضای آنجا خسته شده بودم. روزی در دانشگاه چشمم به بورس تحصیلی در انگلستان و فرانسه افتاد و چون به زبان انگلیسی تسلط بیشتری داشتم، انگلستان را برای بورس تحصیلی انتخاب کردم و به «دانشگاه بریستول» رفتم و محصل جامعهشناسی شدم».[۲]
علامه قفقازی هنگامی که میگوید چون «به زبان انگلیسی تسلط بیشتری داشتم»، به انگلستان رفتم، تلویحا مدعی میشود که به زبان فرانسویان مسلط بوده است. با این حال، در فهرست بلند زبانهایی که رزومهاش مدعی شده میداند، اثری از زبان فرانسه نیست! آیا این هم مانند عناوین مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدش است؟
به هر صورت، میری پس از چهار سال تحصیل در سوئد و اخذ مدرک کارشناسی-کارشناسی ارشد پیوسته چهارساله، راهی انگلستان شده و مشغول نگارش تز در رشته جامعهشناسی میشود. عنوان تز از این قرار است: Intercivilisational Social Theory: Complementarity and Contradiction in the Muslim and Western Intellectual Traditions.
فرض بر این است که تز دکتری حاصل زحمت و مشقت فرد و دستاورد پژوهشی اوست. طبعاً ناشران خوبی در بازار نشر مایل به چاپ تزهای دکترا در قالب کتاب هستند. اما با اندک جستجویی درمییابیم که علامه میری تز خود را بهواسطه شرکت Xlibris منتشر کرده است؛ شرکتی که حرفهاش ارائه خدمات «ناشر-مؤلف» و «چاپ بنا بر تقاضا» است ــ اولی بهمعنای عدموساطت ناشر در چاپ و توزیع کتاب مؤلف در بازار است، و دومی بهمعنی چاپ نسخههایی اندک از کتاب، محض معرفی در بازار، و چاپ نسخههای بعدی بر اساس سفارش خریداران. بهعبارتی، بهواسطه شرکتهایی همچون Xlibris، نوشتههایی که حتی ناشران معمولی هم حاضر به چاپشان نیستند و احتمالاً به پشیزی در بازار نمیارزد، در ازاء دریافت مبلغی پول از مؤلف چاپ میشود. در پایگاه اینترنتی Xlibrisدر بخش معرفی این شرکت میخوانیم که Xlibris از سال ۱۹۹۷ شروع بهکار کرده و از روز اول هدفش این بوده که مؤلفان کلّ اختیار کار خود را در دست داشته باشند و اکنون قادر است تا هر ماه، صدها مؤلف را که تازه نگارش کتابی به خیالشان خطور کرده است، در کار چاپ کتاب یاری دهد. در جایجای این پایگاه اینترنتی هم میتوانید پیشنهادهای همراه با تحفیف شرکت را برای مؤلفان تازهکار بیابید ــ با بهترین کیفیت، و متناسب با جیب شما!
