به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ برای نوشتن این چند خط شاید لازم بود که یک هفته تا ده روز صبر کنیم. باید هیجانات کمی فروکش میکرد و بستر و فضا برای بحث و نقد منطقی و با حوصله فراهم میشد. باید فضایی فراهم میشد تا رسانهها بر مبنای دیدههایشان درباره نداشتهها و داشتههای نشر ایران در خارج از ایران صحبت کنند نه بر مبنای نگاه و ایدهآلهای شخصی و دور از دسترس.
در واقع سه دوره در حال گذار این نمایشگاه و نیز سه دوره در حال گذار غرفه ملی ایران را در سه سال گذشته رصد کردهایم. مستند به همین تجربه همراهی و در واکنش به آنانی که ترجیح دادهاند طی این مدت بیشتر از تصورات و تفسیرهایی شخصی و گاه مستند به یک قطعه عکس خود بگویند و آن را به ضمیمه آرزوهای بلند و دور از دسترسی که مختصاتش در باور نمیگنجد، منتشر کنند، نکاتی را مرور کردهایم؛
ایران؛ نمایشگاه شصت و نهم فرانکفورت و چند نکته اجرایی
به گواهی اخبار و آمار برنامهریزی برای این نمایشگاه از ابتدای تیرماه رنگ و بوی عملی به خود گرفت. عملی به این معنی که تا پیش از آن جلسات و برنامهریزیها برای این حضور در فاز اجرایی انجام میشد و کار عملیاتی برای اجرای آن از این تاریخ شروع شد. فراخوانی منتشر شد که ناشران و موسساتی که میتوانند و متمایل هستند در این رویداد به صورتی که میدانیم یعنی با توجه به نوع حمایتی که از سوی دولت میسر شده شرکت کنند و برای این منظور بستری که همان غرفه ملی بوده است نیز برای آنها فراهم شد.
برنامهریزی برای استندها، میزها و مراودات داخل هر غرفه با ناشران بوده است و جالب اینکه بسیاری از آنها پیش از حضور فهرست بلندبالایی از آنچه خواهند کرد ارائه کردهاند. اما در عمل گاه هیچ و گاه بسیار عالی ظاهر شدهاند. اگر ناشری با صرف هزینه چندین میلیونی در این عرصه حاضر میشود اما نه بروشوری دارد و نه کاتالوگی و نه حتی کارتکسی برای معرفی کتابهایش، اگر برنامهای برای فروش رایت و یا خریدش ندارد و تنها برای بودن در این عرصه اعلام میکند که چنین میکنم و چنان؛ در وهله نخست به خودش خسران زده و در وهله بعد اعتمادی را از خودش و صنفش سلب کرده که بودجه دولتی را در نهایت به سمت هزینهکردی برای غیر از ناشران به منظور حضور در نمایشگاههای سالهای بعد راهسپار میکند.
اگر ناشری برنامهای داشته و یا آژانسی توانسته از امکان دولتی فراهم شده برای حضورش در این رویداد برای مراوده بهره ببرد هم اعتبارش به خود و صنفش بر میگردد و نه دولت.
خلاصه اینکه برنده یا بازنده کیفیت حضور در فرانکفورت و امثالهم، نشر ایران و بدنه خصوصی آن است نه دولت. موسسه نمایشگاههای فرهنگی به حکم برنامهریزی و قانون بسترساز این حضور بوده است. غرفهای تدارک دیده و امکاناتی فراهم کرده تا نشر ایران در فضایی امن و توام با آرامش به فعالیت بپردازد. حال اینکه چقدر این موسسه بخواهد در ادامه از حضور ناشرانی که برنامهای برای تجدید نظر در انتخاب ناشران به ویژه آنهایی که برنامهای برای این دست از حضورها ندارند، داشته باشد، مطالبهای است که باز هم رسانهها کمتر به سراغ آن میروند و از آن سوال میکنند.
اندوختههای ایرانی از فرانکفورت
نمایشگاه امسال، تجربه موفقی برای آژانسهای ادبی ایرانی بود. به روایت رسانههای حاضر در این نمایشگاه، تنها یک آژانسادبی بیش از صد قرار کاری را به فرجام رساند و به نتیجههایی مطلوب نیز رسید. ناشرانی هم بودند که با وجود اینکه نخستین سال حضورشان در این رویداد را مزه مزه میکردند توانستند در همین فضا دست به مبادله رایت داشته باشند.
سوال این است که این حجم یعنی نمره قبولی؟ و جواب این است که نه. حتی شاید کمتر از نمره قبولی باید نامیدش. حرف اصلی اما این است که راه درست رفته شده و به قول دوستان قطار در ریل است. نکته این است نمایشگاهی در قامت نمایشگاه فرانکفورت اساسا بر همین پایه ساختار یافته است. به گواهی رسانههای ناشران بزرگی در این نمایشگاه به مبادله اقتصادی مشغول هستند که نه میز دارند و نه غرفهای. یک نفر به نمایندگی از موسسهای به فرانکفورت آمده بود برای رسیدگی به قرارهایش و این هم یعنی در ریل بودن. اساس ریل یعنی مسیری که به سمت مبادله حقیقی حق نشر و ترجمه کتاب راهنماییمان کند و اینکه در آن با چه کیفیتی بروی مساله ثانوی است. اینکه رویش باشی یعنی امید هست که هرچند کند اما در مسیر حرکت میکنی.
تشکلهای نشر نیز در نمایشگاه امسال به دنبال دیدار و محکم تر کردن ارتباطات بینالمللی خودشان بوند. به عنوان مثال به گواهی سرکار خانم رویا مکتبی انجمن نویسندگان کودک قرارهای بینالمللی قابل اعتنا و ثمربخشی را با بسیاری از مقامات فرهنگی آلمانی و سوئیسی و دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان داشتند. یا اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران که میز همواره شلوغ پربار بودن دیدارهای صنفی این تشکل است. امسال برای نخستین بار ایران در بیزینس کلاب فرانکفورت نماینده داشت. نمایندهای که از سوی جامعه نشر ایران به مراودات حرفهای میپرداخت. امسال تشکلی از نشر ایران توانست معتبرترین چهرههای جهانی نشر را میهمان ایران و پای کار میز نشر ایران بیاورد. اینها اما متاسفانه در این روزها در رسانهها و توسط رسانهنگار ایرانی واکاوی نمیشود و بیشتر تمایل بر این است که برای یک عکس شرح بنویسند و تفسیر بسازد.
نمایشگاه و دور راهی نشستهای فرهنگی
بسیار گفته شده که نمایشگاهای کتاب بینالمللی و غرفههای ایران جرای نشست نیست و اگر هست چرا به زبان فارسی؟
بیایید از خود سوال کنیم که چرا چرا نباید دیدگان سراسر شوق و اشتیاق رئیس اتحادیه ناشران ایتالیا، رئیس نمایشگاه کتاب پاریس و بولونیا و... برای همکاری با ایران و نمایشگاه کتاب تهران را نشان دهیم؟ چرا نباید آنها در در قالب نشست یا هر اسمی که نامش را میگذاریم در غرفه ایران جمع کرد و حضورشان و حرفهایشان را به گوش رساند؟
گفته شده که رئیس اتحادیه جهانی ناشران در غرفه ایران به ما توهین کرده است. شاید بله و شاید هم نه. درباره لفظ به کار رفته از سوی ایشان بهتر است میزبان و مترجمش یعنی انجمن ناشران دانشگاهی اظهارنظر کند اما درباره آنچه او درباره نشر ما میگوید باید رسانه تامل کند. جان کلام میشل کلمن این بود که از ایران دیگر انتظار ندارند که دل در گرو انتشار غیرقانونی کتاب ببندد. چرا؟ چون رفته رفته ما را به عنوان بازیگر یا مبدا و مقصدی فعال در عرصه نشر جهان قبول کردهاند. لااقل ما را طوری میشناسند که احترامشان را برمیانگیزانیم. این اتفاق آیا جز در یک نشست رخ میداد؟ جز در یک نشست بود که میشد تلنگری به ناشرنماهای ایرانی زد که اعتبار جهانی ایران را زیر سوال میبرند؟
نشستهای ایرانی و زبانهای غیر ایرانی
به گواهی خبرنگاران حاضر در این دوره از نمایشگاه کتاب فرانکفورت نشستهای غرفه ایران در سال جاری چند بخش داشت. نخست نشستهایی که نیم و یا تمامی آنها با زبان انگلیسی برگزار شد و مخاطبان کمی هم داشت. یادمان باشد که مخاطبان این نشستها با مخاطبان یک نشست در تهران متفاوت است. نشستهایی هم بودکه بدون اغراق تنها به زبان فارسی نوشته شد و تنها مخاطبش خود حاضران در غرفه بودند. در این زمینه باید بدون شک تجدید نظر کرد با این همه در غرفه کشورهایی مثل روسیه یا ترکیه و یا حتی کشورهای اروپای شرقی در جوار غرفه ایران نیز وضع بهتر از این نبود. حتی در نشست خبری نمایشگاه با حضور بیش از ۲۰۰ رسانه نگار جهانی تنها و تنها به زبان آلمانی صحبت شد آن هم بدون مترجم!
