شناسهٔ خبر: 59638 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بازخوانی آرای ابتکاری مهدی حائری‌یزدی در فلسفه/ جمع فلسفه غرب و شرق

نگاه نقادانه و موشکافانه به فلسفه غربی مستلزم این است که ابتدا راه گفتمان بین این دو سنت فکری باز باشد و فیلسوف در این وادی اولا جست‌وجوگر حقیقت باشد نه طراح یا بازیگر یک گفتمان و ایدئولوژی خاص و سعی کند با نگاهی روشنگر و سپس منتقدانه و سازنده در مسائل و معضلات اندیشه غربی غور کند. بزرگانی چون حائری به این مساله توجه کرده‌اند که برای تبلیغ اسلام و تفکر شیعی در غرب ضرورتا لازم است اول غرب را بشناسیم و بدون پیشداوری یا دشمنی با آن روبه‌رو شویم و سپس از طریق مباحث تطبیقی به حل معضلات اندیشه بشری کمک کنیم و به دنبال تبلیغات سوء یا صرفا دشمن‌تراشی نباشیم، بلکه با نگاهی روشن و هوشمند با غرب مواجه شویم.

فرهنگ امروز/ زهرا قزلباش: 

از ویژگی‌های بارز فلسفه‌ورزی کلاسیک ما در سده بیستم میلادی (چهارده شمسی)، یکی این است که دانشوران فلسفی ما در این دوران که اوج دوران فرهنگی و فلسفه‌ورزی در دهه‌های سی و چهل تا پنجاه شمسی است، تلاش می‌کنند فلسفه اسلامی و ایرانی را در یک قالب اصیل و مستقل ارائه دهند و سپس با انکشاف از مباحث تطبیقی و بررسی و پژوهش عمیق در فلسفه غربی، گفتمانی بین دو سنت فلسفی اسلامی و غرب ایجاد کنند. خصیصه مهم این ویژگی هم آن است که این جماعت از فلسفه‌ورزان کمتر تمایل دارند، غرب‌زده باشند و بیشتر به دنبال تثبیت یک اندیشه قومی اصیل یا نقد درون‌فرهنگی اندیشه قوم هستند. کلید مهم این دانشوران ما نیز همانا آشنایی دقیق و مفصل با فلسفه غربی و غور مشتاقانه در فلسفه خودی بوده است.

مهدی حائری؛ از سلسله فلاسفه تطبیقی

مهدی حائری‌یزدی یکی از این متفکرانی است که علاقه وافر به مباحث تطبیقی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب داشته و با امتیازدهی بیشتر به برخی مباحث فلسفه اسلامی، تلاش کرده برخی معضلات معرفت‌شناختی یا وجودی فلسفه متعارف را حل کند. نقطه شروع این متفکر خردمند از مباحث فلسفه اسلامی قسمت «هستی‌شناسی» آن است که به‌زعم او از مشخصات بی‌همتای فلسفه اسلامی است که با آن قوت و شدت و دقت در نوع غربی مفقود بوده است. بنابراین حائری معتقد است که هستی‌شناسی خاص فلسفه اسلامی قادر خواهد بود بسیاری از معماهای منطقی یا عرفانی و فلسفی را بگشاید و فلسفه را به امری ساری و جاری حتی در مباحث گرانمایه شناختی و وجودی از جمله توجیه کثرت در وجود منبسط و نیز علقه‌های عرفانی همچون فنای فی‌الله و وحدت نهایی وجود تبدیل کند.

وانگهی فلسفه قادر است وجود مطلق (لابشرط قسمی) چونانکه مطلق وجود (لابشرط مقسمی) را بفهمد و تمایز این دو برای درک وحدت و کثرت در وجود بسیار حیاتی است.

