فرهنگ امروز: «فرهنگ امروز» مترصد است برای اطلاعرسانی از عملکرد شورای تحول علوم انسانی و کارگروههای مختلف آن، هر ماه گزارشی از عملکرد کارگروههای آن برای مخاطبان خود داشته باشد؛ تا از این طریق شمایی کلی از آنچه که توسط متولی اصلی تحول علوم انسانی در حال انجام است به مخاطبان علوم انسانی کشور ارائه دهد. در بخش اول این پرونده به سراغ «دبیر شورای تحول و ارتقای علوم انسانی» و عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، حمید طالبزاده رفتیم و با وی در اینباره به گفتوگو نشستیم که در ادامه میآید.
اخیرا در سالروز تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضای شورای انقلاب فرهنگی خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و در آنجا به گزارش اقدامات شورای تحول علوم انسانی اشاراتی شد. لطف بفرمایید از جزئیات این گزارش کمی صحبت کنید.
در سالگرد تاسیس شورا مقام معظم رهبری از گزارشی که آقای حدادعادل از طرف شورای تحول، در محضر ایشان قرائت کردند، اظهار رضایت نمودند. این گزارش، گزارشی بود از فعالیتهایی که شورا تحول در سالهایی که تاسیس شده است - یعنی چند سال اخیر - داشته است. و بحث فلسفه تاسیس شورا، در آن گزارش مفصلا بحث شده است. راهبردهایی که در شورای تحول وجود دارد، این راهبردها مطرح شده است؛ همایشی که در آن تمام اعضای کارگروههای شورا حضور داشتند، در آن مطرح شده است؛ که البته آن مسبوق به این هست که شورای تحول 15 کارگروه تخصصی را در همان ابتدای کار خود، تشکیل داد و این 15 کار گروه رشتههای اولویتدار علوم انسانی هستند.
این کار گروههای تخصصی مرکب هستند از؛ اساتید دانشگاهها و فضلای حوزهی علمیه که به طور تخصصی روی مسالهی تحول رشته خاص خود، فعالیت میکنند. یکی از فعالیتهای خوبی که در طی این چند سال، انجام شد، بازنگری بر روی سرفصلهایی بود که وزارت علوم عرضه کرده بود. به این معنا که وزارت علوم از طریق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سرفصلهای موجود رشتههای مختلف علوم انسانی را از طریق دانشگاههای کشور بازنگری کرده بود؛ سپس حاصل آن بازنگری را به شورای تحول عرضه کردند. حدود 150 سرفصل، در اختیار کارگروهها قرار گرفت و کارگروهها وقت بسیاری را برای رسیدگی به این بازنگریها صرف کردند. آن بازنگریها مورد بررسی قرار گرفت و حک و اصلاح شد. بعد از این اصلاحات، بازنگریها به وزارت علوم برگردانده شد. بسیاری از آنها در حال حاضر به عنوان سرفصلهای بازنگری شده، در حوزهی آموزش در حال استفاده است. منتها این فقط کاری بود که از طریق وزارت علوم انجام شده بود و کارگروههای شورای تحول، تنها آنها را بررسی و اصلاح نمودند.
اما آن کار اصلی که کارگروهها متکفل آن بوده و هستند، تدوین برنامهی تحول در رشتههای مورد نظر است. در این زمینه شورای تحول شاخصها و معیارهایی را طراحی کرده و در اختیار کارگروههای خود قرار داده است. از جمله اینکه باید این علوم تا آنجایی که ممکن است، اسلامی شود. یعنی با توجه به معارف و بنیادهای نظری و عقیدتی اسلامی، تدوین شوند. از جمله شاخصهای دیگر این است که این رشتهها بومی شوند. یعنی علوم، نباید علومی باشد که ربطی به نیازهای جامعهی ما نداشته باشد. البته ممکن است این علوم در جاهای دیگر به نیازهای آن مناطق و جوامع ناظر باشد. منتها وقتی در جامعهی اسلامی و ایرانی قرار است تدوین و آموزش داده شود، و فارغالتحصیل داشته باشد، باید آن فارغالتحصیل بتواند نیازهای مربوط به آن رشته را در جامعه خود پاسخگو باشد. این است که باید این علوم، بومی شوند. در درجهی بعد، آنها باید روزآمد باشند. یعنی باید آخرین تحولات و دستاوردهای علمی هم در آن دیده شود. و نهایتا این است که باید غنیسازی شوند. و تا آنجایی که ممکن است از ابعاد مختلف هیچ نقصی بر آنها وارد نباشد. این شاخصها در اختیار کارگروههای تخصصی قرار گرفته است. و در دو سال اخیر، کارگروههای ما متمرکز بودند بر روی اینکه با توجه به این شاخصها، برنامهی آموزشی رشتهی خود را متحول سازند. و جزییات این کارها و برنامهها در آن گزارش خدمت رهبری منعکس شد.
