به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ چهار سال از آغاز به کار «حراج تهران» می گذرد. حراجی که بیشتر به ارائه هنر مدرن ایران اختصاص دارد و به عنوان بزرگترین رویداد در زمینه فروش آثار هنری در ایران شناخته شده و توانسته است در مدت زمان کوتاهی با مدیریت صحیح، استفاده از تجربیات بین المللی و دانش مورد نیاز به توفیقات مکرر در فروش آثار هنری دست یابد.
اکنون حراج تهران به یک برند معتبر تبدیل شده و بسیاری از گالری ها، هنرمندان و مجموعه داران برگزاری دوره بعدی آن را انتظار می کشند تا باز هم موفقیت تازه ای را در این حراج تجربه کنند.
مدیریت این حراج را علیرضا سمیع آذر مدیر اسبق مرکز هنرهای تجسمی تهران بر عهده دارد که علاوه بر تألیف و تدریس، به عنوان کارشناس آثار هنری خاورمیانه با حراج کریستیز در دوبی نیز همکاری دارد.
در حاشیه برگزاری یک نمایشگاه فرصتی یافتیم که درباره آینده حراج تهران و سوالاتی که پیرامون آن وجود دارد با سمیعی آذر گفتگو کنیم.
*حراج تهران اکنون نگاه های بسیاری از هنرمندان و اهالی هنر را متوجه خود کرده است، اما این حراج بیشتر به ارائه هنر مدرن اختصاص یافته است. برنامهتان برای آینده چیست؟ آیا حراج تهران جایی برای ارائه هنرهای دیگری از جمله هنرهای سنتی و یا معاصر ایران در نظر دارد؟
- ایده هایی داریم اما مطمئن نیستیم که در آینده نزدیک تحقق یابد چون باید زمینه تحقق آن از قبل مهیا شود.
فرق یک حراج با رویدادهای دیگر در تأثیرگذاری و حساسیت آن است. یک حراج باید صد در صد با موفقیت برگزار شود در حالی که رویدادهای دیگر مثل آرتفرها و نمایشگاه ها می توانند با موفقیت نسبی هم کارشان را به سرانجام برسانند. اگر حراج موفقیت کامل نداشته باشد در واقع ناموفق بوده است و این طبیعت حراج هاست. چون در حراج رکورد زده می شود و چهره های مهم خودشان را در محک مارکت قرار می دهند و اگر نتیجه نگیرند ممکن است در موقعیت های دیگری تأثیر منفی آن باقی بماند بنابراین ما می خواهیم برای گسترش حراج ابتدا نسبت به زمینه کار اطمینان نسبی حاصل کنیم و بعد سراغ آن برویم.
اما با این حال یکی از حوزه های گسترش حراج تهران حوزه هنر معاصر است. حراج تهران بیشتر روی هنر مدرن و هنرمندان مدرنیست ایران متمرکز است. نسل سهراب سپهری، بهمن محصص، پرویز تناولی، محمد احصایی، حسین کاظمی، منوچهر یکتایی و ... یکه تاز حراج تهران و کل مارکت هنر ایران در داخل و خارج از ایران هستند. چهره های جوان، معاصر و پیشرو که نسبت به سن شان آینده درخشانی هم دارند، در این حراج ها فرصت کمی پیدا می کنند و معمولاً موفقیتشان در سایه نام های بزرگ قرار می گیرد. این مساله در همه دنیا وجود دارد و کمتر هنرمند معاصری است که بتواند در رکوردهای حراج لندن و نیویورک به گرد پای استادان مدرنیست برسد. با این تفاوت که در خارج از ایران حراج های معاصر هم برگزار می شود و این شانس به هنرمندان جوان و معاصر داده می شود که به طور اختصاصی آثارشان را ارائه کنند و زیر سایه بزرگان مدرنیست قرار نگیرند.
و حال باید گفت توسعه حراج تهران با تمرکز روی هنر معاصر باعث می شود دغدغه های امروزی تر هنرمندان نیز در مارکت هنر نمود پیدا کند. وقتی مارکت هنر معاصر توسعه یابد، مجموعهداری هم امروزی تر می شود و فقط کارهای قدیمی را دربر نمی گیرد بنابراین می توانیم شرایط مادی بهتری را هم برای این هنرمندان فراهم کنیم.
