شناسهٔ خبر: 66371 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

آینده از آن هایدگر است

مهدی نصر: برآمدن دنیای تک‌قطبی امریکا بعد از فروپاشی شوروی، تأثیر بسیار مخربی بر فضای فکری ایران بر جای گذاشت. در سی و چند سال اخیر، روشنفکران مدافع نظام غرب، چنان فعالانه در فضای دانشگاهی و مطبوعاتی ایران فعالیت کردند که فلسفه تحلیلی، کانت، هگل و مارکس و مدل‌های بی در و پیکر پست‌مدرنیسم تبدیل به جریان غالب در فضای فکری ایران شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:

مارتین هایدگر فیلسوف شهیر آلمانی از اهمیت بسیاری در حوزه خرد و اندیشه برخوردار است، آن‌گونه که نظریه‌پردازان بسیاری در حوزه‌هایی متنوع چون الهیات، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، علوم سیاسی و دیگر علوم انسانی از وی الهام گرفته‌اند. نگاه وی، اصالتی بنیادین دارد که در تک‌تک صد و چند جلد آثار او می‌توان این اصالت و اعلام استقلال تفکر از علوم طبیعی، متافیزیک، انتوتئولوژی، ماده‌باوری و غیره را دید. «مجموعه چگونه بخوانیم» بر پایه‌ای ساده، خواننده را همراه با راهنمایی‌های نویسنده‌ای کارشناس رودرروی خود نوشته‌ها می‌گذارد. از آن مجموعه، مهدی نصر، ترجمه «چگونه هایدگر بخوانیم» را عهده‌دار شده؛ تلاشی برای همسفر شدن با هایدگر در آنچه او، به جای استعمال واژه‌هایی فریبکارانه مثل «روش» و «مدل»، «راه» می‌نامید. آنچه در پی می‌آید، حاصل گفت‌وگوی ایبنا با مهدی نصر است.

***

آینده از آن هایدگر است

به طور کلی رویکرد مجموعه «چگونه بخوانیم» چیست؟

مسأله‌ای که درباره کتاب‌هایی که برای مبتدیان نگاشته می‌شود وجود دارد، لزوم تسلط بالای نویسنده و رسیدن او به درک و تفسیری منسجم و قابل دفاع در میان دیگر تفاسیر از متفکر مورد بحث است. بنابراین شاید نوشتن کتاب برای مبتدیان از جهتی مشکل‌تر از تحریر متنی دانشگاهی در حد دانشجویان تحصیلات تکمیلی باشد. این مجموعه در هر زمینه به سراغ افراد سرشناس و نام‌آشنا در آن حوزه رفته است. نقطه قوت این مجموعه در این است که اولاً از بازگویی بی‌مورد حسب حال متفکران پرهیز کرده و شأن تحقیق را فراتر از این موضوعات دم‌دست قلمداد کرده است، ثانیاً دوره‌های فکری متفکران را از هم جدا کرده و در هر فصل با انتخاب گزیده‌ای از متون آن متفکر، تلاش کرده تا خواننده را به فضای آن کتاب نزدیک کند. رویکرد کلی این مجموعه، آشنا کردن مخاطب با نحوه ورود به فضای فکری متفکران است. مولفان که همه از افراد سرشناس حوزه خود محسوب می‌شوند، مطالب فلسفی را از طریق تمثیل‌های روزمره از فضای فرهنگی امریکا بیان کرده‌اند. اگر لزوم پای‌بندی به متن نبود، مترجم می‌توانست این مثال‌ها را از فرهنگ خودمان بیاورد.

