فرهنگ امروز: برنامه این هفته سینمامعیار با موضوع «ردپای سینمای شانه تخممرغی» با حضور کارشناسان برنامه، جبار آذین، احمد کیا و سید سعید هاشمزاده و با اجرای سیدامیر جاوید برگزار شد.
آذین: برای مدیران سینما فقط داغی تنور سینما مهم است، نه هیزم و محصول تنور
در ابتدای گفت و گو، جبار آذین در مورد اصطلاح سینمای شانه تخم مرغی توضیح داد و گفت: جدا از نام بردن اصطلاحاتی که به برخی فیلم ها که مناسب مردم و جامعه نیستند، اصطلاح شانه تخم مرغی پیش تر ها به عنوان فیلم فارسی، فیلم های آبگوشتی و مبتذل استفاده می شد. جدا از این نوع اطلاق ها و نگاهها، سینمای ایران که به لحاظ مدیریتی، ساختار و زیرساخت ها با انواع مشکلات روبروست شاهد ظهور محصولاتی هستیم که قبل از اینکه کار یک نفر به نام کارگردان یا تهیه کننده باشد محصول سینمای ایران است، یعنی محصول سیاستها، برنامه ریزیها، بی سیاستی ها و عملکردهای کسانی که به عنوان مدیر و هنرمند در این عرصه فعالند و پیش تر از این، اثر محصول شرایط سیاسی – اجتماعی خاصی هم هست.
وی افزود: اگر قرار است که به صورت مجرد در مورد فیلمی صحبت کنیم شاید راه به جایی نبریم چون خیلی سریع می توان در مورد فیلم صحبت کرد و مسئله را جمع کرد چرا که فیلم یا محتوا و فرم دارد یا ندارد و منطبق بر فرهنگ و آداب اجتماعی ما هست یا نیست، اما مسئله عمیق تر است و باید کمی گسترده تر و از زاویه فرهنگ به آن نگاه کنیم. کسانی که در عرصه فرهنگمان متولی هستند و کار می کنند سهم بسزایی را می توانند در شکل دهی و قوام تولیدات کالاهای فرهنگی ما داشته باشند که سینما هم در این عرصه قرار می گیرد.
این کارشناس سینما ادامه داد: وقتی در عرصه سینما دچار کاستی های زیادی هستیم به این معنا که مدیران این عرصه نه تنها آشنایی با این حوزه ها ندارند بلکه تمام تواناییشان را به این بسیج کرده اند که تنور فرهنگ و سینما به نوعی گرم و روشن باشد ولی اینکه با چه چیزی این تنورروشن می شود و چه چیزی درون این تنور است و حاصل این تنور چیست برایشان چندان مهم نیست، چون نه با جامعه هنرمندان و نه با مقوله های فرهنگی آشنا نیستند و وقتی سلطه نگاه سیاسی بر مسائل خودش را به حاکمیت برساند در بقیه بخش ها همین را خواهیم دید.
سینمای شانه تخم مرغی محصولی مدیرانی است که جایگاهشان سینما نیست
آدین ادامه داد: در سینما با فیلمی که به لحاظ سینما دارای اصول و سرشت سینمایی باشد خیلی کم روبرو هستیم و در سینمای ایران سینما به شکل خاص نداریم، یعنی ممکن است فیلم هایی داشته باشیم که دارای عناصر خوب و حرفه ای باشند اما به طور مشخص سینما نیستند چون همه می دانند این سینما زبان تصویر هست و در آثار سینمایی رایج ما این وجود ندارد و قصه به صورت نمایش های رادیویی است که اصلا جای آن در سینما نیست. فیلم هایی که الان به عنوان شانه تخم مرغی، سطحی نگر، بازاری، نازل یا تجارتی و مبتذل تولید می شود محصول کسانی است که بر کرسی ای تکیه داده اند که جای آنها نیست و هنرمندانی که در این عرصه به کار گرفته شده اند یا اساسا هنرمند نما هستند و در خدمت سوداگری کار می کنند و یا به ناچار برای اینکه در سینما دوام بیاورند مجبورند منطبق بر سیاستهای بی سیاستی مسئولان سازمان سینمایی کشور هماهنگی کنند.
