شناسهٔ خبر: 52647 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مولانا و معماری/ تأملات معماریانه

ما می‌توانیم در سخن مولانا از آن حیث تامل کنیم که تصاویر معماری را از آن عالم شکار کنیم و درباره معماری نزد او سخن بگوییم.

فرهنگ امروز/ مهرداد قیومی:

در بحث از معماری در آثار مولانا با هر بار رجوع به یاد تصویری می‌افتم که ما گویی در چاهی گیر افتاده‌ایم و مولانا دستش را دراز کرده تا ما را از این چاه بیرون بکشد و ما وقتی از معماری صحبت می‌کنیم، درباره انگشتان مولانا و شکل آنها صحبت می‌کنیم. گفت‌وگو از انگشتان و انگشتر مولانا کفایت از کاری که او ما را بدان فرا می‌خواند، نمی‌کند ولو آنکه آن را قبول نداشته باشیم.  وقتی در پی سخن مولانا درباره معماری مردم هستیم، باید نخست ببینیم که اصلا مولانا با معماری چه کار دارد و سپس از پنجره معماری مردم به آثار مولانا بنگریم. مولانا از جهات و در مراتب گوناگونی با مکان مصنوع سر و کار دارد. مرتبه اول خاطره معماری است. هر انسانی عالمی دارد و این عوالم با هم تلاقی‌ها و فصول مشترک و تفاوت‌هایی دارد. بخشی از این عالم‌ها را مجموعه‌ای از واردات برای ما می‌سازد. مولانا قریب به هفتاد سال عمر کرد و از شهرها و مکان‌های مختلف عبور کرده و در آنها زیسته بود و چیزهایی راجع به مکان مصنوع خوانده و شنیده بود که به نحوی به معماری
ربط داشت. او با معماران و بنایان مراوده داشت و در پیشه آنها تامل کرده بود. خلاصه در عالم مولانا ناگزیر معماری حضور دارد و وقتی سخن می‌گوید، این عالم را به ظهور می‌رساند. بنابراین ما می‌توانیم در سخن مولانا از آن حیث تامل کنیم که تصاویر معماری را از آن عالم شکار کنیم و درباره معماری نزد او سخن بگوییم.
مرتبه دوم خیال معماری است. مولانا شاعر است و در بیان خود از اقسام صور خیال بهره می‌گیرد.  برخی از این صور خیال مرتبط با مکان است، یعنی معماریانه است. غرض از تاکید بر «معماریانه» به جای «معمارانه» آن است که معمولا از «معمارانه» به آنچه به معمار ربط دارد، مراد می‌کنیم، اما از «معماریانه» آنچه به معماری مربوط است، مراد می‌کنیم. صور خیال مولانا با خاطرات مکانی او و مخاطبانش مرتبط هست، اما عین آنها نیست.
مرتبه سوم جهان‌شناسی معماری است. مولانا می‌خواهد به یاد مخاطبان خود بیاورد که از کجا آمده‌اند و در کجایند و به کجا می‌روند. برای این کار از درون آدمی و بطون آن، از جهان و چیستی و آغاز و انجام سخن می‌گوید. در این سخن خواهی نخواهی کار او با مکان و معماری می‌افتد. مولانا نه فقط به تمثیل‌های معماری دست می‌زند، بلکه به نظر دادن درباره معماری چون پاره‌ای از جهان می‌پردازد و به آن استشهاد می‌کند. رایج‌ترین آن حرف‌هایی است که درباره بنای عالم و معمار آن بزرگان ما از جمله مولانا زده‌اند.
مرتبه چهارم نظرهای فراگیرنده معماری است؛ نظرهایی که مولانا درباره عالم و آدم می‌دهد، فراتر از معماری است، اما معماری را نیز شامل می‌شود. می‌توان آن اندیشه‌ها را بر معماری حمل و آنها را از منظری دوباره قرائت کرد. در این صورت سخنان تازه‌ای از مولانا درباره مکان و معماری به دست می‌آید.
مرتبه پنجم معماری، ذکر است. کار مولانا سخن گفتن درباره جهان و معماری و مانند آن نیست، بلکه یادآوری فراق از اصل و شور بازگشت به آن است. در این جهان هر چیزی فقط از آن حیث ارزش دارد که در خدمت یار باشد و انسان را در پیمودن راه به سوی مبدا و مقصد نهایی یادآوری کند. از نظر مولانا همه مراتب و مراحل معماری از اندیشه و خیال و غرض معمار گرفته تا بناها و شهرها هم می‌تواند مایه غفلت باشد و هم محمل ذکر. سخن مولانا بر محور دعوت پیامبرگونه‌اش حاوی ظرایف بسیار درباره معماری غفلت و معماری ذکر است. در اینجا در مقام فهم معماری هستیم.  برخلاف تصوری که از برخی صوفیان داریم، مولانا نه در عزلت یا در میان فاضلان و عالمان بلکه در میان مردم کوچه و بازار بود. مشخص است که مولانا با این روحیات و خصایل از چه نوع معماری سخن می‌گوید. او دیگران را نیز دعوت به حضور در جمع و جماعت می‌کرد.
به همین ترتیب در مکان‌های جمعی توقف و حضور دارد و همه جا را محلی برای گفتن معنا می‌سازد، از خانه و مدرسه و بام مدرسه و مسجد و مسجد جامع گرفته تا دکان و چارسو و حمام و باغ و کنار دریاچه. حتی در سماع نیز که صوفیان پیشین مقید بودند آن را از چشم اغیار پنهان بدارند، مولانا مقید به مکان خاصی نبود و در هر جا که حالی دست می‌داد، سماع می‌کرد، از خانقاه و مدرسه گرفته تا خانه و باغ و حمام و میدان قونیه و حتی مسجد.  سخنان مولانا درباره پیشه‌ها نیز از حیث اینکه معماری یک پیشه است، در زمینه بحث ما اهمیت دارد. مولانا به حرفه و پیشه دعوت می‌کند و یارانش را از عزلت‌گزینی و گدایی نهی می‌کند و به کار و فعالیت دعوت می‌کند. او همچنین با اهل پیشه نشست و برخاست دارد. بیشتر مریدان او از عوام و پیشه‌وران بودند و فقیهان و عالمان رسمی بر گرد او نمی‌نشستند.  حتی خلیفه او صلاح‌الدین زرکوب از این پیشه‌وران بود. همین باعث می‌شد که گاهی به او طعن بزنند. از جمله این پیشه‌وران معماران یا نجاران هستند.
البته مولانا به اندیشه پیشه دعوت می‌کرد و در عین اینکه به کسب دعوت می‌کرد، به ایشان یادآوری می‌کرد که به ظاهر پیشه دل نبندند و مشغولیت به آن را هدف اصلی
زندگی ندانند.
استاد معماری دانشگاه شهید بهشتی

اعتماد

نظر شما