به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ اثری از نویسنده مشهور کانادایی، آلیس مونرو، با عنوان "سرنوشت زنان و دختران" در انتشارات بوتیمارمنتشر شد.
آلیس مونرو ( متولد ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱) نویسنده کانادایی معاصر و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۳ است. آکادمی سوئد مونرو را "استاد داستان کوتاه معاصر" توصیف کرده است. آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز میدانند. بسیاری بر این عقیدهاند که مونرو جامعه کتابخوان آمریکای شمالی را با داستان کوتاه آشتی داده است. البته خودش میگوید هرگز قصد نداشته صرفا نویسنده داستان کوتاه باشد؛ فکر میکرده مثل همه رمان خواهد نوشت؛ ولی حالا دیگر میداند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست. دوست دارد پایان داستان را در ذهنش مجسم کند، و مطمئن باشد مثلا تا کریسمس آن را تمام خواهد کرد، و نمیداند نویسندهها چطور روی پروژههای طولانی مثل رمان با پایان باز کار میکنند.
او نویسنده آثاری چون "چیزی میخواستم بهت بگم"، "فرار"، "رؤیای مادرم"، "دست مایهها" و "دورنمای کاسل راک" است که به فارسی هم ترجمه شدهاند.
"سرنوشت زنان و دختران" شامل ۸ داستان کوتاه با عناوین " فلتس رُد"، "وارثان جسم زنده"، "پرنسس آیدا"، "عصر ایمان"، "تشریفات و تغییرات"، "سرنوشت زنان و دختران"، "غسل تعمید" و "عکاس" میشود.
بخشی از این کتاب را میخوانیم:" امیدوار بودیم که اقلا برای بنزین در جایی توقف کنیم که نوشابه گازدار سرد میفروخت. آرزو داشتم تا پاترفیلد یا بلوریور سفر کنم؛ شهرهایی که جاده شان به سادگی، ناشی از مکانهایی است که ما نمیشناسیم و شهرتشان به اندازه جوبیلی نیست. با راه رفتن در خیابانهای یکی از این شهرها احساس گمنامی همچون شیئی تزئینی، یا مثل دم طاووس داشتم. اما گاهی وقتها، هنگام عصر، این امیدها فروکش میکرد، یا بعضی از آن ها که همیشه خلئی به جای گذشته بود، برآورده میشد.
فرا رسیدن تاریکی و هوای سرد پیش رویی که از طریق سوراخ کف ماشین میآمد، سر و صدای موتور کهنه، سردی حومه شهر سبب شده بود که ما با یکدیگر کنار بیاییم و ما را به خانه سوق میداد. ما از منطقهای عبور میکردیم که نمیدانستیم عاشقش هستیم، جادههایی که صاف و هموار نبود، اما منقطع و فاقد توازن قابل تشخیص بود. همچنین تپههای هموار، زمینها و چالههایی که پر از علف هرز، باتلاق و شاخ و برگ بود. درختان نارون بلند، جداگانه، هر یک به سادگی، تصویری از خود به تماشا گذاشته بود که محکوم به فنا بود، اما ما نمیدانستیم که این گونه است. آنها به شکل بادبزنهای نیمه باز بودند که گاهی اوقات به شکل چنگ در میآمدند. جوبیلی، از ارتفاع سه مایلی، در بزرگراه شماره ۴ قابل رویت بود."
مونرو به ویژه در داستانهای اولیهاش به مضامینی چون بلوغ و کنار آمدن با خانواده پرداخته است. اما با گذر سن، توجه او به میانسالی و تنهایی بیشتر شده است. زادگاه مونرو شهر کوچک وینگم در ایالت انتاریوی کاناداست و فضای داستانهایش هم غالبا شهرهای کوچک این ایالت است. داستانهایش معمولا روندی آرام دارند، ولی حادثه یی در زیر این سطح آرام جریان دارد که مونرو در طول داستان با ظرافت از آن رازگشایی میکند و در پایان خواننده را شگفت زده برجا میگذارد. مضامین خود را از زندگی روزمره مردم انتخاب میکند و نگاه ویژه یی به مسائل و جزییات زندگی زنان دارد. اگرچه به مشکلات و دغدغههای دختران جوان علاقه دارد، در کتابهای اخیرش به مسائل زنان میانسال و سالمند توجه بیشتری نشان داده است. خاطره در داستانهایش نقش مهمی دارد. شخصیتهایش را عمیقا میشناسد و درباره زندگی آنها تأمل میکند و دیالوگها را با مهارت به کار میگیرد. صداقت در بیان، زبان شفاف و روان و دقت در جزییات از ویژگیهای داستانهای اوست. "مارگارت آتوود" دیگر نویسنده نامدار کانادایی، آلیس مونرو را یکی از "مقدسات ادبیات جهان" نام داده است، منتقدان و نویسندگان، سبک ساده و بی پیرایه و پیرنگهای چند لایه و شخصیتهای ساده و دیالوگهای مناسبش را ستودهاند.
کتاب "سرنوشت زنان و دختران" در ۳۴۸ صفحه، و با قیمت 28 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما