شناسهٔ خبر: 6948 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

«کارمندِ دکتر و استادِ کارمند» در گفت‎و‎گوی فرهنگ امروز با «تقی آزاد ارمکی»؛

دانشگاه علیه نظام نمی‌شود

آزاد ارمکی باید اساتید صاحب پروژه باشند و رساله‎ها در پروژه زیر نظر استاد نوشته شود. مجموعه رساله‎های یک دوره استاد را با یک پروژه تعریف کنند. تا بتوانند این مسئله اجتماعی را حل کنند. لزومی ندارد، استاد بر تمام رساله‌های آن پروژه اشراف داشته باشد.

فرهنگ امروز: تقی آزاد ارمکی، استاد دانشگاه تهران در پاسخ به اینکه تا چه میزان رساله‎های دانشجویی ناظر به حل مسائل جامعه هستند؛ به فرهنگ امروز گفت: رساله‎های دانشجویی هم هستند و هم نیستند، یعنی رساله‎ها در جهت حل و فهم مسائل اجتماعی ایران است، البته فهم این مسائل تا حل آن. بستگی به این دارد که مسائل ایران را چه چیزی بدانیم. اشکالی که در علوم انسانی وجود دارد این است که تصویر دقیقی از اینکه جامعه ایران چه چیزی هست را نداریم. چون این تصویر را نداریم، دانشجویان به طور متحرک و پراکنده، هر کدام به یک دلیل، یک موضوع را انتخاب می‎کنند و کار می‎کنند. به طور مثال، یکی به دلیل علاقه شخصی‎اش یکی به دلیل سازمانی، یکی به دلیل استاد دانشگاه، یکی به دلیل دانشکده است، یکی به دلیل فشار است،یکی از روی اتفاق است که موضوع را انتخاب می‎کند و شروع به رساله نوشتن می‎کند. آن زمان است که متوجه می‎شویم، مجموعه رساله‎های دانشجویی موضوعات متفرق و پراکنده را دارد.

اشکال در کجاست؟ اشکال در اینجا نیست که دانشجو یا استاد کار نمی‎کند. اشکال در این است که تکلیف حوزه جامعه و مسائل آن مشخص نیست. این تکلیف را باید چه کسی مشخص کند؟ تکلیف را باید دانشگاه و دانشمندان معلوم کنند. ولی متاسفانه تکلیف این امر به عهده نیروهای بیرون از دانشگاه افتاده است.یعنی در بیرون از دانشگاه آدم‎هایی که در حوزه سیاسی‎اند، عهده‎دار این مسئله هستند. افرادی که در حوزه سیاسی‎اند؛ خود را مدیر سر و سامان دادن به علوم انسانی می‎دانند. آنها مسئول این‎که علوم‎انسانی به کجا برود، شده‎اند. چون مدیران و گرایش افراد علوم‎انسانی نسبت به مسائل علوم‎انسانی تغییر می‎کند. بنابراین ما دچار نوعی جابه‎جایی و تغییر مستمر موضوعات برای علوم انسانی هستیم.

اگر بخواهم مثالی بزنم، در دوره‎ای مدیری در وزارت ارشاد می‎آید و مسئله وی حمایت از سینما می‎شود. سپس مسائل حوزه سینما، برای دانشجویان علوم‎انسانی، آسیب‎شناسی حوزه سینما می‎شود. در دوره‎‎ی دیگری مدیر دیگری می‎آید که مطبوعات برای وی اولویت دارد. یا در حوزه اقتصاد به بها دادن به نهادهای اقتصادی می‎پردازد. بنابراین دانشجویان علوم‎انسانی به سراغ نهاد‎ها می‎روند. به همین ترتیب پول یا بازار و باقی مسائلی که در این حوزه وجود دارد. برخی‎ها هم به دنبال مقوله نفت و صادرات نفتی می‎روند. این بلاتکلیفی است که باعث می‎شود دانشجویان مسئله و موضوعات دیگری را مطرح می‎کنند. حمایت مسئولان موجب شده که حوزه علوم‎انسانی دچار این آسیب بشود. افراد دیگری هم هستند که موضوعات ثابتی را بر علوم‎انسانی تحمیل می‎کنند. اگر چنانچه ما بازگردیم و ساز و کارهای  دانش را به طور خاص علوم انسانی را تغییر بدهیم و محور را اصحاب علوم‎انسانی؛ دانشگاه و دانشمندان آن بگذاریم، با شکل‎گیری  جریان‎های فکری و علمی  در علوم انسانی در‎گیر خواهیم بود و از این‎ها موضوعات و مسائلی بر خواهد آمد که بعضی از موضوعات نظری و بعضی از موضوعات در مورد مشکلات جامعه ایرانی خواهد بود؛ این امر موجب می‎شود، هم علم تقویت شود و هم مسائل جامعه ایرانی به لحاظ علمی مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. نهایتا با این روش به موفقیت می‎رسیم.