سپس جاوید به مولفههای مشترک این آثار مثل داستانهای کممایه و بیمایه که خلاف عرف جامعه است و یا شوخیهای جنسی و رکیک اشاره کرد و گفت: گاهی در مباحث خلط میشود و این آثار را به خاطر فروش بعضا خوبشان با سینمای مردمی و مخاطب دار یکسان می کنند. وی از احمد کیا خواست تا در این مورد صحبت کند.
کیا: ریشه سینمای شانه تخم مرغی در نمایشهای روحوضی و بقالبازی است
احمد کیا در اینباره گفت: در تعریف این سینما شاید ریشههایی را بتوانیم در نمایشهای گذشته پیدا کنیم که به روحوضی معروف بوده است و یک دسته از این نمایش ها به بقال بازی معروف بودند که اتفاقی ساده و مهمل به عنوان اتفاقی و محوری قرار می گرفت و مابقی آن به سر و کله هم می زدند و زمانی را می گرفتند و این نمایش ها هم بیشتر در بین جشن ها و برنامه هایی که بین مردم رایج بوده اجرا می شده است. اشخاصی که خودشان را به عنوان سردمدار سینمای مردمی معرفی می کنند، منظورشان از این مردم چه کسانی هستند؟ آیا تمام سلایق جامعه را شامل می شوند؟ این سوالی است که نمی توان با قطعیت به آن جواب داد، اینکه صرفا فیلمی ساخته شود و بفروشد اصلا بد نیست و چرخه سینما در جهان اینطور می چرخد و این امتیاز منفی نیست، اما فروش به چه قیمتی؟ این معضل اصلی است که الان در خیلی از آثاری که در این طبقه که اسمش را سینمای شانه تخم مرغی گذاشته اند، خودشان را نشان می دهند دقیقا فروش به هر قیمتی است و یکسری شبه هنرمند در این عرصه وارد شده اند و نمایش می دهند که کاری را انجام می دهند که هنریست اما در واقع اینطور نیست.
وی ادامه داد: پایه اصلی این است که یک جریان نقادانه سخت نسبت به سینما نداریم و نشریات ما رها کرده اند و در مورد این فیلم ها همیشه جانب احتیاط گرفته می شود و بحث و گفت و گویی راجع به این مسائل مطرح می نمی شود که این سوالی است که باید به آن جواب داد. نبود نقد موجب می شود که هنرمند احساس مسئولیت در ازای کار نکند و هر فیلمی دلش بخواهد می سازد و می فروشد. منتقد دیدگاهی دو طرفه دارد، از طرفی به هنرمند و از طرفی به مردم است و این را نداریم و فقط در یک بازه زمانی صحبت از کانون منتقدان و منتقدها میشود و آن هم در زمانیست که فستیوال فجر برگزار میشود، و جای تریبونی که بخواهد این آثار را با دید نقادانه بحث کند، واقعا احساس میشود. وقتی که نقد نباشد عیار مشخص نمی شود و نمی توان از مخاطب انتظاری داشت.
در ادامه، سوال یکی از مخاطبین طرح شد: «اصالت در سینمای شانهتخم مرغی چیست؟ ضعیفبودن آن از لحاظ ساخت و محتواست یا مبتذل بودن آن؟»
هاشم زاده: ما شاهد جریان نئوفیلمفارسی هستیم
سیدسعید هاشم زاده پاسخ داد: شاهد جریانی هستیم که شاخصه های فیلم فارسی به شکل دیگر با همان ذات خود به مخاطب عرضه می شود و شاهد فیلم فارسی که اگر در دوره جدید نامش را نئو فیلم فارسی بگذاریم، هستیم و فکر میکنم خطرناکترین مسئله این است که در چیزی که به نام فیلم های شانه تخم مرغی نام می بریم ما به عنوان مخاطب، فیلمساز و منتقد دارای تفکر شانه تخم مرغی شده ایم.