موضع سایمون کریچلی، ویراستار مجموعه «چگونه بخوانیم» به معرفی هایدگر چیست؟

موضع سایمون کریچلی در قبال هایدگر را در مجموع نمی‌توان موضعی همدلانه تلقی کرد. نگاه او به پدیدارشناسی از لنز لویناس و دریداست؛ مواضعی که تا حد زیادی از چهارچوب‌های خود تفکر هایدگر خارج شده‌اند. به علاوه، کریچلی به تبعیت از آدورنو، تفکیک هایدگر بین خویشتن‌مندی و ناخویشتن‌مندی یا همان اصالت و نااصالت را قابل دفاع نمی‌داند. البته این امر، رویکرد آکادمیک و تخصصی او به فلسفه را نفی نمی‌کند. در کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم» کمتر اثری از افکار کریچلی می‌بینیم. این کتاب بیشتر انعکاس‌دهنده افکار مارک راتال است که شهرت او دست کمی از کریچلی ندارد. حوزه تمرکز راتال و نقطه شروع او، تفکر دینی هایدگر است. همین هم نقطه قوت اوست. این موضوع را در مقالاتی در کتاب «دین پس از متافیزیک» انعکاس داده است. از نظر او، هایدگر در تفسیر نیچه به درستی موضوع «مرگ خدا» را واکاوی کرده است. هایدگر، آنطور که راتال به درستی فهمیده، معتقد است کسانی که مرگ امر مقدس را اعلام کرده‌اند، تصور ناکافی از آن داشته‌اند. شاید این خدایی که اینان می‌گویند اساساً متولد نشده بوده. رویارویی ما در برابر خدا، باید با موضع‌مان در قبال یک چاقوی جیبی تفاوت داشته باشد. «مرگ خدا» واقعه‌ای شوم و نه شادی‌آفرین در تفکر غربی است. خدا به عنوان سرزمین و افقی بوده که به انسان جهانی معنامند ارائه می‌داده که به عنوان نقطه ارجاع همه موجودات عمل می‌کند. راتال متوجه این ایده در تفکر هایدگر بوده که یکی از راه‌های انسان‌زدایی از وجود انسان، رویکرد ابژه‌گونه غرب در برابر خداوند است. رویکرد متافیزیک و ابژکتیو درباره چیزها، ما را از آنها دور می‌کند. مفهوم «اراگنیس» در دوره پس از «افاداتی به فلسفه»، سعی بیشتری می‌کند تا بشر را از تئوری‌هایی که غرق در بازنمایی چیزها به جای خود چیزها هستند نجات دهد. انسان قرار است در مالکیت هستی اصیل (Seyn/Beying) قرار گیرد. دگردیسی ماهیت انسان از حیوان ناطق به سوی دازاین در گرو تطبیق و اختصاص دادن بشر به خدا یا «امر الهی» یا «خدائیت» است. از نظر هایدگر، شعار پدیدارشناسی مبنی بر «به سوی خود چیزها» محقق نخواهد شد مگر از راه کشانیدن آنها به عرصه امر الهی. هایدگر می‌گوید که بعد از نهضت اصلاحات دینی که در تکنولوژی به کمال رسیده، «اقتدار عقل»، «پیشرفت تاریخی» و «سعادت این‌دنیایی در محیط ریاضیات» جای خدا را گرفته‌اند. نقطه قوت تفکر راتال در این است که بر خلاف فضای مبتذل روشنفکری در ایران، به تفاسیر سکولار از هایدگر باور ندارد. از نظر او بر بحران‌های ناشی از مفهوم مرگ خدای نیچه و جهان تکنولوژیک نمی‌توان فائق آمد مگر از طریق تجربه امر الهی. از این روست که راتال تفسیر هایدگر از اشعار هولدرلین و ریلکه را در مرکز تفکر او قرار می‌دهد. بحث هایدگر درباره امور الهی، از همان شعار پدیدارشناسی «به سوی خود چیزها» وجهه همت او قرار داشته است. «امر چهارگانه» پاسخی به خداجویی اوست. امور چهارگانه خدایان، زمین، آسمان و فانیان قرار است معنایی مستقل از کاربرد چیزها برای ما فراهم کنند و تقدس را به عرصه زندگی بازگردانند. خود چیزها از برآیند تاثیر این امور چهارگانه برای ما فراهم می‌شود. این برخورد شاعرانه و عارفانه هایدگر با چیزها، انقلابی در معکوس‌سازی ایدئالیسم آلمانی است که غرق در تصور از چیزها بود. اینجا انسان نه سوژه جهان‌شمول، بلکه موجودی فانی در میان دیگر موجودات است که زمین، آسمان، نامیرایان و دیگر فانیان اشاراتی در او دارند. بنابراین موجودات و خود وجود نه از راه تصورات و بازنمایی، بلکه از راه «اراگنیس» یا «رویداد از آن خود کننده» [ترجمه با تسامح است]، با ما رویاروی می‌شوند. هستی از طریق اراگنیس به موجودات اجازه فرارسیدن می‌دهد. زیرا امر چهارگانه قابل تفکیک کامل و مجزا نیست و انسان چیزی به غیر از «اقامت» میان این امور نمی‌تواند باشد. اقامت، فضایی را ایجاد می‌کند که به انسان کمک می‌کند تا ذات خود را بازیابد. فصل آخر کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم» به نحوی خلاصه این بحث را مطرح کرده است. القصه، نقطه قوت تفسیر راتال همین اهمیت دادن به این مفهوم امور چهارگانه است که هایدگر در کتاب «افاداتی بر فلسفه» طرح آن را درانداخته است.

