شناسهٔ خبر: 64127 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«ارکستر سازهای ملی ایران» در کانون مناقشات/ گزارشی پیرامون واکنش‌ها به عنوان و محتوای یک ارکستر

  

فرهنگ امروز/ سیمین سلیمانی

ارکستر سازهای ملی ایران به رهبری علی‌اکبر قربانی دوم بهمن‌ماه روی صحنه رفت؛ ارکستری که هم پیش از اجرا و هم پس از آن با حواشی مختلفی رو به رو بود و مهم‌ترین آنها بحث بر سر نام این ارکستر بود.روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد رودکی در سایت خود نوشته است:«با توجه به محدودیت‌های ناشی از همه‌گیری کرونا، ارکستر سازهای ملی ایران جدیدترین اجرای خود را به ‌صورت آنلاین به مردم تقدیم کرد. ارکستر سازهای ملی ایران به رهبری علی‌اکبر قربانی و خوانندگی رشید وطن‌دوست و وحید تاج شامگاه‌ پنجشنبه دوم بهمن به همت بنیاد رودکی به ‌صورت آنلاین روی صحنه رفت.» اگرچه حواشی این اجرا در نام خلاصه نمی‌شد ولی فصل مشترک تمام کنش‌ها و واکنش‌ها عنوان این ارکستر بود.

نام ارکستر، آغاز مناقشه

سجاد پورقناد، نوازنده و کارشناس موسیقی از کسانی است که این نام‌گذاری را محل انتقاد می‌داند. او از اساسنامه و سابقه ارکستر سازهای ملی ایران به «اعتماد» می‌گوید:«بنده و دیگر دوستانی که معترضیم به هیچ‌وجه مخالف فعالیت این ارکستر نیستیم؛ مشکل استفاده از این عنوان یعنی «ارکستر سازهای ملی ایران» است.» پورقناد درباره اینکه چرا نباید از این نام استفاده می‌شده، توضیح می‌دهد:«ارکستر سازهای ملی یک ارکستر دولتی با سابقه است و طبیعتا نام یک ارکستر که سال‌ها در یک نهاد فرهنگی عریض و طویل مانند وزارت فرهنگ و هنر و در ادامه فعالیتش وزارت فرهنگ و ارشاد حضور داشته دیگر یک نام عادی نیست؛ سابقه و تاریخچه و اعتباری دارد که باید از آن حفاظت و صیانت کرد.» او همچنین یادآوری می‌کند که «چرا باید بنیاد رودکی به این ارکستر و نامش بی‌توجه باشد که نه تنها این ارکستر را تعطیل کند بلکه به راحتی نامش را هم واگذار کند به یک ارکستر خصوصی.»از سوی دیگر مهدی افضلی، مدیر عامل بنیاد رودکی نیز گفته است:«در بنیاد رودکی سابقه‌ای از ثبت ارکستر سازهای ملی نداشتیم.»پیمان میرآقاسی، نوازنده دیگری که در ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی سابقه فعالیت دارد، حق را به قربانی و گروهش می‌دهد و با بیان اینکه در بایگانی دفتر موسیقی همه‌ نام‌ها با حساسیت زیادی نگه‌داری می‌شوند، عنوان می‌کند:«برای یک فعالیت هنری نام در درجه دوم قرار دارد و این محتواست که ارزش است و پیشنهادم به موزیسین‌هایی که خود را در مرکز این مناقشات می‌بینند؛ این است که به اینگونه دعواها که منجر به تعطیلی یک فعالیت هنری خواهد شد نباید دامن زد و به جای دامن زدن به اینگونه مناقشات، فعالیت جدیدی را آغاز و نام تازه‌ای را در موسیقی کشورمان تثبیت کنند».امین حیدری، نوازنده عود هم که قبلا در ارکستر سازهای ملی حضور داشته و از آن جدا شده، گزینه دیگری است که سراغش رفتم. همچنین نظر مدیرعامل بنیاد رودکی را در ارتباط با این موضوع جویا شدم و البته از علی‌اکبر قربانی، رهبر ارکستر سازهای ملی پرسیدم که چه پاسخی به انتقادهای مطرح‌ شده دارد. قربانی ادعاهای مطرح شده را بی‌اساس می‌داند و با بیان اینکه مراحل قانونی برای نام‌گذاری ارکستر سپری شده، می‌گوید الزامی نمی‌بیند که به «هر گونه ادعای بی‌اساس از طرف شخص یا اشخاصی» پاسخ دهد.

ارکستر دولتی با سابقه و مساله پخته‌ خواری

سجاد پورقناد که با علی رهبری سابقه همکاری دارد، می‌گوید:«ارکستر سازهای ملی یک ارکستر دولتی با سابقه و تاسیس آن مربوط به سال 1345 است. این ارکستر در کنار ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر اپرا یکی از ارکسترهای دولتی وزارت فرهنگ و هنر بوده که پیش از انقلاب در بیشتر کنسرت‌ها به سرپرستی فرامرز پایور به فعالیت مشغول بود؛ همچنین بعد از انقلاب نیز این ارکستر در برنامه‌های مختلفی با سرپرستی جلیل عندلیبی فعالیت کرد اما این فعالیت مداومت نداشت. در زمان مدیریت علی رهبری در ارکستر سمفونیک تهران، ایشان با همکاری بنده که در آن موقع به عنوان معاون اجرایی ایشان در بنیاد رودکی به مدت 7 ماه مشغول به کار بودم و مسوولیت‌هایی از قبیل مشاوره برای انتخاب قطعات ایرانی برای ارکستر سمفونیک و ارکستر سازهای ملی را داشتم، این ارکستر را احیا کردند ولی بعد از اولین کنسرت کار این ارکستر متوقف شد.»

پورقناد در ادامه درباره حمایت بنیاد رودکی از این ارکستر می‌گوید:«بنیاد رودکی این ارکستر را که صاحب اساسنامه و قوانین مشخصی بود، دیگر به همکاری دعوت نکرد و با تغییر مدیران، این ارکستر به صحنه برنگشت حالا خبر رسیده که یک ارکستر خصوصی با همین اسم ثبت شده و بنیاد رودکی نیز از آن برای برگزاری کنسرت حمایت کرده است؛ البته مدیر ارکستر جدید در مصاحبه‌ای گفته که این اسم ثبت نشده؛ که این هم به نظرم عذر بدتر از گناه است. فرض کنید ارکستر سمفونیک تهران چند وقت تعطیل بود، آیا باید کسی اجازه این را داشته باشد که از این نام استفاده کند؟ من و یا دیگر دوستانی که اعتراض داریم به هیچ عنوان مخالف فعالیت این ارکستر نیستیم؛ مشکل استفاده از این عنوان یعنی «ارکستر سازهای ملی ایران» است. مشکل اصلی این است ارکستر سازهای ملی که در همین سال‌های پیش از طرف مدیران بنیاد رودکی «مهم‌ترین ارکستر بنیاد رودکی» نام گرفته بود، ناگهان محو شد و به یک شخص اجازه داده شد دقیقا از همین نام استفاده کند. مساله اینجاست که بنیاد رودکی از طریق این نام به نوعی جای خالی ارکستر سازهای ملی را بدون کوچک‌ترین مسوولیت‌پذیری از نظر پرداخت حقوق ثابت، بیمه و... پر کرده و این نوعی پخته ‌خواری است.»

