شناسهٔ خبر: 62378 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«تکاپو برای آزادی»؛ فرصتی برای بازاندیشی درباره مساله تاریخی ایران

کتاب «تکاپو برای آزادی» بیشتر داستان تلاش نخبگان ایرانیان باشد که از بستر تحولات واقعی جامعه­ ایران سربرآورند. عنوان این کتاب، استعاره‌­ای است از وضعیت ایران و فرصتی است برای بازاندیشی و طرح دوباره­ مساله­ تاریخی ایران یعنی رهایی از خودکامگی.

«تکاپو برای آزادی»؛ فرصتی برای بازاندیشی درباره مساله تاریخی ایران

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «تکاپو برای آزادی» با عنوان فرعی روایتی دیگر از انقلاب مشروطه‌ ایران نوشته علیرضا ملایی‌توانی به تازگی از سوی انتشارات پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی منتشر شده است.

آزادی بزرگترین آرمان و خواسته­ ملی مردم ایران در یکصدوپنجاه سال اخیر است. این اندیشه که با انگیزه­ مهار خودکامگی­‌ها و حرکت در افقِ مدرن آغاز شد، دو مرحله­ دشوار داشت؛ نخست، گسستن رابطه­ خودساخته­ خودکامگان با آسمان به عنوان نمایندگان خدا برای حکمرانی بر زمین و دوم، همراه شدن طبقه­‌های گوناگون جامعه­ با نخبگان آزادی­خواه ایرانی. تا کنون به استثنای چند بهار کوتاه، تغییر مناسبات خودکامانه نه با شیوه­ انقلابی و نه به شیوه­ اصلاحی، ممکن نشده است. از همین رو، می‌­توان تکاپو برای آزادی و نهادینه کردن آرمان­های آزادی­خواهانه را پیچیده ­ترین، دشوارترین و پرهزینه‌ترین مساله یک­صدو­پنجاه سال اخیر ایران دانست.

جامعه­ امروز ایران برغم دگرگونی‌­های بزرگ و تغییرات ساختاری که در بدنه و بافت­‌های گوناگون آن رخ داده است، هنوز در برخی از حوزه‌­ها همسانی­‌های فراوانی با جامعه­ ایران روزگارِ مشروطه دارد. این کتاب می‌­کوشد با یادآوری این همسانی­‌ها، خردمندان کشور را به اندیشه‌­ای ژرف­تر درباره آینده­ ایران برانگیزد.
ناکارآمدی گسترده­ نظام اداری و اجرائی کشور، احساس عمیق عقب­‌ماندگی از کشورهای دیگر، فشار طاقت‌­فرسای قدرت‌­های سلطه‌­گر بیگانه، فساد چاره‌ناپذیر در همه­ ساختارها، مهاجرت فزاینده­ی ایرانیان به خارج از کشور، بروز ناامیدی در میان قشرهای گوناگون مردم ایران نسبت به آینده کشور، بی­اعتمادی هراس‌­انگیز به حاکمیت و... نشانگر گوشه‌­هایی از همسانی­‌های جامعه­ پیشا مشروطه و وضعیتِ اکنونی ماست.

نقش‌­آفرینی طیفی از روشنفکران آگاه، پرنفوذ و مستقل از حاکمیت در طرح آرمانی برای آینده کشور و مشارکت فعّال جمعی از روحانیان آزادی­خواه وجه ممیزه جامعه­ روزگار مشروطه است. از آن پس به علت سرکوب‌­های ساختاری نظام­‌های استبدادگر، به استثنای چند بهار کوتاه، نه انسجام گسترده­ روشنفکران منتقد و ایده‌­پرداز شکل گرفت و نه اپوزیسیون نیرومندِ دموکراسی­خواه و نه حتی ائتلاف آن­ها با روحانیان آزاداندیش. امروز چون روحانیت به قدرت سیاسی دست یافته نقش انتقادی و آزادی­خواهانه‌­اش کمرنگ شده است و منتقدان آزادی­خواه هم نمی‌­توانند ائتلافی فراگیر برای تغییرات اصلاحیِ گسترده و اثربخش شکل دهند تا گره­‌های کور و پیچیده در مسیر آزادی­خواهی را بگشایند.