یکی دیگر از حوزه هایی که فکر می کنیم قدرتمند است و می تواند مارکت مستقلی داشته باشد، حوزه هنر کلاسیک ایران است که دربرگیرنده هنرهای سنتی ماست. اتفاقاً این حوزه قبل از آن که هنر مدرن مارکت داشته باشد، مارکت قابل توجهی برای خود داشته است. ولی با گسترش مارکت هنر مدرن به حاشیه رفت. هنر کلاسیک ایران شامل کارهای رئالیستی و واقع گرایی است که بیشتر با نام مکتب کمال الملک و شاگردانش آن را می شناسیم. البته کمال الملک آغازگر این شیوه نبوده است اما مهمترین نام در پیشگامی این هنر بوده است. نقاشی کلاسیک ایران در نیمه اول قرن حاضر توجه زیادی را به خود جلب می کرد اما اکنون مورد بی مهری قرار گرفته است.
دیگری حوزه نقاشی مردمی ایران است که با عنوان نقاشی قهوه خانه ای می شناسیم. هنری نائیو و بسیار توسعه یافته که از بهترین هنرهای عامیانه و نائیو دنیاست و خیلی خوب تکامل یافت. این هنر، دو میراث ملی و فرهنگی ما را به خوبی به تصویر می کشید، یکی فرهنگ مذهبی و شیعی ما مثل عاشورا و دیگری فرهنگ حماسی و شاهنامه ای که هر دو به شکل خوبی در این هنر تبلور یافته و متاسفانه رفته رفته رو به فراموشی است. اگر مارکتی برای نقاشی قهوه خانه ای پیدا شود هم این هنر ارزش واقعی خود را پیدا خواهد کرد و هم امیدی به احیای آن وجود دارد.
حوزه بعدی حوزه خط و خوشنویسی است که پیشینه ای دیرین و قدرتمند در ایران داشته است. این هنر با سابقه ایرانی از دوره صفویه اوج بزرگی را تجربه کرد. هنری فاخر که پا به پای ادبیات ایران پیش رفته است و البته چون شکل مدرن نداشت به مارکت هنر مدرن راه نیافت.
حوزه چهارم و مهمتر از همه سنت نقاشی و نگارگری ایران است که بزرگترین میراث تصویرگری ایرانیان به شمار می رود و نفوذ بسیاری هم در کشورهای همسایه ایران مثل هند و پاکستان و آسیای میانه داشته است.
این هنر پیشتر دارای مارکت بود و به حراج های بزرگ دنیا راه یافته و به ارقام میلیونی نیز به فروش رسیده است. برخی از نگارگری های ما مثل شاهنامه شاه طهماسبی در زمره بزرگترین میراث ملی ایران و حتی میراث کل بشریت به شمار می رود. به نظرم اینها می توانند مارکت قدرتمندی ایجاد کند. برخی از آنها میراث ملی و غیر قابل خرید و فروش است اما برخی دیگر از آنها براساس قانون میراث فرهنگی کشور قابل خرید و فروشند. به خصوص آنها که در یک صد سال اخیر خلق شده اند.
این هنر به نظر من ریشه در فرهنگ و ادبیات ما دارد و تاریخ طولانی را سپری کرده و خوب است با برگزاری حراج های مستقل مورد حمایت نیز قرار گیرند.
*برگزاری این حراج ها به صورت مستقل برنامه ریزی می شود یا بخشی از یک حراج بزرگ خواهد بود؟
- این حراج ها به نوعی وسوسه جدی ماست که بتوانیم به طور مستقلی در حوزه هنر کلاسیک و هنر معاصر آنها را برگزار کنیم تا سلیقه های متنوعی را پاسخ بدهیم. ممکن است همه خریداران، علاقه مند به هنر مدرن نباشند و هنر سنتی و قدیمی ایران را بیشتر قدر بدانند. هنر سنتی ایران تکرار شدنی نیست و از این جهت وقتی مارکت آن ایجاد شود، ممکن است بسیار قدرتمند باشد ولی این زمینه در حال حاضر آن قدر قوی نیست که اگر مستقل برگزار شود با موفقیت تضمین شده همراه باشد. سودای ما این است که حراج مدرن را به هنرهای سنتی، میراث ملی و هنرهای ملی خودمان گسترش دهیم تا علاقه مندانی را تشویق به جمع آوری و نگهداری این آثار کنیم.