آیا میری هیچ ناشر خوب یا حتی معمولی برای چاپ تز دکترایش نیافته است؟ یعنی حتی یک انتشارات معمولی هم به نیم جو تز دکترای میری را نخریده که وی مجبور شده است از جیب بگذارد و دست به «خودانتشاری»[۳] بزند
اگر در بخش جستجوی پایگاه اینترنتی Xlibris اسم جواد میری را بگردید، شگفت زده خواهید شد. ۸ مورد دیگر از تألیفات استاد در اینجا «خودانتشاری» شده است. مژدهای دیگر برای دانشجویان محصل در راستهبازار مدرکفروشان: تراوشهای ذهنی خود را هرقدر بیربط باشد، مکتوب کنید، جیبتان که به Xlibris و شرکتهای مانند آن نمیرسد، اما نسخههایی از نوشتههای خود را تحویل کتابخانه ملی و ممیزی وزارت ارشاد دهید تا یکماهه مجوزهای لازم را بگیرید، بعد هم بدهید تایپ و تکثیریهای اطراف میدان انقلاب تا چند نسخهای چاپ شومیز و گالینگور تحویلتان دهند. شما اکنون در عداد اصحاب قلم هستید و بالقوه میتوانید دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی شوید. مگر میری نشد؟
درست است که وضع دانشگاه در کشور آشفته و بیدروپیکر است؛ بساط مقالهفروشی و رسالهفروشی سکّه است و بسیاری با پرداخت مبلغی ناچیز، پایاننامه و مقالهای بیسروته میخرند و دکتر و مهندس میشوند. اما بهراستی کمتر کسی را در این «راستهبازار مدرک فروشان» بتوان یافت که همچون جواد میری، نظام دانشگاهی کشور را به ریشخند گرفته باشد؛ آن از کتابهایش، آن از مقالات مثلا علمی و عناوین کذب مدارک تحصیلیاش؛ و آنگاه، نظام آموزش عالی کشور ما به چه منجلابی فرو شده که فردی چنین را با مدارک تحصیلی بیربط عضو هیئت علمی میکند و به شتاب برقآسایی، لابد بر مبنای همین «خودانتشاری»های کتابنام و آن مقالات خیالی و مبهم، ترفیع مرتبه میدهد.
بهراستی رقتانگیز است و به حال و روز دانشگاه در ایران باید خون گریست.
ما وقت زیادی برای تلف کردن نداشتیم؛ علاقهمندان به اقیانوس بیکران دانش رفیق قفقازی میتوانند تکتک مقالات و کتابهای مورد ادعای رزومه وی را جستجو کنند تا از وجود آنان مطمئن شوند. هرچه باشد، نه آن مقالات ناموجود در ژورنالهای خیالی و نه آن مقالات موجود و کتابهای اغلب «خودانتشاری»شده، هیچ «درجه علمی» و «آکادمیکی» ندارند و در هیچ مرجع داخلی یا خارجی نمایه نشدهاند. بهعبارتی، همانقدر که سرمقالهنویس روزنامههای کیهان و همبستگی و بهار و نویسندگان سایتهای خبری تسنیم و رجانیوز و عصرایران میتوانند مرقومات خود را جای رزومه علمی به دانشگاهی معرفی، مطالبه کرسی استادی کنند، میری هم میتواند مدعی رزومه علمی شود ــ با این تفاوت که کارنامه دسته نخست مشخص و قابل دسترس است.
بر کرسی استادی پژوهشگاه، با امتیازات فوقالعاده
باری، بنا به اطلاعات موجود، جواد میری مینق در سال ۱۳۸۹، یعنی سالی که همکاری با دانشگاههای کشور چندان ساده نبود، به عضویت در هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم درمیآید و در سال ۱۳۹۳ به مرتبه دانشیاری میرسد. صحت و کذب این ادعا را البته پژوهشگاه میتواند اعلام کند؛ اما تا اطلاع ثانوی، اطلاعات ما که برگرفته از منابع موجود است، از اعتبار کافی برای استناد برخوردار است. حال پرسش اینجاست: اولاً، تا آنجا که ما میدانیم، طبق مقررات، فردی که جذب هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی میشود باید دارای مدرک تحصیلی دکترا و کارشناسی ارشد در رشتهای واحد باشد؛ چطور فردی با کارشناسی-کارشناسی ارشد مطالعات ادیان و دکتری جامعهشناسی به عضویت در گروه علمی جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی درمیآید؟ چه فضلی از میری صادر یا چه چیزی در ناصیه او نوشته شده است که با فراتر از مقررات است؟ شاید هم پژوهشگاه از چنین مقرراتی پیروی نمیکند!
