شناسهٔ خبر: 66204 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

الهیات طبیعی و وحیانی در اسلام و مسیحیت نقش مشابهی داشته‌اند

پروفسور «چارلز تالیافرو» استاد کالج سنت اولاف و عضو انجمن فیلسوفان آمریکا معتقد است از نظر تاریخی، الهیات طبیعی و الهیات وحیانی در هر دو سنت مسیحیت و اسلام نقش مشابهی داشته‌اند. در هر دو سنت، تعادلی بین این دو وجود داشته و هر دو سنت بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند. شاید بزرگ‌ترین متأله طبیعی در غرب، توماس آکویناس، تحت تأثیر فیلسوف مسلمان ابن رشد بوده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:

کتاب «الهیات طبیعی: پنج دیدگاه» اثری تألیفی توسط جیمز دیو و رونی کمپبل است که توسط گروه انتشارات بیکر منتشر شده است.

الهیات طبیعی موضوعی است که میان متألهان و فیلسوفان مسیحی مورد بحث قرار گرفته است. در این کتاب، برجسته‌ترین محققان در حوزه‌های الهیات و فلسفه مسیحی، خوانندگان را با پنج دیدگاه رایج در این موضوع آشنا می‌کنند. مشارکت‌کنندگان شامل جان سی. مک‌داول، آلیستر ای. مک‌گراث، پل کی. موزر، پدر اندرو پینسنت و چارلز تالیافرو هستند.

این مشارکت‌کنندگان رویکردهای سازنده‌ای از دیدگاه‌های اصلی—معاصر، کاتولیک، کلاسیک، کاهش‌گرا و بارتی—در قالب چنددیدگاهی ارائه می‌دهند تا خوانندگان را با «وضعیت پرسش» در مورد الهیات طبیعی آشنا کنند. هر بخش شامل مقدمه‌ای از طرفدار دیدگاه مورد بحث، پاسخ‌هایی از دیگر مشارکت‌کنندگان و یک پاسخ نهایی از طرفدار آن دیدگاه است. جیمز دیو و رانی کمپبل نیز مقدمه و نتیجه‌گیری برای کتاب نوشته اند.

این کتاب با ارائه الگویی از تفکر انتقادی و گفت‌وگوی محترمانه، رویکردی متوازن به موضوعی که همچنان مورد بحث است، ارائه می‌دهد.

یکی از فیلسوفانی که دیدگاه وی در این کتاب مطرح شده پروفسور «چارلز تالیافرو» استاد بازنشته کالج سنت اولاف آمریکا است که از برجسته ترین فیلسوفان دین حال حاضر به شمار می رود.

«چارلز تالیافرو» فیلسوف آمریکایی متخصص در الهیات و فلسفه دین است. او استاد ممتاز فلسفه در کالج سنت اولاف، محقق ارشد موسسه تحقیقات وفادار و عضو موسسه سلطنتی فلسفه است. وی دانش‌آموخته دانشگاه های براون و هاروارد بوده و عضو انجمن فیلسوفان آمریکاست.

او نویسنده و ویراستار بیش از بیست کتاب است. راهنمای آکسفورد درباره الهیات، راهنمایی مقدماتی بر زیبایی‌شناسی، تصویر در ذهن، فرهنگ فلسفه دین، تاریخ مختصر روح، راهنمای راتلج درباره خداشناسی و راهنمای مقدماتی فلسفه دین از جمله آثار وی به شمار می‌روند.

از تالیافرو کتاب‌های «زمینه‌های بحث فلسفی در ادیان جهان» به همت انتشارات حوزه علمیه قم، «صفات خدا: مقالاتی از راهنمای فلسفه دین» با ترجمه رضا بخشایش توسط پژوهشکده حوزه و دانشگاه و کتاب «فلسفه دین در قرن بیستم» با ترجمه انشاء الله رحمتی و جعفر صدری توسط انتشارات سهروردی در ایران منتشر شده است.

