فرهنگ امروز/ علی جاودانه:
در این مقاله، به بررسی محتوای کتاب انگیزش و هیجان اثر گیتی همتیراد میپردازیم. این کتاب بهعنوان درسنامهٔ رسمی برای دانشجویان کارشناسی ارشد رشتهٔ روانشناسی عمومی تدوین شدهاست. در مقالهٔ حاضر نشان میدهیم که در این کتاب، علیرغمِ ظاهرِ فریبندهٔ ارجاعات همراه با فهرستِ بلندِ منابع، با رونویسیهای گسترده و خطبهخط از منابع مختلف مواجه هستیم که بخش عمدهٔ آنها نهتنها بدون اشاره به مقالات و کتابهای اصلی بلکه با دستکاریِ ارجاعاتِ متنِ مبدأ صورت گرفتهاست. این رونویسیها تمام مطالب کتاب را دربرمیگیرد و تنها گاهی با اصلاحات ویرایشیِ بسیار جزئی همراه است، بهگونهای که نهایتاً هیچ بخشی از کتاب را نمیتوان حاصلِ کارِ خودِ مؤلف دانست. بالتبع، چنانکه انتظار میرود، ارجاعات از نظر صوری نیز درهمریخته و همچنین بدون ذکرِ شماره صفحه است. در پایان مقاله، استدلال میکنیم که اگر مؤلف را در انتشار چنین متونی مقصر بدانیم، دچار سادهانگاری شدهایم و باید انتشارِ این کتاب را زنگ خطری برای فضای دانشگاهی و شرایطِ کلیِ آموزش عالیِ کشور بدانیم.
مقدمه
علیالقاعده هر کتاب درسی را میتوان از جنبههای مختلف از جمله پوششدهیِ سرفصلها، حجم مطالب، یکدستیِ متن، تناسبِ سطحِ مطالب برای مخاطب، امکانِ طرحِ سؤالات استاندارد، معیارهای ویرایشی و روانبودنِ متن، علاقهمندسازیِ مخاطب و معرفیِ منابعی برای مطالعهٔ بیشتر، و ترتیبِ ارائهٔ مطالب، مورد نقد و بررسی قرار داد، اما کتابی که در این مقاله به بررسی آن میپردازیم، وضعیتی دارد که تنها یک جنبه از آن تمامِ مسائل دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد و بررسیِ آنها را بلاموضوع میکند. در این کتاب، رونویسیهای گسترده و جملهبهجمله از منابع مختلف به چشم میخورد. این رونویسیِ فراگیر، حتی با ارجاعِ مناسب نیز بهوضوح سرقت علمی محسوب میشود، اما در کتاب مورد بحث، اکثرِ این رونویسیها بدون کوچکترین اشاره به منبع و در موارد معدود، با ارجاعِ بسیار ناقص صورت گرفتهاست. وقتی این مسئله را در کنارِ دستکاریِ تعمدیِ ارجاعاتِ متنِ اصلی قرار دهیم، متوجه میشویم با وضعیتی فراتر از یک انتحالِ ساده مواجه هستیم. در ادامهٔ مقاله، پس از توصیف ویژگیهای ظاهری کتاب، به بررسی نمونههایی از این رونویسیها میپردازیم و سپس، عوامل و شرایطِ بروز چنین مواردی در فضای دانشگاهی ایران را بررسی میکنیم.
مشخصات اثر
کتابِ انگیزش و هیجان اثر گیتی همتیراد (از این پس «مؤلف») بهعنوان منبعِ رسمیِ درس «انگیزش و هیجان» به ارزش دو واحد در دورهٔ کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه پیام نور معرفی شدهاست. مؤلف، دانشآموختهٔ دکتریِ روانشناسی و استادیار دانشگاه پیام نور است. این کتاب که اولین بار در شهریور ۱۳۹۶ از سوی انتشارات دانشگاه پیام نور منتشر شده و در آبان ۱۳۹۷ به چاپ سوم رسیده است، ۲۷۳ صفحه دارد و شامل پنج فصل بهترتیب با عناوین «انگیزش»، «هیجان»، «شناخت»، «فشار روانی» و «خلقوخو» است که هر کدام به چندین زیرفصل و قسمتهای فرعیتر تقسیم میشود، بهطوریکه فهرستِ مطالب، با فونتِ نسبتاً کوچک، مشتمل بر شش صفحه است. هر فصل شامل خلاصهٔ فصل، خودآزمایی چهارگزینهای، خودآزمایی تشریحی و معرفی منابعی برای مطالعهٔ بیشتر است.
