به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان شناسی و فرهنگ؛ الهام فخاری نظریه پدیدارشناختی کارل راجرز نوشت:
کارل راجرز متولد ۱۹۰۲ در اوکپارک در حومه شیکاگو ی ایالات متحده آمریکا فرزند چهارم از ۶ فرزند خانوادهای پایبند به مذهب، اخلاقمدار و اصولگرا، و با تجربیاتی در کسوت کشیشی و نیز دیدار از چین و آشنایی با آموزه های بودایی با گرایشی انسانگرایانه در رواندرمانی و نظریهپردازی شخصیت(با تاکید بر روند تحول شخصیت) رویکردی را در پی نظریهپردازی ابراهام مازلو مستحکم نمود که به انسان جایگاه و آزادی آرمانیاش را گوشزد می کرد. همچون دیگر نظریهپردازان بهویژه در حوزه علوم انسانی، نظریه وی متاثر از روند رشد و بالندگی فردی او و مشخصات فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و خانوادگیاش به نظر می رسد(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶). احترام به انسان ، سختکوشی و عزت نفس از جمله ویژگیهای شخصی او ذکر شدهاند. حقیقت طلبی او در تجارب آموزشی و شغلیاش نیز به چشم می خورد چنانکه از تحصیل در رشته کشاورزی به الهیات و سپس کار با کودکان و در نهایت تحصیل و کار در رشته روانشناسی تحولاتی را تجربه نمود. وی در دورهی کاری خود موفق به دریافت جوایز ارزندهای از جمله جایزه تاثیرگذاری علمی(۱۹۵۶) در رشته روانشناسی و نیز جایزه تاثیرگذاری حرفهای(۱۹۷۲) گردید(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).
وی منظر پرداختن به انسان و گرفتاری های او را از سکوی روانکاوی به پلکان انسانگرایی پدیدارشناختی دگرگون ساخت و با تعبیرش از آدمی و توانشها و نمود/نشانهها راه، پای و ضربآهنگ حرکت را از آنِ خودِ انسان تلقی کرد. راجرز بر روندی و تحولی بودن شخصیت تاکید ورزید و فرایند بالندگی شخصیت را خودشکوفایی نام نهاد. سازهی کلیدی در نظریه راجرز "خویشتن" که نه به عنوان فردی کوچک و فرمانروا درون آدمی بلکه به منزله سامانه ای ادراکی-تجربی در حیطهی آگاهی است. وی در نقد روانکاوی بررسی خویشتن در ناهشیار را ناممکن میپندارد(جوادی و کدیور، ۱۳۸۶).
راجرز ساختار شخصیتی یا همان خویشتن را مهمترین پدیده و عنصر اساسی ذکر نموده آن را حاصل درک پدیده محیطی و معنادهی ذهنی می داند و از این دستاورد با نام میدان پدیداری فرد یاد می نماید. وی خود ایدهآل، خودِآرمانی و خویشتن را مطرح نموده است. راجرز برخلاف فروید شخصیت را سازمانی پویا درنظر گرفته است. و از سوی دیگر انگیزه اصلی آدمی را تحقق خویش و حفظ و تداوم و تقویت آن ذکر نموده است. وی با بیان روند تحول شخصیت با واژه خودشکوفایی چنین فرایندی را گرایش به تکامل از سادگی به پیچیدگی، گرایش به تکامل از اتکا به استقلال، گرایش به تحول از قالبی بودن به انعطاف، گرایش به آزادی عمل و ابتکار، خلاقیت و شناخت، تعریف کرد(شاملو، ۱۳۸۲). از سوی دیگر تمایل به خودشکوفایی که دربردارنده نیازهای روانشناختی است متاثر و معطوف به نیازهای فیزیولوژیک مطرح شده است(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶).لآلآ ثبات خویشتن سازه دیگری است که نبود تعارض بین ادراکات مختلف از خویشتن و تجربه واقعی زندگی می باشد و در هماهنگی با خویشتن رودرروییهایی پدید خواهد آمد که تعارض نامیده شده و منجر به واکنشهای دفاعی(مخدوش کردن و انکار تجربه) میگردند. در همین راستا حساس عزت نفس که اصل و ریشه خودپنداره به شمار می رود همانا ارزیابی مداوم شخصی درباره ارزشمندی خویشتن خود است. عزت نفس صفت پایدار، همگانی و نامحدود و برگرفته از مهر و محبت بی دریغ والدین در دوران کودکی است(همان).
هرچند پایهگزار رویکرد انسانگرایی مازلو است که بنیانگذار و از جمله پرنفوذترین نظریه پردازان در این حوزه به شمار می رود، چنان که شولتز(کریمی و همکاران، ۱۳۸۶) بیان نموده رویکرد پدیدارشناختی راجرز در شخصیت، فردنگر و روش، مطالعه عمیق فرد است. با تمام ویژگیهای مثبت و ارزنده این رویکرد که آدمی را از چنگ تقدیر و سرگذشت رقمخوردهی او رها ساخته و جایگاه بیمانندش را در نقشآفرینی و بالندگی به سوی کمال گوشزد می نماید، انتقادهایی بر آن وارد شده که پاسخ روشنی ندارد. از آن جمله ابهام در تعریف عملیاتی سازههایی همچون خودشکوفایی و سلسله مراتب نیازهاست. چنان که می دانیم از جمله ویژگیهای نظریه علمی ابطالپذیری(اثباتپذیری) است که این نظریه در اینمورد دچار ضعف و ابهام می باشد. برخی نیز این رویکرد و نظریه را به اغراق در قدرت و اراده و منطقی و توانمند بودن همهی انسانها متهم ساختهاند. از سوی دیگر برخی افراد ازجمله هب معتقدند راجرز علم(عینی، دقیق، تعریفپذیر، تعمیمپذیر، سنجشپذیر و ...) را با ادبیات(کلی، مبهم، شخصی، ذهنی، غیر قابل سنجش، غیرقابل تعمیم و ...) درآمیخته حال آنکه ویژگیهای این دو حوزه ناهمسازند(شاملو، ۱۳۸۲).
با همه اینها خدمات این نظریه و تغییر سکوی سنجش و پردازش آدمی به رهایی و امیدبخشی به آدمیان انجامیده که دستاوردی ارزشمند است. از سوی دیگر با آمیختن زندگی روزمره با امور اخلاقی و دینی خوشبینانه همواره انسان آرمانی را مدنظر دارد و با پافشاری بر روند بالندگی این آرمان-آدمی را دستیافتنی و ممکن می نمایاند./
اشارهها:
-پروین. ل. ا. و جان. ا. پ. (۱۳۸۶). شخصیت(نظریه و پژوهش). برگردان محمدجعفر جوادی و پروین کدیور. تهران: آییژ.
-شاملو.سعید. (۱۳۸۲). مکتبها و نظریهها در روانشناسی شخصیت. تهران: انتشارات رشد.
شولتز.د.پ. (۱۳۸۶). نظریه های شخصیت. برگردان یوسف کریمی و همکاران. تهران: نشر ارسباران.
نظر شما