نمی‌توان از نظر دور داشت که راتال عضو کلیسای عیسی مسیح مقدسین آخرالزمان یا همان مورمون‌هاست. می‌دانیم که این فرقه در اوایل قرن نوزدهم توسط فردی به نام جوزف اسمیت در ایالات متحده ایجاد شد و اکنون حدود بیست میلیون پیرو در این کشور دارد. بنابراین باید متوجه این موضوع بود و حتی‌الامکان هایدگر را از متن اصلی خواند. البته بنده به عنوان مترجم متوجه این موضوع بودم که این افکار افراطی به حوزه فکری ایران وارد نشود.

آینده از آن هایدگر است

چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟

کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم» اولین کتابی بود که بنده ترجمه کردم و در سال ۱۳۸۸ موسسه رخ‌داد نو زحمت چاپ آن را بر دوش گرفت. چاپ فعلی ۱۴۰۳ تجدید چاپ است. بعداً در سال ۱۳۹۰ همان موسسه، کتاب «هایدگر، هنر و سیاست افسانه امر سیاسی» را چاپ کرد. چاپ مجموعه «چگونه بخوانیم» از ابتکارات موسسه رخ‌داد نو بود. بنده از ابتدا تمایل به ترجمه متون اصلی خود هایدگر داشتم که خوشبختانه در سال ۱۳۹۹ ترجمه بنده از کتاب بااهمیت «کانت و مسأله متافیزیک» توسط موسسه پگاه روزگار نو به زیور طبع آراسته شد.

کتاب «چگونه هایدگر بخوانیم» به کدام دوره فکری او تعلق دارد؟

نویسنده تلاش کرده که جغرافیایی کلی از به اصطلاح دو دوره تفکر هایدگر ارائه کند. البته بیش از نصف کتاب پیرامون دوره اول یعنی مربوط به «هستی و زمان» است. مفاهیمی همچون «دازاین»، «در-جهان-بودن»، «مرگ و اصالت» و «هرروزینگی و همگنان» در فصول مختلف به شرح گذاشته شده است. اما از فصل ۷ به بعد، دوره مربوط به اثر هنری، زبان، تکنولوژی و اقامت فانی ما با چیزها هم شرح داده شده است.

به هایدگرخوانی در ایران بپردازیم. فکر می‌کنید تب هایدگرخوانی در ایران فروکش کرده؟ آیا حال که عمده آثارش به فارسی ترجمه شده، می‌توان نتیجه گرفت که ذوق اولیه برای جذب آثار او از بین رفته است؟

درباره اشتیاق ملتی به خواندن آثار متفکر اصیلی مثل هایدگر، از واژه «تب» نمی‌توان استفاده کرد. آنچه امروز شاهدش هستیم، حاکمیت دیکتاتوری اکثریت رسانه‌ها در ذهن برخی از مسئولین، اکثریت جامعه و فضای فرهنگی و اقتصادی ایران است. تلاش بی‌وقفه‌ای صورت گرفته تا مردم و دانشگاه‌ها در اموری سطحی و فاقد عمق و اهمیت، غوطه بخورند و صبح را به شب برسانند. میزان تعفن فضای مجازی و سرایت آن به حوزه فکر و اندیشه در تاریخ ایران تا کنون بی‌سابقه بوده است. طبیعی است که در ذهنیت بسیاری از مردم جایی برای این موضوعات اصیل باقی نمی‌ماند. این پوسیدگی و عفونت را در حوزه‌های دیگر مثل تاریخ، سیاست، روانشناسی و … هم می‌بینید. شاید اغراق نباشد که بگوییم میزان خودباختگی و تسلیم در برابر اندیشه متافیزیکی غرب در هیچ دوره‌ای به این اندازه در فضای روشنفکری ایران غلبه نداشته است. جریاناتی که استقلال کشور و ملی‌شدن منابع طبیعی آن را ضایعه‌ای دردناک می‌دانند و هنوز کانت را نماد عقلانیت اصیل تلقی می‌کنند، با ابزار رسانه‌ای خود چنان فضای خفقان‌آوری در کشور ایجاد کرده‌اند که هر گونه نقد تفکر غرب، هتاکی به ساحت علم و خرد تلقی می‌شود. طبیعی است که اولین جایی که مورد هجمه آنان قرار می‌گیرد، تفکر هایدگر است. زیرا تفکر او در میان جریانات مقاوم در قبال سلطه چهارصد سال اخیر، تنها جایی است که مهاجمین خون‌آشام هنوز فتح نکرده‌اند و حالتی غلبه‌ناپذیر دارد. تفکر هایدگر در جامعه آلمان بعد از جنگ جهانی دوم هم مورد لعن و طرد جریانات اصلی وابسته به امریکا واقع شد. این فضای سنگینی که علیه او درست شده بود از طریق فضای روشنفکری عمدتاً فرانسوی به ایران منتقل شد و ذهن و زبان ما را آلوده به ناتفکر کرد.