محتوا
مؤلف در پیشگفتار، هدف از نگارشِ کتاب را «آسانکردن درک اصول و کاربردهای انگیزش برای دانشجویان» میداند و مینویسد: «ما در این کتاب کوشیدهایم مطالب را با نثری روان و بهصورت خودآموز همراه با مثالهای مختلف بیان کنیم تا دانشجویان عزیز بتوانند بهراحتی نیازهای حرفهای خود را برطرف سازند.» (ص یازده) با توجه به این مقدمه، مخاطب انتظار دارد در کتابی که پس از مدتها جایگزینِ کتابی ترجمهشده برای منبعِ درسِ «انگیزش و هیجان» میشود، با مطالبی شستهورفته و احتمالاً سازگارتر با فضای علمی ایران روبهرو شود. ارجاعات فراوان در هر صفحه از کتاب بههمراه پاورقیِ انگلیسی برای ارجاعات غیرفارسی و همچنین فهرست بلندبالای منابع در پایان کتاب، به خواننده این نوید را میدهد که با کتابی موثق و معتبر سروکار دارد.
با این حال، پس از نگاهی، حتی سرسری، به عناوین و محتوای قسمتهای مختلف کتاب، عدمِ پیوستگی و انسجام مطالب آشکار میشود. بهعبارتدیگر، در بسیاری از موارد، ناگهان لحنِ نوشتار یا موضوعِ آن بهکلی تغییر میکند. از آنجا که کتاب چند مؤلف ندارد تا بتوان عدم انسجام را به نگاههای مختلف مؤلفان نسبت داد، تنها توجیهی که خواننده برای پراکندگیِ مطالب و گسستگیِ آنها میتواند در نظر بگیرد، آن است که مطالب از منابعِ گوناگونی اخذ شدهاند و بدون اینکه ارتباطِ آنها بهنحوی تبیین شود، در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. با یک جستجوی اینترنتی ساده این حدس تأیید میشود. تقریباً هر جمله از کتاب در جستجوی گوگلی در منابعی که تاریخ انتشار آنها پیش از تاریخ چاپ کتاب است، یافت میشود. این وضعیت از همان اولین جملهٔ مقدمهٔ فصل اول آغاز میشود. رونویسیها عمدتاً کلمهبهکلمه است و تنها در برخی موارد، تغییرات جزئی بهصورت اصلاحات ویرایشی وجود دارد. در هر موردی که رونویسی بهصورت گسترده و بیکموکاست رخ داده، منبع اصلی در منابعِ پایانی نیامده اما در برخی مواردی که تغییرات جزئی در رونویسی وجود دارد، گاهی ارجاع ناقص به منبع وجود دارد. طبعاً ذکر تمام منابعِ اصلی برای رونویسیها خارج از حوصلهٔ این مقاله است. لذا در ادامهٔ مقاله، به آشکارترین مواردِ این رونویسیها در بخشهای مختلف کتاب اشاره میکنیم.
قسمتهای «تاثیر انگیزش بر یادگیری»، «نقش انگیزش در پیشرفت تحصیلی» و «انگیزهٔ درونی و انگیزهٔ بیرونی» (صفحه ۴ تا ۷) رونویسی جملهبهجمله از مقالهٔ ابراهیمی قوام و خاقانیزاده (۱۳۸۷) است. حتی عنوانها هم عیناً تکرار شدهاند. البته تغییرات بسیار جزئی در متن وجود دارد که به نظر میرسد تغییرات ویراستار باشد. در مقالهٔ اصلی به اتکینسون (بدون تاریخ) ارجاع داده شده و در کتاب تاریخِ ۱۹۷۸ را جلوی این نام میبینیم. در این میان، قسمت «انگیزهٔ اولیه در مقابل انگیزهٔ ثانویه» (ص ۶) که جمعاً یک جمله است، از دانشنامهٔ رشد (ذیل عنوان «انواع انگیزش») رونویسی شدهاست و بعد رونویسیِ مطالب از مقالهٔ فوق ادامه یافتهاست. از قسمت «انگیزهٔ اجتماعی» (ص۷) به بعد رونویسی از دانشنامهٔ رشد از سر گرفته شدهاست.