به هر حال، جامعه­ ایران هم در دوره­ی مظفرالدین شاه و هم در دوره­ محمدرضاشاه راهِ برون رفت از وضعیت استبدادگرانه را در انقلاب جُست. نخستین حرکت به انقلابی در چارچوب نظم سیاسی مستقر انجامید و دومین حرکت به انقلابی اجتماعی و سرنگونی کامل نظم مستقر. در هردو انقلاب آزادی‌­خواهی آرمان اصلی بود. امّا در انقلاب اول گام‌­های بلندی در این مسیر برداشته شد. در انقلاب مشروطه آزادی­خواهی در پرتو نظم‌­های نوین سیاسی جستجو شد و در انقلاب اسلامی در پرتو آموزه‌­های دینی. آنچه روشن است این است که تجربه­ هردو انقلاب برای نسل کنونی خواندنی و عبرت­‌انگیز است. تکاپو برای آزادی در انقلاب مشروطه، موضوع اصلی این کتاب است.

 بی‌­گمان، جامعه‌­ای که دستخوش انقلاب می­شود و یا به جنبش‌­های بزرگ سیاسی اجتماعی تن می‌­دهد مساله‌­های گوناگون دارد و چنین پنداشته می‌شود که جز با انقلاب نمی‌­توان بر آن­ها چیره شد. به همین خاطر انقلاب پدیده‌­ای تک علّتی نیست. پیچیدگی­ انقلاب را تنها با پیچیدگی‌­های جامعه­ انقلاب­زده می‌­توان توضیح داد.

در انقلاب مشروطه، اندیشه قانون­خواهی مدرن برای دگرگونی مبنای مشروعیتِ حکمرانی از نگره‌­های آسمانی به قرارداد اجتماعی، سرشتِ حرکتی آزادی­خواهانه را شکل داد که پس از فراز و فرودهای فراوان ابتدا در جنبش عدالتخانه، سپس تأسیس مجلس شورای ملی و سرانجام نظام مشروطه تبلور یافت. امّا صد افسوس که در دوره­ پهلوی مبنای مشروعیتِ آسمانی، اولی در چارچوب اندیشه­‌های فره­یِ ایزدی ایران باستان بازتولید شد و در دوره­ جمهوری اسلامی در چارچوب تفکر سیاسی شیعه.

انقلاب مشروطه‌ ایران نخستین انقلابِ دموکراسی­ خواهانه در جهان اسلام پس از مشروطه عثمانی بود. همچنین پس از تجربه‌ی ژاپن، نظام مشروطه ایران نخستین نظام دموکراتیک در کشوری آسیایی بود که موقتاً به چیرگی استبداد پایان داد. مشروطه­ خواهان کوشیدند حکومت قانون را جانشین خودکامگی، و نهادهای ملّی و دموکراتیک را جانشین نهادهای استبدادی کنند. آنها آغازگرِ اصلاحات گسترده‌  قضایی و آموزشی بودند و فرایند دین‌جداگری و عقلانی‌گری را تسریع کردند. هم‌چنین، کوشیدند با تأسیس نهادهای مدنی مانند انجمن­های ایالتی و ولایتی، هم تفکر دموکراسی­خواهانه را بسط دهند و هم راهِ حلّ منطقی برای تقویت حاکمیت ملّی و مهار نیروهای گریز از مرکز بیابند.

