فرهنگ امروز/ نیوشا مزیدآبادی:
چند سالی است که بازار کنسرت گروهها و نوازندههای خارجی در ایران داغِ داغ است؛ از «شیلر» و «ریچارد کلایدرمن» گرفته تا «جیپسیکینگ» قلابی و «کیتارو» که دومین اجرایش به دلیل عدم صدور روادید لغو شد. حالا به نظر میرسد هنرمندانی که سالهاست در کشورهای توسعه یافته بازارشان کساد است، میتوانند در سرزمینهای جهانسومی مثل ایران و سایر کشورهای مشرق زمین مخاطب چشمگیری دست و پا کنند و به قول خودمانیتر بفروشند. اما اینکه این کنسرتها تا چه حد میتوانند برای مردم خوراک فرهنگی- هنری مهیا کنند و اندوخته سلیقه موسیقاییشان را ارتقا بخشند، خود حدیثی است مفصل که از مرور اجمالی نامها میتوان از بر خواند. این گزارش میکوشد تا گروهها و هنرمندانی را که در طول این سالها برای اجرای کنسرت عازم ایران شدهاند از منظر هنری مورد بررسی قرار دهد. نیز این پرسش را مطرح میکند که گروههای دعوت شده براساس چه متر و معیار هنری انتخاب میشوند و اجرای آنها باتوجه به چالشها و هزینه زیاد آمد و رفت گروهها و بهای بلیت این کنسرتها چه بار هنری برای مردم دارد؟
دیپلماسی فرهنگی؛ تدبیر دولت امید
در سال ١٣٨٧ وقتی برای اولینبار زمزمه سفر کریس دیبرگ (خواننده ایرلندیتبار) به ایران برای همراهی با گروه پاپ پرطرفدار آن روزها (آریان) شنیده شد، کمتر کسی چشمش آب میخورد که این همکاری میسر شود. در نهایت اما کریسدیبرگ به ایران آمد و به جای آنکه موفق شود کنسرتی داشته باشد به ضبط کلیپی با «آریان» و برگزاری یک نشست خبری دلخوش کرد. با این حال موج دعوت از هنرمندان خارجی شور و هیجان یافت و بسیاری از مدیران فرهنگی- هنری و برگزارکنندگان کنسرت را یاد آنهایی انداخت که موسیقیشان دیرزمانی از طریق رسانه ملی بیحرف پیش و پس و بدون هیچ سانسوری پخش میشد؛ کسانی مثل کیتارو، ژان میشل ژار، ریچارد کلایدرمن، یانی، ونجلیس و غیره که میتوانستند حس نوستالژیک مردم را قلقلک دهند.
دولت روحانی که روی کار آمد با اندیشه بهبود روابط بینالمللی برای تسهیل مذاکرات هستهای، همه وزارتخانهها، نهادها و سازمانهایش به خط شدند تا دست به دست هم وزیر امور خارجه را در مسوولیت خطیرش یاری دهند. علی جنتی _ وزیر ارشاد وقت- با اسم رمز «دیپلماسی فرهنگی» مدیران زیر مجموعهاش را موظف به پیگیری این ایده کرد.
پیروز ارجمند- مدیرکل اسبق دفتر موسیقی – که در دوران مدیریتش تلاش زیادی کرد تا پای هنرمندان خارجی را به صحنههای داخلی باز کند، درباره آغاز این رفت و آمدهای فرهنگی به «اعتماد» میگوید: «اولین پیشنهاد از سوی یانی مطرح شد که میخواست در ایران کنسرت داشته باشد. من ابراز تمایل کردم و مدیر برنامههای او به ایران آمد و بنا بود در کرمان، کیش و تهران برنامه داشته باشیم. اما هنرمندی که برگزاری اجرایش تحقق یافت، کیتارو بود که دعوت از او مشکلات عدیدهای پیش پایمان گذاشت چرا که چند نفر از اعضای گروه، امریکایی بودند و تمامی دستگاههای ذیصلاح هم با برگزاری این کنسرتها مخالفت میکردند. من با چالشهای اساسی روبهرو بودم که مهمترین آنها مخالفت نیروی انتظامی برای برگزاری کنسرتهای خارجی در ایران بود. اجرای کیتارو تقریبا تا شب قبل از برگزاری با مشکل مجوز از سوی اداره امکان روبهرو بود اما با پافشاری برگزار شد.» ارجمند این ریسک را در دوران مدیریتش به خودکشی تشبیه میکند. برگزاری این کنسرت با بلیتهای ٨٠ تا ١٩٥ هزار تومانیاش (به گفته او) هیچ سود مالی در پی نداشت: «ما اسپانسری برای برگزاری کنسرت کیتارو نداشتیم و گروه هم دستمزدش را به دلار دریافت میکرد. گروه کیتارو آن زمان حدود ٥٠٠ میلیون تومان دستمزد گرفت و ارکستری که او را همراهی میکرد ١٢٠ میلیون تومان. علاوه بر این هزینه رفت و آمد و اقامت گروه نیز رقم قابل توجهی میشد. تالار وزارت کشور هم بعد از اولین شب اجرا، اجارهاش را به دو برابر افزایش داد که آن زمان با شکایت من به وزیر ارشاد و وزیر کشور این موضوع پیگیری شد.» اما پرسش اینجاست دعوت کیتارو با وجود دستندادن سود مادی، آیا سود هنریای در پی داشت؟