او محقق مدعو یا مدعو در تعداد زیادی از دانشگاه‌ها از جمله هاروارد، براون، کمبریج، نوتردام، آکسفورد، پرینستون و دانشگاه شیکاگو بوده است. از سال ۲۰۱۳، تالیافرو سردبیر مجله Open Theology است.

* دیدگاه شما درباره الهیات طبیعی در کتاب «الهیات طبیعی: پنج دیدگاه» منعکس شده است. ضرورت طرح دیدگاه شما و سایر اندیشمندان در این اثر چه بود؟

الهیات طبیعی به آنچه می‌توانیم درباره خدا مستقل از وحی بدانیم، می‌پردازد. این موضوع قرن‌ها مورد توجه فیلسوفان و متألهان بوده است. در چهل سال گذشته، علاقه‌ای نوین به این موضوع ایجاد شده و آثار مثبتی در اثبات وجود یا عدم وجود خدا ارائه شده است. این کتاب هم مدافعان الهیات طبیعی و هم منتقدان آن را شامل می‌شود.

*پنج دیدگاه مطرح‌شده در این کتاب از نظر ریشه‌های فکری و تاریخی بررسی شده‌اند. آبشخورهای فکری این دیدگاه‌ها چیست و چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند؟

سوال خوبی است. در واقع، شباهت‌های زیادی بین اسلام و مسیحیت وجود دارد. از نظر تاریخی، مدافعان بزرگ الهیات طبیعی شامل اندیشمندانی مانند الکندی، ابن طفیل، ابن سینا و بسیاری دیگر بوده‌اند. در مقابل، منتقدان مشهور آن شامل غزالی هستند. در مسیحیت نیز مدافعانی مانند توماس آکویناس و ریچارد سوئین برن و منتقدانی مانند پاسکال، کی یرکگارد و کارل بارت وجود دارند. شباهت بین آنها این است که منتقدان استدلال‌های الهیات طبیعی را ناکافی می‌دانند یا آن را به‌عنوان درکی متکبرانه و جایگزین از خداوند که در متون مقدس آشکار شده است، رد می‌کنند. این موضوع به‌ویژه در اثر غزالی با عنوان «تهافت الفلاسفه» به چشم می‌خورد. ابن رشد نیز در کتاب «تهافت التهافت» به این اثر پاسخ داد.

* اگر دین را به‌عنوان حقایق وحیانی و علم را به‌عنوان مجموعه دانش بشری در نظر بگیریم، الهیات طبیعی همواره می‌تواند به‌عنوان تجسم تلاش‌های متألهان برای برقراری ارتباط بین دین و دانش بشری (علم) دیده شود. سوال این است: آیا چنین رویکردی معتبر است و اگر چنین است، آیا ضروری نیز هست؟ الوین پلانتینگا در طول زندگی فکری خود دو دیدگاه متفاوت در این مورد اتخاذ کرده است. در دیدگاه اول، او نه تنها الهیات طبیعی را غیرضروری بلکه آن را همچون الحاد طبیعی بی اعتبار می خواند، و در عین حال با تشبیه باور به وجود خدا به باور به دیگر اذهان بر عقلانیت آن تأکید می کند. اما در دیدگاه دوم، علی رغم تأکید بر نفی ضرورت الهیات طبیعی، آن را به لحاظ معرفتی معتبر می داند و کارکردهایی را برای آن برمی شمارد. ارزیابی شما چیست؟

الوین پلانتینگا یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان دین در شصت سال گذشته است. در مورد نکته دوم شما، پلانتینگا چالش‌های جدی به طبیعت‌گرایی وارد کرده است؛ دیدگاهی که معتقد است تنها طبیعت وجود دارد و آنچه در علوم طبیعی آشکار می‌شود، همه‌چیز است.

او از استدلال‌هایی استفاده می‌کند که اغلب در الهیات طبیعی به کار می‌روند. به نظر من، پلانتینگا در این زمینه کار قدرتمندی انجام داده که به‌طور گسترده مورد احترام است، هرچند مانند همه ایده‌ها در فلسفه، مورد نقد نیز قرار گرفته است.

