ارسلان ریحانزاده: همانطور که از عنوان این یادداشت برمیآید سعی بر آن است بهطور اجمالی نسبتِ میان گفتار دانشگاه با گفتار ارباب در پرتو آرای ژاک لاکان بررسی شود.
لاکان در صورتبندی چهارگانهی خود از گفتارهایی که نمایانگر پیوندهای اجتماعی موجود در جامعهاند با اهمیت دادن به گفتار ارباب، مدرنیته را بهعنوان گذار از گفتار ارباب به گفتار دانشگاه توصیف میکند و اذعان دارد که در مدرنیته ارباب جایگاه خود را به بوروکرات میدهد. همین جا اشاره میکنیم که در ترمینولوژی لاکان، گفتار دانشگاه مستقیماً به آنچه معمولاً از این نام بهمثابه نهادی اجتماعی به ذهن متبادر میشود ارتباطی ندارد. از دید لاکان آکادمیا صرفاً بخشی از ماشینری دانشگاه است و سلطنت مطلق گفتار دانشگاه در تجربهی استالینیسم محقق شده است Lacan, 2007, (p.206). ازاینروی و همانطور که لاکان مدعی است، تغییر جایگاه ارباب در هیئت بوروکرات به معنای کنار گذاشته شدن سلطهی ارباب نیست، بلکه گفتار دانشگاه و شخصیت بوروکرات مقوم گفتار ارباب یا به زبان دیگر، همان ارباب مدرن است.
برای تبیین هرچه بهتر گفتار ارباب، بحث را با توضیح شمای ساختاری این گفتار که لاکان آن را در سمینارِ روی دیگر روانکاوی طرح میکند، پی میگیریم. جایگاههای مختلف هریک از شماهای چهارگانهی نظریهی گفتار بر اساس آنچه در زیر میآید موقعیت مییابند:
عامل دیگری
حقیقت محصول/از دست دادن
ازاینروی، در شمای ساختاری گفتار ارباب که لاکان آن را بهصورت زیر ترسیم میکند،
S1 S2
$ a
ارباب دال، S1 یا بهبیاندیگر، دالی که نامعناست در جایگاه عامل دیگری، S2 یا برده را خطاب قرار میدهد. برده در خلال تجربهی بردگی میآموزد که به دانش بهمثابه امر مولد که در شمای گفتار حاکم با S2 بازنماییشده تجسد ببخشد، در مقابل، ارباب اهمیتی به دانش نمیدهد تا آنجا که همه چیز کار کند و بنده اربابیت و قدرت او را به رسمیت بشناسد، همه چیز خوب است. در واقع باید گفت که ارباب علاقهای به شناختن و سر در آوردن از اینکه امور چگونه کار میکنند، ندارد. اگر بخواهیم تناظری میان خوانش لاکان از گفتار ارباب و پروژهی نقد اقتصاد سیاسی مارکس برقرار سازیم و سرمایهدار را در مقام ارباب و کارگر را در مقام برده فرض بگیریم آنگاه میتوان گفت ابژه (a) که در گفتار ارباب جایگاه محصول/از دست دادن را اشغال کرده مازاد تولید شده است: ارزش اضافی. این مازاد که حاصل فعالیت کارگر است توسط سرمایهدار تصرف میشود و میتوان فرض گرفت که امکان نوعی کیف را برای سرمایهدار فراهم میآورد: ژوئیسانس اضافی.
ارباب بایستی ضعفی از خود نشان ندهد و این واقعیت که او هم مثل همه موجودیتی زبانی دارد و تسلیم اختگی نمادین شده است را بایستی پنهان کند. بهبیاندیگر آنچه ارباب بایستی پنهان یا سرکوب کند شکاف میان خودآگاه و ناخودآگاه است که توسط دال ایجاد شده است، شکافی که در هیئت سوژهی شکافخورده ($) خود را نمایان میسازد و در گفتار ارباب جایگاه حقیقت را اشغال میکند: حقیقت پنهانشده.
تصور لاکان از امر نمادین از اوایل دههی 60 میلادی و با مقالهی «براندازی سوژه و دیالکتیک میل در ناخودآگاه فرویدی»، دستخوش تغییری اساسی شد. در این مقاله بهصراحت میبینیم که نام پدر (Name-of-the-Father) علیرغم نقش کلیدیای که لاکان برای آن در حل عقدهی ادیپوس قائل است، دیگر نمیتواند ضامن اعظم (metaguarantor) و «بیرونی» دیگریِ دالها (the Other of the signifiers) قلمداد شود، به زبان خود لاکان: «بیایید از مفهوم دیگری بهمثابه مکان هندسی دال آغاز کنیم». آمریت هر گزارهای تضمینی بهجز نفس به بیان در آمدن آن گزاره ندارد؛ زیرا برای گزاره بیهوده است که در یک دال دیگر آن را جستوجو کند، امری که بههیچوجه نمیتواند بیرون از این مکان هندسی پدیدار شود. این نقطهنظر را با این جمله که تضمینکنندهی اعظمی که بتواند حرف زده شود، وجود ندارد، یا به بیانی گزینگویانهتر، اینکه دیگریِ دیگری وجود ندارد (there is no Other of the Other Lacan, 2006, p.688و ther of the Other Lacan, 2006.acan, 2006.که دیگریِدیگری وجود ندارد گزاره بیهوده است که در یک دالِدیگر آن را جستجو کند، اامری). در تقابل با این موضوع، لاکان پیشتر در سمینار چهارم صراحتاً اعلام میدارد که: «پدر نمادین [قانون پدرسالار/نام پدر] ضرورت برساختن امر نمادین است، ضرورتی که فقط میتوان در یک ورای آن را محلیت بخشید، این جسارت را میکنم و میگویم یک تعالی»؛ بهبیانیدیگر، تصور لاکان از امر نمادین تا پیش از مقالهی «براندازی سوژه و دیالکتیک میل در ناخودآگاه فرویدی» و وارد شدن به فاز توپولوژیکال کار خود، با معرفی فیگورهای نوار موبیوس در سمینار 12 (1965-1964) و گره برومئویی در سمینار 20 (1973-1972) اینگونه بود که نام پدر در مقام عنصر ضروری و برسازندهی امر نمادین «بیرون» از حوزهی نمادین قرار دارد و نسبت به آن متعالی است.
از اواخر دههی 50 و اوایل دههی 60 به بعد، فهم لاکان از چگونگی برساخته شدن امر نمادین دستخوش تغییری بنیادین میشود، بهطوریکه وی مذعن میشود نامِ پدر علیرغم نقش کلیدیای که در برساخته شدن حوزهی نمادین ایفا میکند نسبت به این حوزه نه بیرونی بلکه «درونی» است؛ ازاینروی ساختار بسته و دایرهای که تا پیش از آن برای امر نمادین امر واقعی را ملاقات میکند، امر واقعیای که در درون امر نمادین در هیئت پسماندهی ابژهی کوچک a پدیدار میشود و بههیچروی امر نمادین نمیتواند آن را نمادینه کند. پدیدار شدن امر واقعی در هیئت ابژهی کوچک a اجازهی یکدستی و کامل شدن را به امر نمادین نمیدهد و در درون آن شکافی ساختاری برجای میگذارد. ارباب دال این شکاف را بخیه میزند و اجازهی پدیدار شدن به آن را نمیدهد، اما بااینوجود قادر نیست که بهطور کامل آن را پر کند. ضروری است که در فرایند معناسازی زبان این شکاف پنهان بماند، اما از آنجا که این شکاف عنصر ضروری برساخته شدن خودِ حوزهی نمادین زبان و شکلگیری زنجیرهی دالهاست، نمیتوان بهتمامی آن را سرکوب کرد و ازاینروی همواره در درون حوزهی نمادین زبان حضوری سمج دارد؛ به زبانی دیگر این شکاف موتور محرکهای است که حوزهی نمادین زبان را به راه میاندازد، اما تمامی حرکت زنجیرهی دالها تلاشی بیهوده و درعینحال بیانتها برای خلاص شدن از این شکاف است. به خاطر همین حضور سمجگونه در دل زنجیرهی دالهاست که لاکان اشاره میکند زبان قاتل چیزهاست، یا بهبیانیدیگر، هر کلمه سنگ گوری برای آن چیزی است که کلمه به آن ارجاع میدهد. ازاینروی پدیدار شدن این شکاف از خشونت و سلطهی حوزهی نمادین برمیدارد و آنچه با این پدیدار شدن روی میآید ابژهی کوچک a است که در مقام پسماندهی آن ابژهای عمل میکند که زبان آن را کشته و سرکوب کرده است.
حال میتوان به ادعای لاکان مبنی بر اینکه گفتار دانشگاه بازتولید گفتار ارباب و سلطه است، پرداخت. همانطور که اشاره شد لاکان باور دارد مطلقترین شکل گفتار دانشگاه در دورهی رژیم استالینیستی تجربه شده است، جایی که سلطهی این رژیم توسط دانش کارشناسان در گفتارهای عمومی رسمی تجسد مییابد، سوژهها را در مقام ابژههای انقلابی اصیل و تمامیتیافته خطاب قرار میدهد، آن هم در همان حال که سوژههای وحشتزدهای بهعنوان محصول فرعی خود تولید میکند.