پرسش بعدی: چطور فردی ظرف چهار سال میتواند مراتب ارتقاء دانشگاهی را چنین برقآسا طی کند؟ چند مقاله علمی داخلی و بینالمللی نمایه شده منتشر کرده است؟ چه ــ و چند ــ اثر علمی درخوری نوشته است؟ اگر محصول دانش جواد قفقازی همان مقالات تقلبی رزومهاش باشد یا کتابهای محصول «خودانتشاری»اش یا آنچه که در مجازستان و «گعده»های دورهمیِ موسوم به «سمینار» صادر میکند، که جز این هم چیزی از ایشان برنمیآید، تکلیف مشخص است؛ وگر غیر از این است، شمهای از قطار شتابان علم استاد را که اینچنین میتازد، رونمایی کنید! دکتر حسین بشیریه با آن درجه از فضل و دانش و با آن سابقه آموزشی و پژوهشی درخور توجه، هنگامی که پس از بیش از بیست سال تدریس و تحقیق در دانشگاه تهران، عذرش را خواستند، هنوز دانشیار بود![۴]
چند کتاب و مقاله از میری مینق صادر شده است که حرف حسابی در آن زده باشد، تا دریابیم لابد حکمتی در عضویت نامربوطش در هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی یا ارتقاء مرتبه شتابانش نهفته است و ما خبر نداریم.
گذشته ازاین، فردی با چنان سابقهای را از سال ۱۳۹۲ ــ تا گویا همین اواخر ــ مدیر بخش روابط بینالملل و همکاریهای علمی پژوهشگاه هم کردهاند تا بودجه و اختیارات آن را صرف دورهمیهای بیمصرف و سمینارهایی کند که خود پای ثابت اغلب آنهاست و میتواند از کنار آن، فقراتی بر رزومه موهوم خود بیافزاید و نامی در رسانهها برای خود دستوپا کند. بر بعضی حضرات که پای ثابت این دورههمیها و سمینارها هستند، حرجی نیست. اما از امثال دکتر قانعیراد که عمری را در دانشگاه سپری کردهاند، انتظار میرود که میزبان خود را بشناسند و آبروی خود را ملعبه بازی فردی با چنان سابقه آشفته و مبهم مانند میری نکنند.
نهایتا، روی سخن با پژوهشگاه علوم انسانی است. پژوهشگاه ــ بهعنوان زیرمجموعه وزارت علوم که از پول مالیات و نفت ملت تغذیه میکند و باید برای کشور ایران تولید علم کند ــ باید صراحتا در برابر هر یک از شهروندان ایرانی پاسخگو باشد که بر چه اساسی منابع و امکانات ایرانیان را در اختیار کسی قرار داده است که فاقد صلاحیت علمی و الزامات حقوقی لازم برای تصدی کرسی هیئت علمی پژوهشگاه است و همزمان، مکرر مشغول تبلیغ قومگرایی است؟
ارجاعات:
[۱] http://www.criticaltheoryofreligion.org/seyed-javad-miri
[۲] «سالهای دانشجویی من»، همانجا
[۳] از باب مطایبه در ترجمة self-publishing به شیوهای که اخیرا در برگردان ترکیبهایی که با self- میآید، رواج یافته است.