قسمت «نظریه برانگیختگی» (ص ۹ تا ۱۲) عمدتاً رونویسی از کتاب السون و هرگنهان (۱۳۹۱: ۴۸۵) است؛ گویا فقط یک مثال جزئی با مثالی نادقیق جایگزین شده است (ص ۱۱). همین رونویسی باعث شده مخاطب هنگام خواندن مطلب با ابهام روبرو شود که چرا مثلاً نظریهٔ برانگیختگی با نظریهٔ هال مقایسه میشود (ص۱۲)، زیرا پیش از این نامی از هال به میان نیامدهاست. دلیل این امر آن است که در کتابِ اصلی، پیشتر، یک فصل راجع به نظریهٔ هال صحبت شدهاست. البته مؤلف یک بار در صفحه ۱۲ به مترجم این کتاب ارجاع داده که باز هم منبع مورد نظر در فهرست منابع نادرست است. مؤلف تنها در بخش «منابع بیشتر»، مشخصاتِ کامل کتاب را آورده و جالب است که در همین بخش، یک بار هم به کتابی که بی. آر. هرگنهان و عبدالله علایی (!) مؤلفان آن هستند، اشاره شده است.
قسمتهای «اراده» و «غریزه» و «سائق» (صص ۱۲ تا ۱۵)، برگرفته از کتاب ریو (۱۳۸۰: ۴۶-۵۱) است، البته برخی جملات تغییرات جزئی دارند.[1] مؤلف در این صفحات هیچ اشارهای به کتاب ریو نکرده و فقط یک بار در صفحه ۱۲ به «سیدمحمدی ۱۳۸۰» ارجاع میدهد که در فهرست منابع به کتاب دیگری مربوط میشود. همچنین یک منبع نامربوط (دسی و رایان ۲۰۰۸) در صفحه ۱۴ وجود دارد. از آنجا که مطالب این صفحات کپی است، دو ارجاعِ «فروید (۱۹۱۵)» و «هال (۱۹۴۳)» که در صفحه ۱۵ به آنها اشاره شده، در فهرست منابع یافت نمیشوند.
در قسمت «نظریه بهداشتی-انگیزشی هرزبرگ» (ص ۲۰ تا ۲۴) ارجاع به یک مقالهٔ انگلیسی از راتانکون و اگولانا وجود دارد که در نگاه اول، مایهٔ خوشحالی خواننده میشود، زیرا پس از چند صفحه رونویسی از منابعِ مختلف، با یک منبع موثق مواجه میگردد؛ خصوصاً که با نگاهی به مقالهٔ انگلیسی مشخص میشود که محتوای این بخش بهدرستی همان محتوای مقاله است. البته جای تعجب است که چرا ناگهان چنین مفصل به بررسی نظریهٔ هرزبرگ پرداخته میشود و حتی نمونههای موردی و جزئی در تأیید این نظریه آورده میشود. بههرحال، این خوشحالی و تعجب دیری نمیپاید. با جستجوی عبارات فارسی متوجه میشویم تمامِ این قسمت رونویسی از مقالهٔ عموزاد مهدیرجی و رضوی حاجی آقا (۱۳۸۹) است که خودِ این مقاله در واقع ترجمهای از منابع گوناگون از جمله مقالهٔ انگلیسیِ فوقالذکر است. جالب اینکه در بخش «عوامل بهداشتی»، مؤلفِ کتاب تنها به رونویسیِ نیمی از عوامل اکتفا کرده و اینکه چرا سایر عوامل را حذف کرده مشخص نیست. او در این قسمت هم ارجاعاتِ مقالهٔ ترجمهشده را عیناً کپی کرده و تنها آنها را به خط فارسی (آن هم با اشتباهات تایپی) برگردانده و سپس در پانوشت، املای انگلیسی آنها را (باز هم با جاافتادگی و غلط تایپی) آورده است.
قسمت «نظریههای برونزا» (ص ۳۶ تا ۳۹) رونویسی از مقالهٔ قربانی (۱۳۸۹) است و حتی عنوانها هم عیناً تکرار شدهاند، البته «نظریه» جایگزین «تئوری» شدهاست. در صفحه ۴ کتاب هم چند جمله از این مقاله در میان مطالبِ رونویسیشدهٔ دیگر تکرار شدهاست. از اواخر صفحهٔ ۴۰ تا صفحهٔ ۴۲ نیز برگرفته از مقالهٔ مهرام و دشتی رحمتآبادی (۱۳۸۸) است.
قسمت «نظریههای هیجان» (ص ۶۶) غیر از نقلقول از ارسطو (که آن هم همراه با علامت تعجب آخرش از سایتهای اینترنتی گرفته شده)، رونویسی از مقالهٔ بهرامی و محمودی (۱۳۸۶) است.
قسمت «آثار هیجان» (ص ۶۷ و ۶۸) بهطور کامل نسخهبرداری از مجلهٔ حدیث و زندگی (خرداد و تیر ۱۳۸۳، شماره ۱۷) است که در پایگاه اینترنتی «حوزه» در دسترس است.
قسمت «تابآوری» و «خودکارآمدی» (ص ۱۰۳ تا ۱۰۹) رونویسی از مقالهٔ قاسم و حسینچاری (۱۳۹۱) است، البته باز هم تغییرات عجیبی در ارجاعات میبینیم. مثلاً «اوو، اتکینز و هتی (۲۰۱۰)» به «تسولوپاس و همکاران (۲۰۱۰)»، «لوتار (۲۰۰۵) به «لوتار سیچتی و بکر (۲۰۰۵)» و «ماستن ۲۰۰۴» به «ماستن و رایت ۲۰۰۴» تغییر کردهاست. ارجاعی به مقالهٔ «گلانتز Glantz» با مقالهای بیربط اثر «گلانتر Glanter و همکاران» جایگزین شدهاست. همچنین «دسی و رایان ۲۰۰۸» جایگزینِ «دسی، کوئنستر و ریان ۱۹۹۹» شده و تاریخ بسیاری ارجاعات دیگر هم تغییر کردهاست.
قسمت «تفکر انتقادی» (ص ۱۱۰ تا ۱۱۲) رونویسی از مقالهٔ حقانی و همکاران (۱۳۸۹) و قسمت «تنظیم شناخت» (ص ۱۲۸) رونویسی از مقالهٔ طیموریفرد و فولادچنگ (۱۳۹۱) است.
قسمت «فراشناخت» (ص۱۲۹ تا ۱۳۱) و همچنین «نظریهٔ طرحواره» (ص ۱۳۸ تا ۱۴۶) نسخهبرداریِ دقیق (از جمله شکلهای ۳-۱ و ۳-۲) از مقالهٔ بیابانگرد (۱۳۸۱) است. البته مؤلف در این مورد استثنائاً در صفحات ۱۳۹ و ۱۴۱ چند بار نام بیابانگرد را آوردهاست، اما در صفحات قبلی و بعدی هیچ اشارهای به این مقاله ندارد.
قسمت «طرحوارههای هیجانی و باورهای فراشناختی» (ص ۱۳۶ تا ۱۳۸) رونویسی خطبهخط از مقالهٔ جامی و همکاران (۱۳۹۳) و قسمت «فرانگرانی» (ص ۱۴۶) رونویسی از مقالهٔ سالاریفر و پوراعتماد (۱۳۹۰) است.
صفحات ۱۶۹ تا ۱۸۳، دارای اشتراکات خطبهخط (از جمله عنوانها) با پایاننامهای تحتعنوان «اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی بر استرس و راهبردهای مقابلهای در افراد مراجعهکننده به مراکز ترک اعتیاد» است که در تابستان ۱۳۹۴ در دانشگاه آزاد اسلامی دفاع شده و در سایتهای گوناگون برای فروش گذاشته شدهاست! حدسِ نگارندهٔ این سطور آن است که خودِ پایاننامه نیز برگرفته از منبع دیگری است، چون پایاننامههای دیگری نیز هستند که همین ترتیب عناوین را در فهرست مطالب خود دارند.
از صفحه ۲۲۱ تا صفحه ۲۳۰ رونویسی کامل (حتی عنوانها) از مقالهٔ مرادی و همکاران (۱۳۸۴) است، البته بعضی ارجاعات بهگونهای عجیب تغییر کردهاند، مثلاً «آرگایل» جایگزینِ «گلمن» شده و «آیزنک» جایگزین «آرگایل» (ص۲۲۲). همچنین «سوه» جایگزین «ساح»، «سوئیتمن» جایگزین «سویتمن»، «آیزنک» جایگزین «بهرامی و همکاران»، و «مایرز، ۲۰۰۰» جایگزین «مایرز ۲۰۰۴» و البته «و همکاران»، جایگزین نام مؤلفان دوم به بعد شدهاست. در چند تغییر دیگر، «است» جایگزین «میباشد» و «هدفها» جایگزینِ «اهدافِ» (که باید تبدیل به «هدفهای» میشد!) شده و فعل مجهول تبدیل به فعل معلوم شده که احتمالاً تغییراتِ ویراستارِ کتاب بودهاست. گاهی هم ارجاع کلاً حذف شده است (ارجاع به آرگایل در ص ۲۲۷). جالبترین تغییر مربوط به ارجاع فارنهام و چنگ (۱۹۹۷) است. گویا نویسندگانِ مقالهٔ اصلی، فراموش کردهاند این منبع را در بخش منابع ذکر کنند و مؤلفِ کتاب هم چون منبع اصلی را نیافته، بهراحتی منبع بعدی یعنی «شاور و هازان ۱۹۸۸» را جایگزین این منبع کردهاست. همچنین در صفحهٔ ۲۳۰، مؤلف با حذف بخش دومِ یک جمله و بخش اولِ جملهٔ دیگری که در متن اصلی جدا از یکدیگر هستند و ارتباطی با هم ندارند، آنها را تبدیل به یک جمله کردهاست!
