به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ۲۳ فروردین سالگرد درگذشت دکتر یدالله سحابی از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران است؛ کسی که در تمام عمر سیاسی و فکریاش در سایه نام مهندس بازرگان قرار داشت و کمتر به وجوه فکری و شخصیتی وی پرداخته شد. آنچه در پی میآید، گفتوگوی ایرناپلاس با سمیه اسکندری، پژوهشگر و مؤلف کتاب «زندگینامه و مشی سیاسی و مبارزاتی دکتر یدالله سحابی» است.
سحابی؛ چهرهای فرهنگی
مهمترین وجوه شخصیتی و فکری دکتر سحابی از نظر شما چیست؟
زندگی مرحوم سحابی را میتوان از دو دیدگاه مورد برسی قرار داد: بُعد سیاسی و بُعد فرهنگی. دکتر سحابی در کنار یار دیرین خود مهندس مهدی بازرگان، تمام تلاش خود را معطوف به مبارزه با استبداد سلطنتی کرد. همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چه در زمانی که در قوه مقننه و مجریه نقش داشتند، و چه زمانی که از این نهادها کنار رفتند، تمام تلاش خود را معطوف به پاسداری از آرمانهای انقلاب کردند. با این وجود، شاید بتوان گفت مهمترین وجوه شخصیتی ایشان را باید چهره فرهنگی وی دانست. تلاشهایی که دکتر سحابی برای ایجاد نهادهای آموزشی و فرهنگی داشتند، قابل توجه است. اقداماتی از قبیل تأسیس مدارسی چون «کمال» و «کوثر» که میتوان آنها را گامی در جهت رفع موانع توسعه انسانی دانست. یکی دیگر از وجوه قابلتأمل شخصیت ایشان، دینمداری بود. بیتردید این بُعد از شخصیت دکتر سحابی در تصمیمات سیاسی و فرهنگی وی بیتأثیر نبوده است. تا آنجا که تأسیس دانشسرای تعلیمات دینی در سالهای ۲۹-۳۰ را میتوان تلاشی در جهت پایبندی به اصول دینی دانست .
در سایه بازرگان
به نظر شما چرا دکتر سحابی همواره در سایه و حاشیه مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی قرار داشت، و کمتر به ایشان پرداخته شده است.
سؤالی که مطرح فرمودید دقیقاً مسئله اصلی پژوهش بنده بود، و نتیجهای که در پایان این پژوهش برای اینجانب بهدست آمد این بود که فعالیتهای دکتر سحابی بیشتر در قالب فعالیتهای حزبی قابل بررسی است و شاید بتوان گفت همین مسئله، پژوهش درباره ابعاد مختلف شخصیت ایشان، بهویژه بعد سیاسی زندگی مرحوم سحابی را دشوار میکند. چراکه برای انجام پژوهش، مهمترین مسئله اطمینان از دسترسی به منابع و دادههای پژوهشی است که منجر به تولید یک محتوای علمی - پژوهشی و بازتعریف عملکرد فعالان سیاسی شود. با این وجود، میتوان با اطمینان گفت دکتر سحابی در برهههای مختلف تاریخی و سیاسی وارد شده و دیدگاه خود را نیز مطرح میکرد. حتی گاهی ممکن بود دیدگاهی همسو با همحزبیهای خود نداشته باشد. در این صورت هم بهصراحت عقیده خود را عنوان میکرد. مانند قانون اراضی شهری که در سال ۵۸ از سوی دولت موقت به شورای انقلاب ارائه شده بود و دکتر سحابی بهدلیل مغایر بودن طرح با باورهای دینی حاضر نشد به آن رای مثبت دهد. شاید یک مسئله دیگر که بتوان به آن اشاره کرد، وجود منابع مکتوب بسیاری است که از مرحوم بازرگان به جای مانده و همین امر در شناسایی ابعاد مختلف شخصیت علمی، سیاسی و فرهنگی ایشان بیتأثیر نبوده است؛ مسئلهای که در مورد دکتر سحابی صدق نمیکند. همین امر میتواند یکی از دلایل در سایه بودن شخصیت ایشان باشد.
سحابی و حاکمیت ملت
نگاه دکتر سحابی به نقش روحانیت در سیاست چگونه بود؟
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان مبارزه علیه رژیم پهلوی، دکتر سحابی و همفکرانش از حامیان امام خمینی بودند. اما در جریان شکلگیری انقلاب، محور اصلی دغدغه سحابی حاکمیت ملت بود. تا جاییکه در سال ۵۷ در بیانیه ۱۴ آبان، پذیرش رهبری امام را به اتکای حمایت و رای اکثریت قاطع ملت میداند و علیرغم تأکید به اسلامیت و ایرانیت، معتقد به جدایی دین از دولت و قدرت بود.
تلاش سیاسی در قالب وظیفه شرعی
نقش دکتر سحابی در تشکیل نهضت آزادی و روند مواضع نهضت را چگونه ارزیابی میکنید.
زمانی که جبهه ملی در پاییز سال ۱۳۲۹ نهضت مقاومت ملی را بهعنوان یک تشکل در میان خود نپذیرفت، شخصیتهای مبارز ملی و مذهبی، حول محور افرادی چون سحابی و بازرگان گرد آمده و آنها را تشویق به ایجاد یک حزب ملی و اسلامی کردند. در نتیجه ضرورت ایجاد حزبی با مرام و ایدئولوژی اسلامی، سحابی و همفکرانش را به این نتیجه رساند که در آغاز دهه ۴۰ اقدام به تأسیس حزبی به نام «نهضت آزادی» کنند.