[۴] رزومه دکتر حسین بشیریه در تارنمای دانشگاه تهران: https://rtis۲.ut.ac.ir/cv/bashhoss
نظرات مخاطبان 2 28
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۰۵ 73 40
اینکه حسین بشیریه رو نویسنده اینمقاله اینقدر بزرگش کرده با واقعیت سازگار نیست.بشیریه در بهترین حالت یک مترجم متوسط بود و کتابهای تالیفی او هم ترجمه هست که عموما با مضامین و مفاهیم تکراری و نخ نمایی چون طبقه متوسط جدید و...بازی می کنه و کتاب می سازه.بگذریم که بشیریه یک عنصر کاملا دولتی و جناحی بود و با بودجه های کلان دولتی طرح های پژوهشی می نوشت یا می ساخت! البته اینم باید گفت که به لحاظ سواد بشیریه در شهر کورهای علوم سیاسی، پادشاه یک چشم بود.قانعی راد هم استاد متوسطی است و تنها به اتکای حمایت دولتی و تمجید از دولت بزرگ شده و این در حالیست که در برابر کسانی چون اباذری و...قانعی راد اصلا به چشم نمیاد.۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۴۱تاتار 6 77
نکته اول اینکه نویسنده محترم بدجور خشمگین است. درک می کنم اما به نظر من متن علمی نباید دارای الفاظ تحقیری-تمسخری باشد. فقط باید شواهد خود را ارائه کند و قضاوت را به خوانندگان بسپارد. نکته دوم اینکه: نباید همه را با یک چوب راند و این نقد را به سایر استاتید پژوهشگاه تعمیم داد. من شخصاً اساتید با سواد و عمیق.خوانی را از همین پژوهشگاه می شناسم که صاحب تالیفات درخور تحسینی هستند. نکته سوم اینکه با توجه به مقالات انتقادی سه-چهار سال اخیر در باب رزومه ها و تالیفات سرقتی-دروغین و ماستمالی.شده ی اساتید، وقت آن است که وزارت علوم یکبار دیگر رزومه اساتید استخدامی خود را بجد بازبینی کند و اگر در آنها حقی ضایع شده یا به کسی ارتقایی بیخود داده شده، آنها را سریعا اصلاح کند. # جنبش بازبینی رزومه اساتید۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۴۵تاتار 4 26
و نکته آخر اینکه نباید پرونده را مختومه اعلام کرد، شاید که این فرد دلایلی قانع کننده بتواند ارائه کند.۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۶:۱۳فرهاد قناعتگر 39 25
من بايد به سهم خودم از نگارنده به دليل حس مسئوليت در برابر جامعه علمي كشور و عمل شجاعانه ايشان تشكر كنم. و جناب سيد جواد ميري مينق بهتر است تا به جاي حمله و گوبينيست؟!!، فردوسيست؟!!، پاگانيست ناميدن دلسوزان فضاي علمي كشور توضيح دهند چگونه راضي شده اند در حالي كه مدارك لازم براي احراز پست هيات علمي را نداشتند حق يك پژوهشگر ديگر را ضايع كنند.۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۰۲پیمان 2 36
به نظرم دوستان بالا پیشنهادهای خوبی دارند. این پرونده باید باز بماند و بررسی مجدد رزومه استادان و انتشارات آنها در دستور کار بماند. اینها دارند بیت المال را غارت می کنند و باد تحویل دانشجویان می دهند. این یک بحث ملی است. این بزرگان یکی دو تا نیستند. علی مرادی هم که همتای میری است، می نویسد "دانش آموخته دانشگاه برلین". خوب اگر کسی شش ماه کلاس زبان آلمانی در آن دانشگاه رفته باشد می شود دانش آموخته دانشگاه برلین و مدرکی هم دارد. آقای مرادی چه درجه دارد؟ مدرک آن کجاست؟ عنوان رساله او چیست؟ تاکنون کدام مقاله علمی در مجله ای معتبر، کدام کتاب تالیفی و ترجمه ای از او منتشر شده؟۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۱۳ 3 18