آزاد ارمکی ضمن اشاره به در هم ریختگی در این حوزه ادامه داد: در این بخش نوعی در‎هم‎ریختگی وجود دارد. تکثر مورد خوبی است. اتفاقا ما باید دنبال تکثر باشیم. اما نوعی در‎هم‎ریختگی وجود دارد. علت به هم‎ریختگی نیز دانشگاه نیست، بلکه حوزه اجرایی  و سیاسی است. دانشگاه یک ساحت انفعالی پیدا می‎کند. و در اختیار چه و چه عمل می‎کند.

استاد دانشگاه تهران در رابطه با چگونگی انتخاب موضوعات پایان نامه تصریح کرد: برخی از موضوعات بر اساس علاقه است، ضمن اینکه دانشجویی که خلاق است و می‎داند که چه می‎خواهد، خود موضوع را انتخاب می‎کند. این خیلی خوب است که انتخاب موضوع بر اساس علاقه دانشجو باشد وگرنه برخی از دانشجو‎ها موضوعات عاریتی می‎گیرند یا موضوعاتی را می‎گیرند که ممکن نیست. زمانی مد شده بود پایان‎نامه‎ها در مورد بحران مشروعیت، فقدان دموکراسی کار می‎کردند، با ادبیات مفصلی که از نظر من کار اشتباهی است. باید به سراغ جریان‎های اجتماعی و نحوه عمل اجتماعی جامعه ایران برویم. جامعه شناسی به دنبال این دسته از موضوعات است. بنابراین دانشجویانی که به دنبال علاقه‎شان می‌روند، موضوع‎شان‎ را دوست دارند و کار خوبی نیز انجام می‎گیرد. آن دسته از دانشجویان خوب هستند و می‎توان به فعالیت آن‎ها نیز جهت داد. چنان‎چه دانشجویان با علاقه را در متن آکادمیک قرار دهیم، همراه با استاد، کار خوبی تولید می‎کنند تا کارهایی که پراکنده است و فقط برای استفاده در کتاب‎خانه شخصی افراد مناسب است.

وی درباره آن‎که تحت چه شرایطی موضوعات پایان‎نامه‎ها انتخاب می‎شوند، اذعان داشت: طبق مثالی که برای شما مطرح کردم؛ مدیری بروی کار می‎آید و قصد دارد، مسئله‎ای را حل کند. اصلی‎ترین مسئله‎ای که وجود دارد این است که این مدیر‎ها تغییر می‎کنند و دانشجو با توجه به هدف آن‎ها پایان‎نامه را می‎نویسند. زیرا از پایان‎نامه‎ها حمایت می‎کنند. برخی از افراد، قصد دارند به جریان سیاسی متصل باشند. این مسائل؛ موضوعاتی است که در جامعه مطرح می‎شود. البته می‎توانیم، پیگیری کنیم و بررسی کنیم تا صحت این موضوعات مشخص شود، اما مشروط به آن‎که رابطه آن با ساحت آکادمیک معلوم باشد. چه کسی باید جهت علم را مشخص کند؟ دانشمندان. در ایران به دانشمندان علوم انسانی اهمیتی داده نمی‎شود.

ارمکی در رابطه با چگونگی حل این مسئله ادامه داد: برای حل این مسائل در حوزه علوم انسانی باید به دانشگاه بازگردیم و به دانشمندان و دانشگاهیان توجه کنیم و آن‎ها را معیار عمل دانشگاهی بدانیم.

وی به چگونگی بازگشت به دانشگاه اشاره و تأکید کرد: باید نگاهمان به علم تغییر کند. وزیر ما به جای آن‎که سیاست‎مدار باشد، باید دانشمند باشد. رئیس دانشگاه به جای اینکه نیروی امنیتی باشد، باید یک فرد دانشگاهی و دانشمند باشد. رئیس دانشکده و گروه به جای آن‎که یک فرد تازه کار باشد، باید دانشمند باشد. رئیس گروه و باقی اساتید نیز به همین صورت باشند. این قسمت بخش سازمانی قضیه می‎شود. از طرف دیگر یافته‎های علوم‎انسانی مهم باشد. به مسائل و موضوعات علوم‎انسانی و علوم‎اجتماعی، در برنامه‎ریزی اهمیت داده شود، نه آن‎که برنامه‎ریزی بدون در نظر گرفتن علوم‎انسانی صورت بگیرد.