صفحهٔ ۲۳۲ کتاب، رونویسی جمله به جمله از مقاله عظیمزاده پارسی و همکاران (۱۳۹۰) است، اما مؤلف در بند اول صفحه ۲۳۲ به «ریو ۱۹۹۶» ارجاع داده که در منابع نیست و در مقالات بعدی، ارجاعات مقالهٔ اصلی را با حذفِ شماره صفحه رونویسی کردهاست. جالب اینکه در مقاله اصلی بحث دربارهٔ دو دیدگاه راجع به شادکامی است که دیدگاه دوم فراموش شده و طبعاً در کتاب هم اثری از دیدگاه دوم نیست.
قسمت «خشم» (ص۲۳۴) و «خشم بر اساس آموزههای اسلامی» (ص۲۳۶ تا ۲۳۹) رونویسی بیکمو کاست از مقالهٔ شکوهی یکتا و همکاران (۱۳۸۸) است، تنها در برخی موارد، شماره صفحه ارجاعات حذف شده و مثلاً «(ره)» در یکی از ارجاعات اضافه شده است. همچنین «تایلر» جایگزین «تیلر» شدهاست.
در قسمت «ترس، اضطراب» (ص ۲۳۹) دو بار به مقالهای از حریری و همکاران اشاره شدهاست. این مقالهٔ انگلیسی در بخش منابع بهصورت «زیر چاپ» (in press) مشخص شده که عجیب به نظر میرسد. احتمالاً این مقاله در منبع اصلی هنوز زیر چاپ بودهاست. بههرحال نگارندهٔ این سطور نتوانست منبع اصلیِ این قسمت را در صفحات اینترنتی پیدا کند و احتمالاً این بخش از یک منبعِ غیراینترنتی برداشته شدهاست.
مؤلف گاهی با ذکاوتی ناقص، مطالبِ رونویسیشده از منابع را بدون ارجاع و بهصورت پراکنده به کار برده است که این کار، یافتنِ اصل منبع و تشخیصِ رونویسی را دشوار میکند. مثلاً جملهای از سیف (۱۳۸۷: ۲۴۰) در میانِ متن رونویسیشده از منبعی دیگر نوشته شده (ص۳) و در صفحهٔ بعد، بدون ارجاع به این منبع، نقلقولی از ایوان راسل از این کتاب (همان) آمده و البته کلمهٔ «روسل» به «راسل» تغییر یافتهاست. در موارد دیگر، چنانکه گفته شد، ویراستارِ فنیِ کتاب کلماتی را تغییر داده است، مثلاً «از لحاظ» به جای «از نظر» یا «جهانگردی» به جای «توریسم» یا «سازوکار» بهجای مکانیسم یا «پشتیبان» به جای «حامی».
گذشته از اینکه ارجاعات کتاب بهطور کلی عمدتاً فاقد شماره صفحه هستند (دلیلش روشن است!)، شیوهٔ ارجاعات بسیار عجیب و متنوع است. مثلاً در بسیاری از موارد به نام مترجم ارجاع داده شده است؛ گاهی نویسنده و مترجم با تاریخهای مجزا آورده شده و گاهی تاریخی برای تألیف یا برای ترجمه ذکر نشده است. هیچ نظم مشخصی در بخش «منابع» در پایان کتاب دیده نمیشود. در بسیاری از موارد، نام کوچک نویسنده و مترجم به طور کامل آمده و در بسیاری از موارد فقط حرف اول آن نوشته شده است. در بسیاری از موارد، تاریخ تألیف و تاریخ ترجمه هر دو ذکر شدهاست و در برخی موارد فقط تاریخ ترجمه. گاهی نام مؤلفان یکبهیک ذکر شده و گاهی از عبارت «و همکاران» استفاده شدهاست. گاهی نام مقالات درون گیومه آمدهاست و گاهی بدون گیومه. در برخی موارد نامِ شهر محلِ انتشار نوشته شده و گاهی تنها نام ناشر آمدهاست.