خارجیها، کشف تازه برگزارکنندگان پاپ
بعد از برگزاری کنسرت کیتارو با حجم انبوه مخاطباناش، طبیعی بود برگزارکنندگان کنسرتهای پاپ هم برای کسب سود اقتصادی بیشتر، سراغ کشف تازه دولت بروند. آنها چه به صورت مستقل و چه به مدد مدیران دولتی دست به کار دعوت از هنرمندان خارجی شدند. با این تفاوت که برای آنها در عمل نه دیپلماسی فرهنگی در اولویت بود و نه وجهه هنری آرتیستهای دعوت شده. پس شرکتهایی مثل «اکسیر نوین»، «ریتم نو» و «رویال هنر» با پیشیگرفتن از یکدیگر شروع به برگزاری کنسرت گروهها و هنرمندانی مثل «جیپسیکینگ»، «شیلر»، «اینائودی» و غیره کردند. جیپسیکینگ که در سال ١٣٩٤ به ایران آمد، با وجود آنکه هویدا شد گروه قلابی به کشور آمده با تبلیغات رسانهای که روی موج نوستالژیطلبی مردم سواری میکرد، مورد استقبال قرار گرفت؛ استقبالی که تا همین امسال هم ادامه داشت و جیپسیهای قلابی را با اسم «کولیهای اسپانیا» برای چندمین بار به دعوت شرکت «اکسیر نوین» به ایران کشاند. آنها آمدند و در فروردین ٩٧ بلیتهایشان را بین ٥٠ تا ٢٧٠ هزار تومان به مخاطب ایرانی فروختند.
نوستالژیبازهای واپسگرا
برانگیختن حس نوستالژیک نه تنها در فضای هنری ایران که در اکثر جوامع دنیا رواج دارد اما در جوامع سنتگرا و محافظهکاری مثل ایران که برای اجراهای موسیقی باید از هفتخوان رستم گذر کرد، نگرش واپسگرای نوستالژیک بیش از سایر جوامع میتواند پاسخگو باشد. نوستالژیبازی با استفاده از ابزارهای روانشناختی، غم دوری و فراق گذشته را ایدهآل جلوه میدهد.
بنابراین مبرهن است موسیقی افراد و گروههایی مثل کیتارو، ریچارد کلایدرمن، شیلر، جیپسیکینگز با وجود واقعیت از منظر نوستالژیک واجد ارزش هنری باشد. اما این نوستالژی، از گذشته ایدهآلی غیرقابل انتقاد و ناواقعی میسازد که به جهت بار احساسی و عاطفیاش رواجدهنده نوعی سانتیمانتالیسم در هنر (در اینجا بخوانید موسیقی) است. کافی است به تبلیغات این گروههای خارجی دقت کنیم؛ «کیتارو قطعات موسیقی فیلم «جاده ابریشم» را در ایران اجرا میکند»، «ریچارد کلایدرمن «ای ایران» را مینوازد» و تبلیغ کنسرت لودویکو اینائودی با عکس پیانو نوازی او روی یخ، مربوط به کلیپ او در سال ٢٠٠٩، همراه میشود؛ کلیپی که در ایران بسیار گُل کرد.
کلایدرمن و «ای ایران»اش
ریچارد کلایدرمن همین چند روز پیش با همه حواشی که پیرامون نامش در این سالها مطرح بود، روی صحنه تالار وزارت کشور رفت و چنان که قول داده بود برای مردم «ای ایران» نواخت. شاید «ای ایران» نواختن کلایدرمن برای هواداران دهه شصتی او جالب باشد اما پرسش به سیاق گذشته است؛ آیا این اجراها سود هنری هم دارد؟
شاهین فرهت- موسیقیدان و آهنگساز- درباره کلایدرمن به «اعتماد» میگوید: «این نوازنده ٢٥ سال پیش هم به عنوان موسیقیدان پاپ کار زیادی انجام نداد. او پیانیست بود اما وقتی فهمید از راه نوازندگی پیانو نمیتواند شهرت زیادی کسب کند سراغ سینتیسایز کردن آثار مشهور کلاسیک رفت تا با آسان کردن آنها بتواند در کشورهای شرقی طرفداران زیادی پیدا کند. اساسا این رویکردی بود که در دهههای ٧٠ و ٨٠ میلادی بسیار مد شد. شاید آسانسازی موسیقی کلاسیک سبب ایجاد کنجکاوی در مردم شود اما مساله اینجاست که دیگر این نوع موسیقی در هیچ جای جهان مورد توجه نیست و تاریخ مصرفش گذشته است. من واقعا از این دعوت تعجب کردم.» فرهت معتقد است برگزارکنندگان این اجراها بیش از آنکه دغدغه هنری داشته باشند، به جذابیتهای ظاهری و سود مالی فکر میکنند.
