به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان شناسی و فرهنگ؛ غلامحسین سالمی داستاننویس است و سال هاست در عرصه ی ادبیات فعالیت میکند. خواندن نظرات او در زمینه ویرایش خالی از لطف و فایده نیست.
غلامحسین سالمی
ویراستاری و ویرایشِ متنها از کارهایی است که در تمامیِ کشورهای جهان جا افتاده و شخصِ ویراستار از ارج و قربی همپای نویسنده یا مترجم اثر برخوردار است. متأسفانه این مقوله هنوز در ایران ارزش واقعیِ خود را به دست نیاورده است و دلیل اصلیِ آن هم شاید این باشد که بیشتر نویسندگان یا مترجمانِ ما بر این باورند که در کارِ نوشتن از هر خطایی مبرا هستند و آمدنِ نام ویراستار در کنارِ نامشان از شأن و منزلت و اعتبار آنها میکاهد. از سوی دیگر متأسفانه برخی ناشران هم کار را ویرایش نشده چاپ میکنند و حاضر نیستند بابت این کار به کسی پول بدهند، هر چند اندک. معمولاً در کشورهای دیگر تمام ناشران در مجموعهی کاریِ خود از حضور ویراستاران و مشاوران ادبی سود میبرند. برخی از ویراستاران حتی از نویسندگان یا مترجمها هم مشهورترند و چاپِ نامِ آنها بر روی جلد یا در شناسنامهی کتاب، فروشِ بیشترِ آن کتاب را تضمین میکند. وقتی نویسندهای کتابی را برای چاپ پیش ناشری میبرد، این ویراستار است که دربارهی خوب یا بد بودنِ آن نظر میدهد. بسیار اتفاق افتاده است که نویسندهای گمنام، به خاطر آنکه ویراستاری سرشناس کتاب او را ویرایش کرده، به شهرتی عظیم دست یافته است.
جماعتِ کتابخوان با شناختی که از ویراستار دارند، وقتی نامِ او را همراهِ نامِ نویسندهای ناشناخته میبینند، به خود میگویند بیتردید این نویسنده حرفی برای گفتن داشته و به اصطلاح جوهرِ این کار را دارد که چنین آدمی ویرایش کار او را برعهده گرفته است. ویراستار علاوه بر هماهنگ کردن کار نویسنده یا مترجم از نظر دستور زبان وآیین نگارش، ایرادها و اشکالها را نیز برطرف میکند و متنی شستهوروفته و پالوده تحویل میدهد. معمولاً ویراستار نوشته را از زواید پاک میکند. او به باغبانی میماند که شاخههای زیادیِ درخت را هرَس میکند و در نتیجه زیباییِ درخت بیشتر به چشم میآید. ویراستار گاهی ساختار کتاب را تغییر میدهد؛ او با حفظِ خطِ داستان و شیوهی نگارشِ نویسنده و با جابهجایی جملهها، و به کارگیریِ روشِ صحیحِ دستور زبان فارسی متنی به دست میدهد که خواننده از خواندنِ آن اظهارِ رضایت میکند، چراکه دیگر از پُرگوییها، انشانویسیها و حواشیِ بیهوده در متنِ اصلی خبری نیست و متن روان در دستِ خواننده است.
یکی از نکاتی که ویراستار در تصحیح متنهای ترجمه شده در نظر میگیرد، اسامیِ قهرمانان کتاب است. برای مثال، اگر اصل داستان فرانسویست و مترجم متن را از نسخهی انگلیسی اثر برگردانده، باید دقت داشته باشد که مثلا نام قهرمان «مایکل» نیست بلکه «میشل» است و همین میشل در اسپانیا و برخی از کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای لاتین میگوئل و در کشورهای انگلیسیزبان مایکل است. یعنی: میشل، مایکل، میشاییل، میخاییل، میکاییل و میگوئل همه یکیست، اما باید دید داستان اصلی به چه زبانی نوشته شده و نام مصطلح در آن زبان را به کار ببرد. لازم به یادآوری است که نامِ قهرمان کتابِ سِر وانتس، دون کیخوته است نه دون کیشوت و در واقع اسپانیاییها آدمی به این نام را نمیشناسند!