مشروطیّت با طرح مفاهیم و ایده‌­های مدرن، کوشید رعیّت را به شهروند، و جامعه‌ی شبان - رمگی را به جامعه‌ی مدنی تبدیل کند، و به آهنگ رشدِ طبقه‌  متوسّطِ جدید سرعت دهد. در عمل، انقلاب مشروطه از قدرت راززدایی کرد، و رضایت و توافق اکثریّتِ اعضای جامعه را به مبنای مشروعیّتِ قدرت تبدیل کرد. با انقلاب مشروطه پدیدارهای مدرنِ «ملّت»، «دولتِ ملّی»، «حاکمیّت ملی»، «هویّت ملّی» به همراه بسیاری از نهادهای مدنی نوین متولّد شدند.
انقلاب مشروطه، تحوّلی مهم در اندیشه دینی ایرانیان به‌وجود آورد. این انقلاب با طرح مسائل نو، از جمله حقوق مدنی و اصل برابری، فقه سیاسی را دستخوش بحرانی بی‌سابقه کرد، چنانکه زایش «فقه­المشروطه» یکی از پیامدهای آن بود. با قوّت گرفتن اندیشه‌ اصلاح دینی، علمای شیعه ایده‌­هایی تازه­ مطرح کردند که بر اثر آن بسیاری از خرافه­‌ها و عادت­‌های ناپسند از رواج افتاد و امکان اتحاد ایرانیان فراتر از مذهب فراهم آمد. چنان­که در این «تکاپو برای آزادی»، اقلّیّت­‌های دینی، از جمله ارمنی‌­ها، زرتشتی‌­ها، مسیحی‌­ها و یهودی‌ها در کنار سایر ایرانیان فعّالیت داشتند.    

انقلاب مشروطه موجب افزایش آگاهی ملّی ایرانیان شد. اقوام ایرانی در برابر ستم و استبداد به مثابه‌ دشمن مشترک به یکدیگر پیوستند و این همبستگی در شکل‌گیری هویّت ملّی به عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای نهضت مشروطه نقشی آشکار داشت. گرچه پس از پیروزی مشروطه اغتشاش و ناامنی گسترش یافت و زندگی مردم برخلاف پیش­بینی مشروطه ­خواهان در وضعیتی دشوار قرار گرفت، اما آگاهی سیاسی و هوشیاری ملی افزایش یافت و زیان­‌های استبدادگری آشکار شد. به تعبیر یکی از روزنامه‌­نگاران عصر مشروطه، ایرانیان دریافتند که کشور عرصه‌ی یکّه­ تازی سلطان نیست؛ و حراست از کشور، و هم‌چنین، آبادانی و اداره‌ی آن برعهده همه‌ ایرانیان است؛ و همه‌ کسانی که در این آب و خاک زندگی می­‌کنند، می­‌توانند از حقوقی برابر برخوردار باشند.

هدفِ اصلیِ انقلاب مشروطه تغییر اساسِ حکمرانی، و تغییر مبنای مشروعیّت به حکومت از طریق قرارداد اجتماعی، و به بیان دیگر، ایجاد سلطنتِ مقیّد مبتنی بر قانون اساسی بود که در واقع، بزرگ­ترین دستاورد – هرچند ناپایدار- انقلاب نیز به شمار می‌رفت.

بدین‌سان، انقلاب مشروطه موجب گسست در خودکامگی سیاسی و تغییر در نظام اندیشه­ورزی ایرانیان شد، و حیاتِ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در مسیری تازه قرار داد. پیامد این گسست، کشمکشِ پیوسته میان سنّت‌گرایی و تجدّدگرایی است که همچنان ادامه دارد. بی­گمان، مشروطه‌خواهان به رغم همه‌ دشواری‌ها بخشی از راهِ ناهموارِ پیش رویِ ایرانِ نو را پیمودند. ایرانیان امروز باید این راهِ ناهموار را تندتر و استوارتر بپیمایند. آسیب‌شناسی تجربه‌ی زیسته‌ مشروطه، توشه‌ی ادامه‌ راهِ امروز ماست. 
نگارنده در اثر حاضر کوشیده است در پرتو نگرش «تاریخیّت» با اندیشیدن درباره‌ انقلاب مشروطه، تجربه‌ی زیسته‌ی ایرانیان در مواجهه با مدرنیته، و جایگاه و نقش این انقلاب را در آگاهی تاریخی مردم ایران بررسی کند.

مواجهه‌ با مدرنیته، تقدیر تاریخیِ انسان غیرِ غربی است و انقلاب مشروطیّتِ ایران جزیی از این مواجهه‌ ناگزیر است. در عین حال، تجربه‌ مشروطه در مواجهه‌ ایرانیان با مدرنیته، امری یکتا و ناتمام است. تجربه‌ مشروطه تنها بخشی از این مواجهه‌ در جریان است.