البته باید اذعان داشت که گفتار دانشگاه صرفاً به تجربهی استالینیسم محدود نبوده و از دید لاکان این گفتار بهتمامی با بوروکراسی و مصرفگرایی جهان معاصر گره خورده است. آیا وحشتی که جهان داستانهای کافکا از سلطهی دم و دستگاه بوروکراتیک قانون روایت میکند دستکمی از تجربهی وحشت دورهی استالینیسم دارد؟ در واقع رمز گفتار دانشگاه چه در تجربهی بوروکراسی ایجاد وضعیتهای پارادوکس است؛ بهعنوان مثال، در تجربهی استالینیستی، از یک طرف سوژههایی را داریم که تا حد ابژههای انقلابی اصیل برکشیده میشوند و تمامیت مییابند و در پروپاگانداهای این رژیم ستایش میشوند و از طرف دیگر سوژههای ترسخورده و وحشتزدهای را داریم که محصول همین فضای مبتنی بر تمامیت هستند. به همین منوال، در تجربهی بوروکراسی که از دید لاکان دانش تجسدیافتهای است که گفتار ارباب را مشروعیت میبخشد، از یک طرف دم و دستگاه بوروکراتیکی را داریم که به ظاهر قرار است با دانش کارشناسیشده و ابلاغ قوانین تنظیمی پیچیدگیهای ساختاری زندگی انسان مدرن را رتق و فتق کند، ولی دقیقاً بهمجرد انجام چنین کاری این پیچیدگیها بیشتر از قبل میشوند و در نتیجه با شکلگیری انتزاع خوفناکی که این رویه میسازد انسان مدرن تا سرحد خفه شدن، گیج، اسیر و بندهی بوروکراسی و قانون میشود. در وضعیت متأخر جهان معاصر خودمان و در شکل زندگی مصرفگرایانه این دوران نیز، از یک سوی با شعار «لذت ببر!» گفتار سرمایهداری روبهرو هستیم، ولی درعینحال جوهر آنچه قرار است از آن لذت ببریم گرفته شده است؛ وضعیتی که ژیژک آن را با گفتهی مشهور «قهوهی بدون کافئین» صورتبندی کرده است.
برای اینکه ساختار گفتار دانشگاه و نسبت آن با این وضعیت پارادوکس و گفتار ارباب را روشنتر سازیم بحث را با بررسی شمای گفتار دانشگاه که در زیر طرح شده است پیش میبریم:
S2 a
S1 $
همانطور که میبینیم در گفتار دانشگاه در نسبت با گفتار ارباب تغییری در جایگاه عناصر شکلدهندهی گفتار ایجاد شده است، اما دقیقاً همان قاعدهای که در گفتار ارباب حاکم بوده در اینجا نیز پابرجاست. در این گفتار دانش، S2، جایگاه ارباب دال را اشغال کرده و با خطاب قرار دادن پسماندهی حذفشده تلاش دارد این پسمانده را کاملاً به قسمت هویت نمادین ضمیمه کند: مصرفگرای ارضاشده، کارگران ادغامشده در اقتصاد دانش، عضو بسیجشدهی امر اجتماعی، معلم اثرگذار؛ اما همچون گفتار ارباب که در آن ارباب دال سوژه را در مقام حقیقت پنهان و سرکوب میکرده، در گفتار دانشگاه نیز دانش با انکار وابستگی خود به قدرت، این گفتار که همان بازتولید گفتار ارباب است را پنهان میسازد. همانطور که میبینیم در گفتار دانشگاه، ارباب دال، S1 در جایگاه حقیقت قرار دارد، حقیقتی که گفتار دانشگاه آن را سرکوب میکند؛ چراکه این حقیقت روشن میسازد که آنچه در پس تلاش دانش، S2 برای ادغام کردن پسماندهی a در امر نمادین و الحاق هویتی نمادین به این پسماندهی حذفشده پنهان است، همان سلطهی ارباب است. بااینوجود، تلاش این گفتار برای الحاق هویتی نمادین به پسماندهی حذفشده منجر به ایجاد سوژهی شکافخورده، $ بهعنوان محصول گفتار دانشگاه میشود.
از آنجا که تلاش گفتار دانشگاه برای ادغام نمادین شکست میخورد و همواره این پسمانده بهتمامی از دیگریت (otherness) خود تهی نمیشود و در امر نمادین حضوری سمج دارد، در نتیجه ما با سوژهی شکافخورده بهعنوان محصول این گفتار روبهرو میشویم که تجسد حضور سمج و برآشوبندهی پسماندهی a در امر نمادین است. این سوژهی شکافخورده را میتوان در فیگور دانشجو و تجربهی جنبشهای دانشجویی سراغ گرفت. گفتار دانشگاه سعی دارد که دانشجو را در مقام تکنوکرات و بوروکراتهای آیندهی جامعه بهتمامی در خود ادغام کند، ولی در همان حال میبینیم که دانشجو با تن ندادن به این رویه بدل به همان سوژهی شکافخوردهای میشود که به حضور سمج و برآشوبندهی پسماندهی a در گفتار دانشگاه تجسد میبخشد؛ بااینوجود، باید اذعان داشت که لاکان با این نتیجهگیری چندان همراه نیست؛ چراکه در مواجهه با دانشجویان درگیر در رخداد مه 68، تجربهی آنان را ذیل گفتار هیستریک و در جستوجوی ارباب جدید صورتبندی کرده است.
منابع:
-- Lacan, Jacques. Ecrits: The First Complete Edition in English, edited by Bruce Fink, Norton, (2006).
-- Lacan, Jacques. "The Other Side of Psychoalysis,"The Seminar of Jacques Lacan Book XVII, Norton, (2007).
منبع: تز یازده
نظر شما