فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور:
«و بدون اجازه یک سبد گلابی از زمین همسایه چیده بود. وقتی از او خواسته شد میوه ها را برگرداند با عصبانیت آن ها را به زمین پرتاب کرد از آن پس در آن زمین حتی یک گلابی هم به عمل نیامد. خدمتکار ویلیام گودوین به او خمیر ترش نداد. در نتیجه دستگاه آبجو سازی او خشک شد. مباشری او را در حال برداشتن چوب از زمین ارباب دید و به او حمله کرد مباشر دیوانه شد. همسایه ای اسب خود را به او نداد تمام اسب هایش مردند و ...» اینها اتهاماتی است که به مارگارت هرکت زده شده بود بیوه سال خورده شصت و پنج ساله ای که در 1585 در تیبرن به دار آویخته شد. می توان الگوی مشابهی نیز برای بسیاری از زنان یافت که در سراسر اروپا به جرم ساحره گری اعدام شدند که عمدتا از طبقات پایین جامعه و بیوه های فقیری بودند که برای بقا می جنگیدند. ساحره کشی جنگی علیه زنان بود. این تلاش با ارزش زدایی از آنان، شیطان سازی آنها و نابودی قدرت اجتماعی شان هم راستا بود. در همان زمان در اتاق های شکنجه و روی سکوی مرگی که ساحره ها بر آن نابود می شدند ایدئال های بورژوایی زنانگی و زندگی خانوادگی ساخته شد. اما در این بین هیچ پاسخ مطمئنی به این مساله داده نشده است که چه ترسی این سیاست همنوای نسل کشی را برانگیخت؟ چرا این حد از خشونت اعمال شد و چرا هدف اصلی آن زنان بودند. اتهامات این زنان که به جرم ساحره گری کشته می شدند چنان مضحک و غیرقابل باور است که با هیچ انگیزه و جرمی تناسب ندارد. چه طور می توان توضیح داد که در بیش از دو سده در چندین کشور اروپایی صدها هزار زن پای میز محاکمه رفتند شکنجه شدند زنده به دار آویخته سوزانده شدند متهم شدند به فروختن تن و روان به شیطان و نیز قتل کودکان بسیاری به اعمال جادویی، مکیدن خون شان، ساختن معجون از جسدشان، عامل مرگ همسایه ها، نابود کردن احشام و محصولات برانگیختن توفان و دست یازیدن به بسیاری اعمال شنیع دیگر؟
سیلویا فدریچی در کتاب کالیبان و ساحره با طرح این پرسش ها و پرسش هایی چون چرا در آغاز هزاره سوم پس از پانصد سال سلطه سرمایه کارگران هنوز در مقیاس توده ای به عنوان بینوا ساحره و قانون شکن تعریف می شوند؟ سلب مالکیت زمین و بینواسازی توده ای چه ارتباطی با یورش مداوم به زنان دارد؟ به بازبینی بحث گذار از فئودالیسم به سرمایه داری از منظر فمینیستی بدن و انباشت بدوی پرداخت. انباشت بدوی اصطلاحی است که مارکس در مجلد اول سرمایه برای توصیف فرآیند تاریخی استفاده می کند که از خلال آن مناسبات سرمایه داری بنیان نهاده شد و با آن به عنوان فرآیندی بنیادین پرداخت و شرایط ساختاری وجود جامعه سرمایه داری را آشکار کرد. با این وجود واکاوی فدریچی با تحلیل مارکس متفاوت است. مارکس انباشت بدوی را از منظر پرولتاریای مذکر مزدبگیر بررسی می کند اما فدریچی آن را در جایگاه اجتماعی زنان و تولید نیروی کار اعمال کرد. او ساحره کشی های سده شانزدهم و هفدهم را در مرکز واکاوی انباشت بدوی قرار داد با این استدلال که پیگرد ساحره ها در اروپا و در دنیای نو برای رشد سرمایه داری به همان اهمیت استعمار و سلب مالکیت دهقانان اروپایی از زمین هایشان بود.
مساله دیگری که در این پژوهش فمنیستی قابل توجه است دورنمای متقابلی است که واکاوی های فمنیستی و فوکویی از بدن در کاربست شان برای درک تاریخ توسعه سرمایه داری پدید آورده اند. اگرچه دانشگاهیان یافته های مربوط به بدن را به میشل فوکو نسبت می دهند اما درواقع از آغاز جنبش زنان، فعالان و نظریه پردازان فمنیست مفهوم بدن را کلید درک ریشه های سلطمه مردانه و طرح ریزی هویت اجتماعی زنانه دانسته اند. پژوهش پیرامون ساحره کشی نظریه فوکو را درباره بسط قدرت زیستی به چالش می کشد و آن را از رمز و رازی که فوکو ظهور این نظام را در آن می پوشاند جدا می کند.
در این کتاب همچنین اشارات کوتاهی دارد به رویکرد روشنفکران؛ از جمله آنها توماس هابز است که با وجود شک به واقعی بودن ساحری تعقیب ساحره ها را به عنوان وسیله ای برای کنترل اجتماعی پذیرفت. دشمن تندخوی ساحره ها ژان بدن فرانسوی بود که باحالت وسواس گونه اش در نفرت از ساحره ها و فراخوان هایش به خونریزی در بسیاری از محاکمات آنها شرکت داشت و یک مجلد از شواهد را نوشته است. او در این اثر اصرار داشت که ساحره ها باید زنده زنده سوزانده شوند به جای اینکه پیش از انداختن به آتش خفه شوند. باید آنها را داغ زد تا پیش از مرگ بپوسند. در این بین نباید نقش کلیسای کاتولیک را کوچک شمرد. کلیسای کاتولیک رم چارچوب متافیزیکی و ایدئولوژیک ساحره کشی را فراهم کرد.
همچنین فدریچی توضیح می دهد که پیگرد زنان و مردان از طریق اتهام ساحری پدیده ای است که پیش از این تاریخ نگاران تا حد زیادی آن را به اروپا محدود می دانستند. با این حال اکنون مشخص است که اتهام شیطان پرستی کارکردی کلیدی در استعمار جمعیت بومی امریکا داشت. در کشورهای امریکایی هم تحقیقات جهت دستگیری ساحره ها بر اساس همان الگوی ساحره کشی در اروپا انجام می گرفت با خواندن قانون مصوب علیه بت پرستی و اجرای خطبه ای علیه گناهان آن آغاز می شد سپس زمان پرسش از مظنونان استفاده شکنجه برای اعتراف گیری و سپس اجرای مجازات سر می رسید. همچنین در دهه 1840 موجی از سوزاندن ساحره در غرب هند و همچنین در افریقا رخ داد.
در نهایت درس سیاسی که می توان از کالیبان و ساحره آوموخت این است که سرمایه داری به عنوان نظامی اجتماعی – اقتصادی ضرورتا دست اندرکار نژادپرستی و جنسیت نگری است. چراکه سرمایه داری به ناچار تضادهایی را که در دل مناسبات اجتماعی ایجاد کرده – وعده آزادی در مقابل واقعیت اجبار و تحمیل گسترده و وعده رونق در برابر تنگ دستی وسیع – با تحقیر ماهیت افرادی که استثمار کرده یعنی زنان سوژه های استعماری نوادگان برده های افریقایی و مهاجران آواره شده بر اثر جهانی سازی توجیه و نیز رازآلود می کند.
مشخصات کتاب:
کالیبان و ساحره (زنان، بدن و انباشت بدوی)
سیلویا فدریچی
مترجم: مهدی صابری
ناشر: چشمه
قیمت: 44 هزار تومان
نظر شما