نظریه مهم حائری در این موضوع نظریه «هرم هستی» یا به عبارتی هستی‌شناسی توحیدی است که در آن منطق قدیم و جدید با فلسفه متعارف از اسلامی تا کلاسیک غربی و فلسفه تحلیلی معاصر با هم پیوند یافته و یک نظریه ابتکاری را خلق کرده است. پیش از معرفی این نظریه بهتر است ابتدا بدانیم حائری‌یزدی که بود.

دکتر مهدی حائری‌یزدی که بود؟

او فرزند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی، موسس حوزه علمیه قم بود و در ۱۳۰۲ش در قم به دنیا آمد و بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه به تحصیل فقه و اصول و سپس فلسفه پرداخت. حائری به نجف نیز سفری داشت و سپس به تهران بازگشت و با توجه به مهارت در علوم معقول و منقول به سرپرستی مدرسه سپهسالار منصوب شد. در همان زمان از سوی آیت‌الله بروجردی به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط به دکتر مصدق معرفی و در شورای عالی فرهنگ مشغول به کار شد. بعدا در سال ۱۳۳۸ش از سوی بروجردی به منظور تبلیغ تشیع به امریکا رفت و برای این منظور به آموختن اندیشه غربی پرداخت و مشغول تحصیل فلسفه غرب شد. حائری تا سال ۱۳۵۹ش در امریکا و کانادا مشغول تحصیل و سپس تدریس و فعالیت بوده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان سفیر ایران در واشنگتن منصوب شد، اما خیلی زود استعفا داد و به ایران بازگشت. او بعدا در سال ۱۳۶۳ برای تدریس به آکسفورد رفت و در سال ۱۳۷۸ش در تهران درگذشت. از آثار مهم حائری می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: کاوش‌های عقل نظری (تهران، ۱۳۴۷ش)؛ هرم هستی (تهران، ۱۳۵۹ش)؛ جستارهای فلسفی (به کوشش عبدالله نصری، تهران، ۱۳۸۴ش)؛ کاوش‌های عقل عملی (تهران، ۱۳۶۱ش) و آگاهی و گواهی (تهران، ۱۳۶۰ش).

اهمیت مفهوم مطلق وجود

از نظر حائری، مفهوم «مطلق وجود» از آن روی در فلسفه حایز بیشترین اهمیت است که قادر است با هر شیئی از اشیای عالم اعم از پدیده و نهاد و ذهن و عین انطباق و یگانگی منطقی داشته باشد و بدین سبب حقایق جهان هستی را برملا کند. بنابراین برای درک این مفهوم فراگیر ضروری است که به یکپارچگی و شمول پدیده‌های هستی باور داشته باشیم؛ بدین شکل که حضور مطلق در امر مقید و معقول را در ضمن محسوس ادراک کنیم. وانگهی درک پایین‌ترین سطح این مطلق که همانا پدیدارهای تجربی است، به معنی درک کل آن خواهد بود. به همین دلیل حائری از تعبیر «هرم هستی» استفاده می‌کند تا به سهولت به وحدت ناگسستنی بین انواع کثرات در عین عینیت و تحقق فرید آنها نزدیک شود. آنچه از صورت و حقیقت هستی پیداست، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است.نکته مهمی که حائری می‌خواهد بر آن تاکید کند، عینیت و حقیقت کثرات یا اصطلاحا هستی‌های مقید است که هرگز با اصل وحدت هستی تنافری ندارد و شناخت آنها عبارت از شناخت خود حقیقت وجود است و فرد بالذات وجود در دریای بیکران وجود در حال تنوع و دگرگونی است؛ اما وحدت ناگسستنی بر آن حاکم است و این وحدت متکثرپسند با تعبیر هرم قابل هضم خواهد بود. یعنی وحدت وجود باید به شکلی تبیین شود که هرگز همچون وحدت وجود عرفا به نفی کثرات منتهی نشود. وحدت وجود باید طوری تلقی شود که با فلسفه و منطق سازگاری کامل داشته باشد.

