فرهنگ امروز/ صدف فاطمی: لالهزار بنا بود شانزهلیزه ایران شود. ناصرالدین شاه بعد از اولین سفرش به فرنگستان، ذائقه هنریاش گل کرد و تصمیم گرفت در دارالخلافه، خیابانی مثل شانزهلیزه بسازد تا گوشهای از شهر تهران، رنگ و بوی پاریس به خود بگیرد. برای این کار دستور داد از میان باغ مصفای لالهزار خیابانی باز کنند و دستی هم بر سر و روی زمینهای اطراف بکشند تا اولین خیابان مدرن تهران در مرکز شهر ساخته شود؛ همان هم شد. بعدها در دوران قاجار این خیابان شیکترین خیابان تهران شد و برای خودش برو و بیایی پیدا کرد. سینماها، تماشاخانهها، کافهها، رستورانها و بوتیکهایی که آخرین مد اروپا را عرضه میکردند، این خیابان را در دوران پهلوی به یکی از پاتوقهای فرهنگی و تفریحی اعیان و اشراف پایتخت تبدیل کرد. امروز از آن خیابان چه مانده؟ خانه داییجان ناپلئون که تنها یادگار آن روزها در خیابان لالهزار بود، که هنوز هم لاله دارد اما دیگر لالهزار نیست، یک بار به مزایده گذاشته میشود، یک بار بحث میکنند که موزهاش کنند، یک بار خبر میرسد که همسایهها با بلدوزر به جانش افتادهاند، در آخرین خبرهایی میشنویم که نگران نباشید، بالاخره تصمیم گرفتیم نونوارش کنیم!
خانه مدرس دارالقرآن شد
سال ۸۲ بود که سازمان میراث فرهنگی بودجهای برای خرید خانه آیتالله مدرس در نظر گرفت و همان پول در سال ۸۴ صرف خرید خانه نصرالدوله بدر شد. به ظاهر شانس با خانه نصرالدوله یار بود که زودتر خریداری شود، اما از بد روزگارش هنوز به دلیل اختلافات ملکی در بلاتکلیفی به سر میبرد. سه پلاک اینطرفتر، اما خانه مدرس انگار اقبال بیشتری داشته و یک سال و نیم بعد از از زمان خریدش در دست مرمت قرار گرفته است. آنطور که خبرگزاری میراث فرهنگی خبر داده خانه مدرس بالاخره بعد از کش و قوسهای ۱۵ ساله یک خریدار خوب پیدا کرده؛ محمد انصاری، برادر علی انصاری که تاجر سرشناس بازار موبایل و مبل است، میخواهد خانه مدرس را در دو بخش دارالقرآن و خانه موزه مدرس بازسازی کند. این خبر که میرسد مرتضی نجفی قدسی، مدیر دارالقرآن هم به خبرنگاران میگوید که خیالتان راحت باشد و تمام مراحل بازسازی و مرمت را زیر نظر کارشناسان میراث فرهنگی انجام میدهیم. آنطرفتر هم امیربهرام پیمان، مدیر خانه موزه مدرس این نوید را میدهد که کار مرمت را از سال گذشته با کمک مشاوران شروع کردهایم و حواسمان به همه چیز بوده. ظاهراً همه این تمهیدات اندیشیده شده و حرفها و نقلها طوری دقیق و کارشناسانه به گوش میرسد که تکلیفمان در مورد خانه مدرس روشن شود؛ خانه مدرس حالا دیگر موزه است و دارالقرآن!
خانه ظهیرالاسلام موزه هنر میشود
انگار اقبال با خانه نیمه مخروبه قاجاری خیابان هدایت که به خانه ظهیرالاسلام معروف است، یار بوده؛ تا اینجای کار که اینطور شنیده میشود. قرار شده شهرداری منطقه ۱۲ آستینها را بالا بزند و با گرفتن حکم قضایی از تخریب این یادگار قاجاری جلوگیری کند. آنطور که خبرگزاری مهر از شهرداری تهران نقل میکند، مجتبی عبداللهی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران اعلام کرده خانه ظهیرالاسلام فقط برای سازمان زیباسازی نیست و کاربری این خانه به صورت مشترک با همکاری وزارت کار، رفاه، تأمین اجتماعی و منطقه ۱۲ تعیین میشود. عبداللهی برای اینکه خیال دوستداران آثار تاریخی را هم راحت کند تا دیگر حرف و حدیثی باقی نماند، توضیح میدهد که این خانه یک مکان تاریخی بوده است، بنابراین باید نگارخانه شود یا موزه هنر یا خانه موزه!
با وجود اینکه خانه ظهیرالاسلام از تخریب نجات پیدا میکند، اما سرنوشت دیگر خانههای قدیمی شهرهای دیگر حال و روز خوبی ندارند. یکیشان عمارت جواهری همدان که از بناهای اواخر دوره قاجار و پهلوی اول است و حالا دیگر نام و نشانی ندارد. تخریب خانه جواهری همدان سال گذشته در حالی اتفاق افتاد که همان روزها، فعالان مدنی و هنرمندان زیادی به تخریب عمارت ذوالریاستین و باغ بدیع حکما که در همسایگی این باغ بود واکنش نشان میدادند. اما آنها هم یک روز به خودشان آمدند و فهمیدند که با وجود تلاش برای حفظ این بنای کمنظیر، دیگر خبری از عناصر قدیمی معماری نیست. مهدی حجتی، که از دوستداران میراث فرهنگی است و در همدان زندگی میکند، از نزدیک شاهد خرابی این عمارت بود. او همان روزها گفت که حالا آیندگان کجا باید نشانههای فرهنگ غنی و معماری آن دوران را پیدا کنند؟ آن روزها امیرشهاب رضویان، کارگردان سینما که با ساخت «مینای شهر خاموش» در بم نشان داد چقدر نگران میراث فرهنگی ایران است، صدایش در آمده و به خبرگزاری میراث فرهنگی گفته بود: «معماری دوران صفوی شهر را قشون عثمانی و دیوار قلعه دور شهر را آقامحمدخان قاجار و معماری دوران قاجاری شهر را در بیست سال گذشته مدیران بیکفایت شهر نابود کردهاند. باغهای کمربند سبز دور شهر هم کماکان دارد نابود میشود و شهردار، استاندار، رئیس اداره حفاظت محیط زیست و رئیس میراث فرهنگی دست روی دست گذاشتهاند و منتظرند دستی از غیب مانع تخریبها شود.» همه این صداها درآمد اما کسی پاسخی نداد. پیش از این هم همین خبرها بود؛ همین واکنشها و همین عکسالعملها! آنجایی که خبر رسید بیش از دو سال است که مرمت عمارت باغ نو شیراز معلق مانده، بار دیگر هیاهویی به راه افتاد که هویتمان دارد از بین میرود، عناصر فرهنگی معنویت مردم دارد کمرنگ میشود، با این تخریبها چگونه میتوانیم از هویتمان حرف بزنیم. اما جوابی آمد؟
منبع: تاریخ ایرانی
نظر شما