به کزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ در نیمه قرن نوزدهم بهار اروپا آغاز شده بود و پیدرپی انقلابها و جنبشهای گسترده کارگری و دهقانی در این قاره اتفاق میافتاد. مارکس - که او را بههمراه وبر، دورکیم و زیمل از مبدعان جامعهشناسی میدانند - از نزدیک درگیر عملی این جنبشها بود و در تحلیلهای خود طرح یک دگرگونی بزرگ را در شیوه نظام تولید اجتماعی آن روز اروپا جستوجو میکرد و نه صرفا در تحلیلی «جامعهشناسانه». در ابتدای قرن بیستم جنبشهای اجتماعی دیگری رخ داد و جامعهشناسی اینبار محل امن «دانشگاه» را برای تحلیل انتخاب کرد. کتاب «جنبشهای اجتماعی و دموکراتیزاسیون» با این نگاه سراغ جنبشهای جدید میرود. مقالات کتاب که به بازه زمانی دهه ١٩٩٠ و ٢٠٠٠ میلادی بازمیگردد اجازه نگاهی بهروز را به این کتاب و بررسی جنبشهای مهم و نوظهور اجتماعی که برای اولینبار بعد از دههها به این وسعت روی داد نمیدهد، جنبشهایی که بعد از فروپاشی بلوک شرق و یکهتازی نولیبرالیسم ظهور کردند: جنبش ضدجهانیسازی، جنبشهای ضدریاضتی مثل جنبش تسخیر والاستریت و جنبشهای ضداستبدادی و عدالتطلبانه بهار عربی در دهه اول قرن حاضر.
جنبش اجتماعی در اصطلاح جامعهشناسی مدنظر کتاب حاضر، هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین هدف اصلی از طریق عمل جمعی خارج از حوزه دولت و نهادهای رسمی است. بعضی از جنبشها در چارچوب قوانین جوامعی فعالیت میکنند که در آن حضور دارند؛ درحالیکه جنبشهای دیگر به صورت گروههای غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت میکنند. جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده آمریکا، جنبش حق رأی زنان، جنبش استقلالطلبانه هند و جنبش ضدآپارتاید در آفریقایجنوبی از مهمترین جنبشهای اجتماعی دوران معاصرند. از دهه ١٩٦٠ بهبعد جنبشهای اجتماعی جدیدی مانند جنبشهای دانشجویی، جنبشهای گوناگون قومی و ملی، جنبش محیط زیست، جنبش ضدجنگ و جنبش اقلیتهای جنسی متولد و بالیده شدند. این جنبشها که در دهههای بعد افزایش یافتند زمینه گسترش فعالیتهای سیاسی بسیار سازمانیافتهتری را تشکیل دادند و همچنین بهصورت نیروهای سیاسی مستقل گاهی در کنار احزاب سیاسی و گروههای فشار و گاهی رویاروی احزاب سیاسی رسمی به مبارزه پرداختهاند.
بسیاری از نظریهپردازان علوم اجتماعی جنبشهای اجتماعی را ذیل مفهوم جامعه مدنی مطرح میکنند. جامعه مدنی فضایی است از انجمنهای انسانی و نیز مجموعهای از شبکههای ارتباطی که حول خانواده، منافع و ایدئولوژی شکل یافتهاند و این فضا را پر کردهاند. جامعه مدنی شبکههای ارتباطی متمایز از دولت است مثل اتحادیهها، جنبشهای اجتماعی، تعاونیها و انجمنهای محلی. بخشی از نیروهای اجتماعی در جامعه مدنی میتوانند دموکراتیزاسیون را تسهیل و برخی دیگر میتوانند از آن ممانعت کنند. از این منظر، جنبشهای اجتماعی منبع اصلی کشمکش و تغییر سیاسی و مرکز جامعه مدنی و سپهر عمومی هستند. معمولا این جنبشهای اجتماعی هستند که بیرون از نظام سیاسی برای شناخت نگرانیها و طرح مطالبات جدید به نظامها فشار وارد میکنند درحالیکه احزاب سیاسی و رهبرانشان بهندرت مسائل نو را مطرح میکنند و بیشتر درگیر امور روزمره هستند.
کتاب «جنبشهای اجتماعی و دموکراتیزاسیون» شامل ۱۲ مقاله مختلف درباره این مضامین است. مقاله اول منتخبی است از مقاله چارلز کورزمن تحت عنوان «انقلاب ایران» که در مقدمه کتاب عنوان آن آمده اما در متن کتاب اثری از آن نیست. تعریف مفاهیمی کلیدی مثل سازمان جنبش اجتماعی فصل دوم کتاب را تشکیل میدهد. نویسنده در این فصل به روشهای تعامل و موانع موجود بین سازمانهای جنبشی و سازمانهای رسمی مستقر و موانع و مشکلات آن میپردازد. در دیگر فصول این کتاب مواردی مثل افول جنبش کارگری در آمریکا و تاثیر آن بر زندگی عمومی یا نقش کنشگران طبقه متوسط در جنبش محیط زیست توضیح داده میشود. فصل آخر که میتوان آن را نتیجهگیری مباحث نظری کتاب در عرصه عمل دانست ترجمه فصلی است از کتاب «دموکراتیزاسیون» والتر لیتل. نویسنده تجربه فرایند گذار دموکراتیک را در یکی از غیردموکراتیکترین و فاسدترین مناطق جهان بررسی میکند: آمریکایلاتین معدن نظامیگریهای خارجی و قتلهای سیاسی فعالان جنبشهای اجتماعی. این مقاله گزارش و جمعبندی جامعی است از روند تحولات و تغییرات سیاسی آمریکایلاتین در فاصله سالهای ١٩٨٠ تا ١٩٩٥. روش نویسنده در ارائه این گزارش بررسی مقایسهای ویژگیهای جوامع آمریکایلاتین و تعیین نقاط اشتراک و افتراق آنها طی گذار دموکراتیک است. ذکر این نکته لازم است که دموکراتیزاسیون را در سرتاسر این کتاب بایستی ذیل پارادایم لیبرالدموکراسی و توسعه ملی خواند؛ نگاهی که قائل به گسترش توسعه اجتماعی، اقتصادی و سطح نوسازی در چارچوب نظام سرمایهداری است.
نظر شما