فرهنگ امروز/ شایسته مدنی؛
انگولس جلاتلی، اسکار زارات (۱۳۹۲) مغز و ذهن: قدم اول، ترجمه عبدالرحمن نجل رحیم، چاپ دوم: پردیس دانش، ۱۷۳ صفحه/ این کتاب درباره عضوی از بدن، مغز و کاری که این عضو انجام میدهد، ذهن است. در طول تکامل، مغز نیز چون دیگر اعضای بدن برای سازگاری با شرایط محیطی و روشهای مختلف زندگی، به خدمت گرفته شده است. اگر مغز که وسیلهی نقلیهی ذهن است، در طول تکامل تکوین پیدا کرده است، آیا میشود گفت که ذهن نیز در طول تکامل، رشد و تکوین یافته است؟ پاسخ به این سوال میتواند هم «آری» باشد و هم «نه». مغز و ذهنِ «نخستیها» برای زندگی در جنگل یا در صحرای آفریقا تکوین یافتهاند. آنها برای حل مسائل خاصی چون پیدا کردن غذا، سرپناه، تولیدمثل و پرورش بچهها سازگاری پیدا کردهاند.
اما انسان علاوه بر تکوین زیستشناختی در رابطه با محیط طبیعی زیست، در رابطه با محیط اجتماعی نیز دارای ذهنی فرهنگی شده است. یعنی ذهن انسان علاوه بر تواناییهایی که در رابطه با طبیعت بهدست آورده، آمادگیهای منحصر به خود همچون تدوین موسیقی، خواندن، نقاشی کردن، برنامهریزی رایانهای و رای دادن در انتخابات را بهدست آورده است. ذهن فرهنگی ما دائما خود را بازتاب میدهد. به عبارتی دیگر، ذهن همان حرف زدن و فکر کردن دربارهی ذهن است.
ذهن و مغز: یک خلاصه تاریخی
انسان از ادوار کهن مغز را به عنوان عضوی از اعضای بدن میشناخت ولی تصور روشنی دربارهی کاربرد آن نداشت. کشف تعداد زیادی جمجمهی انسانهای اولیه که آثار صدمات عمدی بر روی آنها آشکار بوده است، نشان میدهد اجداد ما در سه میلیون سال پیش به نقش حیاتی مغز پی برده بودند. وقتی دکترهای دوران نوسنگی، جمجمهی بیماری را سوراخ میکردند، آیا در پی درمان جسم بودند یا میخواستند ذهن یا روح را التیام بخشند؟ ما هرگز قادر به دانستن این موضوع نخواهیم بود. ولی احتمالا آنها تفاوتی بین جسم – ذهن یا روح و روان قائل نبودند.
اختراع کردن ذهن
شعرهای حماسی هومر در قرن هشتم پیش از میلاد، اولین کارهای مهم نوشتاری در اروپاست. ایلیاد، تسخیر ترویا را باز میگوید و اودیسه داستان بازگشت قهرمان ادوسیوس را از ترویا به وطن شرح میدهد.
حیرتانگیز است که در این کارهای نوشتاری، هرگز به آنچه «ذهن» نامیده میشود رجوع نمیشود. واژههای به کار برده شده توسط هومر عبارات ذهنی چون «فکر کردن»، «تصمیم گرفتن»، «عقیده داشتن»، «شک کردن» یا «میل داشتن» را شامل نمیشود. شخصیتهای داستانها هرگز برای انجام کاری تصمیم نمیگیرند. آنها دارای ارادهی آزاد نیستند.
آنچه را که ما تعمق و اندیشیدن مینامیم، شخصیتهای هومری، حرف زدن با اعضای بدن خویش یا گوش فرا دادن به آنها تلقی میکنند: «به قبلم گفتم» یا «قلبم به من گفت». احساسات و هیجانات نیز به اعضای بدن نسبت داده میشود. احساسات همیشه در بخشی از بدن، اغلب در اعضای میانی قرار گرفته است. تنفس ناگهانی و عمیق و ضربان قلب یا گریه کردن، با احساس یکی گرفته میشود.