آینده هایدگر پژوهی را در دنیا چگونه می‌بینید؟ آیا هنوز می‌توان گفت که اندیشه او همچنان زنده است؟

همانطور که اشاره شد از روز نخستی که هایدگر در دانشگاه‌های آلمان اولین درس‌گفتار خود را مطرح کرد، حملات بسیار شدیدی از جانب اندیشمندان مدافع شیءانگاری در حوزه‌های مختلف به او صورت گرفت. به این هم بسنده نکردند. شاگردان او از جذابیت افکار او سوءاستفاده کردند و مفاهیم او را در همان فرهنگ قبلی غرب کادوپیچ کرده و با ساده‌سازی در اختیار جامعه قرار دادند. این عمل یکی از موفقیت‌آمیزترین وقایع فکری قرن بیستم بود. در جامعه خود ما هم به قدری سلطه افکار این شاگردان، قوی است که جامعه دانشگاهی کوچک‌ترین انتقادی از آنها را چونان کفر تلقی می‌کند و با انواع ابزارهای تمسخر، استحقار، کراهت و … به آنها پاسخ می‌دهد. میزان استفاده این افکار عجیب در پایان‌نامه‌ها شاید ورای حد تصور ما باشد.

این هجوم علیه هایدگر، پس از انتشار سه جلد از مجموعه آثار او با عنوان «دفترهای سیاه» شدت غیرقابل تصوری پیدا کرد. اتهام «یهودستیزی» قبلاً با کتاب ویکتور فاریاس و بسا کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای دیگر علیه هایدگر مطرح شده بود. قبلاً دولت آلمان کرسی هایدگر از دانشگاه را، احتمالاً با فشار سیاسی، تعطیل کرده بود. نفی افکار او به این بهانه که او ضدیهود بوده، بعد از نسل‌کشی اسرائیل در غزه، دیگر خریداری ندارد. شدت خفقان و نژادپرستی در آلمان و ایالات متحده و سرکوب جنبش‌های حمایت‌گرایانه مردم از فلسطین در قلب نظام متافیزیکی غرب، اعاده حیثیتی جدید از تفکرات هایدگر است. می‌توان نتیجه گرفت که آینده از آنِ اوست. بی‌جهت نیست که او را «متفکر فردا» لقب داده‌اند.

برآمدن دنیای تک‌قطبی امریکا بعد از فروپاشی شوروی، تأثیر بسیار مخربی بر فضای فکری ایران بر جای گذاشت. در سی و چند سال اخیر، روشنفکران مدافع نظام غرب، چنان فعالانه در فضای دانشگاهی و مطبوعاتی ایران فعالیت کردند که فلسفه تحلیلی، کانت، هگل و مارکس و مدل‌های بی در و پیکر پست‌مدرنیسم تبدیل به جریان غالب در فضای فکری ایران شد. ترجمه افکار چپ جدید هم، علیرغم فاصله گرفتن نسبی آبشخورهای آن در اروپا از مدرنیته غرب، تأثیری در افول و فراموشی غرب‌انگاری در ذهن چپ‌گرایان ایرانی نداشته است. کشورهای دیگر مثل روسیه و اوکراین از این غرب‌انگاری در ۴۰ سال اخیر آسیب بسیاری دیده‌اند. اما اکنون ورود چین و تا حدی روسیه به معادلات جهانی می‌تواند امید نوینی برای ما باشد تا از تفکرات هایدگر بهره بگیریم و مدل پدیدارشناسانه و ساخت‌گشایانه او در مواجهه با عرفان مسیحی را در تفسیر سنت عرفانی خودمان به کار بگیریم. درست است که کشوری مثل چین هم مائوئیستی است و ریشه در فلسفه مدرن غرب دارد، اما سعی و همت برخی از روشنفکران و سیاستمداران چینی برای تفسیر آیین تائو این نوید را می‌دهد که آنها هم راه فرهنگی خاص خود را در دنیای ابراندود فعلی پیدا کنند. یادمان باشد که هایدگر نخستین فیلسوف غربی بود که به اندیشه چینی و هندی و کلاً تفکرات غیرغربی بها می‌داد. تا قبل از او، همه فلاسفه غرب، عقلانیت بشر را تنها برخاسته از یونان و غرب مدرن می‌انگاشتند. تلاش‌های مشابهی هم در هند و روسیه در این رابطه صورت گرفته است. کشورهای دیگر را من خبر ندارم. اما می‌توان این‌طور استدلال کرد که فضای خفقان‌آور قبلی از بین رفته و دست غرب برملا شده است. این امر طلیعه‌ای برای سیاست، تفکر، اقتصاد و فرهنگ مستقل خود ماست که باید آن را ارج نهاد.

نظر شما