به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ یکی از مشهورترین گفتوگوهای نظری در دورۀ معاصر جلسهای است که سال ۱۹۷۱ میلادی در کالج فنی آیندهوون هلند برگزار شد و در آن، میشل فوکو و نوآم چامسکی دربارۀ « ماهیت انسان و جامعۀ ایدهآل » به گفتوگو نشستند. در این جلسه، مسئلهای واحد روی میز بود اما تفاوتهای بنیادین میان نظامهای فکریشان باعث شده بود که گفتوگویی آرام ولی سرشار از اختلافنظر میان آن دو دربگیرد.
چامسکی زبانشناسی است که معتقد است در پسِ زبانهای گوناگون، طرحوارۀ مشترکی وجود دارد که فرد با خلاقیت خود از آن استفاده میکند و زبان را برمیسازد. به نظر او، حوزههای دیگری غیر از زبان نیز از طرحوارههای مشابهی بهرهمندند که مجموع همۀ این طرحوارهها «ماهیت انسان» را تشکیل میدهد. در این میان، «خلاقیت» یکی از کلیدواژههای اندیشۀ چامسکی است. از نظر او، فرد با کمک خلاقیت خود این طرحوارهها را بهکار میگیرد و با جهان تعامل برقرار میکند و به پیش میرود.
فوکو فیلسوفی است که از «اپیستمه» سخن میگوید. اپیستمه شرایطی را تعیین میکند که شناخت ما از جهان ذیل آن ممکن میشود. او اپیستمه را به توریها و قالبهایی تشبیه میکند که روی جهان مینشینند و بخشهایی از آن را آشکار میکنند و بخشهایی را میپوشانند. از نظر فوکو، هر فرهنگ فقط یک اپیستمه دارد که حدود شناخت در آن فرهنگ را معین میکند.
با این توضیحات، اگر شناخت را یکی از مصادیق تعامل انسان با جهان بدانیم، آیا انسان میتواند با خلاقیت خود مرزهای دانشش را جابهجا کند یا آنکه اپیستمه حدود و ثغور دانش انسان را متعین کرده است؟
برای مشاهده یا دریافت ویدئوی گفتوگوی میشل فوکو و نوآم چامسکی میتوانید به سیمافکر مراجعه نمایید.
نظر شما