شناسهٔ خبر: 27668 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آشتی سنت و مدرنيته در اشعار پاز

فواد نظيري، مترجم اشعار اكتاويو پاز، درباره نگاه اين شاعر به تنهايي گفت: احساس انزوا در انسان مفهومي دوگانه دارد؛ از سويي خودآگاهي است و از سوي ديگر، ميل به گريز از خويشتن. با نفي تنهايي، احساس اضطراب به آخر مي‌رسد و با خروج از هزارتوي انزوا، انسان به وصال كه احساس آرامش و شادماني و همسازي با جهان است، نائل مي‌شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دوازدهمین نشست  از سلسله نشست‌های نوبل‌خوانی مركز فرهنگي شهر كتاب،  ۲۸ دي ماه به بررسي اشعار اكتاويو پاز، شاعر، مقاله‌نويس و انديشمند مكزيكي و برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۰ اختصاص يافت. اين نشست با حضور اولیسس کانچولا (سفیر مکزیک در ایران)، فؤاد نظیری (مترجم اشعار اوکتاویو پاز) و بلقیس سلیمانی (نويسنده و منتقد ادبي) برگزار شد.

در ابتداي نشست، اوليسس كانچولا با همراهي مترجم خود، درباره نقش اكتاويو پاز گفت: حساسيت، درونگري و حاشيه‌نشيني شاعر به وي امكان داد تا با بافت‌هاي دروني جامعه‌اش آشنا شود. پاز همواره از نگاهی سياست برخوردار بود. نوع نگرش او ساختارهاي سياست بي‌واسطه را در هم مي‌شكست و مسائل را به سمت سطوح غير معمول سوق مي‌داد.

وي گفت: اوكتاويو پاز با انتشار كتاب «كمان و بربط» نقطه عطفي را در ادبيات مكزيك به وجود آورد و بر ادبيات آمريكاي لاتين و حتي ادبيات جهان، تأثير گذاشت. او توانست مقطع قبل و بعد از خود را در ادبيات مكزيك ايجاد كند. پاز درهاي مدرنيته را نه تنها بر ادبيات مكزيك بلكه بعدها، بر ادبيات آمريكاي لاتين گشود. خدمات جهاني پاز، از ترجمه آثار چندين شاعر فرانسوي گرفته تا طرز برخوردش با هنر به عنوان ابزار نقد، فارغ از هرگونه محدوديت تحميلي بود.

سفیر مکزیک در ایران ادامه داد: بررسي چارچوب‌هاي فكري مكزيكي كه پاز در آن رشد كرد، آسان است؛ جامعه‌اي كه به لحاظ فكري، به دليل انقلاب از هم گسيخته بود و هنرمندان آن به نقد جامعه و سياست روي آورده بودند و وظيفه تشكيل وطن را بر دوش گرفته بودند. به نظر مي‌رسد اين حركت پُر شور در روح خلاق این برنده جايزه نوبل ادبيات باقي مانده بود. او نشان داد كه مكزيك يك عصاره نيست، يك تاريخ است.

پاز سنت و مدرنيته را آشتي داد 
 
بلقيس سليماني كه مديريت جلسه نوبل‌خواني را نيز بر عهده داشت، زندگي اكتاويو پاز را بررسي كرد و گفت: پاز در زمان عجيبي متولد شد؛ يعني همزمان با آغاز جنگ جهاني اول و انقلاب مكزيك. او با وجود زندگي پر پيچ و خمي كه داشت، ابعاد مختلف وجود خود را رشد داده بود. پاز صرفا يك شاعر برجسته نيست. گره‌خوردگي شعر او با تاريخ، فلسفه، اسطوره و عشق يكي از ابعاد جذابيت آثارش به حساب مي‌آيد. همين ويژگي‌ها موجب شد او با اشعارش جهاني را به جهان ما بيفزايد و با رفتنش جهاني را از جهان ما بكاهد.
 
نويسنده «به هادس خوش آمديد» ضمن اشاره به زندگي خانوادگي عجيب پاز، افزود: پدربزرگ اكتاويو نويسنده بود و پدرش نيز در انقلاب مكزيك نقش موثري داشت. او ضمن مطالعه در رشته فلسفه و ادبيات و حقوق، پس از جنگ جهاني دوم براي ادامه تحصيل به امريكا بورسيه شد و سال ۱۹۳۷، به دعوت دومين كنگره نويسندگان ضد فاشيسم به اسپانيا رفت و پس از آن، دومجله را راه‌اندازي كرد.

اين پژوهشگر ادبي درباره آبشخورهاي فكري پاز گفت: سرزمين اسطوره‌اي و پر فراز و نشيب مكزيك، فرانسه سوررئاليست‌ها و ملاقات با آندره برتون، نزديكي به شاعران اسپانيايي مانند نرودا، و موج نوگرايي در امريكا، همه در فكر و آثار منتشرشده از او تأثيرگذار بودند. و اين در حالي است كه پاز، در نيمه دوم قرن بيستم، خود تأثيرگذارترين شخصيت ادبي جهان به شمار مي‌آمد. او بين سنت و مدرنيته آشتي ايجاد كرد.

نويسنده «بازي آخر بانو» با اشاره به تأثيرپذيري پاز از تي. اس. اليوت گفت: بسياري از منتقدان، پاز را به لحاظ تاثيرگذاري در شعر قرن بيستم همپاي اليوت مي‌دانند. «هزارتوي تنهايي» و «سنگ آفتاب» مهم‌ترين آثار پاز است كه براي او شهرت جهاني را به ارمغان آورد.‌ «هزار توي تنهايي» درباره هويت انسان مكزيكي ديروز و امروز است. مكزيك امروز را بايد از دل گذشته فراخواند و آن را احيا كرد. و از اين طريق، انسان امروز مكزيك را شناخت.