در مورد نکته اول، پلانتینگا ممکن است موفق شده باشد که استدلال کند یک فرد معتقد از نظر فکری مسئول و معقول می‌تواند باشد بدون اینکه به الهیات طبیعی نیاز داشته باشد، اما من معتقدم که الهیات طبیعی هنوز هم برای دفاع از خداباوری در مقابل شک‌گرایی و طبیعت‌گرایی مطلوب است.

من کاملاً موافقم که الهیات طبیعی می‌کوشد تا الهیات را با دانش مرتبط کند، هرچند باید اضافه کنم که مفهوم دانش در این مورد فراتر از چیزی است که بسیاری در غرب آن را علم (Science) می‌نامند؛ علمی که به علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، احتمالاً منطق و ریاضیات و برخی از علوم اجتماعی محدود می‌شود، اما فلسفه، الهیات، اخلاق و زیبایی‌شناسی را شامل نمی‌شود.

* مبانی الهیات طبیعی و الهیات دینی برای شناخت خدا متفاوت است. در حالی که الهیات طبیعی بر عقل و دانش بشری برای درک خدا تأکید می‌کند، الهیات دینی فهم خود را بر وحی استوار می‌سازد. اگر مقایسه کنیم، آیا الهیات طبیعی در مسیحیت برجسته‌تر بوده است یا در اسلام؟ دلیل این امر چیست؟

این سوال بسیار خوبی است. من معتقدم که از نظر تاریخی، الهیات طبیعی و الهیات وحیانی در هر دو سنت مسیحیت و اسلام نقش مشابهی داشته‌اند. در هر دو سنت، تعادلی بین این دو وجود داشته و هر دو سنت بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند. شاید بزرگ‌ترین متأله طبیعی در غرب، توماس آکویناس، تحت تأثیر فیلسوف مسلمان ابن رشد بوده است.

*در اسلام، جایگاه الهیات طبیعی چگونه بوده است و کدام متألهان و فیلسوفان اسلامی به‌طور خاص به آن پرداخته‌اند؟

برای بررسی رویکردهای پوزیتیو و کلاسیک به الهیات طبیعی در اسلام، به‌ویژه باید به آثار ابن سینا و فخرالدین رازی مراجعه کرد. فیلسوف مسلمان معاصری که به‌طور متعادل به الهیات طبیعی و وحیانی پرداخته، مرتضی مطهری است که من آثار او را در تدریس و آثارم ترویج کرده‌ام.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – جواد حیران‌نیا: کتاب «الهیات طبیعی: پنج دیدگاه» اثری تألیفی توسط جیمز دیو و رونی کمپبل است که توسط گروه انتشارات بیکر منتشر شده است.

الهیات طبیعی موضوعی است که میان متألهان و فیلسوفان مسیحی مورد بحث قرار گرفته است. در این کتاب، برجسته‌ترین محققان در حوزه‌های الهیات و فلسفه مسیحی، خوانندگان را با پنج دیدگاه رایج در این موضوع آشنا می‌کنند. مشارکت‌کنندگان شامل جان سی. مک‌داول، آلیستر ای. مک‌گراث، پل کی. موزر، پدر اندرو پینسنت و چارلز تالیافرو هستند.

این مشارکت‌کنندگان رویکردهای سازنده‌ای از دیدگاه‌های اصلی—معاصر، کاتولیک، کلاسیک، کاهش‌گرا و بارتی—در قالب چنددیدگاهی ارائه می‌دهند تا خوانندگان را با «وضعیت پرسش» در مورد الهیات طبیعی آشنا کنند. هر بخش شامل مقدمه‌ای از طرفدار دیدگاه مورد بحث، پاسخ‌هایی از دیگر مشارکت‌کنندگان و یک پاسخ نهایی از طرفدار آن دیدگاه است. جیمز دیو و رانی کمپبل نیز مقدمه و نتیجه‌گیری برای کتاب نوشته ان د.

این کتاب با ارائه الگویی از تفکر انتقادی و گفت‌وگوی محترمانه، رویکردی متوازن به موضوعی که همچنان مورد بحث است، ارائه می‌دهد.

