شناسهٔ خبر: 58051 - سرویس مبانی علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گزارش از سخنرانی غلامرضا ذاکرصالحی  پیرامون دانشگاه ایرانی و معضل انتخاب اخلاقی؛

شجاعت اخلاقی در دانشگاه

ذاکرصالحی نهاد دانشگاه هم مانند فرد، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی دارد زیرا کنش فردی و اخلاقی دانش پژوهان در رفتار سازمان آن ها هم متبلور می شود. تنها با خصلت نهادی دانشگاه است که می توان با این معضل انتخاب مواجهه ی درستی کرد. ایجاد اجماع اخلاقی (moral consensus) حول یک انتخاب  نیازمند رهبری نیرومند آکادمیک است.

فرهنگ امروز: متن زیر خلاصه ای از سخنرانی غلامرضا ذاکر صالحی پیرامون دانشگاه ایرانی و معضل انتخاب اخلاقی است که در درهمایش اخلاق علم وآموزش عالی در تاریخ ۵ دی ۱۳۹۷ برگزار شد.

متفکرین بزرگی چون فیشته، آموزش و پرورش را وسیله ای برای بازسازی اخلاقی جامعه می دانند. دیگرانی چون تورستن هازن معتقدند، تمهید رهنمود اخلاقی، کارکرد حساس دانشگاه است. اگر این نهاد بزرگ اجتماعی چنین رسالت سترگ بیرونی را بر عهده داشته باشد ابتدا باید قادر به حل و فصل اخلاقی مسائل درون خود باشد. دانشگاه باید در وهله ی نخست جسارت تصمیم اخلاقی در زمینه ی اساسی ترین مسائل پیش روی خود را داشته باشد. دانشگاه ایرانی اکنون پس از طی یک دوره توسعه ناموزون و گسترش در سطح، با پیچیدگی هایی مواجه است. این مسئله ضرورت و فوریت انتخاب اخلاقی در زمینه موضوعاتی مهم را مضاعف کرده است. انتخابی مقرون به عدالت و نفع رسانی به دیگران (جامعه، جوانان، خانواده ها و ...) و احترام به افراد (کمیته ملی اخلاق پزشکی امریکا، ۱۹۷۹).بنظر نگارنده انتخاب کردن یک فرایند کامل است که تنها به آری یا خیرختم نمی شود بلکه مشتمل برتمهیدالزامات ومقدمات عملی نیز می شود.

برخی از حوزه های انتخاب عبارتند از:

  1. انتخاب بین نخبه گرایی یا همگانی شدن
  2. انتخاب بین جهانی شدن، بین المللی شدن، منطقه ای شدن یا بومی شدن
  3. انتخاب بین استقلال کامل، استقلال نسبی یا وابستگی به دولت و بازار
  4. انتخاب بین تمرکز یا عدم تمرکز (مشارکت همه ی ذی نفعان یا تصمیم گیری متمرکز)
  5. دولتی ماندن یا خصوصی شدن؟
  6. درک صنعتی از دانشگاه یا درک فرهنگی؟
  7. تجاری سازی حداکثری یا کاربردی شدن و مفید بودن؟
  8. سرمایه داری آکادمیک یا اشتراک گذاری گسترده دانش؟
  9. انتخاب رویکرد تخصص گرا و رشته ای یا رویکرد میان رشته ای و حل مسئله
  10. نظام پذیرش دانشجوی متمرکز یاغیرمتمرکز


انتخاب بین این گزینه های مهم نیازمندشجاعت اخلاقی است.شجاعت یکی از چهار صفت برتردر فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کرده‌اند.
شجاعت یعنی نترسیدن از آنچه نباید ترسید، و دوری کردن از آنچه باید از آن دوری نمود. به عبارت دیگر، شجاعت اطاعت قوه غضب از عقل در اقدام‏ بر کارهای خطیر ومهم است که در آنچه رأی عقل مقتضی آن است، اضطراب نشان ندهد.  این صفت، از بالاترین صفات کمالیه و با فضیلت‌ترین ملکات نفسانیه است.
بنابر این، شجاع به کسی می‌گویند که همه کار و کردار وی برخاسته از خرد و دانایی و مطابق با عقل باشد؛
تهوّر وبی باکی در جانب افراط شجاعت است. "جبن" در طرف تفریط شجاعت است؛ یعنی ترسویی و اجتناب از کارهایی که باید به آنها اقدام کرد. وجه بارز اقدام درنظام آموزش عالی ،امرخطیرسیاستگذاری است.سیاستگذاری را"شیوه مشخص شکل دادن به عمل" تعریف کرده اند.پس بی عملی وانفعال، با روح آن سازگارنیست.پرهیز از یک اقدام بنیادین یاکندنمودن  روندآن مشمول تعریف سیاستگذاری است زیرا به نوعی تصمیم تلقی می شود اما پدیده ای که اکنون دربخش آموزش عالی با آن مواجه ایم ،انفعال وسردرگمی کامل است.

ازآنجا که تصمیمات وانتخاب های حوزه سیاستگذاری رهنمودهایی معطوف به آینده هستند،فقدان شجاعت وشهامت اخلاقی برای انتخابگری ،به تخریب  امید به آینده منجرشده است.

