فرهنگ امروز / ناصر فکوهی: «این پست فطرت ها را بیرون کنید!»؛ این یکی از مضامین «کامنت» های خبری است که یکی دو هفته پیش در رسانه های الکترونیک پس از مطلبی مبنی بر «تعرض به یک خانم استاد به وسیله دو افغانی » پخش شد. این گونه اخبار در شبکه های اینترنتی مجاز، رو به افزایش دارد: خبر هایی که اغلب به مسائل غیر اخلاقی، کشتارهای بی رحمانه و به ویژه به مسائل جنسی مربوط می شوند. گاه نیز این رسانه ها، با افزون عنوان «+ تصویر» به اصطلاح خودشان «کلیک خور» مطلب را بالاتر می برند تا جذب آگهی بیشتری بکنند. مراجعه کنندگان به این اخبار هم اغلب یا آدم هایی دارای یک کنجکاوی بیمار گونه هستند و یا آدم هایی ساده لوح، همان هایی که می توانند موقعیت اخلاقی یک جامعه را نشان دهند.
وجود بخش «کامنت» هم به افراد «ناشناس» امکان می دهد عقده های خود را به بیان در بیاورند. بخشی که خود گونه ای پهنه آسیب زده و آسیب زا است. تاکنون بارها و بارها نسبت به خطر وجود این بخش در فرهنگی مثل فرهنگ ما که افراد مسئولیت جندانی نسبت به خرف و سخن خود ندارند و تصورشان این است که زیر پوششن «ناشناس» می توانند به هر شکلی عقده گشایی کنند تذکر داده ایم. این استدلال که اگر این کانت ها نباشد یک فضای ازاد بسته می شود، مبنایی ندارد، چون کمبود فضاهای آزاد را نباید با ابزارهای آسیب زا جبران کرد.
اما این کامنتها از جمله در همین مورد به خوبی گویای ذهن آسیب زده بسیاری از افراد در جامعه ما است که باید فکری به حال آن کرد. به عنوان مثال در پایان مطلب مزبور، اکثریت قریب به اتفاق کسانی که خود را «میهن پرست» معرفی می کنند، رای به اخراج و اعدام فوری نه فقط این متهمان، بلکه «بیرون ریختن تمام این آشغال ها و کثافت ها» [یعنی مهاجران افعان] و اظهار نظرهایی از این قبیل داده بودند.
و جالب آن است که بسیاری از همین مدعیان، وقتی صحبت از مجازات اعدام به میان می آید، خود را از مدافعان لغو آن و وحشیانه بودنش نشان می دهند و غیره. البته این هم یکی از خصوصیات روحیه متناقض ما است که به قول خودمان «مرگ خوب است اما برای همسایه». مساله افغان ها در ایران، به خودی خود، یک معضل است، بدین معنا که ایران در حال حاضر میلیون ها مهاجر افغان را پذیرا شده است و هرچند بودجه ای برای مدیریت آنها دریافت میکند، اما این بودجه ظاهرا کافی نیست.
شکی نیست که این مهاجران به دلیل فقر و فشارهای اجتماعی احتمالا دارای میزان و نرخ خلاف بیشتری از شهروندان عادی هستند (همانطور که برای مثال فرانسویهای عربتبار یا آلمانی های ترک تبار در اروپا نرخ بالاتری از خلاف دارند) اما رودررویی با این مساله از طرف مردم است که میزان مدنیت یک جامعه را نشان می دهد. گرایش های نژاد پرستانه و ملی گرایی های افراطی، به خشونت و برخوردهایی دامن می زند که اتش آن دامن همه را می گیرد از این لخاظ باید دقت و مسئولیت بیشتری در نحوه ارائه انی مسائل و بحث درباره آنها داشت.
افغان ها در ایران (در کنار برخی از اقوام خود کشور ما) به صورت سیستماتیک قربانی نژادپرستی، تحقیر، مضحکه و از آن بیشتر استثمار شدن با دستمزدهای بسیار پایین به وسیله کسانی هستند که خود را «ایرانی اصیل»می نامند. آنها اغلب از همه حقوق کار محرومند چون به صورت قاچاق به کار گماشته می شوند. بعضی از بچه های افغان که در ایران به دنیا آمده اند، گاه حتی پس از بیست سال شناسانامه ایرانی ندارند و از حق استفاده از مدرسه محرومند. و روشن است که هیچ کدام اینها به معنی آن نیست که نباید خلافکاران مجازات شوند.
اما پرسش آن است که ظاهرا دوستان «ایران پرست» ما فراموش کرده اند که افغانستان، همچون بسیاری از نواحی همسایه کنونی ایران، تا زمانی نه چندان دور، جزئی از ایران بزرگ بوده اند و هنوز نیز، فراتر از مرزبندی های سیاسی و رسما قابل احترام، از لحاظ فرهنگی جزئی از زبان و فرهنگ بزرگ ایرانی به شمار می آید. بنابراین حضور افغان ها در کشور ما چیزی همچون حضور اسپانیایی تبارها (و حتی بیشتر از آن مورد) در ایالات متحده، مشروعیت دارد، در حالی که همین اسپانیایی تبارها امروز در اکثر موارد هر چند سال یک بار به مثابه شهروندان آمریکایی به رسمیت پذیرفته می شوند.
اینکه در رسانه های رسمی ما، آدم هایی به چنین راحتی و بدون هیچ گونه نارحتی وجدان و طبیعتا ترس و واهمه ای از قانون فریاد «بکشید» ، «بیرون کنید» و شعارهای نژاد پرستانه ای زشت را بدهند، امروز برای هر کسی به فرهنگ و زبان فارسی اعتقاد و باور داشته باشد، شرم آور است. رسانه های الکترونیک نیز اگر نمی توانند بخش «اکانت» های خود را کنترل کنند و اجازه ندهند هر گونه احساسات نژادگرایانه، دعوت به آدم کشی و توهین نسبت به آدم های بیگناه در آنها منعکس شود، بهتر است این بخش را ببندند.
امروز در سیستم های توسعه یافته هنگام ذکر یک عمل مجرمانه و به خصوص یک جنایت سنگین، نه تنها ممنوعیت به اعلام «تبار» جنایتکار وجود دارد، بلکه در برخی از موارد حتی اعلام نام او نیز مممنوع است، زیرا این نام می تواند به نوعی جماعت قومی یا فرهنگی آن جنایتکار را به زیر سئوال برده و موضوع نفرت کند. اینکه جنایتکاران باید افزون بر تحلیل دلایل اینکه جنایتکار شده اند و یافتن راه حل برای آنها، به مجازات هم برسند ، شکی ندارد. اما اینکه به دلیل جنایت چند نفر، کل یک فرهنگ به زیر سئوال برود امری غیر قابل قبول و خود جنایت بار است.
تصور کنیم که از امروز در روزنامه ها و رسانه ها هر وقت از جنایتی صحبت می شود، محل تولد فرد جنایتکار نیز ذکر شود بدون شک با واکنشهای تندی از جانب شهروندان آن شهر سروکار خواهیم داشت که به باور ما دارای مشروعیت است زیرا عمل نادرست این یا آن فرد در یک جماعت ربطی به کل جماعت ندارد. این قانون جمعی در نظر گرفتن جرم و مجازات به صدها سال پیش و یا به جوامع هنوز قبیله ای تعلق دارد که باید کنارش بگذریم. اینکه افعان ها زبانشان کوتاه است و نمی توانند چیزی بگویند نکته ای است که باید بر وجدان روشنفکران و اهل قلم در ایران سنگینی کند.
نظر شما