فرهنگ امروز/ مهدی ملکمحمد؛ صحبتهای حجتالاسلام قاضیعسگر، سرپرست حاجیان ایرانی، در مصاحبه با شبکه خبر، مؤید نگرانیهایی است که پیشازاین در پی وقوع هر بحراني وجود داشت؛ «تألمات روحی بازماندگان». تراژدی حج امسال فقط مربوط به بازماندگان حاجیان قربانی و مفقود و مجروح نیست، تراژدی بیشتر برای بازماندگانی است که در ایران پلاکاردهای تبریک ورودِ پدر، مادر، فرزند و خویشاوندشان را سفارش داده بودند و جواب مردمی را که میگفتند: «انشاءالله قسمت شما بشود»، با گفتن «ممنون، انشاءالله با شما»، میدادند و در کل از حاجیشدن عضو خانوادهشان شادمان بودند و اکنون باید پلاکاردهای تسلیت سفارش دهند و جواب مردمی را بدهند که با حیرت تسلیت میگویند؛ یعنی کسانی که ناگهان، غمی جانگداز جای شادیشان را گرفته است، بهويژه آنها كه همراه قرباني در سفر بودهاند و اكنون بايد با غمي بزرگ، تنها به شهر و ديارشان بازگردند. این یک تراژدی است؛ تراژدی حج امسال مقصر دارد یا ندارد، مقصرانش آلسعود هستند یا نه و...، به هر ترتیب رخ داده است و اکنون ماییم و بازماندگانی که شرح آنها پیش از این رفت.روانشناسی، با بحران بزرگ شده است؛ آنگاه که «ویلهلم وونت»، دانشمند آلمانی، در سال ١٨٧٩ در آزمایشگاه دانشگاه لایپزیک آلمان باعث متولدشدن طفلی به نام روانشناسی در علوم جدید شد، فکرش را هم نمیکرد که این طفل نورسیده باید در بحرانهای بزرگ به بشر کمک کند. در جنگ جهانی اول و دوم که میلیونها انسان به کام مرگ فرستاده شدند و میلیونها انسان دیگر به زخمهای روحی دچار شدند، روانشناسان به کمک بازماندگان شتافتند و سعی کردند درمانهایی بیابند که بتواند به بشر مستأصلشده کمک کند و اگر کمکهای روانشناسان نبود، شاید بشر غربی امروز اینچنین در فهرست شادکامترین مردم روی زمین، رتبههای برتر را به دست نمیآورد. از همان زمان روانشناسی بهعنوان علمی شناخته شد که بین همه علمها، بیشترین ارتباط را با آحاد مردم دارد و میتواند به آنها کمک کند. این علم کمتر از علوم دیگر به نظریه متکی است و بیشتر نظریهها باید درستی خود را در عمل، اثبات کنند. بحرانهايي که بشر را محاصره کرده است، با کمک روانشناسان حل میشود، وگرنه آدمی از پا در میآمد. روانشناسی در بحران، رشتهای است که امروزه در دانشگاههای مختلف دنیا تدریس میشود و روانشناسان بحران با سازمانهای بزرگ خدماتی و امدادرسانی و حمایتی، همکاری گستردهای دارند، اما دراینمیان ما چه کنیم؟ جسدهای قربانیان تراژدی حج امسال در روزهای آینده وارد کشور میشوند و در مراسمی تشییع میشوند. تا چند روز بحثهای داغ شبکههای اجتماعی، رسانهها و مردم، این ماجراست و بعد مثل تمامی تراژدیهای ایرانی تمام میشود و بازماندگان داغدار میمانند و زندگی پیشِرویشان که باید بدون عزیزشان سپری شود.
روانشناسان کجا هستند؟ در کلینیکهایشان نشستهاند تا اگر یکی از این بازماندگان نتوانست بهطور طبیعی با ماجرای ازدستدادن ناگهانی عزیزش در مراسم حج امسال کنار بیاید و پولش را داشت و حوصلهای برای درمان و البته اعتقادی به درمان روانشناختی، نزد آنها برود تا از کمک روانشناسی استفاده کند. وگرنه باید در زندگی خود بسوزد و بسازد و البته به مهرههاي پرشمار دومینوی غم در جامعه افزوده شود. بهیاد دارم چند سال پیش که یکی از استادان روانشناسی بحران یکی از دانشگاههای آمریکا برای شرکت در همایشی در ایران، به کشورمان سفر کرده بود، در حاشیه آن همایش کارگاهی با همین عنوان برای روانشناسان برگزار کرد و از نقش خود در مقام ستون اصلی بحرانهای آمریکایی سخن گفت، اما در ایرانی که در منطقه بحرانزده خاورمیانه قرار دارد و بحران هم در آن کم نیست، روانشناسان کجای ماجرا قرار دارند؟ روانشناسی در بحران، فقط به درمان بازماندگان نمیپردازد؛ این روانشناسی، با پیشبینی وقوع احتمالی بحران، وظیفه تجهیز روانشناختی حاضران در آن بحران را بر عهده دارد. کاری که روانشناسی میتوانست برای تراژدی حج امسال انجام دهد، تجهیز کارگزاران حج و حاجیان و همه آنهایی که بهنوعی با این مراسم در ارتباطند، با مهارتهای روانشناختی بود. اگر چنین میشد، ممکن بود تراژدی امسال، هم قربانی کمتری داشته باشد و هم بازماندگان، فاجعه را بهتر مدیریت میکردند. نگوییم باید از کجا چنین حادثهای را پیشبینی میکردیم؟ هر مراسم انسانیای که در یک منطقه با تراکم حدود یکونیم میلیون نفر انجام شود، به مجهزبودن حاضران به مهارتهای روانشناختی نیاز دارد، اما ما مردم بحراندیدهای هستیم که به بحران عادت کردهایم. تمام همتمان برای مواجهه با این بحرانها، غرزدن است که گویی تمامی ندارد. فجایع اتفاق میافتند و تراژدیها رقم میخورند؛ این بشر است که سالها تجربه کرده است و به علم اعتماد کرده و از آن برای گذر از بحرانها استفاده میکند. تا زمانی که در ایران، علم روانشناسی را علمی برای گذر از بحرانها ندانند، بحرانها به وقوع میپیوندند و ما فقط به شعار بسنده خواهیم کرد تا باز بحرانی دیگر برسد و بر تعداد بازماندگان بحرانها اضافه شود و غمی بر غمهای انباشتهشده دیروز افزوده شود. بعيد نيست كه اينگونه، شادی بهکلی از این جامعه رخت بربندد. چنین مباد. پس روانشناسی را دریابیم.
روزنامه شرق
نظر شما