بنابراین، سخن گفتن از شکست مشروطه تنها در صورتی درست است که آن را به پروژه‌ای سیاسی فروبکاهیم. امّا مشروطیّت فقط یک پروژه‌ سیاسی نبود بلکه به عنوان مهمترین نظریه دولت دموکراسی – فراتر از مشروطۀ سلطنتی است و در قالب­هایی چون جمهوری نیز تعریف­شدنی است. از این رو، یک جهان‌بینی و یک افق فکری و معنایی نیز هست. لذا مشروطیّت به عنوان تکاپو برای آزادی، تجربه‌ای زنده و در جریان است.

ناکامی مشروطه به مثابه‌ی پروژه‌ای سیاسی به دلیل اوضاع و احوالِ ناگوار زمانه‌ی خود بود. قدرت مشروطه­‌خواهان چنان ناپایدار و قدرت استبداد چنان ریشه­‌دار بود که چه بسا بتوان گفت که آنان هرگز فرصتی برای حکومت کردن نیافتند و بیشتر ایده‌­های آنان بر روی کاغذ باقی ماند. دولت مشروطه چنان تنگ­دست بود که حتّی نتوانست با تشکیل نیرویی نظامی، مخالفانش را مهار کند. ریشه‌داری قدرت استبدادباوران، زورگویی قدرت­‌های خارجی و کشمکش‌هایی که در جریان نهادینه کردن نظم جدید درگرفت همه مانع استقرار مشروطیّت شدند.

مشروطیّت به مثابه‌ «آرمانی برای مبارزه» تقریباً در همه‌ سال‌­های دیکتاتوری پهلوی نیرو و توان خود را حفظ کرد. با وجود شخصی شدن قدرت، پاسخگو نبودن حکومت و مخدوش کردن اصل تفکیک قوا، اندیشه­ مشروطه آثار خود را در بسیاری از اصلاحات و نهادسازی­‌ها بروز داد. در سراسر دهه­ 1320 و به ویژه در نهضت ملّی شدن نفت، آرمان‌­های مشروطیت به رهبری دکتر مصدق دوباره احیا شد. تنها در واپسین سال­های سلطنت پهلوی بود که جای خود را به «اسلامِ انقلابی» داد. از این رو، نه خطای پهلوی­‌ها در پایمال کردن اصول مشروطه و نه خطای ایدئولوگ‌­های دهه 1340 و 1350خ. در تبدیل گفتمان دموکراسی­‌خواهی به حاکمیت دینی پذیرفتنی نیست، زیرا راهِ طی شده­یِ تکاپو برای مردم‌سالاری در ایران را در مسیری مبهم ناشناخته قرار دادند. پهلوی­‌ها، تجدّدخواهیِ مشروطه‌طلبانه را به تجدّدخواهیِ «پهلویستی» تبدیل کردند، و این اتّفاقی ناگوار بود که در جریان بالندگی سیاسی و دگرگونیِ فکری جامعه‌ی ایران رخ داد.

برغم اهمیّت انقلاب مشروطه، مشروطه­پژوهیِ ایرانی نه از نظر کمّی و کیفی هرگز متناسب با جایگاه این انقلاب نبوده است. افزون براین، این پژوهش‌­ها همواره یا تحت تأثیر روایت­‌های رسمی و ایدئولوژیکِ نهاد قدرت قرار داشته یا نگرش­‌های مارکسیستی فضای دو قطبی جنگ سرد. بررسی نوشتگانِ مشروطه‌پژوهیِ ایرانی آشکارا بیانگر آن است که این پژوهش‌ها پیش از انقلاب اسلامی عمدتاً متأثّر از نظریّه‌ مارکسیستی بودند و پس از انقلاب اسلامی عمدتاً متأثّر از نظریّه‌ی توطئه‌­.

رویکردهای ایدئولوژیک و رسمی به انقلاب مشروطه موجب شکل­گیری یک رشته کلان - روایت­های سیاسی شده است که، بی‌گمان، گذر از آنها به شجاعت و جسارت نیاز دارد. رویکردِ ایدئولوژیک و رسمی به انقلاب مشروطه هم در دوره‌  پهلوی وجود داشت و هم در دوره‌ی جمهوری اسلامی وجود دارد. هم‌چنین، داوری‌ها و چهره­‌پردازی‌های­ اسطوره‌بنیادی‌ که درباره‌ برخی از رهبران و کنشگران اصلیِ انقلاب مشروطیّت انجام شده، هرگونه تفسیرِ ناهمساز با این افسانه‌پردازی‌های کلیشه‌ای را به امری مخاطره‌آمیز تبدیل کرده است. آشکار است که گسستِ کامل از این فضای گفتمانی، گرچه ناممکن نیست، بسیار دشوار است.