چرا باید بنیاد رودکی به این ارکستر و نامش بی‌توجه باشد؟

پورقناد همچنین با انتقاد از عملکرد بنیاد رودکی درباره این موضوع این طور به صحبت‌های خود ادامه می‌دهد:«طبیعتا نام یک ارکستر که سال‌ها در یک نهاد فرهنگی عریض و طویل مانند وزارت فرهنگ و هنر و در ادامه فعالیتش وزارت فرهنگ و ارشاد حضور داشته، دیگر یک نام عادی نیست، سابقه و تاریخچه و اعتباری دارد که باید از آن حفاظت و صیانت کرد. نباید فراموش کنیم که هنوز دقیق‌ترین نمونه‌های گروه‌نوازی ارکستر ایرانی مربوط به ضبط‌های همین ارکستر در دهه 40 و50 با سرپرستی استاد فرامرز پایور بوده است. هسته مرکزی این ارکستر را هنرمندان قسم خورده‌ای مانند استادان فرامرز پایور، هوشنگ ظریف، رحمت‌الله بدیعی و... تشکیل داده‌اند. حال چرا باید بنیاد رودکی اینقدر به این ارکستر و نامش بی‌توجه باشد که نه تنها این ارکستر را تعطیل کند بلکه به راحتی نامش را هم واگذار کند به یک ارکستر خصوصی. مشخص است که هر عنوان در یک نظام سازمانی، تعهداتی را به همراه دارد ولی بنیاد رودکی ظاهرا می‌خواهد بدون صرف هزینه و دردسرهای اداری به صورت اسمی این ارکستر را روی صحنه ببرد. در سال‌های اخیر شاهد اقدامات مثبت مسوولان بنیاد رودکی بوده‌ام و حیفم می‌آمد که این خطای بنیاد رودکی را گوشزد نکنم بنابراین از اولین برنامه‌ای که این ارکستر به روی صحنه برد با همفکری همکاران سابقم در ارکستر سازهای ملی، نامه‌ای خطاب به معاون هنری وزارت فرهنگ نوشتم که رونوشت آن به وزیر بود؛ پس از آن دیدارهایی با مدیر بنیاد رودکی و معاونان ایشان داشتم و آنها را در جریان تاریخچه و اساسنامه این ارکستر گذاشتم. متاسفانه نه به نامه‌ها جوابی داده شد و نه اقدامی برای ارکستر سازهای ملی صورت گرفت. مشکل، آقای قربانی و کارهای انتخابی ایشان نیست، اگر بر اساس همان اساس‌نامه این ارکستر به صورت رسمی کار می‌کرد و رهبرش هم بر اساس همان ضوابط آقای قربانی انتخاب می‌شد، مشکلی نبود؛ چراکه حتی اگر در آن نظام اداری اشکالی هم پیش می‌آمد، این سامانه خود را اصلاح می‌کرد و در نهایت رو به پیشرفت می‌رفت.»

خصوصی یا دولتی؟

امین حیدری نیز صحبت‌های خود را درباره حواشی به وجود آمده این طور آغاز می‌کند:«قبل از ارکستر سازهای ملی به رهبری آقای قربانی، ارکستری با این نام تشکیل ‌شد که تعداد نفرات آن نیز بسیار زیاد بود. اجرایی هم انجام دادند ولی در نهایت تعطیل شد. به هر روی این ارکستر شکل می‌گیرد؛ من در ارکستر قبلی حضور نداشتم؛ دوستانی که بودند می‌توانند اطلاعات بهتری ارایه دهند؛ اما وقتی ارکستر سازهای ملی به رهبری آقای قربانی تشکیل شد من بسیار خوشحال شدم. چراکه ما هنوز فکر می‌کنیم ارکستر زیر نظر بنیاد است؛ در حالی که اصلا مشخص نیست این ارکستر خصوصی است یا دولتی. بنده در آن زمان خوشحال شدم که بالاخره بنیاد به این نتیجه رسید که در کنار ارکسترهایی مانند سمفونیک و ملی که از سازهایی غیر ایرانی تشکیل شده‌اند، هزینه کند و در نتیجه یک ارکستر سازهای ملی- که به نظر بنده باید از چنین ارکستری حمایت شود- تشکیل شود. وقتی به من پیشنهاد دادند من با کمال میل قبول کردم.»

قرار نیست فقط موسیقی ایرانی اجرا شود؟

حیدری درباره علت جدایی خود از این ارکستر می‌گوید:«اما اینکه چرا از ارکستر سازهای ملی به رهبری آقای قربانی جدا شدم باید بگویم وقتی ما به اجراها رفتیم، متوجه شدیم که اصلا ارکستر سازهای ملی وجود ندارد؛ اکثرا در اجراها قطعات پاپ، آذری و موسیقی کلاسیک غربی اجرا می‌شد. ابتدا اعتراض‌های خود را بیان کردیم؛ کوک‌ سازها به خاطر وجود پیانو، یک ‌بار چهارصد و چهل و دو بود، بار دیگر چهارصد و چهل و چهار که البته هیچ‌کدام برای سازهای ایرانی مناسب نبودند و بر صفحه سازهای ما فشار می‌آوردند. آقای قربانی می‌گفتند: نام این ارکستر، سازهای ملی است ولی قرار نیست فقط موسیقی ایرانی اجرا شود. اما بعد از آن تغییراتی پیش آمد و در اجراها مسائل دیگری را شاهد بودیم و اجراها در کل تبدیل به پاپ شد. اجرای خواننده محور با دو نوازنده پیانو؛ به این ‌صورت که پی‌ در ‌پی تعویض نوازنده پیانو را داشتیم. حتی نحوه پوشیدن لباس‌ها کلاسیک شد؛ پوشیدن کت و شلوار یا پیشنهاد کروات ‌و پاپیون که با سلایق بنده همخوانی نداشت. به‌ طور مثال در برخی از اجراها در کل، اجرا با محوریت نوازنده پیانو، ویولنسل و خواننده صورت می‌گرفت و سازهای ایرانی بیشتر حالت دکور پیدا کرده بودند و از اسم آنها استفاده می‌شد. همچنین در اجراهای اتریش و اسلواکی کنسرتوی ناقاره و ویولن داشتیم که سازهایی هستند که توسط کشورهای دیگر به بهترین نحو پرزنت می‌شوند و به نظرم لازم نیست که ما این کار را انجام دهیم و باید سازهای ایرانی را معرفی و از آنها حمایت کنیم.»