یکی از فیلسوفانی که دیدگاه وی در این کتاب مطرح شده پروفسور «چارلز تالیافرو» استاد بازنشته کالج سنت اولاف آمریکا است که از برجسته ترین فیلسوفان دین حال حاضر به شمار می رود.

«چارلز تالیافرو» فیلسوف آمریکایی متخصص در الهیات و فلسفه دین است. او استاد ممتاز فلسفه در کالج سنت اولاف، محقق ارشد موسسه تحقیقات وفادار و عضو موسسه سلطنتی فلسفه است. وی دانش‌آموخته دانشگاه های براون و هاروارد بوده و عضو انجمن فیلسوفان آمریکاست.

او نویسنده و ویراستار بیش از بیست کتاب است. راهنمای آکسفورد درباره الهیات، راهنمایی مقدماتی بر زیبایی‌شناسی، تصویر در ذهن، فرهنگ فلسفه دین، تاریخ مختصر روح، راهنمای راتلج درباره خداشناسی و راهنمای مقدماتی فلسفه دین از جمله آثار وی به شمار می‌روند.

از تالیافرو کتاب‌های «زمینه‌های بحث فلسفی در ادیان جهان» به همت انتشارات حوزه علمیه قم، «صفات خدا: مقالاتی از راهنمای فلسفه دین» با ترجمه رضا بخشایش توسط پژوهشکده حوزه و دانشگاه و کتاب «فلسفه دین در قرن بیستم» با ترجمه انشاء الله رحمتی و جعفر صدری توسط انتشارات سهروردی در ایران منتشر شده است.

او محقق مدعو یا مدعو در تعداد زیادی از دانشگاه‌ها از جمله هاروارد، براون، کمبریج، نوتردام، آکسفورد، پرینستون و دانشگاه شیکاگو بوده است. از سال ۲۰۱۳، تالیافرو سردبیر مجله Open Theology است.

* دیدگاه شما درباره الهیات طبیعی در کتاب «الهیات طبیعی: پنج دیدگاه» منعکس شده است. ضرورت طرح دیدگاه شما و سایر اندیشمندان در این اثر چه بود؟

الهیات طبیعی به آنچه می‌توانیم درباره خدا مستقل از وحی بدانیم، می‌پردازد. این موضوع قرن‌ها مورد توجه فیلسوفان و متألهان بوده است. در چهل سال گذشته، علاقه‌ای نوین به این موضوع ایجاد شده و آثار مثبتی در اثبات وجود یا عدم وجود خدا ارائه شده است. این کتاب هم مدافعان الهیات طبیعی و هم منتقدان آن را شامل می‌شود.

*پنج دیدگاه مطرح‌شده در این کتاب از نظر ریشه‌های فکری و تاریخی بررسی شده‌اند. آبشخورهای فکری این دیدگاه‌ها چیست و چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارند؟

سوال خوبی است. در واقع، شباهت‌های زیادی بین اسلام و مسیحیت وجود دارد. از نظر تاریخی، مدافعان بزرگ الهیات طبیعی شامل اندیشمندانی مانند الکندی، ابن طفیل، ابن سینا و بسیاری دیگر بوده‌اند. در مقابل، منتقدان مشهور آن شامل غزالی هستند. در مسیحیت نیز مدافعانی مانند توماس آکویناس و ریچارد سوئین برن و منتقدانی مانند پاسکال، کی یرکگارد و کارل بارت وجود دارند. شباهت بین آنها این است که منتقدان استدلال‌های الهیات طبیعی را ناکافی می‌دانند یا آن را به‌عنوان درکی متکبرانه و جایگزین از خداوند که در متون مقدس آشکار شده است، رد می‌کنند. این موضوع به‌ویژه در اثر غزالی با عنوان «تهافت الفلاسفه» به چشم می‌خورد. ابن رشد نیز در کتاب «تهافت التهافت» به این اثر پاسخ داد.

