به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عبدالعلی دستغیب در کتاب خود نوشت: احمد شاملو(ا.بامداد) یکی از راهگشایان ممتاز شعر نو پارسی است که پس از نیما بیشترین تأثیر را بر شعر و شاعران معاصر داشته است. او در دوره فقر ادبی و انحطاط اندیشه که غالباً سخن از «تنهای برهنه و هوسهای برهنهتر» میرفت عشق گنهکار و طرح قامت یار و چشماندازهای دیگر جنسی درونمایه شعر بیشتر شاعران بود –شاعرانی که به بیان واقعیتهای سطحی زندگانی دل خوش میداشتند- زندگانی امروزین را با پیچ و خمها و زیر و بمهایش به جهان شعر کشاند و از واقعیتهای ژرف سخن به میان آورد.
شاملو در آغاز، کار خود را با مجموعهای از نثر و نظم به نام «آهنگهای فراموش شده» ۱۳۲۶ شروع کرد که سیاهمشقی بیش نبود. پس از آن با «نیما» و جوهر شعر جدید بیشتر آشنا شد و ثمره این آشنایی شعرهایی بود که به صورت مجموعههای «۲۳ تیر»، «قطعنامه ۱۳۳۰» و «آهنها و احساس»(۱۳۳۲) به چاپ رسید.
شاملو که در بیشتر شعرهای این دوره خود زیر نفوذ زبان و بیان «نیما» بود، کمکم راه خود را پیدا کرد و از این تأثیرپذیری آزاد شد و استقلال شاعرانه خویش را با سرودن مجموعههای «باغ آینه»(۱۳۳۹) و «آیدا در آینه»(۱۳۴۳ و... به دست آورد و در شمار نیرومندترین گویندگان شعر امروز پارسی درآمد.
آنچه نخست درباره شاملو باید گفت دگرگونیهای اندیشه و احساس اوست. وی همواره شاعری زنده و آفرینشگر بوده و همراه تحولات زندگانی اجتماعی گام برداشته است. در سالهای پر جوش و خروش زندگانی اجتماعی گام برداشته است. در سالهای پر جوش و خروش زندگانی اجتماعی، شعرهای شاملو آیینه رویدادهای حاد روزانه بود، سپس نومیدی در او راه یافت و تا آنجا که گفتن از آتشینترین عشق خود –عشق به مردم- سر دوری دارد و به گفته خود او هنگامه دور شدن از «بازارگان» و انزوا فرا رسید:
دوری از «دامچاله تقدیری که در آن امید سپیدهدمی نیست» از آنجا که نومیدی از این دست نه فقط ویرانگر شعر است که ویرانگر زندگانی است، و آفرینش هنری در فضایی ممکن است که عشق و امید راهبرش باشد.
شاملو به عشق فردی روی آورد و با یاری این پادزهر «عشقی که چون فرمان بخششی فرود آمد، هم در آن هنگام که زمین را دیگر به رهایی او امیدی نبود.» نومیدی جان فرسا را چاره کرد و سرودهایی نوشت که زیباترین ترانهها به جان آمده و تا آستانه نفی زندگانی پیش رفته بود، به عشقی آتشین رسید و به سوی زندگانی بازگشت.
شاملو چه در آوردن و عرضه احساسات و اندیشههای تازه و چه در سنت شکنی و آفرینش قالبهای شعر همواره پیشرو بود و آفرینشهای شعری او از موقعیت زندگانی امروز بیشتر از دیگران خبر داده است.
اندیشه و احساس نیرومند و تازه شاملو حتی در قطعههایی که هیچگونه قید شعر کهن و نیز وزن نپذیرفتهاند باز جلوهگر است. زندگانی دشوار و سخت فردی و اجتماعی، غمهای دردناک و دیرپای آن، شعرهای شاملو را آکندهاند. شعرهایی که در آنها زیباییهای زندگانی به چشم میآید و رنجهای آن و غم زمانه روان و گرمتاب در آن جرقه میزند.
شعرهای شاملو فریاد انسانی است عصیانگر و دوستدار مهربانی و روشنایی. سالهای بد، سالهای که غرور گدایی کرد و سالی که زندگانی بر خاک نشست، سالهایی که در دوردست مردی را به دار آویختند و ارابههایی از آن سوی جهان آمدند سرشار از سبدهای نان و گرسنگان از جای برخاستندو زندگانی از دهلیز سکوت گذشت... –اشاره به رویدادهای جنگ دوم جهانی و تبهکاریهای فاشیسم- در شعر شاملو پدیدار میشود.
