به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ کتاب «حکایت حکومت» نوشته محمد ثنایی فر با موضوع مبانی ولایت فقیه و حکومت اسلامی از سوی نشر سدید (انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیهالسلام) به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب عنوان شده است: «به طور کلی میتوان چهار نظریه عمده در زمین رابط دین و سیاست را از یکدیگر متمایز ساخت؛ الف) نظری جدایی دین از سیاست؛ این نظریه، دین را به طور کلی در حوزه ارتباط فردی انسان و خدا میداند و نسبت به حوز اجتماعی زندگی انسان، دین را بیتفاوت معرفی میکند. این نظریه -که اصطلاحاً متعلق به سکولارها میباشد- خود به سه دسته کلی تقسیم میگردد.
گروه اول: این گروه دین را باطل میدانند و ارزش آن را تا حد افسانه پایین میآورند و معتقدند که آمیزش دین با مسائل اجتماعی، مانند عجینکردن معلوم و مجهول یا اختلاط حق و باطل است.
گروه دوم: این دسته دین را حق دانسته، به آن اعتقاد دارند، اما قلمرو دین را محدود میدانند. آنها دین و تعالیم آن را منحصر در مسائل فردی و اخلاقی میدانند و کار آن را تهذیب ارواح و تزکیه نفوس برمیشمارند.
گروه سوم: این گروه، اصل دین را امری قدسی و مطهر دانسته، معتقدند که دخالت دین در امور دنیوی به آلودهشدن و از دست رفتن قداست آن میانجامد.
ب) نظریه پیوند دین با سیاست، نه با حکومت؛ این دیدگاه منکر وجود راهبردهای کلان سیاسی در دین و قرآن نیست؛ دستورهای دینی را نیز منحصر به حوزه زندگی خصوصی افراد نمیداند و دین را نسبت به ابعاد اجتماعی انسان، دارای نظر و عقیده میداند، اما از مجموع تعالیم دین و آیات قرآنی، هرگز آراء نظام حکومتی با تکفل حکومت را به دست نمیآورد.
ج) نظریه پیوند دین با سیاست و ارتباط دین و حکومت؛ این دیدگاه گرچه دین را دارای شئون و ابعاد اجتماعی میبیند و راهبردهای خاص حکومتی را از قرآن و متون دیگر برداشت مینماید، اما به این نکته نیز اذعان دارد که آنچه در مجموع شریعت وجود دارد، هم آنچه را که در اداره یک حکومت لازم است، تأمین نمیکند.
د) نظریه پیوند دین با سیاست و حکومت؛ این دیدگاه -که میتوان آن را دیدگاهی در بالاترین و گستردهترین سطح دانست- حوزه دخالت دین را در سیاست، بسیار وسیع برشمرده و دین را متکفل آراء برنامه جامع زندگی انسان در همه ابعاد، از جمله ابعاد اجتماعی آن میداند؛ عدم برنامهریزی و طراحی نظام را نقص دین میداند؛ بر لزوم استناد مجموع راهبردهای حکومتی به دین تأکید دارد؛ به عدم مخالفت دستورها و اصول و شیو حکومت با اسلام و دین کفایت نکرده و به لزوم استناد آنها به دین میاندیشد.
امام خمینی رحمهالله در اینباره میفرمایند: «اسلام و حکومت اسلامى، پدیده ای الهى است که با به کار بستن آن، سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین مى کند… و مکتبى است که برخلاف مکتبهاى غیرتوحیدى، در تمام شئون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى و اقتصادى، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز -که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنوى نقش دارد- فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلاتِ سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و در رفع آنها کوشیده است.»
گفتنی است، کتاب «حکایت حکومت» از سوی نشر سدید پاییز سال ۹۳ به چاپ رسیده است.
نظر شما