منتقدین هم دارای تفکرات شانه تخم مرغی شده اند
وی افزود: منتقدانی که سالها پیش سینمای هیچکاک و اروپا و آسیای شرقی را درس میدادند و الگو قرار میدادند، امسال و در این چند ماه اخیر از فیلم هایی مثل نهنگ عنبر و گینس حمایتی می کنند که بی سابقه است و این برای من این سوال را ایجاد می کند که چه اتفاقی افتاده که منتقدان ما هم دارای این تفکر شانه تخم مرغی شدند، یعنی وقتی شانه تخم مرغ می گویم به یاد فرآیند تولید مکانیکی تخم مرغ هایی می افتم که فقط برای مصرف گرایی ساخته میشود که به صورت مکانیکی است که تولید صنعتی است و نشانی از هنر و فرهنگ و تفکر انتقادی در آن نیست.
این کارشناس سینما افزود: در روحوضی وقتی بحث ارباب و نوکر یا شاه و سیاه را داشتیم، اتفاقا تفکر انتقادی داشتیم که از لا به لای توده مردم آنجا مشخص می شد و دل مردمی که کار رو حوضی را می بینند خنک می کرد، چرا؟ برای اینکه تفکر انتقادی نسبت به طبقه مفرح جامعه نسبت به اربابان بود و سیاه ارباب را مسخره می کرد، همچنان می بینیم که در نازل ترین سطح نمایش که هرچیز را بخواهیم مسخره کنیم می گوییم روحوضی است، ولی در واقع روحوضی هم ذاتی داشته که دارای تفکر انتقادی بوده است. اما حالا فیلمهای شانه تخم مرغی که نه تنها عاری از تفکرند بلکه حتی شوخی های رو حوضی را هم فراموش کرده اند و این تفکر شانه تخم مرغی که فیلم را ببینید و بخندید و بعد هم فیلم تمام شود را دارند و فقط قصد مصرف گرایی است. خطرناک ترین موضوع این است که مدیریت و سیستم ما را به این نوع فیلم ها عادت می دهد و همین عادت موجب شده که منتقدانی که استاد سینما بودند حالا از فیلم های شانه تخم مرغی دفاع می کنند و این باعث می شود که درک کنیم چه اتفاق خطرناکی افتاده است.
سینما سرگرمی است، اما نه به هر قیمتی
در ادامه برنامه سینمامعیار سوال یکی دیگر از مخاطبین مطرح شد: «آیا کارکرد صرفا سرگرمکننده فیلمها سبب میشود تا آن فیلم شانه تخم مرغی شود؟» کیا در جواب به این سوال بیان داشت: این دقیقا همان حجابی است که پشت آن پنهان می شوند و شکستن این حجاب کار منتقد است که ماهیت این سرگرمی چیست. سینما سرگرمی هست اما نه به هر قیمتی. در سینمای جهان هیچوقت فیلم را سرگرمی صد در صد نمی دانند و بخش هنر هم دارد، ما مشکلی با سرگرمی نداریم اما مشکل اصلی حجاب است.
سپس جاوید سوال کرد: «این سینما چه ویژگی دارد که هر مدیر با هر گرایش فکری با وجود و حضور آن هیچ مشکلی نداشته است؟»
خواستگاه مدیران سینما جبهه های سیاسی است نه فرهنگ
آذین در پاسخ به این سوال گفت: در مورد منتقدان که اشاره شد، مقالات زیادی نوشته ام و جای بحث بسیاری دارد که باید طیف وسیعی از آن را به جامعه بشناسانیم. در مورد بحث مدیریتی باید گفت مدیریت های مختلفی آمده و رفتهاند و آنچه سینمای ما را آسیبپذیر و دچار بیهویتی کرده مدیریتهای سلیقهای است و در سینمای ایران که هیچوقت تعریف درستی از سینما نه به عنوان صنعت و نه رسالت و نه هنر نداشتهایم، هر کسی که آمده همانطور که اتاقش را رنگ زده و دستگاهش را عوض کرده همانطور هم سعی کرده به سینما ظاهر دیگری بدهد، اما هیچکدام اینها نتوانستهاند سینما را در جهت صحیح قرار دهند و به همین سبب خیلی از اتفاقات الان ریشه در گذشته و در عملکرد غلط مدیران سینمای ما دارد که اگر قرار است مدیریت سینمایی مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد در چندین جلسه باید باشد که هر کدام این دوره ها نیازمند تحلیل است. اگر سینمای ما وضع خوب یا اسفناکی دارد از آنجا آمده و کسانی که الان به عنوان مدیر بر مسندهای سینمایی ایران تکیه زده اند جدا از اینکه اغلب از آوردگاه سیاسی وارد این عرصه شدند و ارتباطی با فرهنگ و هنر ندارند، بخشی از چیزهایی که با آن سر و کله می زنند میراث گذشتگان است که به غلط شکل پیدا کرده و به اینجا رسیده است. اگر بخواهیم درست تحلیل کنیم باید به صورت پروژه این کار را کنیم.
