به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ افشین داورپناه در یادداشتی نوشت: در طول یک سال با حضور در سه مراسم مختلف، یک کتاب واحد را به عنوان هدیه دریافت کردم! در واقع در هر سه مراسم، همه مدعوین جلسه، در بدو ورود، بستههایی را دریافت میکردند که یک جلد از کتاب مذکور به عنوان هدیه در آن قرار گفته بود. چند ماه بعد دیدم که این کتاب، به عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای سال معرفی شده است!
«پرفروشترین کتاب بودن» در یک دوره زمانی مشخص ـ مثلاً در یک دوره ششماهه یا یکساله ـ ملاکی است که معمولاً در دنیای کتاب، به اقبال عمومی مردم از برخی کتابها اشاره دارد؛ این بدین معناست که کتابی که پر فروش معرفی شده، مورد توجه عمومی قرار گرفته و مردم حاضر شدهاند از روی میل و رغبت برای خرید آن، دست در جیب هزینههای خانوار کرده و مبلغی را پرداخت کنند. بنابراین پرفروش بودن یک کتاب نشانه جذابیت کتاب و همچنین موفقیت نویسنده و ناشر آن است.
بر اساس آنچه گفته شد، «برخی» کتابهایی را که در سالهای اخیر در ایران به عنوان «کتاب پرفروش» معرفی شدهاند ـ و میشوند ـ نمیتوان «کتاب پرفروش» دانست! در واقع اینها کتابهایی نیستند که شهروندان برای تهیه آنها از جیب خود هزینه کرده باشند بلکه کتابهایی هستند که برخی نهادها یا سازمانهای دولتی یا شبه دولتی بر اساس ملاکهایی آنها را در شمارگان بالا خریداری کرده و به عنوان هدیه در اختیار شهروندان یا کتابخانهها میگذارند. گاه نیز در خرید انبوه این کتابها توسط سازمانها یا نهادها، روابط شخصی و برخورداری از نوعی رانت، به چشم میخورد.
اما آیا بین کتابی که یک نویسنده یا ناشر خصوصی آن را با وجود تنگناهای مالی، با خون دل و با شمارگانی محدود منتشر میکند و کتابی که با حمایت نهادها و سازمانهای دولتی یا شبهدولتی و با شمارگانی بالا منتشر میشود، تفاوتی نیست؟ آیا بین کتابی که در شمارگان بالا خریداری میشود و به شکل مجانی بین گروههایی توزیع میشود و کتابی که بدون چنین حمایتهایی به فروش میرود، فرقی نیست؟ بنابراین، ملاک «پرفروش بودن» را نباید با «پرتیراژ بودن» اشتباه گرفت و «پرتیراژ بودن» یک کتاب را نیز نمیتوان ضرورتاً ملاکی برای موفقیت آن کتاب و اقبال عمومی به آن دانست! این نوع ارائه عملکرد و آمار را باید در زمره آمارهای فریبنده در حوزه نشر کتاب به شمار آورد؛ آمارهایی که دست یافتن به تصویری واقعی از میزان مطالعه، وضعیت نشر و عملکرد سازمانها و مؤسسات مرتبط را مخدوش میکند و اجازه نمیدهد بر این اساس، به تحلیلی درست از وضعیت جامعه ایرانی (گرایشها و نگرشهای جامعه) دست یابیم.
آمار در دنیای مدرن، ابزاری کمّی است که در نهایت برای ارائه تحلیلهایی کیفی به کار میرود اما ظاهراً در ایران، در برخی آمارهای مربوط به کتابخوانی و تیراژ تولید و فروش کتاب نیز با نوعی «مدرنیته کاذب» یا «مجعول» مواجهیم! تولید و فروش انبوه کتاب، حتی به شکل الکترونیکی یا دیجیتال، پدیدههایی مدرن است و طبیعتاً باید به تولید یا فروش واقعی یک کتاب اشاره داشته باشد، اما متاسفانه در کشور ما بیشتر آمارها اگر چه گاه پر طمطراق به نظر میرسد اما به دلیل اینکه ریشه در واقعیت یا فرایندهایی طبیعی ندارند، نمیتوانند مخاطب را به تحلیل درست و قابل اعتمادی برسانند؛ در واقع، حالتی «دکوراتیو» و «صوری» دارند. برای مثال توجه داشته باشید به آمارهایی که در نیمه دوم دهه هشتاد از سرانه مطالعه کشور ارائه میشد. در این آمارها، به دلیل محاسبه مطالعه کتابهای ادعیه و قرآن در سرانه مطالعه، میزان سرانه مطالعه کشور «بالا» نشان داده میشد. تصور کنید شما بخواهید ساعتهای مطالعه کتابهای درسی کودکان، جوانان و نوجوانان را در مدارس و دانشگاهها به عنوان بخشی از آمار سرانه کتاب به حساب آورید! یقیناً به آمار بالا و فریبنده ای دست خواهید یافت. در اینجا کافی است دقت داشته باشید که منظور از سرانه مطالعه، میزان مطالعه هر فرد به طور واقعی است که در آن کتابهای درسی یا ادعیه و قرآن، محاسبه نمیشود. استناد به چنین آمارهایی، تصویر و تحلیل واقعی و قابل اعتمادی از جامعه در اختیار ما قرار نخواهد داد.