همانطور که پیش از این عنوان شد، عملکرد سیاسی دکتر سحابی را باید در قالب فعالیتهای حزبی مورد بررسی قرار داد. از جمله، مشارکت ایشان در تأسیس جمعیت دفاع از آزادی، حضور در صحن مجلس اول شورای اسلامی بهعنوان منتخب مردم تهران، مسئله تسخیر سفارت آمریکا، جنگ تحمیلی، دعوت از مردم برای شرکت در انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری از جمله این موارد است. اما آنچه مسلم است، سحابی از موضع یک ناصح هیچگاه از بیان عقاید خود درباره رویدادهای زمان خود، چه در قالب صدور بیانیه یا انتشار نامه و اطلاعیه باز نایستاد و این تلاشهای او در قالب وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر، که منبعث تفکر دینی وی بود، قابل تفسیر است.
مشی معتدل و قانونمدار
سحابی را باید چپ اسلامی دانست یا راست اسلامی؟
سحابی را بیشتر میتوان از سلاله اصلاحطلبان دانست. چراکه مشی وی معتدل و مبتنی بر قانون بود. دکتر سحابی از اقدامات خشونتآمیز و تند و غیرقانونی بهشدت پرهیز میکردند؛ چرا که معتقد بودند اصلاحات امری درازمدت، تدریجی و مستمر است. دکترسحابی در تمام دوران فعالیت خویش بهطور مداوم به مواضع خود تأکید داشت و هزینههای سنگینی نیز در این راه پرداخت کرد. سالها زندان، تبعید و فشارهای اجتماعی، نمونههایی از آن است که در سالهای قبل از انقلاب متحمل شدند و پس از انقلاب هم در قامت یک معترض منصف از بیان دیدگاه خود در جهت اصلاح امور باز نایستاد.
سحابی و مسئله تکامل
مهمترین میراث فکری دکتر سحابی را نگاه ایشان نسبت به مسئله تکامل میدانند. اولاً، بهطور کلی نگاه ایشان در خصوص مسئله تکامل به چه شکل است و ثانیاً این نگاه چه تأثیری در رویکرد مبارزان پیش از انقلاب داشت؟
یکی از ویژگیهای بشر دغدغه فهم چگونگی خلقت جهان و پیدایش حیات و موجودات زنده بوده است. دکتر سحابی با مطالعه آیات متعدد قرآن در رابطه با تنوع اشکال حیات و تغییر انواع موجودات زنده و تکامل انسان، ضمن نقد نظرات داروین که اصل تبدیل انواع را از اصل تکامل استنتاج کرده، به اصل تکامل و پیوستگی کلیه موجودات تأکید دارد و معتقد است خلقت تدریجی موجودات و پیوستگی و تکامل آنها، یکی از اصول مسلم نظام کائنات است و ارتباطی با نظریه داروین ندارد. چراکه به اعتقاد ایشان میتوان از نظر علمی انتقادهایی به نظریه داروین وارد کرد و استناد مادیون به فرضیه داروین درباره منشأ حیات را راهی برای انکار خالق عالم دانست که به اعتقاد وی مبتنی بر هیچ علمی نیست. اما بدون شک پذیرش چنین نظریهای در مورد تکامل تدریجی و پیوستگی موجودات و گزینش انسان و دادن عقل و آزادی به وی در مواضع سیاسی و اجتماعی سحابی بیتأثیر نبود. بهطوری که میتوان گفت با تأثیر از این اندیشه بود که راه تکامل را، راه رشد و دسترسی به جامعه مبتنی بر قانون و در نهایت، دستیابی به استقلال، آزادی و عدالت میداند.
آیا به نظر شما نگاه مرحوم سحابی به بحث تکامل یک دیدگاه رادیکال است؟
ببینید، تطبیق دین و علم همیشه یکی از مسئلههای اصلی روشنفکران و نواندیشان دینی ایرانی بوده است. بهعبارت دیگر میتوان گفت روشنفکران دینی در واقع به جای نفی دین تفسیر جدیدی از آن ارائه میدهند که با علم سازگارتر باشد. در همین راستا نمیتوانیم سحابی را از این امر مستثنی بدانیم. بنابراین تلاش فکری ایشان معطوف به ارائه تفسیری از دین است که با علوم تجربی سازگار باشد.
سحابی و پوزیتیویسم؟
نگاه دکتر سحابی را تا چه اندازه پوزیتویستی میدانید.
همانطور که میدانید از دیدگاه پوزیتویستها تجربه، تقدس خاصی دارد؛ تا آنجا که تجربه را معیاری برای شناخت پدیدههای عالم میدانند. درست است که دکتر سحابی با توجه به دانشی که در علم زمینشناسی داشتند، سعی کردند با حرکت در بستر علم به حلقه مفقودشده آن دست یابد، اما نمیتوان ادعا کرد سحابی در پی آن بود تا همه مفاهیم قرآن را از طریق علم اثبات کند. زیرا در این صورت مواردی که با آموزهای علمی قابل اثبات نبود را باید کنار میگذاشت و این مسئله با تعریف روشنفکری دینی همخوانی ندارد. بنابراین میتوان گفت سحابی تلاش کرد با استفاده از دانش خود، تفسیر بهتر و قابلفهمتری از دین ارائه دهد. نمونه بارز فعالیت وی در این امر، مسئله تکامل است که با استناد به آیات قران در جهت اثبات آن برآمد.
نظر شما