آذین در ادامه بیان داشت: خواستگاه اینها فرهنگ نیست و از جبهه های سیاسی آمده اند و وقتی نگاهشان به قضایای فرهنگ، سیاسی است تمامی مسائل را از این زاویه بررسی می کنند و آنچه منطبق با سیاست های گروهی و جناحی دوستان باشد مطلوب است و مورد حمایت قرار میگیرد و وقتی دوستانی که مدعی اصلاحگری و یا اصولگرایی یا بین اینها هستند سعی میکنند همین را در عرصه فرهنگ نشان دهند و شما آثاری را میبینید که خنثی است و بازار سینما را پررونق نگه داشته اند نه اینکه خدمتی کنند.
سینمای ایران در خدمت گیشه است نه مردم!
آذین ادامه داد: اینها به دو دلیل سیاسی بودن این آقایان و اینکه آقایان به جای اینکه به هنر و فرهنگ توجه کنند به صندلی توجه می کنند که بعدا بتواند پست بالاتری را بگیرد، اینها دلسوختگان فرهنگ و هنر نیستند و بخش اعظمی از مدیران سینمای ما اینطور نبودند و استثنائا کسانی را داشته ایم که تلاش کردند کارهایی را کنند ولی واقعیت این است که سینمای ایران به جای اینکه در خدمت مردم باشد، در خدمت گیشه است و این فرق می کند. مردم ما به سینمای امید بخش و نشاط آور که واقعیت ها را درست ارائه کند نیاز دارند و اگر از این طریق سرگرم کند خیلی خوب است اما اینکه به قصد سرگرم کردن مخاطب از ابزاری سود بجویید که در خدمت اهداف و آرمان نیست و خیلی از باورها را مسئله دار می کند جایش در فرهنگ و سینما نیست.
ایشان در ادامه با اشاره به تاکید مقام معظم رهبری به مسئله ی فرهنگ و آلوده بودن این فضا گفت: این چیزهایی است که فرهنگ را آلوده کرده است. این چیزهایی که تولید می شود فیلم فارسی های مدرن و یا شبه مدرن است که فرزندان خلف همان فیلم فارسی های سابق هستند، خیلی از دوستانی که کار می کنند یا سرمایه ی خود را از فیلم فارسی های قدیم آورده اند و یا آموخته هایشان را از فیلم فارسی ها به سینمای جدید آورده اند و به خورد ملت می دهند. فیلم فارسی یا فیلم بازاری مولفه هایی به این شکل دارند که فیلمنامه ندارند، موضوعات اینها تخیلی است و با واقعیت های جامعه سازگاری ندارد و کسانی که تحت عنوان شخصیت در این فیلم ها از آنها یاد می شود با شخصیت های موجود جامعه فاصله دارد و هویت ایرانی ندارند و اصلا این فیلم ها ایرانی نیست، نه ایرانی و نه اسلامیست و قرار است که در فیلم ها با یکسری ادا و اطوارها تماشاگر به خنده وادار شود و جیبش خالی شود و این را می توانیم به عنوان فیلم مبتذل و فارسی یاد کنیم که متاسفانه برخی از مدیران ما با بودن و تداوم تولید این فیلم ها موافقند، چرا که ایم فیلم ها ظاهرا رونق سینما دارد و جیب یکسری را پر می کند و جلوی اعتراض برخی را می گیرد و آنها راضی هستند.