اين نويسنده در نهايت افزود: اوكتاويو پاز رابطه خوبي با كارلوس فوئنتس داشت. ولي همان اتفاقي كه براي ارتباط يوسا و ماركز رخ داد و آنها را به قهر دائمي كشاند، براي پاز و فوئنتس نيز پيش آمد. البته افراد زيادي معتقدند كه فوئنتس نيز استحقاق برنده شدن جايزه نوبل را داشت. همين نكته نشان مي‌دهد كه مكزيك به لحاظ ادبي و فرهنگي كشوري توانمند است.


 
انزوا تاوان هستي عميق انسان است
 
فواد نظيري، مترجم آثار اكتاويو پاز آخرين سخنران اين جلسه بود كه گفت: سخن گفتن در باب پاز مجال زيادي مي‌طلبد زيرا او نه تنها شاعري درخشان است، بلكه يكي از نظريه‌پردازان و انديشمندان سياسي و ادبي و فرهنگي قرن ۲۰ به حساب مي‌آيد. مقالات منتشرشده از او گستره وسيع ذهنيت اين نظريه‌پرداز بزرگ را روشن مي‌كند.

اين شاعر که درباره كليدي‌ترين انديشه پاز يعني مقاله «هزار توي انزوا» و بحث ديالكتيك انزوا، متني را از پيش آماده كرده بود، گفتار خود را با خواندن بخش‌هايي از كتاب «كشف‌الاسرار» ميبدي، در باب تنهايي حضرت آدم (ع) در بهشت آغاز كرد. سپس در شرح مباني ديالكتيك انزوا در مقاله «هزارتوي انزوا» گفت: با ادراك ژرف و اندوهبار انزوا، انسان احساس مي‌كند كه از خويش و از جهان جداست و با شناخت بيشتر خويش، راز عميق انزواي خود را افزون‌ درمي‌يابد. او يگانه موجودي است كه به تنهايي خود آگاه است و وجودي ديگر را مي‌جويد تا خويشتن را در وي تحقق بخشد. انسان آميزه غم غربت و باز جستن روزگار وصل است. با تولد نوزاد، انسان از زندگي محضِ خام بدوي خويش خارج مي‌شود و پيوندهاي زندگي كوركورانه در زهدان مادر را از هم مي‌گسلد و دستخوش تحولي مي‌شود كه در نظر او خسران و هجران است.

وي درباره بيان نگاه پاز به تنهايي چنين ادامه داد: احساس انزوا در انسان مفهومي دوگانه دارد؛ از سويي خودآگاهي است و از سوي ديگر، ميل به گريز از خويشتن. با نفي تنهايي، احساس اضطراب به آخر مي‌رسد و با خروج از هزارتوي انزوا، انسان به وصال كه احساس آرامش و شادماني و همسازي با جهان است، نائل مي‌شود. هجران و وصل مفاهيم متضاد اما مكمل يكديگرند. انزوا و رنج مفهوم يگانه تبيين اين دوگانگي است. اين ديالكتيك حاكم بر حيات انسان است. زيستن در انزوا و دوري، تزكيه خويش است و بازگشت سرشارتر به زندگي. بيهوده نيست كه پاز را هم شاعر زندگي مي‌دانند و هم شاعر مرگ و انزوا.
 
سپس نظيري با خواندن شعر مشهور «سمندر» از پاز كه به نوعي با مفهوم ققنوس شكل‌گرفته در ذهن ايرانيان هماهنگي دارد، گفت: پاز همچون سرزمين خويش، مكزيك، اصل و نسبي يگانه دارد. او در مقاله «هزارتوي انزوا» در باب خاموش شدن خلاقيت در مردم مكزيك بر اثر سركوب و تحميل عقايد سخن مي‌گويد. خلاقيت پديده‌اي است كه هستي حقيقي و عميق انسان را از زندگي و معيشت او متمايز مي‌كند. از ديدگاه پاز انزوا تاوان و بهايي است كه هنرمند در راه اين خلاقيت مي‌پردازد. مضمون انزوا در شعر پاز آنچنان مشخص است كه از حالت استعاره و نماد خارج و به گونه اسطوره نمايان می‌شود.

نظيري پس از خواندن بندي از «سنگ آفتاب» گفت: پاز شاعري مردم‌گريز نيست و با حوادث و تحولات اجتماعي نفس مي‌كشد و به آنها عكس‌العمل نشان مي‌دهد. جنگ داخل اسپانيا بر شعر و شخصيت او تأثير عميق مي‌گذارد و شعر او در همين چالش‌هاست كه قوام مي‌يابد. با اين حال، پاز به وضعيت جامعه امروزي به شدت بدبين است و موقعیت بيروني را براي درك عميق كليت هستي كاملا نامطلوب مي‌داند. از نظر او، هنرمند بايد برون از چشم‌اندازها و مرزهاي معمول جامعه بايستد و از قيد حصارهاي بيهودگي جهان، خود را رها كند. هنرمند بايد به راه خويش برود و منادي رسالت نهاد ژرف انسان باشد. اكتاويو پاز با اشعارش نشان داد كه به راه خويش مي‌رود و هنوز پژواك گام‌هاي او به گوش مي‌رسد.

نظر شما