فرهنگ امروز: صادق رشیدی نویسنده و عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان در یادداشتی با عنوان «تبیین عواقب کالاشدگی فرهنگ، اندیشه و علوم انسانی» که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته، با نگاهی انتقادی به مساله حضور و عرضه علوم انسانی در جامعه، بهویژه دانشگاههای کشور پرداخته است.
با اینپژوهشگر پیشتر دو گفتگوی تفصیلی داشتهایم که در پیوندهای زیر قابل دسترسی هستند. گفتگوی اول با محور چرایی آری به ترجمه و نه به تألیف انجام شد و گفتگوی دوم هم درباره موضوعات فرهنگی و اهمیت جهاد تبیین بود.
گفتگوی اول: «استقلال سیاسیووابستگی فرهنگی ما / مترجمان را مثل فلاسفه معرفی کردند»
گفتگوی دوم در دو قسمت: «مسئولان کلان فرهنگی هنوز اهمیت جهاد تبیین را درک نکردهاند» و «اینسیاستگذاری فرهنگی از کجا آب میخورد؟ / خودمان شدهایم ماهواره!»
در ادامه مشروح متن یادداشت رشیدی را درباره مساله کالاشدگی فرهنگ میخوانیم:
بحث من در تبیین آسیبهای صنعتی کردن و صنعتی جلوه دادن و تجاری سازی در حوزه علوم انسانی و ابعاد مختلف فرهنگ صرفاً ناظر بر داخل نیست زیرا این روندی که در داخل هم شاهد هستیم متأسفانه متأثر از جریانات بیرون از مرزهاست که بعضاً به عنوان پدیدههای نوظهور از آنها یاد میشود. به اعتقاد من برخیها با دادن آدرس اشتباه سعی میکنند مسئله گرایش فرهنگی به غرب و غرب زدگی در حوزههای کلان فرهنگی و علمی را که اخیراً مقام معظم رهبری نسبت به آن هشدار داده اند را به سمت مقولات کلیشهای و دم دستی سوق بدهند، در حالی که مسئله مورد نظر خیلی جدی تر از این حرفهاست که مسئولین در بخشهای علمی و فرهنگی در طی سالیان گذشته از آن غفلت کرده اند.
هرجای دنیا که تصمیمی در مورد علم و فرهنگ اتخاذ میشود بلافاصله بدون مطالعه و بررسیهای دقیق آن را بر میدارند و با افتخار به منظور حل مسائل کشور در داخل اجرا میکنند و دست آخر ما میمانیم و کلی مشکلات جدیدی که با دستان خودمان ایجاد کردهایم. از نظر من جریان صنعتی کردن مقولات فرهنگی، به تدریج ابعاد تربیتی، پرورشی، معرفتی و هویتی فرهنگ و مقولات فرهنگی را کم رنگ خواهد کرد و آنچه از فرهنگ باقی میماند یک نام و پدیدهای بی مغز خواهد بود که به سمت کالاشدگی و سپس مصرف کالای فرهنگی که محتوای آن نیز باید بررسی شود، سوق یافته مییابد. پس تأثیر فرهنگ و نقش فکری و تربیتی و پرورشی و هویت ساز فرهنگ چه میشود؟ آیا در فرایندهایی که از آن به عنوان صنایع فرهنگی یاد میشود که اهدافشان عمدتاً بر محوریت کالایی شدن دستاوردهای فرهنگی است، به نقش هویت ساز و نقش فرهنگی پایدارِ خود فرهنگ هم توجه شده است؟
اگر تأمل دقیقی در خصوص ابداع و اشاعه ترکیبات مختلف زبانی که با مفهوم و اصطلاح فرهنگ ساخته میشود داشته باشیم، متوجه میشویم برخی از مدیران برای جبران کاستیها و غفلتها در امور مختلف و پوشش دادن نقایص تصمیمات اقتصادی خود، به سمتی پیش رفته اند که میخواهند از فرهنگ و علوم انسانی هم دلار و ارز تولید کنند. این سیاست و تفکر اشتباهی راهبردی است که در دراز مدت تأثیرات آن را ابتدا در حوزه فرهنگ عمومی و سپس فرهنگ نخبگانی خواهیم دید. صنعت گردشگری، صنعت هنر، صنعت کتاب، صنعت تئاتر، صنعت سکوت، صنعت تبلیغات و تعداد دیگری از ترکیباتی که عملاً آمادهاند ابعاد معرفت شناختی و فکری و فلسفی و تربیتی و دینی حوزههای فرهنگ را به نفع یک سیاست کالامحوری و مادی گرا از به حاشیه برانند. البته لازم است در اینجا موضوع صنایع خلاق را از صنایع فرهنگی جدا کنیم. یعنی برای تبیین دقیق منظور و مقصودم از این بحث، میبایست به لحاظ نظری مفهوم صنایع خلاق را از صنایع فرهنگی محض مجزا نمائیم. زیرا برخی از دستاوردهای زیباشناسانه، اساساً ماهیت صنعتی و خلاق دارند که وجه صنعتی شأن همواره مورد توجه بوده است. مانند صنایع دستی و صنعت سینما. در واقع بحث ما در اینجا، فرهنگ به عنوان یک حوزه عمومی و مؤثر در تغییر اندیشه، معرفت و بینش افراد است. یعنی متغیرهایی که در سبک زندگی مردم و ذائقه فرهنگی آنها و حتی در تغییر منش و فکرشان تأثیری مستقیم و معنادار دارد.
با این حال، شما میتوانید از علوم فنی و کاربردی انتظار تجاری شدن داشته باشید و این بهترین روش برای تبدیل صنعت و علوم کاربردی به ثروت است اما در مواجه با علوم انسانی نباید چنین انتظاری داشت. علوم انسانی برای انسان و حل و فصل مسائل بشریت در طول تاریخ و به فراخور نیازهای انسانها شکل گرفته و در تمام کشورهایی که از نظر اجتماعی کمترین مسائل و ناهنجاریها را دارند، کاربرد درست علوم انسانی به فراخور نیازهای بومیشان به داد آنها رسیده است. تجاری سازی علوم نباید به عنوان یک تمهید درآمدزا علوم و معارف تربیتی و انسانی را از مسیر اصلی خود به سمت یک تکفر ماتریالیستی سوق دهد. به زعم من امروز مسئله نفوذ فرهنگی و تهاجم فرهنگی و تأثیر شبکههای اجتماعی در تغییر سبک زندگی، در بستر بی توجهی به فلسفه فرهنگ و نقش علوم انسانی در حل و فصل مسائل درون فرهنگی ما ناشی شده اند. وقتی سیاستگذاریهای کلان ما در حوزه علم، گرایش به اخذ مدرک دکتری، با هدف کسب منزلت اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد در این صورت دیگر نباید انتظار داشته باشید علوم مختلف بتوانند در خدمت حل مسائل جامعه قرار بگیرند. این مسئله خیلی مهم است.
علوم انسانی برای انسان و حل و فصل مسائل بشریت در طول تاریخ و به فراخور نیازهای انسانها شکل گرفته و در تمام کشورهایی که از نظر اجتماعی کمترین مسائل و ناهنجاریها را دارند، کاربرد درست علوم انسانی به فراخور نیازهای بومیشان به داد آنها رسیده استگرایش دانشگاههای بزرگ به سمت کسب درآمد از طریق تأسیس پردیسهای خودگردان آسیبهای جبران ناپذیری را به پیکره و جایگاه علم و دانشگاه وارد کرده است. چرا؟ چون از ابتدا پردیسهای خود گردان با هدف جذب دانشجویان بین المللی تأسیس شدند و قرار بود فضایی برای حضور دانشجویان از کشورهای دیگر باشد اما امروز متأسفانه برای جذب دانشجویان دکترای پولی و شهریه محور که بعضاً رتبههای قبل قبولی ندارند به حیات خود ادامه میدهند.