۶ میلیون مخاطب سینما در این دوران به ۶۰۰ هزار نفر رسیده است
کیا در ادامه صحبتهای آقای آذین، دیدگاه خود را بیان کرد و گفت: تفکیکی بین خدمت به مردم و خدمت به گیشه وجود دارد، در دهه ۷۰ مخاطبین سینمای ما چیزی حدود ۶ میلیون نفر بودند و الان حدود ۶۰۰ هزار نفرند! رقم فروش گیشه ها بالا رفته و تعداد مخاطبین کم شده و این معضل یکی از مسائلی است که پشت آن پنهان می شوند و این مردم ۶۰۰ هزار نفر است.
کیا در ادامه به تبعات این فیلم ها پرداخت و گفت: یکی از مهم ترین و خطرناک ترین آنها این است که جامعه را نسبت به رسالت هنر بی اعتماد می کند، یعنی دیگر اثر هنری حقیقی چیزی می شود که روی پرده است و رسالت هنر را به چیزی که اتفاق می افتد تقلیل می دهیم.
تفکر مدیران و تهیه کنندگان تجارت است
در ادامه هاشمزاده با بیان آنکه سینمای شانه تخممرغی بیخطرترین سینما برای مدیران ماست، افزود: این سینما مدیران را روی صندلی نگه می دارد و مردم را از سینما دور میکند. وقتی از تهیهکننده در آثار سینمایی صحبت میکنیم، بسیاری از فیلمسازان در تاریخ سینما به تهیهکنندگان متفکر خود اشاره کردهاند مثلا بیلی وایدر که خود را مدیون تهیهکننده میداند یعنی تهیهکننده با تفکری او را هدایت میکند و او هم در کنار او پیش میرود. از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ یک جریان در سینما و تئاتر ما شکل گرفت و وقتی تفکر مدیریتی و تهیه کنندگی تئاتر و سینمای ما بیزینسی میشود و همه به این فکر می کنند که سرمایه ای باشد و آن سرمایه هم برگردانده شود و این نه تنها هدف والایی نیست بلکه تبلیغاتی و دون پایه است. تفکر تهیه کنندگان ما سرمایه شده و فکر اجتماعی – سیاسی – فسلفی یا هر فکری که می شناسیم نیست و خطرناک ترین بحث ما مواجهه با تهیه کنندگان و مدیرانی است که چون سر از فرهنگ در نمی آورند دوست دارند همه مثل آنها به سینما و تئاتر بیزینسی فکر کنند که نه تنها ماندگار نیست بلکه یکبار مصرفی است و دور ریختن سرمایه است، با اینکه آنها فکر می کنند سرمایه ای را به دست می آورند ولی باید این را دانست که فیلم هایی که در تاریخ ماندگار شدند نه تنها در زمان خودش پرفروش نبوده بلکه تاریخ و زمان اثبات کرده که آن فیلم ها تاثیر فرهنگی و اجتماعی داشتند و این مدیران و تهیه کنندگان به این تفکر پایبند نیست که فیلمی بسازند که دارای مسئله باشد و سینماگر و منتقد و مخاطب را هم با خودشان به پایین می کشند.
حتی فیلم های اسلشر آمریکایی هم خالی از تفکر نیست
ایشان افزود: فیلم های تینایجری آمریکایی که فقط برای سرگرمی ساخته می شوند خالی از فکر نیستند و حتی فیلم های اسلشر هم خالی از فکر نیستند. ما مجموعه کتابی داریم که بررسی تطبیقی فیلم های ترسناک و فلسفه فیلم های تین ایجری و ... را بررسی کرده اند. مدیران ما سمت سرگرمی یکبار مصرف رفته اند، سرگرمی که حتی کوچکترین وجه آموزشی یا فرهنگی یا نگاه حاوی تفکر را ندارد.
کیا در ادامه بحث بیان داشت: تمایزی بین فیلم های هالیوود حتی آنهایی که صد در صد سرگرمی هستند می بینم که یک دانش پشت آن است ولی اینجا دانش نیست و از آنها تقلید می کنیم. از همین سینمای شانه تخم مرغی که می خواهند متفاوت کار کنند یکسری اداهایی از فیلم های وودی آلون برمی دارند و شمایل شبه روشنفکری هم به کار می دهند اما پشت پرده هیچ چیز نیست.