*چندی پیش دومین حراج ملی که به ارائه آثار سنتی از قبیل خوشنویسی، نگارگری و ...اختصاص دارد، برگزار شد اما انتقادهای بسیاری به قیمت گذاری ها، فروش آثار و شکل اجرایی آن وارد شد، به طوری که بسیاری بر این باور بودند که این حراج واقعی نبوده و بیشتر شکل نمایشی داشته است، ارزیابی شما از برگزاری چنین حراج هایی چیست آیا به اعتبار حراج های ایران لطمه می زند یا این که برگزاری آن حتی به شکل نامطلوب بهتر از برگزار نشدن آن است؟
_ من در این حراج حضور نداشتم و از کم و کیف آن نیز اطلاع ندارم که بتوانم ارزیابی کنم اما می دانم که حراج از جمله معدود پروژه های فرهنگی است که یا باید به طور کامل و موفق برگزار شود یا این که اصلاً برگزار نشود. یک نمایشگاه و یک گالری در هر سطحی می تواند سهم خوبی در توسعه هنر داشته باشد و لازم نیست حتما بهترین گالری با استانداردهای جهانی باشد اما یک حراج باید به طور کامل موفق باشد. یعنی برگزار شدن یک حراج بد تأثیر منفی دارد و بدتر از برگزار نشدن آن است چراکه حراج شرکت در میدان رقابت است و این برد و باخت متوجه هنر است، اگر قیمت هایی که گذاشته می شود، دقیق، درست و باورکردنی نباشند به حیثیت هنر و هنرمندان لطمه می خورد.
من نمی خواهم حراج ملی را خطاب قرار دهم اما تجربه خودم را بازگو می کنم که باید یک حراج در حد بالایی از استاندارد برگزار شود که بتواند اعتماد را جلب کند و درغیر این صورت سوءاعتماد به هنر، هنرمند و اشیای هنری را ترویج می دهد.
ما می توانستیم حراج تهران را هفت یا هشت سال زودتر هم برگزار کنیم اما مدتها در حاشیه حراج های بزرگ دنیا مثل کریستیز تجربه اندوختیم و زمانی که مطمئن بودیم با استاندارد جهانی می توانیم این حراج را برگزار کنیم مبادرت به انجام آن کردیم. تا جایی که امروز حراج تهران موفق به کسب رکوردهایی شده که شاید حراج کریستیز نتواند به آن دست یابد. امروز حراج تهران ممکن است در برخی جنبه ها قابل مقایسه با حراج کریستیز با این همه سابقه و تجربه اش باشد.
*چگونه همه آثار در حراج تهران فروخته می شود و موفقیت صد در صدی آن رقم می خورد در حالی که حراج کریستیز با حدود دو قرن سابقه موفق به فروش همه آثارش نمی شود؟
- به این دلیل که حراج تهران از یک تجربه بین المللی مثل کریستیز استفاده می کند.
کریستیز هم موفقیت های بسیاری داشته است اما در سال ۲۰۰۸ با دو مساله مواجه شد؛ اول بحران اقتصاد جهانی که بعد از ۲۰۰۸ کل منطقه را دربرگرفت و هنوز هم نتوانستیم به طور کامل از جا برخیزیم. دوم شرایط سیاسی نامطلوب منطقه که متاسفانه ایران را بیشتر تحت تاثیر قرار داد و ما بیشتر قربانی این شرایط هستیم. زمانی فضای سیاسی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس، کشورهای منطقه و حتی اروپایی به گونه ای بود که به راحتی هنر ایران را می خریدند اما سایه فضای سیاسی باعث شد که خیلی از آنها از خرید آثار ایرانی طفره بروند و بعد هم تحریم ها مزید بر علت شد و عده ای تصور کردند که اگر آثار ایرانی بخرند، ممکن است جایی به خاطر نقض تحریم ها مورد مواخذه قرار بگیرند. بنابراین با احتیاط به این کار مبادرت می ورزیدند و یا این که آن را کلا فراموش کردند بنابراین خریدار آثار ایرانی تا حد زیادی خود ایرانی ها بودند.
این شرایط که البته هنر مقصر آن نبود، باعث لطمه زدن به حراج کریستیز شد. ولی اکنون ما در وضعیتی هستیم که گویی این شرایط رو به پایان است و تحریم ها به زودی برداشته خواهد شد و شرایط سیاسی آینده روشن تری را پیش رو خواهد داشت و فکر می کنیم به شرایط قدرتمند گذشته برخواهد گشت.