برگردیم و در فرایند یک بازنگری مجدد ببینیم با فرهنگ و علم چه کردهایم و چه چیزی به دست آوردهایم؟ اگر قرار است تبیین دقیق و واقع بینانهای از نقش علم و فرهنگ داشته باشیم در ابتدا لازم است به بازخوانی سیاستگذاریهای قبلی رجوع کنیم و دستاوردهای تصمیمات مهم فرهنگی و علمی را فهرست بندی کنیم تا بتوانیم با یک نگاه تحلیلی و آسیب شناسانه به ارائه برنامههای بهتری بپردازیم. مسئله فرهنگ عمومی و تغییر ذائقه فرهنگی و سبک زندگی را نادیده نگیریم. این آسیبهای فرهنگی حال حاضر به همان تفکر و نگرشی بر میگردد که در تقلید از روندهای کشورهای غربی در صدد صنعتی کردن هر مقولهای است که به فرهنگ و علوم انسانی و هنر مرتبط است.
بهطور مثال دستاوردهای بخش کارآفرینی در دانشگاهها را بررسی کنید ببینید چقدر در ایجاد اشتغال پایدار موفق بوده اند.
به دستاوردهای فرهنگی معاونتهای فرهنگی برخی از دانشگاههای مهم و حاکمیتی نگاه کنید و ببینید آیا در نهادینه کردن اهداف فرهنگی و اجتماعی متناسب با شئونات نظام اسلامی موفق بوده اند یا خیر؟ برخی از دانشگاه گمان میکنند فعالیت فرهنگی یعنی تشکیل گروه سرود و اجرای مراسمهای مناسبتی. اینها وظایف مشخص و عادی معاونت فرهنگی یکدانشگاه است. مسئله مهم این است که معاون فرهنگی یک دانشگاهِ انسانساز، باید بینش فرهنگی داشته باشد باید از وقایع مهم فرهنگی دنیا و داخل مطلع باشد و نقش دانشگاه را در فرهنگ سازی مقولات مهم فرهنگی و اعتلای فرهنگ به سمت نقشهای عملیاتی سوق بدهد و پیشگام در جهت تحقق فریضه جهاد تبیین باشد. به خصوص تبیین فرهنگی. آینده پژوهی در باب فرهنگ باید برای ترسیم اهداف آینده مورد توجه دانشگاه قرار بگیرد. معاونت فرهنگی یک دانشگاه موفق باید دارای سواد بصری، سینمایی و رسانهای باشد تا بتواند برای رخدادهای مهم فرهنگی معاصر تصمیم سازی و تصمیم گیری کند.
فراموش نکنیم کارآفرینی باید در خدمت ایجاد زمینههای شغل پایدار باشد و نه شعارهای و برنامههای توجیهی کوتاهمدت. خوشبختانه شرکتهای دانش بنیان در علوم کاربردی امروز یکی از بهترین و موفق ترین دستاوردهای دههها اخیر بوده اند که به اعتقاد من بسیار موفق تر از برنامه نه چندان موفق دفاتر کارآفرینی در دانشگاهها بوده اند. با این حال شرکتهای دانش بنیان در خدمت علوم کاربردی و طبیعی هستند و نیازهای صنعتی امروز ما میتواند توسط این شرکتها و جوانان نخبه برآورده شود، اما در حوزه علوم انسانی، ما همچنان باید در صدد توسعه ابعاد معرفت شناختی علوم انسانی و به کار گیری آن در جهت ارتقای سطح سلامت روانی، اجتماعی و فرهنگی و دینی جامعه باشیم. غفلت از این موضوع و رفتن به سمت سیاستهای اشتباه بعضاً لیبرالیستی موضوع فرهنگ عمومی ما را هم به مخاطره میاندازد چه برسد به حوزههای خاص.
نظر شما