نگرانی جامعه علمی دراین است که این انفعال و بی عملی به تدریج اقتدارمشروع ونفوذ وپرستیژ نظام علمی را دچارافول  وزوال کند.هجوم زنجیره ای درهم تنیده از مسائل ومشکلات مزمن وحل نشده ومتراکم، ما راوارد فضای فراپیچیدگی(meta-complexity) می کند.دانشگاه به تعبیردکتریمنی(۱۳۹۵) یک سیستم پیچیده است. دانشگاه هم اهداف متنوع دارد(آموزش ،پژوهش،خدمات اجتماعی) هم کنشگران ومخاطبان گسترده ای دارد(صنعت،خانواده ها،دانشجویان،دستگاههای اجرایی،جامعه مدنی ،رسانه ها و.....) واز سویی محیط آن یعنی علم وفناوری  بسیارمتغیراست.حال اگرمسائل آن دریک کشور درحال توسعه حل نشده انباشت شود به مرزفراپیچیدگی می رسد.

در این نوشتار، پیش فرض نخست ما این است که عدم انتخاب میان این گزینه ها اخلاقی نیست. زیرا موجب ضرر و زیان و سردرگمی جوانان و خانواده ها و به هدر رفتن منابع ملی می شود – دوم آن که: نهاد دانشگاه هم مانند فرد، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی دارد زیرا کنش فردی و اخلاقی دانش پژوهان در رفتار سازمان آن ها هم متبلور می شود. سوم – تنها با خصلت نهادی دانشگاه است که می توان با این معضل انتخاب مواجهه ی درستی کرد. چهارم – ایجاد اجماع اخلاقی (moral consensus) حول یک انتخاب  نیازمند رهبری نیرومند آکادمیک است.

از سویی باید اذعان کرد که نتایج این انتخاب ها در هر رویکرد اخلاقی (نتیجه گرا، وظیفه گرا یا اخلاق فضیلت) نتیجه ای متمایز خواهد بود.

 در چنین شرایطی از آن جا که یک انتخاب جامع و صد در صد بسیار دشوار خواهد بود لذا محتمل است دانشگاه ایرانی به پیروی از همگنان خود در برخی کشورها، ناگزیربه سوی یک مصالحه بین ارزش های دولت، ارزش های بازار و ارزش های آکادمیک پیش رود. این مصالحه در صورتی برای ما دانشگاهیان جذّاب خواهد بود که ارزش های کلیدی (core values) را رهبران دانشگاهی، خود ترسیم کنند و هر آن چه دستخوش تغییر یا جا به جایی می شود به نفع پویایی و پایداری نهاد دانشگاه واهداف آن باشد.

هم چنین آرزو داریم این طوفان و هجمه ناشی از سردرگمی و صعوبت انتخاب، روح و متافیزیک دانشگاه را به حاشیه نبرد. در این معرکه ی نفس گیر تزاحم راه حل ها، بخت و اقبال دانشگاه به گونه ای باشد که چهار ستون آن یعنی خرد و عقلانیت، آزادی، اخلاق و عشق به دانستن ، بی رحمانه تخریب نشود بلکه با نیازهای مدرن سازگار گردد.

چنانچه بخواهیم این آرزو جامه عمل بپوشد، رویکردها واقدامات زیر یک انتخاب اخلاقی درست را تسهیل خواهد کرد:

  • بپذیریم که ظرفیت تامل پذیری ویادگیری جمعی درنظام مدیریت آموزش عالی دستخوش فرسایش شده است.آگاهی واشراف علمی بر پیچیدگی مقدمه لازم برای عاملیت وکنشگری درشرایط نابسامان کنونی است.
  • درچنین محیط آشوبناکی برنامه ریزی سنتی وراه حل های کلیشه ای ،ممتنع وغیرپاسخگوست. به تصمیمی از نوع دیگر وگشایشی نوآورانه نیاز داریم که نسل جدیدی ازرهبران آموزش عالی راطلب می کند.
  • برای تاثیرگذاری دربیرون،سیاستگذار نیزبایدابتدا به نظم درونی(به تعبیرنیکلاس لومان)وبازسازی اخلاقی خود بپردازد.قدرت شنوندگی داشته باشدوبرای آن سازوکاری طراحی کند.هم چنین به تفویض بخش عمده ای از اقتدارخود به لایه های زیرین آموزش عالی اخلاقا تن دردهد.
  • سامان یابی مشارکتی وتعاملی (نقطه مقابل ساماندهی از بالا)بامشارکت همه ذی نفعان (حتی خانواده ها )اخلاقی تراست .زیرااحتمال خطا وآسیب اجتماعی در آن کمترخواهد بود.

این راه حل ها فقط در یک فضای فرهنگی واجتماعی تسهیلگر قابل تحقق هستند. ستادهای مدیریتی تنها بخشی کوچک از طیف وسیع عاملیت تغییر خواهند بود. تازه مشروط به اینکه درهای اطاقها را بسوی جوانان وایده های نو بازکنند.

نظر شما