بلیت کنسرتهای ریچارد ٦٤ ساله در حالی بین ١٥٠ تا ٤٠٠ هزار تومان فروش رفت که خبرگزاری «فارس» اعلام کرده بود بخش ارکسترال این کنسرت به صورت پلیبک اجرا شده است. مجید عبدی- مدیر شرکت «رویال هنر»- که علاوه بر کنسرتهای احسان خواجه امیری، مازیار فلاحی و گروه سون، کنسرتهای شهرام ناظری، استاد شجریان و کیهان کلهر و رامبرانتتریو را در داخل و خارج از ایران برگزار کرده در این باره به «اعتماد» میگوید: «خبرنگار «فارس» اصلا در این کنسرت حضور نداشت. او قبل از کنسرت هم قصد باجخواهی از ما را داشت که مستندات آن موجود است. بنابراین چون ما باجی ندادیم شروع به شایعهپراکنی کرد. علاوه بر مدیرکل دفتر موسیقی، خیلی از موزیسینهای ایرانی این کنسرت را دیدند که بهتر است آنها در این باره قضاوت کنند. » در گزارش فارس به بخشنامه دفتر موسیقی درباره اجراهای پلیبک اشاره شده بود که عبدی میگوید: « بسیاری از کنسرتهای پاپ امروزی به صورت پلیبک اجرا میشوند اما درباره کنسرت کلایدرمن باید صراحتا اعلام کنم که هیچ بخشی پلیبک نبود و تعدادی از نوازندگان ارکستر سمفونیک بخشهای ارکسترال را اجرا میکردند.»
اما پرسش اینجاست که شرکتهایی مثل «رویال هنر» براساس چه متر و معیاری هنرمندان خارجی را به ایران دعوت میکنند و گروه مشاوران آنها را چه کسانی تشکیل میدهند؟
برگزارکننده کنسرت کلایدرمن در این باره میگوید: «ما تراز هنری هنرمندان را براساس مقبولیت جهانی آنها میسنجیم. کلایدرمن در کتاب رکوردهای «گینس» موفقترین پیانیست جهان است که آثار زیادی از او به فروش رفته. جایگاه او را همین آمار و ارقام رسانهها مشخص میکند؛ ضمن اینکه ما برای دعوت از موسیقیدانان با برخی هنرمندان داخلی که با ما در تعامل هستند، مشورت میکنیم.»
دعوت از این هنرمندان با ذائقه موسیقایی برگزارکنندگان آنها و نیز سلیقه هنری که در مردم ایجاد میکنند رابطه مستقیم دارد. مجید عبدی درباره موسیقی مورد علاقهاش به میگوید: «من تقریبا همه موسیقیهای پاپی را که تولید میشوند گوش میکنم که از بین آنها میتوانم به احسان خواجه امیری و محسن یگانه اشاره کنم.»
کلام آخر
برخلاف اجراهای مذکور شاید بیانصافی باشد که به برخی کنسرتهای بینالمللی در طول این سالها اشاره نکنیم؛ کنسرتهایی که بیسر و صدا و با مخاطب محدود روی صحنه رفتند اما بار هنری تمام و کمالی داشتند. اجرای هنرمندانی مثل عالیم قاسماف و دخترش (فرغانه)، انور براهم، اردال ارزنجان، رامیز قلیاف، مانو کچه و فستیوال Show of Hands که طی چندین شب میزبان چندین پیانیست جزو مطرح دنیا بود. مبرهن است نفس دعوت از موسیقیدانان بینالمللی از حسن و مزیت چیزی کم ندارد اما لازم است در این میان مدیران فرهنگی (و در رأس آنها وزیر ارشاد و مدیر دفتر موسیقیاش) بر کیفیت هنری گروههای دعوت شده و جایگاه امروزیشان در جهان، دقت نظر داشته باشند. وقتی هنوز بعد از سالها حس نوستالژیک مردم با موسیقی ٤٠ سال پیش غلیان میکند باید از خودمان بپرسیم به این بچههای بد غذا چه خوراک هنری دادهایم که این طور به هلههوله عادت کردهاند؟ وقتی تمامی چالشهای دعوت از هنرمندان خارجی را برای حضور در ایران به جان میخریم بد نیست اندکی دقت به خرج دهیم تا کسانی روی صحنههای مملکتی اجرا کنند که ذائقه موسیقایی مردم را هم ارتقا میبخشند؛ گروههایی مثل جاده ابریشم با نوازندگان تراز اولش و کسانی مثل فیلیپ گلس که از حیث سود مالی و هنری دنیا و آخرت را یک جا دارند.
روزنامه اعتماد
نظر شما