در فرهنگهای شفاهی، افراد به طور دقیق قادر به تمیز بین اصل فکر و واژههایی که آن فکر را منتقل میکنند، نیستند. گفتار عین اراده تلقی میشود. واژههای کلامی، الزام و تعهدی برای گوینده ایجاد نمیکنند زیرا پس از گفتن اثری باقی نمیگذارند؛ در حالیکه گزارشهای نوشتاری باقی میمانند و قابل استناد هستند و در هنگام فراغت میتوان به آنها رجوع کرد. پایداری نمادهای نوشتاری بر روی صفحات، فرصتی ایجاد میکند که ایدههای پشت آن واژههای نوشتاری نیز به طور مشخصتری بازنمایی شود. معانی تحت الفظی از معانی عمیقتر و منظور پشت آن تفکیک میشوند. همراه با سوادآموزی و ترویج فرهنگ نوشتاری، جهان ذهن و عمل از هم جدا شده و هرکدام جایگاهی خاص پیدا میکنند. جهانی که در آن دیدنیهای بیرون دیده میشوند و شنیدنیها، شنیده میشوند و گفتنیها گفته میشوند، دنیای گفتار و عمل است. جهانی دیگر که از اولی جدا شود، جهان ذهنیت است که شامل افکار، مقاصد و امیال انسانی است.
ذهن چیست؟
ما میدانیم که به این سوال پاسخی ساده نمیتوان داد. تلاشهای فراوانی وجود دارد که رابطه بین مغز و رفتار و همچنین ذهن و مغز پیدا شود و مفاهیم این واژهها، از جمله واژهی ذهن روشنتر شود. برخی از کاکردهای اولیهی مغز به عنوان مثال، کنترل درجه حرارت بدن، کاملا به طور ناآگاهانه اتفاق میافتد و بعضی از کارکردهای مغز اغلب – ولی نه همیشه – ناآگاهانه انجام میگیرد. چون تنفس – به استثنای زمانی که به طور آگاهانه نفس را در سینه حبس میکنیم – اغلب به طور ناآگاهانه و خودکار انجام میگیرد. این نوع اعمال را ما بیشتر جزو فعالیت جسمانی میدانیم و کمتر آنها را ذهنی میخوانیم. در واقع تفکیک و افتراق دقیق آنها به صورت اعمال ذهنی یا جسمانی چندان پایههای علمی قوی ندارد.
پس میتوان فرض کرد که تشخیص و به خاطرآوری فرایندی جسمانی است که نتایج آن (بعضی اوقات) به سطح آگاهی میرسد و ما از وجود آن مطلع میشویم. گرچه هنوز اطلاع دقیقی از این که ذهن چیست، نداریم ولی میتوانیم تصوری دربارهی چگونگی کار آن داشته باشیم. ذهن به ما اجازه میدهد تا جهان را ببینیم و به طور آگاهانه بر آن اعمال اراده کنیم. دیدن، شنیدن، لمس کردن و دیگر حسها در ذهن انجام میگیرد، همانطوری که تجربیات هیجانی و عاطفی ما نیز در ذهن صورت میگیرد.
فهرست مطالب
ذهن و مغز: یک خلاصه تاریخی
اختراع کردن ذهن
ذهن چیست؟
آشنایی با مغز
ماده یا روح؟
نقشهبردارهای پیشگام
ذهن در حفرهها
بطنها و بافتهای مغزی و ذهن
ماهی جادو درمان
پستی و بلندیهای سر
آغاز موضعیابی در مغز
آغاز گردهمآوری کارکردهای مغزی
دریابی پیشرفت
نورونها و سلولهای گلیال
ماده خاکستری و سفید
مغز الکتریکی
مغز شیمیایی
مغز، هورمونها و بدن
جغرافیای مغز انسان
تکامل و رشد
مغز پشتی، مغز میانی، مغز جلویی
نیمکرههای راست و چپ مغز
تواناییهای ذهنی
ذهنهای سادهی ۱: حلزون دریایی
ذهنها سادهی ۲: قورباغهها و وزغها
ذهنهای سادهی ۳: پرندگان
ذهنهای سادهی ۴: انسان
ذهنهای پیچیده و رایانهها
زبان و مغز
حرکت و ذهن
منشاء حرکات ارادی
واکنشهای عاطفی – هیجانی
کالبدشناسی ترس
دخالت هیجانات و عواطف در تصمیمگیریها
حافظه، رفتار شما را انعطاف پذیر میکند
فراموشکاری چه چیزی را دربارهی ذهن به ما میگوید
محل قرار گرفتن حافظهها، پیچیدگی حافظه
کالبدشناسی بینایی
توجه و ذهن
آگاهی یا شعور چیست؟
ارادهی آزاد چیست؟
خویشتن، خویشتن باختگی
احساسات متعالی
ذهنخوانی
سایت انسان شناسی و فرهنگ
نظر شما