شناسهٔ خبر: 66206 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

بهار در اندیشه مولانا

مولانا به عناصر طبیعت، معنابخشی و شادی در سروده‌های بهاری خود، همزمان توجه داشت و این ویژگی، او را از شاعران صرفا توصیف‌گرا یا شاعران دوری‌گزین از طبیعت، متمایز کرده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایرنا:

بهمن بنی‌هاشمی، دانش‌آموخته دکتری و مدرس ادبیات فارسی، در نشست «بهار در اندیشه مولانا»، با اشاره به تفاوت‌های زندگی سنتی با زندگی مدرن، گفت: در جهانِ پیشامدرن، فصل‌ها روی ساعات روشنایی، خوراکی‌هایی که در دسترس بودند و حتی سبک زندگی انسان اثر می‌گذاشتند و تاثیر بسیار بیشتری روی زندگی بشر داشتند. به همین دلیل است که اغلب شاعران، در وصف بهار شعر سروده‌اند.

بنی‌هاشمی افزود: در ادبیات فارسی، بهارانه‌هایی که گروهی از شاعران کلاسیک، مانند رودکی، فرخی، منوچهری و عنصری گفته‌اند، واقع‌گرا هستند و جنبۀ توصیف شاعرانه دارند. مثلا منوچهری می‌گوید:

نوروز بیامد ای منوچهری

با لالۀ سرخ و با گل خمری

یک مرغ، سرود پارسی خوانَد

یک مرغ، سرود ماورانهری

در مقابل، گروهی دیگر از شاعران، مانند ناصرخسرو، به دلیل فانی بودن جهان، به تحولات این‌جهانی هم بی‌توجه بودند و در دیوان خود، بهاریه نداشته‌اند. ناصرخسرو حتی در نقدی شاعرانه گفته است:

چند گویی که چو ایام بهار آید

گل بیاراید و بادام به بار آید؟

اینچنین بیهده‌ها نیز مگو با من

که مرا از سخن بیهده عار آید

شست بار آمده نوروز، مرا مهمان

جز همان نیست اگر ششصد بار آید!

بهار در اندیشه مولانا

بنی‌هاشمی، با تاکید بر اینکه مولوی به بهار توجه ویژه داشته است، افزود: اگرچه مولانا هم مانند ناصرخسرو، معناگرا است؛ اما اندیشه‌اش سراسر مملو از شادی است و طبیعت را اتفاقا بهترین زبان برای بیان پدیده‌های ابدی و ازلی می‌داند. به عنوان مثال، می‌توان به این شعر از مولوی اشاره کرد که نماد همنشینیِ معناگرایی و شادی است:

مستی و عاشقی و جوانی و جنس این

آمد بهار خرم و گشتند همنشین

صورت نداشتند، مصور شدند خوش

یعنی مخیلاتِ مصورشده ببین

شادی در بهاریه‌های مولوی، ریشه‌ای تاریخی دارد

محمود جعفری دهقی، استاد زبان‌های باستانی و رئیس انجمن ایرانشناسی نیز با اشاره به عنصر شادی در بهاریه‌های مولوی گفت: این شادی در فرهنگ و تاریخ ایران ریشه دارد؛ چنانکه در کتیبه‌های هخامنشیان نیز می‌خوانیم که پس از ستایش اهورامزدا، از شادی به عنوان یکی از موهبت‌های او به انسان یاد می‌شود.

وی یادآور شد: سر ویلیام جونز، ادیب قرن هجدهم، نخستین کسی بود که ابیاتی از مولوی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و پس از او، افرادی مانند کولمن بارکس، فرانک لوییس و دیگران این کار را به صورت کامل‌تر انجام دادند.

مهدی محبتی، استاد ادبیات و عضو هیات علمی دانشگاه، در این نشست، شعر مولانا را ترکیب معنا با صوت و تصویر دانست. وی درباره نقش اصوات در شعر مولوی گفت: مولوی از آهنگ شعر، برای ایجاد حرکت استفاده می‌کند و نقش آواها در شعر او آنقدر برجسته است که گاه بر معنا هم تقدم می‌یابد. به همین دلیل شعرهایی مانند «یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا» در غزلیات مولوی فراوان می‌بینیم.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: اهمیت تصویرسازی‌های مولوی نیز در آن است که اصولا تصویرسازی در فرهنگ ما نسبت به غرب کمتر بوده است، اما مولوی به این بعد از هنر شاعری، توجه فراوان دارد.

سهیلا صلاحی مقدم، عضو هیات علمی دانشگاه نیز پژوهشی مقایسه‌ای میان شعرهای مولوی و سروده‌های ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی قرن هجدهم ارائه کرد.

بیست و نهمین نشست ادبی انجمن ایرانشناسی با عنوان بهار در اندیشه مولانا، با همکاری موسسه فرهنگی هنری کتاب‌آرایی ایرانی، عصر جمعه در تهران برگزار شد.

نظر شما