اما دلیل دیگری که حراج تهران موفق بود شور و علاقه بسیاری است که در بین عده ای از مجموعه داران جوان وجود دارد. مجموعه داران جوانی وارد حراج تهران شدند که پیشتر در گالری ها و نمایشگاه ها حضور نداشتند و در واقع تجربه خرید آثار هنری را با حراج تهران آغاز کردند و این اتفاق خوبی است.
فرهیختگی در معنی معاصر آن در حد بسیاری با گردآوری هنر و حمایت از آن معنی و مفهوم پیدا می کند. همان طور که در گذشته بسیاری از افراد متمول نسخ خطی جمع آوری می کردند، اشیای ارزشمند قدیمی و تاریخی را گردآوری می کردند. این موضوع در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ است که یک فرد با تمکن مالی می تواند با جمع آوری آثار هنری و حمایت از هنر افتخاری را برای خود کسب کند و خود را در توسعه فرهنگی سهیم کرده و به پیشرفت کلی جامعه اش کمک کند.
از سوی دیگر باید پشتوانه فرهنگی و ارزشی را که پشت حراج تهران است در نظر بگیریم. حراج تهران در حال چیدن میوه ای است که پیشتر توسعه فرهنگی در جامعه ما بوجود آورده است.
*انتخاب هنرمندان برای ورود به حراج تهران چگونه صورت می گیرد؟ برخی بر این عقیده اند که حراج تهران تنها به طیف خاصی از هنرمندان توجه دارد.
- هر حراجی در دنیا آثاری را انتخاب می کند که از داشتن مارکت آن و از حضور خریداران علاقه مند آن قبلا اطمینان حاصل کرده است.
ممکن است میزان اندکی حدود ده درصد را همراه با ریسک معرفی کند و امیدوار باشد که خریدارانی را پیدا کند اما باید انتخاب ۹۰ درصد آثار به گونه ای باشد که از پیش نسبت به فروش آنها اطمینان داشته باشد. همه جای دنیا این گونه است.
حراج جایی برای کشف استعدادها نیست بلکه معرفی استعدادهایی است که پیشتر در جایی به نام گالری ها کشف شدند و مارکتی را برای خود ساخته اند و حالا در حراج به رقابت با دیگر هنرمندان و به کسب رکورد می اندیشند.
حراج جای یافتن یک هنرمند تازه نیست. این کار گالری هاست و به شکل غیر تجاری کار موزه ها و مراکز هنری دیگر است. حراج جای ارائه آثاری است که به دلیل کمیاب بودن در گالری ها پیدا نمی شود و چون مشتریان زیادی دارد به حراج وارد می شود و روی آن مزایده انجام می گیرد. حراج صحنه رقابت است. حراج جایی است که برای یک اثر مشتریان متعدد وجود دارد که مجبورند برای بدست آوردن آن با هم رقابت کنند.
وقتی در داشتن مشتری برای یک اثر تردید هست طبیعی است که باید فرصت فروش آن در گالری صورت گیرد و زمانی که مشتریان آن افزایش یافت وارد حراج شود.
برخلاف آن چه بسیاری می پندارند، درِ حراج تهران به روی هیچ هنرمندی که موفقیت او پیش تر احراز شده بسته نیست. حتی هنرمندانی که ممکن است هنرشان را به شخصه ما نپسندیم اما چون موفقیتشان احراز شده است، وارد حراج می شوند. هنرمندی نیست که دارای مارکت تثبیت شده و قابل دفاعی باشد اما وارد حراج تهران نشده باشد.
*آیا در حراج ها آثار هنری مورد ارزیابی هنری قرار می گیرند؟ به عبارت دیگر آیا آثاری که از نظر کارشناسان و منتقدان دارای ارزش هنری چندانی نیستند اما مارکت خود را دارند، وارد حراج می شوند؟
_ حراج جای ارزیابی اثر هنری نیست. اگر هنرمندی علاقه مندانی را نسبت به هنرش جلب کرده باشد جایش در حراج است. مگر آن که ما سوءظنی نسبت به این علاقه مندی داشته باشیم و درباره صحت این علاقه شک و تردیدی داشته باشیم که ساختگی باشد اما اگر به صحت این علاقه مندی ایمان داشته باشیم فکر می کنم جای آن اثر نیز در حراج است.
منطق حراج این است که شما قضاوت نکنید و آن را به مخاطب واگذار کنید. شما باید بر اساس قضاوت دیگران آثار را انتخاب کنید.
حراج به همین دلیل محیط بی رحمی است چرا که ممکن است آثاری که صاحبنظران و منتقدان ستایش می کنند و در کتاب های تاریخ هنر مطرح است در حراج موفقیت نداشته باشند.