بر همین اساس میتوان اذعان کرد که غرفهای به استعداد غرفه ایران در این دست رویدادها جای برگزاری نشستهایی از این دست هست. وقتی قرار است استاد زبانشناسی دانشگاه هایدلبرگ پنلی درباره ترجمه ارائه کند که نیمی از مخاطبانش غیر ایرانی هستند و تنها به اعتبار ترجمه کتابش در ایران حاضر به حضور در غرفه ایران شده است، چه جایی بهتر از غرفه ایران برای این رویداد؟ پس به نظر میرسد سوال اصلی سامان برنامهریزی این نشستها است که درباره آن هم حرف و حدیث زیاد است و قصه پر آب و چشمی دارد.
برنامههای جنبی؛ از اصرار تا انکار
درباره برنامههای جنبی با توجه به نظر بسیاری از فعالان فرهنگی و ناشران حاضر در نمایشگاههای خارجی، میتوان به این باور رسید که جای فعالیت فرهنگی غیرمرتبط با نشر در این دست نمایشگاه نیست. به عبارت دیگر فرهنگ ایران در این نمایشگاه تنها به شیوه مکتوب قابل عرضه است نه در قالب نمایش و موسیقی و... و البته گفته شده که مدیران برگزار کننده غرفه ایران در نمایشگاه فرانکفورت نیز چنین میاندیشند و صد البته میدانیم که همه چیز قرار نیست بر پایه تصمیم مدیران و خواست حاضران در این رویدادها باشد. برخی از اتفاقات جنبی در غرفه ایران در سال جاری نیز گویا چنین بوده است.
ارزیابی شتابزده
حرف آخر اینکه حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت در سال جاری عبرت آمیز بود. دیده شد که چگونه حاصل تلاشهای چند ساله بخش خصوصی نشر و تشکلهای نشر ایران ثمر داده و چطور میشود با برنامهریزی حتی جلوی رئیس مغرور این نمایشگاه با افتخار آثاری را عرضه کرد که از زبان آلمان و با رعایت حقوق مولف و ناشر به فارسی ترجمه شده است و در کنار آن میشد عبرت آموز دید که ناشران و تشکلها و آژانسهایی که تنها از کار فرهنگی حرافی را به یاد گرفتهاند چگونه در این رویدادها یک توریست فرهنگی خوب برای ایران بودند! میشد عبرت گرفت که آیا هر برگزیده جوایز ادبی ملی را باید روانه یک رویداد جهانی کرد و اگر میفرستیم برای حضور و معرفی او و آثارش برنامه درستی داریم و یا اینکه باید برای این حضور فکر دیگری هم کرد. شکی نیست که بسیاری از نویسندگان صاحب نام ایرانی هنوز از حضور در این عرصه محروم ماندهاند اما مهمتر از این مساله اندیشیدن به چیستی و چرایی و چگونگی این حضور است.
شاید مجموعه این حرفها و برخی از آنچه باید گفته میشد و به اقتضا ماند برای وقتی دارد پیش از همه تلنگری به خودمان است در درست دیدن و نوشتن و تحلیل از یک رویداد فرهنگی و در ادامه تلنگری به همه آنها که سودای قدم برداشتن نشر ایران در خارج از مرزها را دارند.
نظر شما