افرین بر شرف شما که وقت گرانبهاتان را صرف رسوا کردن این بیشرف ها کردید. اتفاقا با این افراد باید با همین لحن گزنده و بدون مماشات برخورد کرد؛ کسانی که همه چیز را به مسخره گرفته اند.۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۱۷ضیا خزاعی 45 10
با سلام ظاهرا در این کشور از معدود حوزه های که افراد معلوم الحالی چون جواد میری مینق روسی قفقازی حق اظهار نظر دارند بحث های ضد ملی و ضد ایرانی است. در گذشته می آموختیم که ایران دو دشمن تاریخی دارد. عربها و ترکها و البته بعد از این ها روس ها را هم باید اضافه کرد. ولی در شرایط فعلی که کسی را غم هویت ملی و مصالح عمومی نیست برخی از هموطنان ما خصوصا برخی از آذریها تبدیل به دشمنان داخلی ایران شده اند و پست می گیرند و بر صدر می نشینند. در مقابل آذری با سوادی که تاریخ می داند و هویت ملی و ایرانی خود را بر ترک های اسیای میانه برتری می دهد سال هاست که در انزوا قرار دارد. از مسولین وزارت علوم باید پرسید که چرا باید اموال عمومی مردم ایران صرف ترک تازی های امثال جواد قفقازی شود.۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۲۲:۰۷سعید 61 75
با سلام این متن پر از کینه و دشمنی است. نقد باید با زبانی متین و علمی نوشته شود. نویسنده فقط تهمت می زند و بهتان می گوید. به جای نوشتن چنین متن هایی بهتر از به صورت موردی به نقد مقاله و کتاب و سخنرانی ها جواد میری پرداخت وگرنه چنین متن هایی که از سر احساس نوشته می شود و مدام طرف را متهم می کند ارزشی ندارند.۱۳۹۶-۱۱-۲۲ ۱۸:۴۰ 4 4
اقای پیمان مرادی که نه جائی استخدام است نه اینکه مسئولیتی دارد او چرا باید مدرکش را به شما نشان دهد پرسش از موسسه های عمومی حق هر شهروندی از جمله شما ست اما کسی که نه موسسه ای دارد نه در نهادهای عمومی و دولتی موقعیتی دارد بعنوان یک شهروند نظریات اش را بیان می کند شما که دم از ازادی بیان می زنید چرا این حرفها را می زنید او یک سایت دارد و کلی مقاله بهتر نیست انها را نقد جدی کنید ما باید تمرین کنیم تا دچار عصبیت های قبیله ای نشویم موفق باشید۱۳۹۶-۱۱-۲۲ ۲۳:۱۹محمد 34 11
کم نیستند امثال ایشون که با حقه و پایمال کردن حقوق صدها جوان نابغه و با استعداد ایرانی و به واسطه ارتباط با عناصر خودفروش و وطن فروش حاضر در دستگاه حاکمه به نهادهای علمی و آکادمیک کشور نفوذ کردند و نتیجه اون فجایعی هست که روز بروز در حال عیان شدنه، امیدوارم دیگر کسانی از حلقه های بسته اداره دانشگاه ها و مراکز علمی و تحقیقاتی کشور اطلاع و آگاهی دارند دست بکار بشن و بقیه این پسمانده خوارها رو افشا کنند. زنده باشید.۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۰۱:۳۸محسن 10 9