آزاد ارمکی در پاسخ به سوال میزان اثرگذاری  اساتید دانشگاه بر روی انتخاب سوژه‌ها و مسائل تحقیقات و پایان نامه‌هایی که با مسائل جامعه مرتبط باشد به فرهنگ امروز گفت: تمام اساتید تعیین‎‎کننده، نیستند. برخی از اساتید تعیین کننده هستند و آن‎ها کسانی‎اند،که حساسیت‎های جامعه ایرانی را می‎شناسند. در مجموع می‎توانم، احتمال دهم که حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد پایا‎ن‎نامه‎ها چنین وضعیتی دارند. مسئله اینجاست که برخی از این اساتیدی که به مسائل جامعه ایرانی حساسیت دارند، نگاهی سیاسی و ایدئولوژیک به جامعه دارند، تا نگاهی علمی و منسجم. ممکن است از آن ۳۰ تا ۴۰ درصد، ده درصد آن فعالیت‎های فنی باشد. این اشکال‎ها در استاد وجود دارد اما بیشتر آن در اداره سازمانی است. اشکال اساسی در نوع نگاه به دانشگاه و علم، خصوصا علوم‎انسانی است. افرادی که متخصص در علوم انسانی نیستند، اما مدعی علوم‎انسانی‎اند، فضا را اشغال و آلوده کردند و فعالیت‎های عجیبی در این حوزه صورت می دهند، بنابراین متوجه می‎شوید که فعالیت‎هایی مد می‎شود. مثلا در مورد دموکراسی خواهی، در مورد استبداد، در مورد مصرف و ... کار انجام می‎شود و سپس به یکباره خاموش می‌گردد. بدون آن‎که فایده یا نتیجه‎ای به دست آید. اگر علوم‎انسانی به دست دانشگاه و دانشمند متمرکز و متراکم بود؛ این‎گونه مسائل از آن بیرون می‎آمد و مطلبی تولید می‎شد و مسائل و مشکلات جامعه را حل می‎کرد.

استاد دانشکده علوم‎‏اجتماعی دانشگاه تهران، در مورد آن‎که چه مقدار این پایان‎نامه‎ها به حل مسائل جامعه کمک می‎کند، اظهار کرد: من از موضع دفاع از علوم‎انسانی صحبت می‎کنم، هدف علوم انسانی این است که به رشد و توسعه جامعه کمک کند و مفید واقع شود. وظیفه اساتید این است که بتوانیم رشد و توسعه جامعه را موثر کنیم. همه تلاش‎های ما این است که بتوانیم این علم را برای ادامه جامعه‎مان موثر کنیم. ولی می‎گویم، اجازه نمی‎دهند و نمی‎گذارند این مسئله و مشکل حل شود و این علم برای حل مشکلات جامعه پیوند بخورد. در بخش پایان‎نامه‎ها گرفتاری‎های داریم. و من از آن طرف نگاه می کنم. مشکل اساسی که پایان‎نامه‎ها فی‎الواقع دارند، این است که فکرمدنی و انتقادی و ادبیات تولید می‎کنند. چراکه در جامعه ما کارهایی از این دست صورت نگرفته است. در مورد دولت، ملت، فرهنگ در مورد مصرف، و ....

وی ادامه داد: علوم اجتماعی به طور خاص ادبیات تولید می‎‎کند. جریان‎های اجتماعی در این حوزه تولید می‎شود، به طور مثال ادبیاتی از حیث طلاق، ازدواج یا فرار از خانه، به‎هم‎ریختگی خانواده، موضوعات دینداری و ... این موضوعاتی است که ما بروی آن کار می‎کنیم. علوم انسانی خواسته و نا‎خواسته در مهم کردن امر اجتماعی و امر فرهنگی کمک می‎کند و موثر واقع شده است. اما آیا نتیجه واقعی خود را نشان می‎دهد؟خیر! چرا؟ زیرا سازمانی نیست که تصمیم نهایی برای کار از طرف علوم‎انسانی را ارائه دهد. سیاست‎گذار تصمیمی می‎گیرد و از طرف دیگر نوعی بی‎انگیزگی و بی‎هویتی در اصحاب علوم‎انسانی به وجود می‎آید. چرا که مدام می‎گویند، علوم‎انسانی‎ها سکولار‎اند، دین ندارند،ضد فرهنگ‎اند، غرب زده‎اند و ...طبیعی است که با چنین وضعیتی ریزش صورت می‎گیرد و کار فرهنگی را از بین می‎برد.

