به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایکنا؛ دومین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات کلامی» با مقالاتی همچون «حجیت متشابک منابع معرفت در فهم و تبیین آموزههای اعتقادی» از محمدتقی سبحانی و سید محمدمهدی افضلی، «مسئله نفی صفات در روایات اهلبیت(ع)» از عبدالهادی اعتصامی و «آموزه بداء در اندیشه امامیه از آغاز غیبت تا پایان مدرسه بغداد» از سیدجمالالدین موسوی منتشر شد.
بنا بر این گزارش، «بررسی رویکرد متکلمان امامیه در بغداد به معتزلیان شیعهشده» (با تأکید بر سیدمرتضی، ابنراوندی و ابوعیسی وراق) از عباس میرزایی، «مقایسه اندیشههای کلامی نوبختیان و شیخ مفید در بستر میراث کلامیِ امامیه و معتزله» از سیدعلی حسینیزاده، «مراحل تبیین اصل امامت در عصر حضور» از سیدمحمدکاظم طباطبایی و سیدمصطفی مطهری و «اری روبین و نظریه امامت موروثی شیعه (در بوته سنجش)» از سیدرسول هاشمی و علی راد، دیگر مقالات دومین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی تحقیقات کلامی است.
یادآور میشود، فصلنامه علمی ـ پژوهشی «تحقیقات کلامی» به صاحبامتیازی انجمن کلام حوزه علمیه و مدیرمسئولی هادی صادقی و سردبیری رضا برنجکار منتشر میشود.
در ادامه چکیده مقالات این شماره را میخوانید.
حجیت متشابک منابع معرفت در فهم و تبیین آموزههای اعتقادی
سخن از ربط و نسبت منابع شناخت، در نظام معرفت دینی، اهمیت خاصی دارد. دیدگاههای موجود در این زمینه، از رهیافتهای گوناگونی بهره جستهاند؛ برخی عقل را در مقام ثبوت و اثبات مستقل دیده و برخی دیگر نص را کاملاً خود-بسنده تلقی کردهاند. در این نوشتار هر دو نگاه، ناتمام معرفی شده و از حجیت متشابک عقل و نقل دفاع شده است. عقل، چه در مقام معناگری و فهم گزارهها و چه در مقام تبیین و تدلیل آنها و چه در مقام دفاع، در معیت نقل حرکت میکند. نقل نیز در تنبیه، تقریر، تذکر و تعلیم حقایق به دیگران و کمال یافتن روش، به عقل مدد میرساند؛ در غیر این صورت، عقل به تعلیق، تقلیل و تأویل بیضابطه آموزههای دینی منتهی شده و نقل نیز از پایگاه بین اذهانی محروم میشود. از آنجا که عقل امدادهای نقل را تصدیق و در ساختار خود هضم میکند، روش شناسی نهاییِ مورد قبول، عقلی است.
مسئله نفی صفات در روایات اهلبیت(ع)
بحث و مناقشه درباره اتصاف یا عدم اتصاف ذات الهی به اسما و صفات، از نخستین پرسشهای اعتقادی است که همواره معرکه آرای اصناف گوناگون اندیشمندان اسلامی بوده است. نوشتار حاضر بر آن است تا روایاتی را که مستقیم (آشکار) و یا غیرمستقیم ناظر به مسئله نفی صفات از ذات الهیاند، مورد تبیین و تحلیل قرار دهد. از مقایسه میان این دو گروه از روایات این نتیجه حاصل شد که انتساب هرگونه صفتی به ذات الهی مستلزم تحدید و تشبیه است و حقتعالی هیچ گونه صفتی در مقام ذات ندارد و از هر معنا و مفهومی که ذات را نشان دهد، منزه و مبرّاست؛ بنابراین، تمام اسما و صفاتی که بر خداوند به نحو ایجابی اطلاق میشوند، وصف فعلی یا سلبیاند.
آموزه بداء در اندیشه امامیه از آغاز غیبت تا پایان مدرسه بغداد
اندیشه ناب و توحیدی «بداء» گرچه در جامعه مسلمانان نخستین وجود داشت، اما بنا به دلایلی تنها در جامعه شیعی استمرار یافت. تا پایان عصر حضور ائمه علیهمالسلام، میان متکلمان شیعه اختلافی در تبیین بداء وجود نداشت. بعد از این دوره و در زمانی که کلام شیعه دوران رکود و فترت را پشت سر میگذاشت، گروهی از معتزلیانِ شیعهشده و متکلمان عقلگرای شیعه تبیین جدیدی از بداء ارائه داده و آن را هموزن نسخ دانستند. این اندیشه جدید که در ابتدا گروه اندکی طرفدار آن بودند، رفته رفته جایگاه مهمی در میان متکلمان شیعه پیدا کرد، به گونهای که در اواسط قرن پنجم تقریباً همهگیر شد. تبیین این اندیشه جدید با شیخ مفید ادامه یافت و شاگردان وی نیز ادامهدهنده همین مسیر بودند.