این اثر ادعا ندارد که از این کلیشه‌­ها و کلان­‌روایت­ها فراتر می‌­رود، چون خود به کلا ن­روایت گسترش آزادی­خواهی و پیشرفت باور دارد و در همان حال، می‌کوشد که مشروطیت را در پیوند با اکنونیت­مان بازخوانی کند. به همین خاطر، نامِ این کتاب را تکاپو برای آزادی نهاده است، زیرا آزادی و استقرار دموکراسی را همچنان بزرگترین دغدغه­ جامعه­ ایران می­‌شمارد. تکاپویی که هنوز در میانه­ راهِ آن قرار داریم. مشروطه­‌خواهان خط­شکن استبداد بودند. لذا تاریخ مشروطیت به عنوان طلایه ­داری آزادی باید بارها خوانده شود.

 نگارنده در این اثر درصدد بررسی و تحلیل مفهوم آزادی و طرح اندیشه‌­های متفکران ایرانی و تحلیل نحوه­ خوانش آن­ها از مفهوم آزادی و حتی شرحِ وجهِ مساله­‌مند (پروبلماتیک) آزادی نیست. بلکه می­کوشد مشروطیت را به مثابه­ی جلوه عینی اندیشه و عمل آزادی­ خواهانه بنگرد و تکاپو برای آزادی را به مثابه­ گسست از خودکامگی و نشانه­ گذار به دوره­ مدرن بشمارد و با یادآوری این میراث بزرگ فکری، آرمان آزادی را فراتر از هر آرمان دیگری حتی عدالت، در افق زندگی سیاسی - اجتماعی ایران امروز معرفی کند.

بنابراین، نگارنده ستایش­گر آزادی است و مشروطیت را به علت گشودن چنین افقی به روی ایرانیان به مثابه­ حرکتی رهائی­ بخش می­‌نگرد و قصد دارد روایت­گر تکاپوی آزادی­ خواهی ایرانیان در برابر خودکامگی­‌های زمانه­ خود باشد. لذا منظور از «روایتی ­دیگر» در عنوان کتاب تأکید بر وجه روشنگر، رهائی ­بخش و نقد رفتار استبدادگران‌ه­ای است که در جای جای کتاب بازتاب یافته است.

شاید این کتاب بیشتر داستان تلاش نخبگان ایرانیان باشد که از بستر تحولات واقعی جامعه­ ایران سربرآورند. جامعه‌­ای که به علت تنگناها و موانع ساختاری چنان که باید نمی­‌توانست در گذار از خودکامگی به آزادی­خواهی مشارکت گسترده داشته باشد. این انقلاب اساساً یک انقلاب نخبگانی بود نه یک انقلاب اجتماعی. شکاف بین نخبگان و جامعه چنان ژرف بود که مانع از هم­گرائی و هم­‌افزایی نیروهای اجتماعی می‌­شد. همین امر دامنه این دشواری را بازمی‌تاباند. اما امروز گویی این چرخه دگرگون شده است. تجربه­ زیسته­ زنان و مردان ایرانی نشان می‌­دهد که در رفتار آزادی­خواهانه نه تنها از زمامداران بلکه از جامعه­ روشنفکری نیز پیشی گرفته است و از این رو سرنوشتی متفاوت در انتظار اوست. در هر حال، عنوان این کتاب، استعاره‌­ای است از وضعیت ایران و فرصتی است برای بازاندیشی و طرح دوباره­ مساله­ تاریخی ایران یعنی رهایی از خودکامگی.


کتاب «تکاپو برای آزادی» با عنوان فرعی روایتی دیگر از انقلاب مشروطه‌ ایران نوشته علیرضا ملایی‌توانی با شمارگان 500 نسخه در 309 صفحه به بهای 60 هزار تومان به تازگی از سوی انتشارات پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی منتشر شده است.

نظر شما