مشکل چنین تحلیلهای از جایی شروع میشود که قصد داشته باشیم مثلاً با استناد به عنوان «پرفروش بودن» یک کتاب، چنین نتیجه گیری کنیم که جامعه به موضوع این کتاب یا چنین کتابهایی علاقهمند است، پس گرایش و نگرش جامعه چنین و چنان است ـ آن هم در وضعیتی که کتاب مورد نظر را از اساس نمیتوان پرفروش قلمداد کرد ـ اگر چه ممکن است با شمارگان بالا منتشر شده باشد. در چنین موقعیتی ما این نکته را نادیده میگیریم که کتاب موردنظر به طور مشخص به دلیل برخورداری از حمایتهای خاص مالی به چاپهای متعدد رسیده ـ و نه ضرورتاً به خاطر کیفیت کتاب ـ و به مدد استفاده از نوعی یارانه (در بهترین شکل آن) یا رانت (در بدترین شکل آن) با شمارگان زیاد، خریداری شده و احتمالاً به صورت مجانی، هدیه شده است.
علاوه بر آنچه گفته شد، در مورد کتابهای پرفروش باید به چند نکته توجه داشت:
الف) برای اعلام چنین شاخصی اساساً متولی مشخصی وجود ندارد. برخی سازمانها، ناشران یا خبرنگاران بر اساس مقدار اعلام شده فروش کتابها یا بر اساس شمارگان کتاب در یک دوره مشخص زمانی ـ دفعات تجدید چاپ ـ فهرستی از کتابها را به عنوان «کتابهای پرفروش» تهیه و منتشر میکنند.
ب) آمارهای شفاف و قابل اعتمادی از میزان فروش کتابها وجود ندارد. همچنین در این مورد مرجع مشخصی نیز موجود نیست.
ج) گاهی از عنوان «پرفروش» به صورت ابزاری تبلیغاتی برای کمک به افزایش فروش یک کتاب استفاده میشود.
د) عنوان «پرفروشترین کتاب» عنوانی چنان کلی است که نمیتواند به تحلیل وضعیت کتاب و مخاطبان آن کمک کند. در واقع ما باید در موضوعات مختلف، فهرستهایی جداگانه از پرفروشترین کتابها در موضوعات یا مقولات گوناگون ارائه کنیم. شما نمیتوانید در تحلیلهای خود، آمار کتابهای پرفروش حافظ، ادعیه یا کتابهای درسی و کمک آموزشی را در کنار آمار کتابهای تخصصی جامعهشناسی، حقوق و نظایر آن قرار دهید.
کمکم به پایان سال ۱۳۹۳ نزدیک میشویم و احتمالاً از چند وقت دیگر، کتابهایی به عنوان پرفروشترین کتابها در سال ۱۳۹۳ معرفی میشوند! اما آیا چنین ملاحظاتی در این باره مورد توجه قرار میگیرد؟
ذکر این نکته ضروری است که در اینجا ما درباره کیفیت و ارزش کتابهایی که با حمایتهایی ویژه، به چاپهای متعدد میرسند، بحث نمیکنیم ـ و درباره ارزش این کتابها نیز داوری نمیکنیم ـ بلکه مساله اساسی اقدامات حمایتی غیرعادلانه ای است که موجب قرار گرفتن برخی کتابها در فهرست کتابهای پرتیراژ میشود؛ این کتابها بیشتر میفروشند زیرا به هر دلیل، از سوی نهاد یا سازمانهایی مورد حمایت قرار میگیرند، این در حالی است که در یک رقابت عادلانه، آنچه وضعیت بازار فروش کتاب را رقم میزند، جریان غیردولتی و آزادانه عرضه و فروش کتاب است. کتابها در وضعیتی عادلانه تولید و توزیع میشوند. همه کتابها به یک میزان ازحمایت های دولتی بهره میبرند و در نهایت این شهروندان هستند که میزان موفقیت (فروش) یک کتاب را تعیین میکنند. در چنین وضعیتی است که شاخص پرفروش بودن کتابها، معنادار خواهد بود.
به عبارت دیگر در یک کشور توسعه یافته و بسامان، نهادها و سازمانهایی که با بودجه عمومی کشور اداره میشوند، مجاز نیستند به طور ویژه، مثلاً یک کتاب خاطره، رمان، دعا و ... را در تعداد بالا بخرند و در بین شهروندان به طور مجانی توزیع کنند مگر تحت ضوابط خاصی و کتابهایی که مربوط به آموزشهای عمومی است (مثلاً کتابهای مربوط به آموزشهای بهداشتی، حقوقی، شهروندی و ...) در فرایندی قانونی و خارج از فرایند عمومی نشر، تولید و منتشر میشود. فرایند تولید و توزیع این کتابها به نحوی است که منافع فروش این کتابها ـ کتاب آموزشهای عمومی ـ به اشخاص یا مؤسسات خصوصی نمیرسد و بنابراین راه سودجوییهایی احتمالی نیز تا حد زیادی بسته میشود. آمار تولید و توزیع این کتابها حتی اگر میلیونی هم باشد، در مقوله پرفروشترین کتابها جا نمیگیرد.
نظر شما