وحدت وجود منطقی و وحدت وجود عرفانی

تعبیر «هرم هستی» کنایه از یک کل بزرگ وجودی است که دارای وحدت شخصی است ولی اطوار و مراتب بی‌شمار دارد که تعینات آن هستند و این کل بزرگ هم خاستگاه وحدت است و هم خاستگاه آن همه کثرت و دگرگونی و همچنین وحدت پیش‌گفته عینیت و حقیقت خود وجود است که در عین حال تشکیکی هم هست.به همین دلیل می‌توان این وحدت را با قواعد منطقی اثبات کرد و لزوما متعلق به کشف و شهود عرفانی نیست.از همین‌رو حائری تز هرم هستی را شامل اثبات «وحدت وجود منطقی» در برابر «وحدت وجود عرفانی» می‌داند که اولی نوعی وحدت وجود پویا و کثرت‌پذیر است در برابر وحدت وجود عرفانی که کثرات را مجازی بیش نمی‌داند و غیریت میان آنها را حمل بر فاصله زیاد بین عالم و معلوم و کثرات را حجاب وجود مطلق و کل وجود می‌داند، از این‌رو این وحدت وجود خام قادر است خرد و دانش را حجاب فنای فی‌الله و وصال به وحدت حقیقی ‌بشمارد، از این‌رو که فلسفه و علم مدرک کثراتند و مسوولیت شناسایی غیریت را در دریای وحدت و هویت شخصی وجود عهده‌دار هستند. اما حائری تز هرم هستی را برای رفع این مشکل و به منظور تولید یک نظریه علمی از وحدت وجود طرح می‌کند تا آن حالت پوک و خشک عرفانی از وحدت وجود را به شکلی پویا و مبتنی بر قواعد منطق و فلسفه تحلیلی درآورد و نقش کثرات را در آن برجسته کند.

در نقد الگوی ابن‌عربی از وحدت وجود

حائری معتقد است که الگوی محیی‌الدین ابن عربی از وحدت وجود، الگویی خام است که ضد فلسفه است و کثرت و غیریت را برنمی‌تابد و در مقابل، الگوی صدرایی از وحدت وجود نوعی وحدت وجود انتقادی یا اصطلاحا فلسفی است که پیش‌تر حجاب‌های ممکن و مشکلات کثرت را در ضمن وحدت بررسی و تحلیل و تلاش کرده بر آنها فائق آید تا این وحدت وجود فلسفی در همه سطوح قابل استفاده باشد.

چنین الگویی از وحدت وجود که قادر باشد زبان منطق و فلسفه را به عوالم بالای وحدت صرف بکشاند و در عین حفظ تقدس آن، کثرات را نیز از آنِ آن وحدت بزرگ بداند، با طرح هرم هستی قابل طرح است و هرم که یک شکل هندسی است، به دلیل خاصیت ویژه‌ای که دارد، قادر است شمولیت و شخصیت را توامان با هم هویدا کند، زیرا راس هرم در عین حال که بسیط است و ناپیدا (همچون نقطه)، اما محیط بر کل جسم هرم است و اصطلاحا شکل هرم از آن آغاز می‌شود و با تمام نقاط هرم اتصال و قیومیت دارد؛ اما هیچ‌ یک از آن نقاط هم نیست و شخصیت و فردیت راس هرم، در عین اینکه با کل هرم در ارتباط است، محفوظ مانده و قرب و بعد و فاصله نقاط از راس حفظ شده و در عین حال احاطه نیز از جانب راس برقرار است.اما افزون بر این خاصیت فلسفی هرم، با توجه به قاعده هرم که یک سه ضلعی است، قاب قوسین یا قوس صعود و نزول در آن قابل ترسیم است. بنابراین هرم هستی در راس خود واجب‌الوجود را دارد که غیب‌الغیوب و بسیط است و قاعده هرم حاوی ممکنات است و از خود راس تا دیگر نقاط هرم که قاعده آن را تشکیل می‌دهند، همه از جنس وجود است و یک هویت اتصالی و شخصی بر آن ساری است که در تمام هرم گسترده شده و نمودها و ظهوراتی متفاوت دارد. در عین حال که هویت همگی از راس تا دیگر نقاط هرم یکی است. کل هرم یک چیز است و آن هستی است. راس آن هستی واجب (باریتعالی) و مابقی همه ممکن به امکان فقری (ممکنات) است.