یکی از شنوندگان به این مطلب اشاره کردند که در سینمای ایران ساخت فیلم هایی مثل نهنگ عنبر و گینس واجب است، البته به نظرم باید سینمای ایران متنوع باشد و از کیارستمی و پناهی تا ده نمکی و حاتمی کیا و حتی فرح بخش در آن باشند.
ردپای سینمای شانه تخم مرغی در طرح اکران افطار تا سحر
مجری برنامه در رابطه با این مطلب از کارشناسان سوال کرد: «آیا با این نگاه می توان حضور فیلم های شانه تخم مرغی را توجیه کرد؟» آذین در این رابطه بیان کرد: اگر سینما دارای تنوع موضوعی، مضمونی و ساختاری نباشد که سینما نیست و در گام های اول شکست خواهد خورد. اما مسئله این است که این تنوع در چه جهتی کاربرد خواهد داشت، آیا قرار است تنوع در نهایت ما را به سینمای گیشه ای برساند یا منظور چیز دیگری است و هم سرگرم شویم و هم فیلم خوبی ببینیم و اگر فیلم فروش کرد آن را یک امتیاز بدانیم؟ واقعیت این است که سینمای ایران جدا از مشکلات بخش خصوصی و دولتی با مسئله مهمی رو در رو است و مخاطب ممکن است سوال کند اگر این فیلمها بد هستند چرا اینقدر فروش میکنند؟
وی پساخ داد: این سوال بزرگی است، مردم که فیلم را میبینند صرفا به این دلیل نیست که فیلم موفقی است و حرفهایی از جامعه در آن مطرح است، واقعیت این است که در درجه اول مردم فیلم خوبی نمیبینند که دست به انتخاب بزنند که در مقابل فیلم بد، خوب ببینند. گاه ناچارند بین بد و بدتر انتخاب کنند و این است که فیلم از لحاظ موضوع و قصه خیلی بد است و ربطی به جامعه ایران ندارد و فیلمی هم هست که مقداری طنز و شوخی هم در آن است و مخاطب برای سرگرم شدن می رود و پولی هم خرج می کند اما این دلیل بر خوب و پرمحتوا بودن و درست بودن فیلم نیست. تماشاگر ناچار می شود در شرایطی که فیلم خوبی نیست از فیلم هایی دیدن کند و اوقات فراغتش را پر کند که فیلم های خوبی نیستند.
جاوید در ادامه از کیا سوال کرد: «ردپای فیلم های شانه تخم مرغی در اکران افطار تا سحر موجود است؟ اگر اینطور است چیست و چرا؟» کیا در جواب گفت: قطعا هست. سینمایی که پنج میلیارد فروش داشته است با رقم بلیط شش یا هفت هزار تومانی حساب میکنید، این اصلا نشان دهنده ی این نیست که اگر ۲۰۰- ۳۰۰ هزار نفر این فیلم را می بینند این فیلم همانطور که پرفروش بوده پرمخاطب هم بوده است، این دو کاملا با هم متفاوت است. نکته ی دیگر اینکه تنوع در فیلمها مشکلی ندارد اما این تنوع فرصت حضور یک سینمای دیگر را میگیرد. تعداد سالنهای زیاد برای یک فیلم نشاندهنده این نیست که مردم دوست دارند که میبینند، بلکه تو داری فرصت حضور بقیه را میگیری و تفکیک این مسائل خیلی مهم است که ما با تنوعطلبی مشکل نداریم و قضیه همان تفکر است که پشت این قضیه چه می گذرد و این است که خیلی مهم است. در سینمای ما از ۶-۷ فیلمی که اکران می شود دچار چنین معضلی هستند. همین فیلم گینس که روی پرده است چیزی از سینما داخل آن نمی بینید و در آن همه چیز هست و آخرش نمی دانی چه اتفاقی افتاد و حتی سرگرم هم نشدم و چیزی که در این فیلم بسیار اذیت کننده است همین بی هدفیست، حادثه هایی که منطق خاصی ندارند و مردم هم نمی خندند. اصلا تعریف کمدی در سینمای ما عوض شده است، سوال مهم این است که چرا در ماه رمضان این فیلم ها باید روی پرده بیایند؟ لودگی را به جای کمدی گذاشته ایم و به آن عنوان کمدی می دهیم!