فهرست منابع ظاهراً قرار بوده به ترتیبِ حروف الفبا باشد اما کاملاً درهمریخته است. بهعنوان نمونهای از نظمِ ارجاعات میتوان از پنج شیوهٔ ارجاع به کتاب «انگیزش و هیجان» اثر جان مارشال ریو یاد کرد: ۱. ریو، جان، مارشال (۱۹۹۲) ۲. ریو، ج.م. (۱۹۹۷) ۳. ریو، جان مارشال (۲۰۰۲) ۴. سیدمحمدی، یحیی (۱۳۸۶) ۵. مارشال ریو، جان (۱۳۸۰). در یکی از منابع، مؤلف به کتاب همیشه شاد باشی اثر آیزنک با ترجمهٔ «ع فارسی» ارجاع داده که چنین مترجمی وجود خارجی ندارد.
باید توجه داشت مؤلف هیچ تلاشی برای پیوند دادن مطالبِ تکهپارهای که از منابع مختلف رونویسی شده، نکردهاست. به عبارت دیگر، او حتی در آغاز و پایان مطالبِ برگرفته از منابع دیگر، یک جمله برای حفظِ پیوستگی و نظم مطالب اضافه نکردهاست. حتی مطالبی که در قسمت خلاصهٔ فصلها آمده، باز هم رونویسیهای مفصل از مطالب قبلی است (بهقول افلاطون، اینجا دو بار از حقیقت دور میشویم!). پس مؤلف هیچگونه دغدغهای در رونویسی از آثارِ دیگران نداشتهاست. نکتهٔ دیگر اینکه اگر مؤلف در پایاننامه یا یکی از مقالاتش به سرقت علمی در این سطح دست میزد، شاید بهدلیل مخاطبانِ اندکِ پایاننامه و مقاله از یک سو، و الزامِ نگارش پایاننامه و مقاله برای اخذ مدرک از سوی دیگر، موجهتر به نظر میرسید، اما مؤلف در کتابی که قرار بوده صدها دانشجو بهصورت الزامی آن را مطالعه کنند، دست به چنین کاری زده است.
بحث
سرقت علمی در ایران، پدیدهای جدید نیست و هر سال، موارد متعددی از سرقت علمی در گوشه و کنار دانشگاهها آشکار میشود، اما کشف این موارد معمولاً پیامدی جدی، چه برای فردِ مرتکبشونده و چه برای نظام دانشگاهی بهطورکلی، دربرندارد. در موردی مشابه، امینی (۱۳۹۷) به سرقت علمی در کتاب تاریخ و فلسفه ریاضیات (چاپ انتشارات دانشگاه پیام نور) پرداخت و حتی این نقد در شانزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ نقد کتاب، برگزیده شد، اما این کتاب همچنان بهعنوان منبع رسمی درس «تاریخ و فلسفه ریاضی» (به ارزش سه واحد) در دانشگاه پیام نور معرفی میشود. البته سرقت علمی در این کتاب در سطحی بسیار محدودتر و موجهتر صورت گرفته بود.
بههرحال، چنین مواردی نشان میدهد نظام دانشگاهی ایران، خصوصاً در سطح رسمی و اداری، نسبت به پدیدهٔ انتحال حساس نیست. بنابراین، نمیتوان سرقت علمی را صرفاً مسئلهای فردی در نظر گرفت و آن را به شخصِ مرتکبشونده نسبت داد، بلکه باید شرایط و عوامل آن را با نگاهی گستردهتر به بافتِ جامعهشناختیِ علم در ایران و نیز سیاستگذاریهای آموزش عالی بررسی کرد. طباطبایی (۱۳۹۸: ۱۲) نیز بر شرایطِ امکان انتحال در نظام آموزش عالی ایران اشاره میکند و آن را ناشی از ضابطههای خاص حاکم بر این نظام میداند.