مساله مهم هستی‌شناسی

حائری نقطه قوت فلسفه اسلامی را مباحث هستی‌شناسی مطرح شده در آن می‌داند. به‌زعم او این تئوری با ابن‌سینا نضج گرفت و در صدرا تداوم یافت. خاصیت بارز این هستی‌شناسی این است که طبق مفاد آن، وجود هم اصیل و یگانه و شخصی است و هم دارای مراتب و کثرات گوناگون و به اصطلاح دارای تشکیک است و اینکه چیزی مقول به تشکیک باشد، ذاتا یک باور ایرانی است که غربی‌ها هرگز نتوانسته‌اند به درستی آن را درک کنند. بر این اساس حائری به بررسی مفهوم وجود و هستی در دو سنت کلاسیک اسلامی و غربی- خاصه کانت- می‌پردازد و تلاش می‌کند مزیت‌های نوع اسلامی را معرفی کند. به عبارتی، باید فرق میان «هستی» یا وجود محمولی و «استی» یا وجود رابط را درک کرد و سلسله موجودات دارای هر دو جنبه هستند. از این‌رو اشکال عمده فیلسوفان غربی از جمله کانت و تجربه‌گراها در این است که وجود را محمول غیرحقیقی دانسته و معتقدند در همه جا حالت ربط (استی) دارد و حقیقی (هستی) نیست و رابطه محض است. بنابراین وجود چیزی به موضوع خود نمی‌افزاید و از حقیقت آن خبر نمی‌دهد. اما هستی‌شناسی اسلامی معتقد است با محمول وجود می‌توان به حقیقت هستی دانش پیدا کرد و پلی بین ذهن و عین ایجاد کرد. این در واقع شمایی از این سخن صدراست که وجود مساوق علم است و گستره وجود و گستره دانش بر هم منطبق هستند.

مبانی نظریه هرم هستی

حائری خاطرنشان می‌کند که مبادی اصلی این نظریه، دو نظریه کلاسیک اسلامی یعنی اصالت وجود و تشکیک وجود هستند که ثمره این دو عبارت از این است که وجود در عین وحدت و فردیت حاوی مراتب و کثرات است که اختلاف تشکیکی دارند نه ذاتی و همگی از سنخ وجود هستند و این همانا وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است.

اما برای اثبات راس و قاعده هرم که به ترتیب عبارت از واجب الوجود و ماسوا هستند، حائری از دو قاعده مهم برهان صدیقین در اثبات واجب و سپس قاعده الواحد در اثبات ممکنات استفاده می‌کند. او برهان صدیقین را از طریق منطق صوری اثبات می‌کند، زیرا این برهان بهترین و مطمئن‌ترین روش شناخت خداوند و نسبت او با ماسوا (ممکنات/ ماهیات ممکن) است. او در این زمینه آرای کانت و راسل در باب اثبات خدا یا واجب‌الوجود را نقد کرده و معتقد است محمول هستی در قضایا از قاعده فرعیه خارج است، زیرا قضایای وجودی از سنخ هلیه بسیطه هستند و وقتی محمول وجود را به ماهیت نسبت می‌دهیم، قضیه ما هلیه مرکبه نیست که مشمول ارتفاع نقیضین و اشکال فرعیه شود، بلکه یک قضیه وجودی است و نظریه راسل نیز به قضایای هلیه مرکبه راجع است و مشمول هلیه بسیطه نیست، یعنی اختلاف به همان تلقی ثبوت الشیء یا ثبوت الشیء لشیء در نسبت میان وجود و ماهیت برمی‌گردد که طبیعتا اصل تحقق و وجود شیء همان ثبوت آن است نه ثبوت چیزی برای آن و راسل تلقی دوم را مدنظر داشته است. او همچنین گریزی نیز به کوآین می‌زند و می‌گوید: وجود از نظر کوآین نیز صرفا رابط است و صرفا ارزش قضیه است نه اینکه خودش ارزش افزوده‌ای در نسبت میان موضوع و محمول داشته باشد و هستش مجازی است، زیرا اگر نسبت موضوع و محمول یا همان استی را نوعی هستی یا وجود محمولی لحاظ کنیم، دچار تسلسل خواهیم شد که البته پاسخ آن در فلسفه اسلامی این است که نسبت در خارج ما به ازای عینی ندارد ولی منشا انتزاعش خارج است.