گینس یک فیلم بی هدف با شوخی های زیرشکمی است
هاشمزاده در ادامه این بحث گفت: فیلم های دیگری هستند که به صورت سلسله وار روی پرده سینما هستند، از دریاکنار آرش معیریان تا آتش بازی و عشق و جنون که ردپایی از نگاه سطحی به یک موضوع و خوش گذرانی که در فیلم فارسی ها بود و الان با همان مولفه های نبود علت و معلولی، بودن یک رابطه عاشقانه و موسیقی و رقص، داستان های آبگوشتی که زود به سرانجام خوشی می رسد وجود دارد. گینس را کمی جدا می بینم که به یک بی هدفی رسیده است تا یک فیلم فارسی، و البته که کمدی زیر شکمی آن به کمدی فیلم فارسی می خورد. اما چیز خطرناک تر این است که تفکر فیلمسازان ما دارد به سمت و سویی می رود که خودشان هم گیج شده اند که می خواهند چه چیزی بگویند و دوست دارم از نهنگ عنبر مثال بزنم که یک ربع نهنگ اول خوب است، به این دلیل که قواعد فانتزی را به خوبی رعایت می کند و کاملا دوست دارم این مسیر فانتزی فیلم ادامه پیدا کند، با سوئی فیلم کاری ندارم و خود اثر را می گویم، ولی بعد این مسیر رها می شود و به متلک گویی می انجامد و به یکسری لودگی می رسد و بیهدفی در فیلمسازان ما دیده می شود و این از نگاه مریض مدیر و تهیه کنندگان می آید که فیلمسازان و مخاطبین را هم به این بیماری فراگیر دعوت می کنند که فیلم های شانه تخممرغی یا بیهدف هستند و این بیماری خطرناکی است که سینمای ما را میگیرد.
این فیلم ها به تماشگر احترام نمی گذارند
آذین هم در رابطه با نسبت فیلمهای روی پرده با سینمای شانه تخم مرغی صحبت کرد و گفت: من با اهدای مجوز از یک سو که به دلایلی به برخی فیلم ها داده نشود مخالفم، همانطور که با تحریم مخالفم و هردو را حرکت غلطی می دانم چرا که کار مخاطب، تماشاگر و منتقد تحریم و ندادن مجوز نیست بلکه بحث و گفت و گو است. فیلم باید اکران شود و بعد مورد نقد و بررسی قرار بگیرد و مسائل آن گفته شود، فیلمی که جلوی آن گرفته شود و به نمایش درنیاید نه تنها کاری را پیش نمیبرد بلکه هزاران سوء تفاهم ایجاد می کند و باعث میشود فیلم ها را به صورت کاذب در جاهایی که نباید دید ببینیم.
وی افزود: من با قرارگرفتن تمام فیلمها در یک سبد مخالفم، هرکدام از فیلمها امتیازات و اشکالاتی دارند، ولی اینکه خیلی از این فیلمها از یکسری مولفههای شناخته شده فیلمفارسی استفاده میکنند و به هر قیمتی میخواهند گیشه را بدست آورند مشترک هستند، اگر اشتراکات این فیلمها را کنار هم بچینیم میبینیم که اشتراکات منفی این فیلمها بسیار بیشتر از نکات مثبتشان است و میبینیم که این فیلمها، فیلمهای جامعهپسند ما نیستند و فیلمهای فرهنگی جامعه ایرانی نیستند و لازم است اشاره کنم که دوستانی که الان این فیلمها را تولید میکنند شاید در گذشته فیلمهای خوب فرهنگی ساخته بودند، اما اینکه چرا الان این فیلمها را میسازند به روند جاری در سینمای ایران برمیگردد، فیلمساز ما میبیند که اگر بخواهد فیلمی بسازد که به آن مجوز داده نشود یا فیلمی بسازد که انتقادی- اجتماعی و سیاسی باشد ممکن است مسئله دار شود و به همین خاطر سراغ ساخت این فیلم ها نمی رود، و فیلم هایی می سازد که مجوز بگیرد و این خطای بزرگی است.