وی در پاسخ به آن‎که اساتید پایان‎نامه‎های زیادی دارند و فرصت نمی‎کنند دانشجو را راهنمایی کنند بیان کرد: زمانی که انبوه دانشجو در دانشگاه وجود دارد، تمام این دانشجویان باید رساله بنویسند. یا باید برای دانشجو استاد زیادی بیاوریم یا باید دانشجو را کم کنیم. یا باید دانشجوی زیاد با استاد کم سروسامان پیدا کنند. قطعا نمی‎توانیم بگوییم که دانشجو‎ها به دانشگاه وارد نشوند و نمی‎توانیم استاد زیادی هم بیاوریم. البته بسیاری از اساتیدی که وارد دانشگاه شدند، هم مناسب نیستند. به طور مثال فرد هنوز از مقطع دکتری فارغ‎التحصیل نشده است به دانشجویان لیسانس و کارشناسی ارشد درس می‎دهد. این امر باعث می‎شود، رتبه علمی کشور به هم بریزد. احتمالا در آینده نزدیک حدودا، ۷ یا ۸ سال دیگر؛ رکود جدی در وضعیت علمی کشور خواهیم داشت. بنابراین نه می توانیم بگوییم دانشجو نیاید، نه می‎توانیم اساتید زیادی استخدام کنیم. چراکه استادی ساحتی فنی‎وحرفه‎ای و زمان‎بر است. از طرف دیگر دانشجو باید بیاید اما استاد محدود است. راه‎حل آن است که باید اساتید صاحب پروژه باشند و رساله‎ها در پروژه زیر نظر استاد نوشته شود. مجموعه رساله‎های یک دوره استاد را با یک پروژه تعریف کنند. تا بتوانند این مسئله اجتماعی را حل کنند. لزومی ندارد، استاد بر تمام رساله‌های آن پروژه اشراف داشته باشد. بلکه تیمی و جمعی کار می‎کنند و بخشی از آن کار یک کار جمعی می‎شود و می‎توانند ده ها رساله از آن بیرون بیاورند. بنابراین مسئله پروژه حل می‎شود، پس راه‎حل وجود دارد و دنیا این راه‎ها را قبلا طی کرده است. اما چرا نمی‎توان با وجود راه‎حل، مسئله را حل کرد؟ به دلیل این‎که اجازه نمی‎دهند. بنده به عنوان استاد این دانشکده دانشجو اعلام می‎کند که می‎خواهیم با دکتر آزاد کار کنیم. پروپوزال گروه می‎رود.گروه مدام ماجرا درست می‎کند. برخی را موافقت می‎کند، برخی را موافقت نمی‎کند، یکی رو موضوع را تغییر می‎دهند. یکی دانشجو را تغییر می‎دهند. در انتها متوجه می‎شویم که مجموعه رساله‎های متفاوت و متعارض را به بنده می‎دهند، سپس بنده وظیفه دارم دانشجو‎ها را مدیریت کنم آن زمان حاصل آن چیزی می‎شود که شما می‎گویید.

ارمکی ادامه داد: اشکال اصلی از سیستم است، هنگامی که دانشگاه و استاد دانشگاه مهم شد، خود می‎داند که باید چه کند. دانشجوها و غیر‎دانشگاهی‎ها لازم نیست برای او تصمیمی بگیرند. اهمیت دانشگاه و استاد بسیار لازم است. هر کسی استاد و اهل استادی نیست.در دانشگاه کارمند داریم، استاد نداریم. در دانشگاه کارمندهایی داریم که می‎توانستند هر جای دیگری مانند وزارت نفت، حمل و نقل و مکان‎های دیگری کار کنند، اما ولی استاد شدند، درحالی‎که کارمندند و استاد شدن قاعده‎ و حساب و کتابی دارد. استاد دیگر اجازه نمی‎دهد هر رساله‎ای نوشته شود. محصول پروژه های یک استاد در طول ۵ سال ۱۰ سال ۲۰ سال، یعنی تولید نظریه‎پردازی‎ها و دانش‎و‎علم. هنگامی که مدام می‎گویند، باید نظریه‎پردازی کنید؟ چه کسی باید نظریه‎پردازی کند؟ یک کارمند که نمی‎تواند نظریه‎پردازی کند. برخی از افراد دکترا می‎گیرند که زندگی خوبی داشته باشد؛ اما سیستم دانشگاهی وی را برای تدریس به دانشگاه می‎آورد. کارمندی که دکترا می‎گیرد، قصد دارد از درآمد تحصیلات خود استفاده کند. استادی دانشگاه قاعده ای دارد و مدام می‎شنویم که کار کنید؛ آی‎اس‎آی بنویسید، نظریه‎پردازی کنید.