او در ادامه توضیح می‌دهد:«قطعات موسیقی ایرانی هم اجرا نمی‌شد؛ فقط پاپ، آذری و یا کلاسیک بود که تمامی این ‌موارد ایراد داشت و مواردی بودند که من و تعدادی از دوستان را آزرده می‌کرد؛ ما تمام این مطالب را به عنوان اعتراض به آقای قربانی انتقال دادیم، ایشان به تمامی آنها پاسخ دادند ولی هیچ‌کدام را قبول نکردند. در حالی که من فکر می‌کنم ارکستری به این شکل و با این اسم فعالیت کند ولی دغدغه نوازنده‌هایش این موارد نباشد بسیار تعجب‌آور است. اگر ارکستری متعلق به بنیاد است و به نظر می‌رسد که همین‌گونه هم هست، فعالیت‌های آن باید زیر نظر بنیاد باشد و جزو کارهایی باشد که بنیاد به آن کمک می‌کند؛ در حقیقت خود ایشان باید یک هیات داشته باشند و اجازه ندهند که برای مثال ارکستر سازهای ملی به کشوری مثل اتریش برود و جلوی وزیر فرهنگ اتریش کنسرتو ویولن را که متعلق به موسیقی کلاسیک است با کمترین استاندارد نوازندگی اجرا کند.»

او در پایان می‌گوید:«حتی بنیاد هم به ارکسترهایی حقوق می‌دهد که در آن موسیقی ایرانی اجرا نمی‌شود؛ یعنی به ارکستر سمفونیک حقوق می‌دهد و از ارکستر ایرانی و موسیقی ایرانی حمایتی نمی‌کند. اعتراض دیگری که در مورد ارکستر سازهای ملی وجود دارد؛ این است که تکلیفش مشخص نیست؛ آقای قربانی اعلام کرده‌اند خصوصی است اما شما اگر اجرا را مشاهده‌ کنید، متوجه می‌شوید که جزو اجراهای بنیاد است و زیرمجموعه بنیاد این اجرا صورت گرفته است. به نظر بنده و به قول بعضی از دوستان ارکستری را که نامش ارکستر سازهای ملی است، نمی‌توان خصوصی دانست. ارکستر سازهای ملی باید دولتی و دارای امکاناتی خاص ‌باشد؛ موسیقی ایرانی اجرا کند، فواصل موسیقی ایرانی را رعایت کند و سازهای ‌آن نیز ایرانی باشند.»

آیا سنگ بخش دولتی را به سینه می‌زنیم؟

از پیمان میرآقاسی درباره حواشی به وجود آمده می‌پرسم. این نوازنده سابق ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی می‌گوید:«از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۸ یعنی از ابتدا تا انتهای اولین دوره‌ این ارکستر نوازنده‌ ویولن ارکستر موسیقی ملی ایران به رهبری استاد فخرالدینی بوده‌ام. پیش از این نیز نوازنده‌ ویولن ارکستر سمفونیک فرهنگسرای بهمن و تا سال ۱۳۹۴ نوازنده ارکستر سمفونیک صدا و سیما نیز بوده‌ام. تجربه‌ من می‌گوید که حق با آقای قربانی است. چراکه در بایگانی دفتر موسیقی همه‌ نام‌ها با حساسیت زیادی نگهداری می‌شوند و از همان ابتدا اجازه استفاده از نام‌های دولتی به کسی داده نمی‌شود. در این راستا در ادعای دوستان مخالف که می‌گویند «این یک نام دولتی است» این پرسش مطرح است که آیا آنها دارند سنگ دفتر موسیقی که خود از بخش دولتی است که مجوز استفاده از این نام را صادر کرده به سینه می‌زنند یا دلشان برای موسیقی کشورشان می‌تپد؟ اگر پاسخ گزینه‌ دوم است پس چه بهتر که این نام متعلق به ارکستری باشد که سکان هدایت آن در دست هنرمندانی چون علی‌اکبر قربانی است.»