بررسی رویکرد متکلمان امامیه در بغداد به معتزلیان شیعهشده
معتزلیان شیعهشده از جریانهای فرهنگساز در سیر تفکر امامیه در سدههای سوم و چهارم هجری هستند که مقایسه آنان با میراث کلامی متکلمان امامیه در بغداد میتواند به بازشناسی جایگاه و نقش آنان در تاریخ فکر شیعه کمک کند. نوشتار حاضر میکوشد تا از طریق بازخوانی گزارشهای موجود در آثار نوبختیان، شیخ مفید و سیدمرتضی، نوع مواجهه اینان را با ابوعیسی وراق و ابنراوندی از دو جنبه شخصیتی و علمی تحلیل کرده و با تبیین داوری متکلمان بغدادی درباره معتزلیان شیعهشده، جایگاه آنان را ترسیم کند. همچنین در نگاهی کلانتر سعی میکند با نشان دادن سیر تحول کلام امامیه از سده سوم تا پنجم به بازسازی صحنهای از تاریخ کلام شیعه بپردازد. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که نمیتوان در میراث برجایمانده از متکلمان امامیه در بغداد درباره ابوعیسی وراق و ابنراوندی مواضع یکسانی را مشاهده کرد؛ اگرچه در بحث امامت نشانههایی از همسونگری وجود دارد.
مقایسه اندیشههای کلامی نوبختیان و شیخ مفید در بستر میراث کلامیِ امامیه و معتزله
مقایسه اندیشههای کلامی نوبختیان و شیخ مفید در بستر میراث کلامی امامیه و معتزله، علاوه بر تبیین نقاط اختلاف آرای نوبختیان و شیخ مفید، نقش هریک از آنان در این تطور اندیشهای را نمایان میکند. این پژوهش نشان میدهد، نمیتوان میزان همنوایی و نزدیکی نوبختیان با معتزله را بیش از قرابت اندیشههای شیخ مفید با معتزلیان دانست، بلکه هر یک از آنان در موضوعات مختلف کلامی به فراخور مبانی و پیشفرضهای کلامی خود دیدگاهی را ارائه کردهاند که گاه با معتزله و گاه با متکلمان امامی کوفه همسان است. از این رو، همانگونه که در آرایی مانند برخی فروعات وعده و وعید نوبختیان همرأی معتزلهاند، شیخ مفید در مباحثی مانند معرفت و استطاعت، آرایی نزدیک به اندیشه معتزله را برگزیده است. همچنین بنا بر این تحقیق، اگرچه در برخی اندیشهها نوعی همرأیی بین نوبختیان و شیخ مفید با معتزلیان مشاهده میشود، اما ریشه این اندیشهها در آرای منقول از متکلمان امامی در مدرسه کوفه یافت میشود؛ از این رو، این همرأیی با معتزله الزاماً به معنای تأثیرپذیری و وامگیری از معتزله و جدایی از پیشینه کلام امامیه نیست.
مراحل تبیین اصل امامت در عصر حضور
ناآشنایی و یا عدم دقت در سیر تبیین معارف وحیانی، گاه سبب بروز شبهه تبدّل و تحولپذیری آموزههای شیعی شده است؛ از این رو، شناختی دقیق از سیر تبیین معارف اهل¬بیت علیهم السلام، نیازمند توجه به همه شرایط و عناصر تاریخیِ اثرگذار در دوره پیامبر و امامان است که در آن، تکامل تدریجی معارف با دو ویژگیِ: نخست، فرایند اجمالی ـ تفصیلی و دوم، ترسیم چهار دوره نسبی در دوران حضور اهلبیت علیهم السلام روشن میگردد. نوشته حاضر با محور قرار دادن آموزه «امامت» بر آن است تا چگونگی روند تبیین این اصل را با ملاحظه عناصر تاریخی در دوره حضور، بیان کند و نیز نشان دهد که محتوای وحیانی در سیر خود دستخوش تبدّل و تحول نشده است.
اری روبین و نظریه امامت موروثی شیعه (در بوته سنجش)
اری روبین در پژوهش خود با روش تاریخی- توصیفی، امامت موروثی را به شیعه نسبت داده است. وی در مستندسازی نظریه امامت موروثی، به احادیث اخوت، پسر نداشتن حضرت محمد صلی الله علیه وآله و خویشاوندی علی علیه السلام با ایشان، استناد جسته است. آنچه در ایراد بر ادعای روبین میتوان مطرح کرد این است که، ایشان در بررسی یکی از اصلیترین مؤلفه عقیدتی شیعه، بدون بررسی آیات مربوط به وراثت و تحلیل جامع از روایات مربوط به آن، صرفاً با استناد به رویدادی تاریخی و بعضی از روایات مربوط به خلقت نوری که مربوط به فضایل اهلبیت علیهم السلام است، اعتقاد به امامت وراثتی را به شیعه نسبت داده است؛ علاوه بر این، به نظر میرسد داشتن پیشفرض مذهبی و نگاه عرفی به مسئله امامت، موجب شده است تا چنین اعتقادی را به شیعه نسبت دهد. در بررسی و نقد این نظریه با استناد به بعضی از آیات مرتبط و روایات وارده در کتب روایی معتبر، ضمن ردّ انتساب مذکور، نظریه صواب در ادله شیعه بر امامت ائمه علیهم السلام بیان شده است.
نظر شما