استاد دانشگاه تهران، در مورد  این‎ سوال که رساله‎های دانشجویی هیچ فایده‎ای ندارد به فرهنگ امروز گفت: دفاعی از علوم‎انسانی می‎کنم، که در شرایط بد کارهای خوب انجام دادیم. در شرایطی که نگاه به علوم انسانی بد است و انتظارات ناروا از آن وجود دارد، کارهای مهمی انجام داده است. کارهای مهم آن چیست؟ در حوزه آسیب‎های اجتماعی کار کردیم، در حوزه  تلاش در جهت بومی‎کردن بقای دانشگاه کار شده است. چزا‎که این کارها می‎توانست موجب تعطیلی دانشگاه شود. علوم‎انسانی باعث شده این حوزه تقویت و افراد قدری نیز تربیت شوند. دانشجویان و کتب و رساله‎هایی نیز تولید شده‎اند. برخی از رساله‎ها کتاب شده اند. از داخل برخی از رساله‎ها مقاله علمی و بین‎المللی استخراج شده است.

وی تصریح کرد: برای حل این معضل چه کاری باید انجام داد؟ باید آن دسته از دوستانی که در امر دانشگاه مداخله می‎کنند، دست از مداخله بردارند. این امر ممکن و سخت است. اگر این کار  را انجام دهند، دانشگاه ضد نظام نمی‎شود. اگر در دانشگاه دانشمند باشد و عقل در آن حاکم باشد، دانشمند کار تخریبی نمی‎کند. سیاست‎مدار و مدیری که آگاه نباشد کار تخریبی می‌کند. دانشمند و دانشگاه کار تخریبی نمی کند. اگر این دانشمندان باشند، بازبینی در باب علم آموزش و پژوهش اتفاق می‎افتد. معیار مهمی هم که در آن بازبینی بررسی می‎شود؛ حل مسائل مهم اجتماعی و جامعه از طریق علوم‎انسانی است.

 

نظرات مخاطبان 0 6

  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۱ ۱۳:۲۸محب الاولیا 1 8

    من متوجه نیستم. منظور آقای ارمکی اینه که دانشجویان رساله هاشون رو در ذیل پروژه های اساتید تعریف کنند؟ اون موقع از پول پروژه اساتید چیزی به دانشجو میرسه؟
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۲ ۱۵:۴۱علی 1 7

    نه دوست عزیز منظور استاد این است که برای اینکه بتونیم متمرکز بشیم در حل مسائل علوم انسانی، و بتونیم کاری کنیم که اساتید به دانشجو در پایان نامه کمک کنن،(با حجم بالای دانشجو و کمبود استاد) هر استاد در موضوعی که تخصص دارد، بشود صاحب پروژه، بچه ها در مورد موضوعاتی که به استاد مربوط است، پایان نامه بنویسند.....
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۳ ۱۶:۲۶میثم 2 7

    بحث پول مطرح نیست بحث ساماندهی و نظم در حوزه پایان نامه است
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۴ ۱۵:۲۷حمید 2 7

    از گردانندگان سایت فرهنگ امروز تشکر می کنم.
    یک انتقاد هم دارم و آن به تیترهای مطالب است. متأسفانه گاهی می بینم که برای یک مطلب و بحث علمی یک تیتری می زنند که بسیار رنگ و بوی سیاسی دارد. با جهت گیری تیتر اصلا کاری ندارم. ولی سایت شما که سایت سیاسی نیست که یک جملۀ با بار سیاسی را از یک متن طولانی برجسته و تیتر می کنید.
    موفق باشید ان شاءالله
                                
  • ۱۳۹۲-۰۸-۲۷ ۲۰:۲۵دانشجویی کارشناسی ارشد 1 7

    منم با نظر حمید موافقم، احساس می کنم تیتر ها سیاسی انتخاب می شوند در حالیکه مطالب کاملا فرهنگی و حوزه علوم انسانی هستند.
                                
  • ۱۳۹۲-۰۹-۰۶ ۱۴:۴۱دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی 0 2

    جناب آقای ارمکی که صباحی مسئولیت دانشکده علوم اجتماعی را داشتند چرا به این نکته توجه  اذعان نداشتند؟
    و چرا اصلا در جهت عکس این اتفاق افرادی را که حتی صلاحیت استاد شدن را نداشتند در زمان تصدری گری ایشان هیات علمی شدند که باعث عقب گرد علمی در ان ایام شد؟
                                

نظر شما