واکنش‌های تعصبی به اخبار بی‌منبع

او صحبت‌های خود را این طور ادامه می‌دهد:«من یک قطره از دریای بیکرانی هستم که بهترین سال‌های عمرم را به عنوان نوازنده و مدیر ارکستر در کشورم سپری کرده‌ام. من و دوستانم با چنین «مناقشاتی» بیگانه نیستیم. ما ملتی هستیم که به راحتی به اخبار بی‌منبع واکنش‌های تعصبی نشان می‌دهیم. از رویدادهای 5 سال پیش هم آگاهم. استاد علی رهبری همین عنوان را برای ارکستری انتخاب و تشکیلاتی را نیز برای اداره آن ارکستر منصوب و نوازندگانی را نیز جذب کردند. تا آنجا که به یاد دارم یک کنسرت هم اجرا کردند. ولی با رفتن آقای رهبری دیگر خبری از وجود چنین ارکستری نشنیدیم. دوستانی که آن تشکیلات را اداره می‌کردند به جز اعتراض به نام ارکستر به نوع سازبندی نیز معترض بوده و حتی سعی در منصرف‌ کردن همکاری نوازندگان مشترک داشته‌اند. اینگونه جوسازی‌ها از نظر من کاملا اشتباه بوده و از روح لطیف هنرمندان به دور است. اساسا در این چهل و اندی سال پس از انقلاب انحلال تشکیلات فرهنگی هنری موضوع تازه‌ای نبوده که الان عجیب باشد. هنرمندان در این سال‌ها حتی یک لحظه هم احساس امنیت شغلی نداشته و ندارند. من معتقدم همیشه یک نفر یا گروهی که از این دست کارها انتفاع شخصی یا جمعی برده‌اند، شروع به جو سازی‌ها و برانگیخته کردن حس افرادی کرده‌اند تا با استفاده از آنها یک تشکیلات فرهنگی را از ریشه بزنند. به عنوان مثال تعطیلی ارکستر سمفونیک تهران، انحلال رشته موسیقی در دانشگاه‌ها، انحلال اپرا، باله، ارکستر مجلسی، منع صدای بانوان و... در همان اوایل انقلاب و پس از آن حذف بودجه و به دنبال آن انحلال ارکسترهایی چون ارکسترهای سمفونیک‌ و فعالیت‌های فرهنگی موسیقایی در فرهنگسرای بهمن، ایجاد وضعیت بد حقوقی و معیشتی برای نوازندگان در تمام این دوران، تعطیلی ارکسترهای موسیقی ملی ایران و کلی موارد دیگر مثل ممنوع‌ کردن فعالیت هنرمندانی که ستون‌های فرهنگی مردم بوده و هستند مانند استاد محمدرضا شجریان همه و همه از جایی شروع و توسط عده‌ای متعصب که اخبار را فقط از منابعی خاص دنبال می‌کنند، توسعه یافته است. سابق بر این دنبال‌کنندگان افرادی غیرهنرمند بوده‌اند ولی حالا بعضی از افراد از خود خانواده هنر نیز به این نوع کارها می‌پردازند. به‌ طور کلی معتقدم برای یک فعالیت هنری نام در درجه دوم قرار دارد و این محتواست که ارزش است و پیشنهادم به موزیسین‌هایی که خود را در مرکز این مناقشات می‌بینند؛ این است که به اینگونه دعواها که منجر به تعطیلی یک فعالیت هنری خواهد شد نباید دامن زد و به جای دامن زدن به اینگونه مناقشات فعالیت جدیدی را آغاز و نام تازه‌ای را در موسیقی کشورمان تثبیت کنند.»