با طرح چند پرسش میتوان نشان داد که چرا انتسابِ چنین پدیدهای به شخصِ مؤلف باعث میشود دچار نوعی کوتهبینی شویم و نتوانیم مشکلات عمیقترِ وضعیت علمیِ ایران را ببینیم:
۱. آثارِ دیگر مؤلف اعم از پایاننامه و مقاله در چه شرایطی نوشته شدهاست؟ آیا ممکن است مؤلف در آثارِ دیگرِ خود معیارهای علمی را رعایت کرده باشد و اتفاقاً در این کتاب از همهٔ اصول تخطی کرده باشد؟ این مقالات و پایاننامهها طی چه فرایندی داوری شدهاست؟
۲. سیاستگذاری دانشگاه پیام نور در مورد تألیف کتابهای درسی چگونه است؟ چه الزامی وجود دارد که کتابهای ترجمهشده در فرصتی کوتاه با کتابهای تألیفی جایگزین شوند؟ آیا سرقتهای علمی کوچک و بزرگ، پیامدِ گریزناپذیرِ چنین سیاستی نیست؟
۳. این کتاب، طبق اطلاعاتِ شناسنامه، احتمالاً در اولین مرحله پس از نگارش، مورد ویراستاری علمی قرار گرفتهاست. فرایند ویراستاری علمی در انتشار کتب درسی دانشگاه پیام نور به چه صورتی است که این انتحالِ آشکار در آن کشف نمیشود؟ آیا تنها یک ویراستار علمی، کتاب درسی را برای انتشار تأیید میکند یا داوری علمی کتاب، فرایندی مجزاست؟
۴. در مراحل بعدی، این کتاب به دست استادانِ درسِ انگیزش و هیجان رسیدهاست. آیا ممکن است آنها بدون مطالعهٔ کتاب به تدریس آن پرداخته باشند؟ اشاره کردیم که حتی نگاهی سرسری به مطالب کتاب، عدم اصالتِ آن را آشکار میکند، پس چگونه ممکن است این کتاب چند ترم تدریس شود و مدرسان به این سرقت علمی پی نبرند؟ آیا نمیتوان انتظار داشت حداقل در چاپِ سوم این کتاب، با تذکر یکی از مدرسان، فهرست منابع مرتبتر شده باشد؟
۵. در سطحی دیگر، انتظار میرود دانشجویانی که در دورهٔ کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هستند، این کتاب را مطالعه کرده و حداقل برخی نقاط ضعف آن را با استادان خود در میان گذاشته باشند، حالآنکه نه در مورد این کتاب و نه کتابهای دیگرچنین نشدهاست. آیا این نشاندهندهٔ اشکالات عمیق در فرایند مطالعه و امتحاندادن دانشجویان نیست؟
۶. علیالاصول، طراحانِ سؤال، هر ترم، به طرح پرسشهایی از متن کتاب درسی میپردازند و باید شناختی حداقلی از آن داشته باشند. با توجه به اینکه طراحان سؤال هم احتمالاً در همین رشته تحصیل کردهاند، چگونه ممکن است متوجه سرقت علمی در کتابها نشوند؟
نتیجهگیری
نگارندهٔ این سطور در بررسی کتاب انگیزش و هیجان نتوانست اصیلبودنِ حتی یک صفحه از کتاب را بهطور متقن تأیید کند، زیرا تقریباً یکایک جملات کتاب در منابعی که تاریخ انتشار آنها پیش از تاریخ چاپ کتاب است، یافت میشود. این موارد عمدتاً بدون هیچ اشارهای به نویسندهٔ منبع اصلی صورت گرفتهاست. از طرف دیگر، نمیتوان کتاب را صِرفِ مجموعهای از رونویسیها دانست، زیرا مؤلف در بسیاری از موارد، متنِ منبع را تغییر داده و اطلاعاتی غلط در آن گنجاندهاست. در پایان، استدلال کردهایم که در انتحالهایی از این دست، صرفاً مؤلفان را نمیتوان مقصر دانست و اگر قرار است با سرقت علمی در ایران مقابله شود، نیازمندِ نگاهی همهجانبه به شرایط اجتماعی-سیاسی و نیز سیاستگذاریهای علمی و دانشگاهی هستیم.
ارجاع:
[1] احتمالاً حتی این تغییرات از خود مؤلف نیستند و در واقع، مربوط به منبع ناشناسی هستند که مؤلف از آن رونویسی کردهاست، چون عین جملات در جستجوی اینترنتی یافت میشود.