نقد نظر هیوم در مورد قانون علیت

مرحله بعد اثبات قاعده هرم هستی یا ممکنات است. حائری در این موقف نیز به بررسی اختلافات میان هستی‌شناسی اسلامی و غربی پرداخته و سعی می‌کند پاسخ‌های ممکن را جست‌وجو کند. بعد از اثبات واجب‌الوجود باید نسبت او با ماسوا اثبات شود و مهم‌ترین بحث این موقف بحث علیت است که سنت اسلامی و غربی در باب آن اختلافات مبنایی بسیار دارند. سپس حائری به نقد نظریه علیت هیوم که طبق آن ضرورت را نمی‌توان با حس ادراک کرد و بنابراین علیت صرفا نوعی تعاقب زمانی که با حس قابل ادراک است، تلقی خواهد شد و این تعاقب هرگز دال بر ضرورت منطقی نیست و صرفا بر احتمال تاکید دارد، می‌پردازد. از نظر حائری پاسخ به این اشکال هیومی مبتنی بر این است که علیت حقیقی فراتر از تاثیر و تاثر دو پدیده بر همدیگر است که لاجرم باید در وضع و محاذات خاصی نسبت به هم باشند تا بر هم اثرگذار باشند، بلکه علیت حقیقی عبارت از افاضه هستی است و معلول چیزی غیر از هستی علت نیست و نسبت علت و معلول نه تاثیر و تاثر مقولی و تقارن زمانی، بلکه افاضه اشراقی است و علت معلول را هستی می‌بخشد؛ یعنی آن را از کتم عدم خارج کرده و ایجاد می‌کند. او سپس به بررسی نظریه صدور پرداخته و قاعده مرکزی آن یعنی الواحد را بازخوانی و سعی می‌کند مساله ابداع موجودات از واجب را با مباحث تطبیقی مربوط به تعارضات عقل نظری کانت یا مسائل جدلی‌الطرفین خاصه در مساله حدوث عالم بررسی و روشن کند. از دیگر مبانی نظریه هرم هستی قاعده فرد بالذات است که مبتنی بر اصل «کل ما صح علی الفرد صح علی الطبیعه» است. یعنی احکام مربوط به فرد بالذات (و نه فرد بالعرض) یک طبیعت و ماهیت به کل آن قابل تسری است. بنابراین در اینجا حمل سومی افزون بر حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی برقرار است که طبق آن هم حمل ذاتی است و هم اتحاد در وجود است و به اصطلاح حمل شایع ذاتی است. بنابراین حمل طبیعت بر فرد بالذات (مثلا حمل انسان بر فرد بالذات او) حمل شایع ذاتی است. همچنین عکس این قضیه هم صادق است و حکم طبیعت به فرد نیز قابل اجراست. خاصیت و کاربرد مهم این قاعده در این است که نسبت خداوند به عنوان اعلی مراتب وجود و نورالانوار یا واجب‌الوجود، با دیگر کثرات به نحو مناسبی قابل توجیه خواهد بود. به عبارتی، عالم طبیعت که مادون مراتب هستی است با عطف توجه به همین فرد بالذات به اعلی مراتب وجود قابل تطبیق است. درحقیقت، هر فرد بالذات به تنهایی نماینده کل وجود است، زیرا گفته شد وجود حقیقتی مقول به تشکیک است و بنابراین هر آنچه به فرد بالذات منتسب شود، خود به خود به کل وجود قابل تسری خواهد بود. لازم به توضیح است که حائری تذکر می‌دهد که ذاتی در اینجا به معنی دخالت جنسی یا فصلی وجود در ماهیت نیست، زیرا وجود و ماهیت غیر از هم هستند، بلکه مقصود این است که این اسناد ماهیت به وجود حقیقی خود اسنادی بدون واسطه است و مجازی نیست و درحقیقت تعبیر فرد بالذات یک نوع اصطلاح زبانی است که با ذاتی مورد نظر در منطق صرفا مشترک لفظی است و مقصود از آن همان‌طور که گفته شد، نسبت بدون واسطه است.از دیگر مبانی نظریه هرم هستی قاعده امکان فقری است که به‌زعم حائری ریشه این قاعده در ابن‌سیناست و صدرا آن را تکمیل کرده است. به‌زعم حائری، امکان فقری به معنی سلب ضرورت ازلیه است ولی باید توجه داشت که از احکام و لوازم حقیقت وجود است.