یک اصل پیشنهادی بسیار ساده برای وزارت علوم در مورد بررسی رزومه ی اساتید # هر استاد جوان یا نسبتا جوان حوزه های جدی علوم انسانی (فلسفه، جامعهشناسی، علوم سیاسی و امثالهم) که رزومه اش دارای انبوهی از کنفرانس ها، سمینارها، مقالات و کتب تألیفی-ترجمه ای رنگارنگ با حوزه های پژوهشی متعدد و مختلف و زبانهای جورواجور می باشد: الف) باید یا در محتوای آثارش شک کرد (چراکه سر هم بندی است نه تولید اندیشه) ب) یا باید به جعل و سرقتی بودن آن مشکوک شد. علوم انسانی را نباید با مهندسی اشتباه گرفت. سالها عرق ریختن لازم است تا یک فرد علوم انسانی-کار بتواند در یک مجله معتبر درجه دو سه یک مقاله جدی (مثلاً در فلسفه) چاپ کند. مطلب آخر اینکه: صرف حجم رزومه را نباید به عنوان معیار گزینش افراد قرار داد. چه بسیارند افرادی که حتی نحوه ی پژوهش جدی را نمی دانند اما با سر-هم-بندی کردن مطالبی، و با کتاب-سازی و اجیرکردن فردی برای ترجمه برای خود رزومه ای کشکی دست و پا می کنند.۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۲:۳۹پیمان 2 4
آقای امروز، کامنت بالای محمد. البته که آزادی بیان است و آقای مرادی هم مثل هر شهروند می تواند و باید عقیده خود را بیان کند. اشاره من به استفاده از عنوان "دانشآموخته داشگاه برلین" است و القای اینکه که شخص فارغ التحصیل آن دانشگاه است. این عمل غیر اخلاقی و به لحاظ حقوقی جرم است. حرف من هم همین بود. اگر کسی ادعای داشتن درجه و مرتبه ای را داشت باید بتواند مدرک آن را عرضه کند. و الا کسی نمی تواند وارد مسائل خصوصی او شود. این مداخله هم جرم است. بحث خصوصی به شخص مربوط می شود، ولی هر ادعایعمومی مسئله عمومی است. ادعای در حوزه عمومی تبعات دارد. اگر کسیادعای تحصیل در فلان دانشگاه معتبر را دارد برای جمع کردن مشتری است. و مشتری حق دارد مدرک ادعا را از او بخواهد. هزاران نفر نظر خود را بیان می کنند، اما اگر کسی در حوزه عمومی ادعایی کرد باید پاسخگو باشد. اینکه آقای مرادی مقالاتی نوشته یک مسئله است، خوب یا بد، اما ادعای دانش آموحتگی است مسئله دیگری است۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۴:۰۲سیاوش 60 51
جامعه ما دچار بیماری راسیستی شده بنظر من حرفای دکتر میری درباره اقوام بحث خوبی هست تا حالا مفقود شده بود . فرهنگ امروز شما هم حداقل بخاطر اسم سایتتون فرهنگ و ادب را رعایت کنید . نقد با توهین فرق میکنه۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۹:۴۰سارا 2 4
اقای پیمان شما برو مشتری اقای مرادی شو اگر او مشتری قبول کرد انوقت حق طبیعی شما است که از او مدرک او را بخواهی او که دکانی ندارد که شما بخواهی مشتری او شوی اما در هر صورت شما این تلاش را بکن راستش او به این راحتی ها هم کسی را قبول نمی کند که سر کلاسهایش برود کلاسهای که با هزار خواهش از او که بطور عمده در منزل اش یا در دفتر ش تشکیل می شود من که رفتم از من پولی دریافت نکرد با توصیه یکی از دوستان مرا قبول کرد بنظر من اول ببنید با چه کسی روبرو هستید بعد ادعا کنید موفق باشید۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۲۰:۱۴ 3 6
احسنت بر جناب ششگلانی. جواد میری دارای افکاری است که عملکرد و حیثیت پژوهشگاه علوم انسانی را زیر سؤال می برد. با چنین افرادی باید برخورد علمی اینچنین شود. چنین افکاری باید ریشه یابی و افشا گردند. درود بر جناب ششگلانی.۱۳۹۶-۱۱-۲۴ ۰۸:۲۶فریبا 4 10