ارکستر سازهای ملی و مراحل قانونی

همچنین از علی‌اکبر قربانی، رهبر ارکستر سازهای ملی ایران درباره حواشی مطرح شده پیرامون کار او و گروهش پرسیدم. قربانی این ‌طور کوتاه پاسخ داد:«ارکستر سازهای ملی با گذراندن مراحل قانونی به ثبت رسیده و با حضور جمعی از نوازندگان باسابقه شروع به کار کرده و به فعالیت خود ادامه می‌دهد. از این رو اینجانب خود را ملزم به پاسخ‌گویی نسبت به هر گونه ادعای بی‌اساس از طرف شخص یا اشخاص دیگر نسبت به انتخاب نام این ارکستر نمی‌دانم.»

مرجع ثبت این عناوین اداره ثبت شرکت‌هاست

در پی این گفته‌ها مساله را از مهدی افضلی مدیر عامل بنیاد رودکی جویا شدم؛ او درباره مطالب مطرح شده، عنوان کرد:«در بنیاد رودکی سابقه‌ای از ثبت ارکستر سازهای ملی نداشتیم و برای ثبت قانونی‌اش نه تقاضایی دادیم نه درخواستی کردیم. ممکن است دوستانی رفته و ثبت کرده باشند. ممکن است آقای قربانی کارهای قانونی‌اش را انجام داده باشند. سال‌ها قبل اجرایی تحت این عنوان داشته‌ایم اما اینکه ارکستر سومی تحت این عنوان ثبت قانونی شده باشد، من در مستنداتی که داشتیم چیزی پیدا نکرده‌ام. در این رابطه درخواست هم ندادیم و ثبت هم نکرده‌ایم. مرجع ثبت این عناوین ما نیستیم. اداره ثبت شرکت‌هاست. ممکن است هر شرکت یا فردی تقاضای ثبت ارکستر کند که با اضافه کردن یک پسوند یا پیشوند کارشان راه می‌افتد؛ نمی‌دانم این چه حساسیتی است که دوستان دارند مثلا اگر عنوان ارکستر را سازهای ملی سهیل ایران بگذارند، مشکل حل می‌شود ولی واقعا این عنوان مشکل را حل نمی‌کند باید همه گروه‌های هنری را به عنوان نهاد فرهنگی حمایت کنیم. من پیگیری کردم به لحاظ حقوقی از مجموعه ما چنین چیزی ثبت نشده ضمن اینکه اگر ثبت می‌شد، اداره ثبت شرکت‌ها حتما تذکر می‌داد که چنین شرکتی به نام شما قبلا ثبت شده است. حالا در خاطرات دوستان چنین اتفاقاتی ممکن است و چه بسا در صحبت‌ها شنیدم که گفتند 3 سال قبل یک اجرا داشتند.» او در پاسخ به پرسشی درباره اساسنامه هم گفت:«من واقعا چنین چیزی ندیدم و خیلی بررسی کردم؛ گفتند اساسنامه‌ای وجود ندارد. ما نیستیم که می‌گوییم اساسنامه؛ اساسنامه که ثبت می‌شود به ثبت شرکت‌ها می‌رود و آنجا تایید می‌شود و آن مرجع ذی‌صلاح، اداره ثبت شرکت‌هاست؛ چنانچه تایید کرد ثبت قانونی صورت گرفته بنابراین ممکن است آیین‌نامه داخلی نوشته شده باشد که البته باز هم من نمی‌دانم اما آنچه که مهم است اگر این کار را هم کرده باشند ‌باید ثبت قانونی صورت می‌گرفته و در اداره ثبت شرکت‌ها ثبت می‌کردند. ما هیچ اقدامی برای ثبت چنین مجموعه‌ای نکردیم.»قربانی همچنین در پاسخ به اینکه آیا این ارکستر تحت حمایت بنیاد رودکی قرار دارد یا خیر؛ نیز مطرح کرد:«همه ارکسترها و هر کسی که به من مراجعه کند و هر گروهی که ارکستر داشته باشد تا حد توان از آنها حمایت می‌کنیم. آنچه که برای من مهم است، حمایت از گروه‌های هنری است بر حسب وظیفه‌ای که داریم این کار را انجام می‌دهم و به لحاظ قانونی نیز بنده این توضیحات لازم را خدمت شما دادم. اگر مشکلی باشد به لحاظ حقوقی همکاران من اطلاع می‌دهند و حتما برخورد قانونی طبق ضوابط و مقرارت بنیاد صورت می‌گیرد.»

روزنامه اعتماد

نظر شما