داوری حائری در مورد ابن‌سینا و ملاصدرا

حائری معتقد است که ابن‌سینا اول بار اندیشه امکان در برابر وجوب و ضرورت مطلق را مطرح کرد اما آن ضرورت را به امکان تسری نداد و صدرا بود که چنین کرد و مفهوم امکان را تا حد ضروری گسترش داد. ابن‌سینا در اشارات به ضرورت ازلیه یا ضرورت مطلقه اشاره کرده و آن را به باریتعالی نسبت داده و آن ضرورتی است که از هر قید و جهت و حتی از ظرفیت وجود هم آزاد است. اما در مقابل آن صدرا ابتکاری از این قاعده به خرج داده و عدم ضرورت ازلیه را مطرح کرده که طبیعتا منتسب به ماسوا یا ممکنات خواهد بود و همان امکان فقری است. یعنی همان‌طور که ذات باریتعالی ضروری‌الوجود به ضرورت نامشروط ازلی است، ممکنات نیز همگی ممکن به امکان فقری هستند، یعنی فاقد هر نوع ضرورت ذاتی هستند و ذاتا و وجودا دارای فقر هستند.

حائری با طرح نظریه هرم هستی که مبتنی بر مقایسه و تطبیق دو سنت فلسفی اسلامی و غرب از قدیم تا دوران حاضر است، تلاش کرد نوعی هستی‌شناسی توحیدی را اثبات کند که نه لزوما با کشف و شهود به دست آید، بلکه بتوان آن را با قواعد منطقی و فلسفی ارائه کرد. این نوع دیدگاه مستلزم نوعی نگاه پویا و انتقادی به سنت فلسفی است که حائری بر آن تاکید داشت و همواره نیز تذکر و هشدار می‌داد که هر نوع داوری و نظریه‌پردازی درباره فلسفه اسلامی یا غربی مستلزم مطالعه دقیق و عمیق در آنهاست و بدون مطالعه و تفحص و بررسی دقیق هرگز نباید ادعایی در این باب مطرح کرد. نهایتا حائری نقطه قوت فلسفه اسلامی در برابر نوع غربی را مباحث هستی‌شناسی آن می‌داند و بر این باور است که کلید پاسخ به بسیاری از معضلات فلسفه غربی در این هستی‌شناسی نهفته است.