سال 89-90 که من پژوهشگاه بودم میری تازه از گرد راه رسیده بود و با منت و افتخار و با سعی بلیغ کیف کش برخی استادان پژوهشکده علوم اجتماعی بود. بعدها که نامش را در پوسترهای سخنرانی ها و درس گفتارهای پژوهشگاه دیدم بسیار تعجب کردم که عجب «ترق»ی کرده این آقای میری!! در همان سالها بودند کسان دیگری همانند میری که کسوت هیات علمی پژوهشگاه بر تن کردند که نه مایه داشتند و نه اخلاق و نه انسانیت...۱۳۹۶-۱۱-۲۴ ۲۰:۱۹ 2 15
به نظرم فرهنگ امروز با این رویه آگاهی بخشی و افشاگری درباره کاسبان علم می تواند آغازگر نقطه عطفی در جامعه مجازی و رسانه ای کشور باشد. نظام آموزشی و پژوهشی بیمار ما نیازمند یک حرکت تحول گرا از درون می باشد و فرهنگ امروز با توجه به ظرفیتی که برای خود ایجاد کرده است می تواند از پیشگامان این حرکت تحول گرا باشد. درود بر فرهنگ امروز. درود بر جناب ششگلانی.۱۳۹۶-۱۱-۲۹ ۱۲:۴۳ 3 6
فارغ از محتوا، انتشار مطلب از نویسنده پنهان و نام جعلی خوب نیست.۱۳۹۶-۱۱-۳۰ ۱۲:۳۳محمد 26 18
بهتره اسم تان را بگذارید سرهنگ امروز۱۳۹۶-۱۱-۳۰ ۱۲:۵۸حامد 3 5
1. انتشار مطلب با نام جعلی خارج از عرق علمیست. 2. چنانچه به مرتبه علمی آقای محمد علی مرادی نیز نقدی دارید آن را مانند همین متن بالا به صورت مستدل بنویسید و منتشر کنید. وضعیت فعلی که بدون ارائه دلیل به آقای مرادی نیز کنایه زده اید دریت نیست.۱۳۹۶-۱۲-۰۵ ۰۸:۵۴ 2 3
درد آموزش کشور بی درمانه شوربختانه در این مورد ویژه تعبیر التقدیر یضحک علی التدبیر فی الواقع مصداق دارد.تقدیر ذهن جوانان این سرزمین بر این قرار دارد که هر پنجاه سال یک دیوانه پریشانی ذهن خرابش رو در آن بریزه.روزگاری شریعتی بود و مارکسیستهای مبتذل وطنی که 15 سال از عمر امثال حقیر رِ تباه کردند حالا هم این پرفسور میری.اما این بار حقیر امیدوارم که تدبیر جواد طباطبایی تقدیر این بی مایه را ویران کند.در سالهای ماضی استاد بزرگ خیلی شناخته شده نبود و عرصه اندیشه لانه ماران و موران بود اما حالا با حضور ایشان و البته شاگردانی که خارج از حوزه رسمی آموزشی پرورش داده اند امثال میری فقط با شامورتی بازی دنبال کسب نون حلال خواهند بود.۱۳۹۶-۱۲-۱۱ ۰۱:۰۰ 5 17
واقعا متاسفم برای برخی از اظهار نظر کنندگان این متن که با بی اخلاقی تمام به جای اینکه از نویسنده متن بخواهند که ادب و احترام و اخلاق را رعایت کند، از این نویسنده بی نام و نشان که نشان از جهت دار بودن و صحبتتهایش که همه تخریب و توهین و تهمت است از ان حمایت هم میکنند و جالب تر اینکه اسم اقای مرادی را که هیچ ادعا و و رفتار سوئی هم نداشته و حقوق بگیر و مداح و ستاینده هیچ جناح و دار و دسته ای هم نیست به میان می اورند و به ایشان تهمت های ناروا میزنند مدعیان اخلاق علمی و راستی و درستی و شفافیت این چنین رفتار میکنند مشخص است که این حملات سازماندهی شده و از جانب گروهی خاص شکل گرفه است.۱۳۹۶-۱۲-۱۱ ۱۸:۵۶علی 52 7
جناب ششگلانی کاش این همه زحمت هم به خود نمی دادید و یک پیشنهاد ساده می تواند معضل نامبرده را حل کند تا انجا که من می دانم دریک جلسه در تبریز ازایشان خواسته شد به ترکی صحبت کند و ایشان اعلام کردند ترکی خوب بلد نیستند و ترجیح می دهند سوئدی یا انگلیسی صحبت کنند.کسی که قادر نیست به زبان مادری خود تکلم کند چگونه ادعا دارد به چند زبان مسلط است...یک آزمون عمومی سطح زبان او را اشکار خواهد کرد.۱۳۹۶-۱۲-۱۶ ۰۲:۰۵شاهین عسگری پور 0 0