منابع
ابراهیمی قوام، صغری و مرتضی خاقانیزاده (۱۳۸۹)، «نقش انگیزش در یادگیری»، راهبردهای آموزش مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی، سال اول، شماره ۱، ص۱-۹
السون، متیو اچ. و بی آر هرگنهان (۱۳۹۱)، مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمهٔ علیاکبر سیف، تهران: دوران
امینی، حسن (۱۳۹۷)، «نقدی بر کتاب تاریخ و فلسفهٔ ریاضیات»، پژوهشنامهٔ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، سال هجدهم، شماره اول، ص ۱۳۷-۱۵۷
بهرامی، فاطمه و افروز محمودی (۱۳۸۶)، «تأثیر هیجانات القاشده مثبت و منفی بر نگرانی و نشخوار فکری ناشی از هیجانات منفی القاشده قبلی»، تازههای علوم شناختی، سال ۹، شماره ۲، ص ۶۹-۷۶
بیابانگرد، اسماعیل (۱۳۸۱)، «تحلیلی بر فراشناخت و شناختدرمانی»، تازههای علوم شناختی، سال ۴، شماره ۴، ص۳۲-۳۹
جامی و همکاران (۱۳۹۳)، «بررسی رابطه طرحوارههای هیجانی و باورهای فراشناختی با افسردگی درمراجعه کنندگان به مراکز خدمات روانشناختی و مشاورهای شهرستان تربت جام»، مجله دانشگاه علوم پزشکی خراسان، تابستان ۱۳۹۳، سال ۶، شماره ۲، ص ۲۹۷-۳۰۵
حقانی، فریبا، بهاره امینیان، فرحناز کمالی و سپیده جمشیدیان (۱۳۸۹)، «مهارتهای تفکر انتقادی و ارتباط آن با هوش هیجانی در دانشجویان پزشکی دوره مقدمات بالینی در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان»، مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، زمستان ۱۳۸۹، سال۱۰، شماره ۵، ص ۹۰۶-۹۱۷
ریو، جانمارشال (۱۳۸۰)، انگیزش و هیجان، ترجمهٔ یحیی سیدمحمدی، تهران: ویرایش
سالاریفر، محمدحسین و حمیدرضا پوراعتماد (۱۳۹۰)، «رابطه باورهای فراشناختی با اختلال افسردگی و اضطراب»، یافته (فصلنامه علمی-پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی لرستان)، دوره ۱۳، شماره ۴، ص ۲۹-۳۸
سیف، علیاکبر (۱۳۸۷)، روانشناسی پرورشی نوین، تهران: دوران
شکوهی یکتا، محسن، علینقی فقیهی، نیره زمانی و اکرم پرند (۱۳۸۸)، «مدیریت خشم بر اساس آموزههای اسلامی و روانشناسی نوین»، مطالعات اسلام و روانشناسی، سال ۳، شماره ۵، ص ۴۳-۶۳
طباطبایی، سید جواد (۱۳۹۸)، ملاحظات دربارهٔ دانشگاه، تهران: مینوی خرد
طیموریفرد، عیناله و محبوبه فولادچنگ (۱۳۹۱)، «نقش فراشناخت، هوش و خودکارآمدی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان سال اول متوسطه»، مطالعات آموزش و یادگیری، دوره ۴، شماره ۲، ص ۱۱۷-۱۳۵
عظیمزاده پارسی، آرزو، علی حسینی مهر و عذرا رحمانی (۱۳۹۰)، «بررسی ارتباط بین مؤلفههای مدل پنجعاملی شخصیت و شادکامی در دانشجویان»، فصلنامه روانشناسی تربیتی، سال ۲، شماره ۲، ص۱-۱۲
عموزاد مهدیرجی، حنان و سید حسین رضوی حاجی آقا (۱۳۸۹)، «نظریه دوعاملی هرزبرگ؛ معتبر یا بیاعتبار؟»، تدبیر، شماره ۲۱۸، ص ۲۹-۳۲
قاسم، مرضیه و مسعود حسینچاری (۱۳۹۱)، «تابآوری روانشناختی و انگیزش درونی-بیرونی: نقش واسطهای خودکارآمدی»، روانشناسی تحولی:روانشناسان ایرانی، سال ۹، شماره ۳۳، ص ۶۱-۷۱
قربانی، رعنا (۱۳۸۹)، «بررسی نیازها و عوامل انگیزشی درونی و بیرونی (مطالعه موردی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر»، فصلنامه علوم رفتاری، دوره ۲، شماره ۴، ص۹۱-۱۱۸
مرادی، مریم، سیدابراهیم جعفری و محمدرضا عابدی (۱۳۸۴)، «شادمانی و شخصیت: بررسی مروری»، تازههای علوم شناختی، سال ۷، شماره ۲، ص ۶۰-۷۱
مهرام، بهروز و مرضیه دشتی رحمتآبادی (۱۳۸۸)، «تأثیر سبک رهبری مدیران بر احساس برابری کارکنان دانشگاه علوم پزشکی مشهد»، مدیریت سلامت، سال ۱۲، شماره ۳۸، ص ۷-۱۶
نظر شما