شعرش آهنگ زمانه را پرتپش و غمگین میسراید. نبردها، اندوهها و اضطرابها، فراز و نشیبها را نشان میدهد. شعر او قصه طوفان است و بیم موج. آنجا که انسان به مرزهای زندگانی نزدیک میشود. درجایی که شاعری ضرورتی است نه تفننی، خطرکردنی است نه گام برداشتن آسوده در راه همواری. دست نهادن بر جراحات شهر پیر است و قصه گفتن به شب از صبحی دلپذیر و تفسیر افتخارنامه عصری تازه و انسانی تازه.
شعری که درونمایه آن زندگانی است با فراز و نشیبهایش. آنجا که نومیدی اگر هست، عشق پرشور انسانی نیز هست. شعری که خبر از ژرفای زندگانی اجتماعی میدهد و عشق به آرمانی بدل میشود که «جاندار غارنشین از آن سود میجوید تا به صورت انسان در آید.» و خبر از طوفانی میدهد که در گرفته و خاموش شده و طوفان جدیدی که در ژرفا راه میجوید، فوارههای بلند آتش فشانی شعلهور که به قلب تیرگیها میزند. شاملو شاعری است که با عشق و شور در شورهزاران، فواره رنگین کمان شعر را «نشا» میکند.
روشن است که شعر شاملو با تحولات ویژه زندگانی شاعر و پیرامون او همراه بوده است. شاعر از قطعههای نثری و موزون رمانتیک «آهنگهای فراموش شده» تا رسیدن به قطعه «مرگ ناصری» در مثل، راهی طولانی را پشت سر گذاشته است. وزن و قالب شعرهای این شاعر بسیار متنوع است و او بیش از دیگر شاعران پارسی معاصر، در میدانهای گوناگون سبک به آزمایش دست یازیده است.
در دفترهای شعر او هم صورتها و قالبهای شعر کهن دیده میشود (مثنوی شبگیر- برف- شعر ناتمام) و هم قطعههایی به شکل شعرهای نیما (مرغ باران-گلکو-صبر تلخ) و هم آزمایشهایی در زمینه ترانههای عامیانه (پریا- دخترای ننه دریا) و نیز قطعههایی آزاد از هرگونه قاعدههای معهود شعری و وزن (آیدا در آینه- سرودن آن کس که برفت...) ترکیبها و تصویرهای شعر شاملو نیز طرفه است. تصویرهایی که زندهترین تصویرهای شعر نو پارسی است که در آنها واقعیت و عشق خاستگاه آنهاست، قطعههایی زیبا و پرشور که از درک و احساس ژرف سرچشمه میگیرد. شعر وی از احساس و اندیشه به یکسان لبریز است.
مشکل زندگانی امروز در شعر شاملو با بیانی نیرومند منعکس میشود و از این رو بیشتر قطعههای دفترهای شعر او از فلسفه زندگانی و هیجانها و تشویشهای انسان امروز حکایت دارد. شعرش بازگو کننده اندیشه و احساس انسان جدید است و ماجرای زندگانی جدید ما در تصویرهای گویا و زندهاش عرضه میشوند و گاه یکی از عوامل طبیعت را برای بیان تشویقها و رنجهای مردم به کمک میگیرد: آیینه، ماهی، کاج، کوه، چشمه، ستاره... و واژههای دیگری از این دست در شعر وی نشان دهنده رابطههایی بین شاعر و پیرامون اوست و این تصویرها حکایتگر تشویش شاعری هستند که با زیر و بم زندگانی امروزین از نزدیک آشناست.
به سخن دیگر «شاملو ساخته روزگاری است که کودکی و جوانی را در آن گذراند، کالای مرز و بومی است که زیر آفتاب و در دامن خاکش پرورش یافت و نماینده مردمی است که میان آنان خود را شناخت.»
برگرفته از کتاب «نقد آثار احمد شاملو» نوشته عبدالعلی دستغیب، چاپ اول: نشر آروین ۱۳۷۳
نظر شما