استراتژی حائری در مواجهه با غرب

سخن آخر اینکه نگاه نقادانه و موشکافانه به فلسفه غربی مستلزم این است که ابتدا راه گفتمان بین این دو سنت فکری باز باشد و فیلسوف در این وادی اولا جست‌وجوگر حقیقت باشد نه طراح یا بازیگر یک گفتمان و ایدئولوژی خاص و سعی کند با نگاهی روشنگر و سپس منتقدانه و سازنده در مسائل و معضلات اندیشه غربی غور کند. بزرگانی چون حائری به این مساله توجه کرده‌اند که برای تبلیغ اسلام و تفکر شیعی در غرب ضرورتا لازم است اول غرب را بشناسیم و بدون پیشداوری یا دشمنی با آن روبه‌رو شویم و سپس از طریق مباحث تطبیقی به حل معضلات اندیشه بشری کمک کنیم و به دنبال تبلیغات سوء یا صرفا دشمن‌تراشی نباشیم، بلکه با نگاهی روشن و هوشمند با غرب مواجه شویم.

پژوهشگر فلسفه

منابع:

۱. حائری‌یزدی، مهدی، هرم هستی.

۲. کرمی، طیبه، «حائری‌یزدی، مهدی»، دانشنامه جهان اسلام، ج۱۲، بنیاد دایره‌المعارف اسلامی.

۳. نصری، عبدالله، در جست‌وجوی حکمت، سیری در زندگی، آثار و اندیشه‌های فلسفی مهدی حائری‌یزدی، انتشارات نیلوفر، تهران، ۱۳۹۳ش.


دکتر مهدی حائری‌یزدی، فرزند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی موسس حوزه علمیه قم بود. بعد از تحصیلات متوسطه به تحصیل فقه و اصول و سپس به فلسفه پرداخت. او پس از بازگشت از نجف نیز به تهران بازگشت و با توجه به مهارت در علوم معقول و منقول به سرپرستی مدرسه سپهسالار منصوب شد. در همان زمان از سوی آیت‌الله بروجردی به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط به دکتر مصدق معرفی و در شورای عالی فرهنگ مشغول به کار شد. بعدا در سال ۱۳۳۸ش از سوی آیت‌الله بروجردی به منظور تبلیغ تشیع به امریکا رفت و برای این منظور به آموختن اندیشه غربی پرداخت و مشغول تحصیل فلسفه غرب شد. حائری تا سال ۱۳۵۹ش در امریکا و کانادا مشغول تحصیل و سپس تدریس و فعالیت بوده و بعد از انقلاب از سوی امام خمینی(ره) به عنوان سفیر ایران در واشنگتن منصوب شد، اما خیلی زود استعفا داد و به ایران بازگشت. او بعدا در سال ۱۳۶۳ برای تدریس به آکسفورد رفت و در سال ۱۳۷۸ش در تهران درگذشت.

بزرگانی چون حائری به این مساله توجه کرده‌اند که برای تبلیغ اسلام و تفکر شیعی در غرب ضرورتا لازم است اول غرب را بشناسیم و بدون پیشداوری یا دشمنی با آن روبه‌رو شویم و سپس از طریق مباحث تطبیقی به حل معضلات اندیشه بشری کمک کنیم و به دنبال تبلیغات سوء یا صرفا دشمن‌تراشی نباشیم، بلکه با نگاهی روشن و هوشمند با غرب مواجه شویم.

مهدی حائری‌یزدی یکی از این متفکرانی است که علاقه وافر به مباحث تطبیقی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب داشته و با امتیازدهی بیشتر به برخی مباحث فلسفه اسلامی، تلاش کرده برخی معضلات معرفت‌شناختی یا وجودی فلسفه متعارف را حل کند. نقطه شروع این متفکر خردمند از مباحث فلسفه اسلامی قسمت «هستی‌شناسی» آن است که به‌زعم او از مشخصات بی‌همتای فلسفه اسلامی است که با آن قوت و شدت و دقت در نوع غربی مفقود بوده است.

نظریه مهم حائری، تئوری «هرم هستی» یا به عبارتی هستی‌شناسی توحیدی است که در آن منطق قدیم و جدید با فلسفه متعارف از اسلامی تا کلاسیک غربی و فلسفه تحلیلی معاصر با هم پیوند یافته و یک نظریه ابتکاری را خلق کرده است.

روزنامه اعتماد

نظر شما