دوستانی که در تلویزیون کار گزارشی ورزشی را انجام میدهند، باید توجه داشته باشند که نام بازیکن تیم فوتبال بارسلونا، «چاوی»ست نه ژاوی یا خاوی و نام سرمربی تیم چلسی هم ژوزه مورینیو است نه خوزه مورینیو، زیرا پرتغالیها در الفبای خود حرف خ و اسپانیاییها حرف ج یا ژ ندارند. نمونهی دیگر نام بهترین گلزن جام جهانی ۲۰۱۴ است. نام ایشان خامس رودریگرز است نه جمس رودریگرز اگرچه نام او را به لاتین چنین مینویسند: JAMES. صحبت از برداشتِ غلطِ مترجم از متنِ اصلی شد. یادم میآید یک بار دستنوشتهی ترجمهی کتابی را برای ویرایش به من دادند. متنِ اصلی در اختیارم نبود. چون به من گفتند مترجم از نظر زبانِ انگلیسی بسیار وارد است و سالها در خارج از کشور زندگی کرده و به قول مرحوم اخوان چه و چهها! در حین کار روی متن فارسی، متوجه شدم قهرمان پسر و دختر داستان عصرها برای تماشای غروب آفتاب به بانک میروند! برایم جالب بود که بدانم این بانک چهگونه جایی است که همه میتوانند به آنجا بروند و منظرهای زیبا را تماشا کنند! وقتی متن اصلی را آوردند، روشن شد که آنها به ساحل میروند نه بانک! حضرت مترجم از تمامی معناهای BANK مثل ساحل، سکو، پشته، بانک، روی هم چیدن، غلتیدن، بدون توجه فقط معنای بانک را برگزیده بود و هر روز آن دو جوان را به بانک میبرد! اگر قرار باشد روزی این برداشتهای غلط را بنویسیم، بیتردید کتابی خواهد شد با هزار صفحه! جای تأسف است که بگویم هنوز بسیاری از نویسندگان و مترجمان ما فرق بین نهار و ناهار را نمیدانند، یا هنوز از کلمهی برعلیه به جای علیه استفاده میکنند و نمیدانند واژهی گزارش یا پیشنهاد هرگز با ات جمع بسته نمیشود. نیز نباید خواند یا نوشت ناچاراً چرا که ناچار واژهای کاملاً فارسی است و تنوین عربی نمیگیرد و باید از واژهی به ناچار یا از سرناچاری استفاده کنیم.
هنوز در بسیاری از کتابها به واژهی غلط «گاها»ً بر میخوریم که باید به جای آن از واژهی گاهی یا گه گاه یا هرازگاهی استفاده شود. متأسفانه در بسیاری از برنامههای تلویزیون، حتی اخبار، مصاحبه و سریالها هم با چنین واژههایی روبهرو میشویم که استفاده از عملیاتها، در رابطه با، شئونات، شعبات، کسورات، فلذا، مینماید، میباشد، میگردد، انتخاباتها، مراسمها پیش پا افتادهترین آنهاست. استفاده از واژههایی مثل لوازمالتحریر به جای نوشتافزار یا قوسوقزح (توجه داشته باشیم که اصل این واژه قوسِ قُزَح است) به جای تیراژه یا رنگینکمان، لحاظ کردن به جای منظور کردن یا در نظر گرفت و اولادها به جای بچهها (اولاد جمع ولد است و فقط پسرها را شامل میشود) که دیگر مثل نقل و نبات توی کتابها دیده میشود. از دیگر مواردی که باید نام برد جمع بستن جمعهاست، مثلِ تمام پنجرهها باز بودند به جای «... باز بود» یا تمام کفشها مشکی بودند به جای «...مشکی بود» و دهها مورد دیگر. خیلی وقتها چشممان به استفادهی نادرست از علامت مفعول بیواسطهی را روشن میشود که این کار با نهایت تأسف به مطبوعات هم کشیده شده مثل تهران رکورد آلودگیِ هوا در جهان را شکست به جای «... هوا را در جهان شکست.»
_ یا: هر چه نکات حسن در عالم گیتی بوده را به جای هر چه نکات حسن را در ...
_ یا: آنچه نوشتهام را کشف میکنم به جای آنچه را نوشتهام...
_ یا: نظر وی دربارهی مسایل جاریِ کشور را بشنوند به جای نظر وی را...
_ یا: راهی که انتخاب کردی را به جای راهی را که ...
_ یا: خانهای که خریدهای را ... به جای خانهای را که خریدهای...
_ یا: کسانی که دستشان به دهانشان میرسد را به جای کسانی را که ...