یکی از اعضای ثابت دورهمی های آکادمیک میری جناب دکتر پ است. او هم در رزومه سازی دست کمی از رفیق خود ندارد۱۳۹۶-۱۲-۱۶ ۱۱:۳۵محمد 6 1
به نظر این محفل یکی از محافل مدعی فرهنگ ایران است جای بسی تاسف که جواب یک نظریه که می تواند درست یا غلط باشد و باید با مدرک ومستدل جواب داده شود با بی ادبی و توهین که می تواند نشانگر مشکلات روانشناختی شدید افراد و گروهها باشد جواب داده می شود جای تعجب است که ما خود را ایرانی می نامیم و تحمل پاره های تن ایران را نداریم اقوام ایران اعضا و جوارح تشکیل دهنده ایرانند وقتی فردی به زور برای من هویت می تراشد و به دنبال منافع و نقشه های پوسیده دوران ماقبل انقلاب است با استنادات قطعی روبرو می شود دست به دامن توهین و اربابان خود در حاکمیت میشود که از او پشتیبانی کنند با این اوضاع اطراف ایران و هویت طلبی اقوام باید منطقی تر به دنبال یک ایران واقعی باشیم نه ایران محدود به فارسیسم۱۳۹۶-۱۲-۲۴ ۱۶:۱۱ششگلانی 0 0
نظر داده بودند که چرا از آقای مرادی نام برده شده و اتهام به ایشان زده شده است. لااقل ما نامی از ایشان در این متن نبردیم. اما بد نیست که ایشان اگر خود را خیلی فرهیخته و صاحب اندیشه می داند، پاسخ بگوید که بر چه مبنایی حاضر به همنشینی با میری است؟ آیا سابقه موهوم او را که در این متن به طور مستند بررسی شده است می داند و باز هم وارد بازی و گعده های او می شود؟۱۳۹۷-۰۱-۱۰ ۱۲:۱۶صادق 0 89
یکی از افراد بالا گفتند که آبروی پژوهشگاه با این کارها میرود. ظاهرا ایشان از حال و روز پژوهشگاه در این سالها بی خبرند و نمیدانند چند سال است این مرکز علمی با روی کار امدن حسینعلی خان! بدست مشتی شیاد سیاسی افتاده که همه کار میکنند جز کار علمی و پژوهشگاه را تبدیل به محل میتینگهای سیاسی کردند و این مرکز عملا به تعطیلی کشیده شده است ولی فقط با لابی های سیاسی خود را نگه داشنتد تا بتوانند چند صباحی از اموال کشور برای خود و هم کاسه هایشان کیسه ای بدوزند. تخلفهای مالی و هیات علمی کردن افرادی بدون طی مراحل قانونی تنها قسمتی از مشکلات است که نتیجه باندبازی و معامله گری است. فقط کافی است چند روزی در راهروهای پژوهشگاه راه روید تا عمق لجنکاری سیاسی پژوهشگاه را بفهمید.۱۳۹۷-۰۱-۱۰ ۱۳:۴۱صادق 0 0
یکی از افراد بالا گفتند که آبروی پژوهشگاه با این کارها میرود. ظاهرا ایشان از حال و روز پژوهشگاه در این سالها بی خبرند و نمیدانند چند سال است این مرکز علمی ... به دست مشتی ... افتاده که همه کار میکنند جز کار علمی و پژوهشگاه را تبدیل به محل میتینگهای سیاسی کردند و این مرکز عملا به تعطیلی کشیده شده است ولی فقط با لابی های سیاسی خود را نگه داشنتد تا بتوانند چند صباحی از اموال کشور برای خود و هم کاسه هایشان کیسه ای بدوزند. تخلفهای مالی و هیات علمی کردن افرادی بدون طی مراحل قانونی تنها قسمتی از مشکلات است که نتیجه باندبازی و معامله گری است. فقط کافی است چند روزی در راهروهای پژوهشگاه راه روید تا عمق لجنکاری سیاسی پژوهشگاه را بفهمید.