وی ادامه داد: مدیران و سینماگران ما به جای رفتن به سمت ساخت فیلم های سالم اجتماعی دنبال ساختن فیلم هایی می روند که خوشایند مدیران و سیاستمداران ما باشد نه مورد پسند جامعه و مردم ما. در شرایط فعلی فیلم ها مشکل دارد و صرفا برای سوداگری در گیشه ساخته شده و در خیلی از اینها کمترین احترام به تماشاگر گذاشته شده است، باورها و فرهنگ تماشاگر زیر سوال رفته و به خاطر برخی مناسبات در این فیلمها به حریم خانوادهها بیادبی شده و روابط انسانی زیرسوالرفته و چیزهایی تحت عنوان دیالوگ و صحنهآرایی ارائه شده که مغایرجامعه و فرهنگ ماست و اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم میبینیم این فیلم ها مشکلدار هستند و ایرانی نیستند و کپی هشتادم فیلمهای اروپایی و آمریکاییاند که جایی در فرهنگ و سینمای ما ندارند. ما هویت و سینمایمان را گم کردیم و اگر قرار است فیلم سالم فرهنگی - ایرانی بسازیم این راهی که دوستان می روند به ترکستان ختم میشود!
سینمای شانه تخم مرغی محصولی دیگر از مدیریت ملوک الطوایفی
جاوید برنامه اشاره به گفت و گوی آقای تنابنده با یکی از سایتها کرد که ایشان در آن گفتوگو گفته بود که "من در تلویزیون ایران کار میکنم و فرزند نظام هستم و به خطوط قرمز آشنا هستم". وی در ادامه از کارشناسان خواست تا در مورد این سیستم که هنرمند ما را چندشخصیتی و چندگانه می کند و در هرکدام از این عرصه ها با شخص دیگری روبرو هستیم که نمی توان آنها را با هم جمع کرد صحبت کنند.
هاشم زاده در این رابطه بیان داشت: یکی از وحشتناکترین مباحثی که باعث میشود هنرمند ما به تناقضگویی مجبور شود این است که در بحث مالی سینما دچار مشکل هستیم، اینکه هنرمند ما مجبور است که یک جایی برای یک پروژه و سفارش بسیار سطحی، پولی به دست بیاورد و برای گذران زندگی انتخاب کند و آن رسالت فرهنگی و هنری خودش را فراموش کند و سرگرمی سازی را به عنوان یک بحث استاندارد دنبال نکند و خودش را در دام فیلم هایی که به آن لوده بازی می گویند بیندازد. ما هیچوقت در سینما چیزی به نام شفاف سازی مالی نداشته ایم و شما نمی دانید که دستمزد بازیگر و کارگردان و فیلمنامه نویس در این پروژه چقدر و در پروژه دیگر چقدر است و ادعای تفکر اسلامی و استفاده درست از بیت المال و برای مردم را هم می کنیم در صورتی که شفاف سازی مالی نداریم و هنرمندان ما مجبورند که در کنار پروژه هنری، پروژه تجاری هم بسازند طبق سفارشی که بیشتر پول بگیرند و آن را اعلام نکنند ولی در هالیوود می دانیم هر بازیگر و کارگردان چقدر دستمزد می گیرد. کلاهمان را قاضی کنیم و ببینیم این بحث فساد فکری و مالی برای چیست و از کدام تفکر مدیریتی نشات می گیرد.
کیا در پایان بیان داشت: شکلدهی به یک جریان انتقادی خیلی موثر خواهد بود تا مشکلات موجود در سینمای ما را حل کند، چرا که منتقد شمشیر دو لب است و از یک طرف برای هنرمند مسئولیت به وجود می آورد و از طرفی برای مردم آگاهی به همراه می آورد.
آذین هم در صحبت پایانی خود بیان داشت: چون عرصه هنر و فرهنگ ما به صورت ملوک الطوایفی اداره می شود رسیدن به یک نتیجه و حرکت همسو کار ساده ای نیست و به همین خاطر حرفها آشفته است.
برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای با اجرا و کارشناسی سید امیر جاوید و تهیه کنندگی محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.
نظر شما