و نه یک یا دو تا بلکه صدها مورد دیگر که از حوصلهی قلم بیرون است. از همهی اینها که بگذریم، نمیدانم پسوند «جات» از کجا آمده که سیل ترشیجات، شیرینیجات، سبزیجات و کارخانجات به این مملکت سرازیر شده است! خدمات ویراستار بهویژه در کار خطیر ترجمه و تألیف در خور توجه است. ویراستار مُبلغ این فکر است که مقبولیت یک ترجمه فقط دانستنِ زبان و استعداد نظریِ مترجم نیست، بلکه تا حدودی فراگرفتنیست و با راهنماییِ ویراستاری دلسوز و البته با سواد، بهتر صیقل میخورد و نمود آن بارزتر میشود. با افزایش سهمِ ترجمه در بازارِ نشر ایران و نبود نظام کنترل، ترجمههایی در هم ریخته و پُرغلط به ضرب و زورِ نامِ نویسنده یا ناشر، بازار را اشباع میکند و نتیجهاش هم آشفتگیهایی است که شاهد آن هستیم. ترجمههایی که بود و نبودشان فرقی نمیکند، وقتی به بازار میآید، چند صباحی به ضرب و زورِ رسانهها و کم اطلاعیِ مردم و نیازهای کاذبشان به مسایل و مشکلات مطرح شده در کتاب و فریب و نیازِ به فریب گل میکند و چندین چاپ هم میخورد، اما چون صاحبی ندارد، دست کم اهل فرهنگ و ادب اقبالی به آنها نشان نمیدهندو عمرشان هم که به سر میآید، دیگر کسی سراغی از آن ترجمهها نمیگیرد. دوم آثار پدر و مادر دار، و استخوان دار ادبی و ارزشمند است. این آثار هم دو نوع ترجمه دارد: ترجمههای مسئولانه و ترجمههای مسروقه. منظورم از ترجمهی مسروقه، ترجمههایی است که مترجم صلاحیت ترجمهاش را ندارد و به صرف نام نویسنده وشهرت اثر، به جان آن میافتد و در آشفته بازار نشر، کار را ضایع میکند و بیرون میدهد. معمولاً این کارها هم علاوه بر آن که ویراستاری نمیشود، ویراستاران هم برای حفظ آبروی خود سراغ آنها نمیروند. نمونههایش آثاری است که به اسم مارکز چاپ میشود. از ناشر و مترجم محترم اسم نمیبرم. خواننده خودش آنقدر فهیم است که دوغ را از دوشاب تمییز دهد. در ترجمههای مسروقه، نه ناشر با خواننده صادق است نه مترجم. اگر هم بحث نظارتی مطرح شود، بلافاصله فریاد ممیزی و سانسورشان بلند میشود. مترجم محترم که BLUE را در همهی متنها، فقط به یک معنی و آن هم از نوع رنگ میشناسد، طبعاً دلگیری را از آن در نمییابد و چون خودش هم میفهمد مطلب نارساست، تقصیر را میاندازد به گردن نویسنده، او هم که حضور ندارد تا از خود دفاع کند، پس خلاص! بگذریم و ترجمههای مسروقه را به حال خودشان وامیگذاریم. در ترجمههای مسئولانه، ضمن آن که مترجم از استعداد بالایی برخوردار است، گاهی نکاتی از چشماش پنهان میماند که این نکات در صلاحدید و مشورت با ویراستاری مسئول و آشنا به نکات ظریف زبان مقصد و گاه مبداء عیان میشود و با اصلاح متن، ترجمهای پاکیزهتر به دست میآید. به جرأت میتوان گفت ویراستاران نقش بسیار سازندهای در پیشبرد کار ترجمه و تألیف دارند. بعضی از ترجمهها و یا متنهای مُرده و پُر از غلط را زنده میکنند و به روایتی متاب را به کتاب تبدیل میکنند. با توجه به هجوم متنها و نثرهای از هم گسیختهای که در بازار نشر با آن مواجه هستیم، در کشور ما برای ویراستاران کار زیاد است، ولی متأسفانه کم هستند ویراستارانی که زبان فارسی را خوب بدانند و از ظرایف آن بهرهمند باشند، البته بماند که هنوز بسیاری از مترجمان و نویسندگان به کار ویرایش رغبتی نشان نمیدهند خوشبختانه اخیراً برخی ناشرانِ ایرانی که ارزشِ ویرایش را شناختهاند، پیش از چاپ هر کتاب، متن را به ویراستار میدهند تا پس از ویرایش، متنی تمیز و بدون ایراد چاپ کنند. ان شاالله درآینده ببینیم که تمامیِ ناشران محترم به ویرایش اقبال نشان دهند و دست کم کتابهایی بدون غلط املایی و انشایی بخوانیم.
این یادداشت در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله آزما بازنشر می شود.
نظر شما