در تاریخ هنر سده بیستم در غرب هنرمندان بسیار بزرگی هستند که در کتاب های تاریخ هنر ستایش می شوند اما در حراج ها به رقم های بزرگی دست نیافتند و یا موفقیت کمی داشتند. برعکس هنرمندانی بودند که در حراج ها موفقیت های بسیار بزرگی را تجربه کردند اما کتاب های تاریخ هنر و محافل آکادمیک به آنها کمتر توجه کردند.
همه هنرمندانی که در تاریخ هنر مطرحند دقیقاً همان هنرمندانی نیستند که در مارکت هنر مطرح هستند بلکه اکثر آنها یکی هستند. هنرمندانی ممکن است باشند که من شخصا آنها را ستایش کنم و ارزشهای کارشان را تحلیل کنم اما چون مارکتی ندارند از این که بخواهم آنها را وارد حراج کنم ابا دارم و فکر می کنم که به نفع آنها هم نیست که فکر کنند موفقیت صرفاً در مارکت حاصل می شود.
اگر کسی فکر می کند هنرمندی هست که می تواند مارکت داشته باشد، قطعا جای او در حراج است و اگر کسی هست که با این شرایط وارد حراج تهران نشده است باید ما را از این غفلتمان آگاه کند. فرض ما بر این است که همه هنرمندان حراج تهران دارای مارکت هستند.
*با این حال در هر دوره تعدادی هنرمند را نیز معرفی کرده اید و ریسک آن را پذیرفته اید.
- بله. درصدی را ما معرفی می کنیم مثل همین دوره اخیر که تعدادی از استادان هنر ایران را معرفی کردیم که در دانشکده های مختلف تدریس می کنند اما در مارکت حضور ندارند و ما به دلیل کسوت معلمی آنها و اعتبار هنری شان در حراج معرفی کردیم که شانسی هم برای معرفی آنها وجود داشته باشد و این کاری است که در دیگر حراج های دنیا کمتر انجام می شود زیرا ما به یک رسالت فرهنگی هم علاوه بر نگاه تجاری توجه داریم.
*آیا شرایط برای جذب خریداران بین المللی فراهم شده است؟
- برای جلب خریدارن بین المللی اول بایستی شرایط بین المللی مساعد شود که بعد از برداشته شدن تحریم ها تا حد زیادی حاصل می شود. مهمتر این که ایران باید به شبکه بانکی بین المللی ملحق شود تا خریداران خارجی بتوانند با کارت های اعتباری خود در تهران خرید کنند.
باید این امکان فراهم شود همان طور که در دوبی این امکان فراهم است. اگر این اتفاق بیفتد خود به خود خریداران خارجی نسبت به هنر ایران توجه نشان می دهند و ما هم می توانیم به ارائه آثار هنری غیر ایرانی در همسایگی ایران توجه کنیم.
هدف ما این است که رفته رفته ایران را به جایگاه محوری در معرفی مارکت هنر کل منطقه تبدیل کنیم اما بر سر راه ما مشکلات فنی اجرایی نظیر مشکلات بانکی، گمرکی، سیاسی و ... وجود دارد که باید این شرایط فراهم شود.
*آیا حراج تهران در آینده رقیبی برای حراج کریستیز خواهد بود؟
- کریستیز به نیابت از ما آثار هنرمندان ما را در دوبی معرفی می کند و بهتر از ما هنر ایران را مطرح می کند و خریدارانی را جلب می کند که شاید ما به آنها دسترسی نداشته باشیم و با تشویق ما وسوسه خرید پیدا نکنند.
ما نمی خواهیم با کریستیز رقابت کنیم بلکه ترجیح می دهیم آنها را تشویق کنیم برای آن که آنها این کار را بهتر انجام می دهند و در واقع «خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران.»
بهتر است یک شرکت بین المللی ارزش های هنر ایران را مطرح کند تا این که خود ایرانی ها سنگ هنرشان را به سینه بزنند. کاری که موسسات کریستیز، ساتبیز و بونامز برای هنر ایران انجام می دهند، بسیار ارزشمند است چون آنها هنر ایران را به دنیا معرفی می کنند و این افتخار که رکورد هنر منطقه دست هنرمندان ایرانی است، توسط کریستیز انجام شده است.
آنها بیش از دو قرن تجربه این کار را دارند و ما باید مساعی خود را در اختیار آنها قرار دهیم.
نظر شما