* اگر دین را به‌عنوان حقایق وحیانی و علم را به‌عنوان مجموعه دانش بشری در نظر بگیریم، الهیات طبیعی همواره می‌تواند به‌عنوان تجسم تلاش‌های متألهان برای برقراری ارتباط بین دین و دانش بشری (علم) دیده شود. سوال این است: آیا چنین رویکردی معتبر است و اگر چنین است، آیا ضروری نیز هست؟ الوین پلانتینگا در طول زندگی فکری خود دو دیدگاه متفاوت در این مورد اتخاذ کرده است. در دیدگاه اول، او نه تنها الهیات طبیعی را غیرضروری بلکه آن را همچون الحاد طبیعی بی اعتبار می خواند، و در عین حال با تشبیه باور به وجود خدا به باور به دیگر اذهان بر عقلانیت آن تأکید می کند. اما در دیدگاه دوم، علی رغم تأکید بر نفی ضرورت الهیات طبیعی، آن را به لحاظ معرفتی معتبر می داند و کارکردهایی را برای آن برمی شمارد. ارزیابی شما چیست؟

الوین پلانتینگا یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان دین در شصت سال گذشته است. در مورد نکته دوم شما، پلانتینگا چالش‌های جدی به طبیعت‌گرایی وارد کرده است؛ دیدگاهی که معتقد است تنها طبیعت وجود دارد و آنچه در علوم طبیعی آشکار می‌شود، همه‌چیز است.

او از استدلال‌هایی استفاده می‌کند که اغلب در الهیات طبیعی به کار می‌روند. به نظر من، پلانتینگا در این زمینه کار قدرتمندی انجام داده که به‌طور گسترده مورد احترام است، هرچند مانند همه ایده‌ها در فلسفه، مورد نقد نیز قرار گرفته است.

در مورد نکته اول، پلانتینگا ممکن است موفق شده باشد که استدلال کند یک فرد معتقد از نظر فکری مسئول و معقول می‌تواند باشد بدون اینکه به الهیات طبیعی نیاز داشته باشد، اما من معتقدم که الهیات طبیعی هنوز هم برای دفاع از خداباوری در مقابل شک‌گرایی و طبیعت‌گرایی مطلوب است.

من کاملاً موافقم که الهیات طبیعی می‌کوشد تا الهیات را با دانش مرتبط کند، هرچند باید اضافه کنم که مفهوم دانش در این مورد فراتر از چیزی است که بسیاری در غرب آن را علم ( Science) می‌نامند؛ علمی که به علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، احتمالاً منطق و ریاضیات و برخی از علوم اجتماعی محدود می‌شود، اما فلسفه، الهیات، اخلاق و زیبایی‌شناسی را شامل نمی‌شود.

* مبانی الهیات طبیعی و الهیات دینی برای شناخت خدا متفاوت است. در حالی که الهیات طبیعی بر عقل و دانش بشری برای درک خدا تأکید می‌کند، الهیات دینی فهم خود را بر وحی استوار می‌سازد. اگر مقایسه کنیم، آیا الهیات طبیعی در مسیحیت برجسته‌تر بوده است یا در اسلام؟ دلیل این امر چیست؟

این سوال بسیار خوبی است. من معتقدم که از نظر تاریخی، الهیات طبیعی و الهیات وحیانی در هر دو سنت مسیحیت و اسلام نقش مشابهی داشته‌اند. در هر دو سنت، تعادلی بین این دو وجود داشته و هر دو سنت بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند. شاید بزرگ‌ترین متأله طبیعی در غرب، توماس آکویناس، تحت تأثیر فیلسوف مسلمان ابن رشد بوده است.

*در اسلام، جایگاه الهیات طبیعی چگونه بوده است و کدام متألهان و فیلسوفان اسلامی به‌طور خاص به آن پرداخته‌اند؟

برای بررسی رویکردهای پوزیتیو و کلاسیک به الهیات طبیعی در اسلام، به‌ویژه باید به آثار ابن سینا و فخرالدین رازی مراجعه کرد. فیلسوف مسلمان معاصری که به‌طور متعادل به الهیات طبیعی و وحیانی پرداخته، مرتضی مطهری است که من آثار او را در تدریس و آثارم ترویج کرده‌ام.

نظر شما