خوشبختانه بعد از فعالیت و زحمتی که کارگروهها در این زمینه تقبل کردهاند، و با توجه به پشتیبانی شورای تحول، شاهد آن هستیم که برنامههای تحول یافته تدریجا در حال تدوین شدن و ورود هستند. از جملهی آنان میتوان به؛ برنامهی تحول یافتهی دوره کارشناسی علوم سیاسی و روانشناسی اشاره کرد. این رشتهها برای اجرا به وزارت علوم ابلاغ شده است. برنامههای دیگر کارگروهها نیز در مسیر تدوین است که به تدریج بیرون خواهد آمد و مورد بحث قرار خواهد گرفت. بنابراین گزارش مربوطه شامل این نکات ریزی بود که در مورد فعالیت کارگروهها در این مدت، خدمت مقام معظم رهبری منعکس شد.
یکی از مباحث مطرح در مورد عملکرد شورا، بحث ملموس نبودن این عملکردها است. شما برای اینکه این امر اتفاق بیفتد، چه برنامهای دارید؟
مسالهی تحول علوم انسانی مسالهای است که نیاز به صبر، حوصله و دقتنظر دارد و در واقع امری تدریجی است. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در یک فرصت کوتاه، شاهد تغییرات و تحولات چشمگیری در حوزه علوم انسانی باشیم. چرا که علم و تغییرات در نگرشهای علمی یک امر بنیادین و اساسی است که نیاز به تامل و تفکر فراوان دارد. طبیعی است وقتی مساله تحول در علوم انسانی پیش میآید نخبگان کشور، دانشگاهیان و کسانی که با آن ارتباط دارند با این معنا در حال انتظار به سر میبرند که این تحول به چه شکل است، چهطور انجام میشود و کی به نتیجه میرسد؟ اما از آنجایی که این کار یک کار عمیق، بنیادین است و احتیاج به بصیرت، درایت و اندیشهی فراوان دارد، طبعا باید با برنامهریزی درست، و طی یک روند و فرایند علمی و عقلایی و همچنین ضابطهمند صورت گیرد.
خوشبختانه شورای تحول به ریاست دکتر حدادعادل از ابتدا مشی منطقی و عقلانی را در این زمینه پیش گرفته است. به این معنا که سعی کرده است از تبلیغاتی که انتظارات بیش از حد و نادرستی را در مخاطبان ایجاد میکند، بپرهیزد. این کار، کاری است که باید به دور از جار و جنجال و هیاهو و در یک فضای کاملا آرام و علمی انجام شود. و طبعا این امر به حسب ذات و طبیعت آن، کاری زمانبر و طولانی است. اما طولانی بودن طبیعت این کار، به این معنا نیست که کارگروهها و اساتیدی که در این زمینه مشغول کار و فعالیت هستند کاری از پیش نمیبرند. بلکه آنها تمام توان و تلاش خود را در طول این چند سال، به کار گرفتهاند. اگر ما میگوییم در بیش از 3 سال اخیر، بیش از 1000 جلسهی علمی در این زمینه برگزار کردهایم و 1000 جلسه حاصلش این شده است که به تدریج یک برنامهریزی مدونی در دانشگاهها اتفاق بیافتد، سخن گزافی نگفتهایم. اگر این کارگروههای اصلی و بعد کارگروههای فرعی که تابع آنها هستند، با کار بیوقفه جلسه تشکیل دادند و همفکری کردند برنامهریزی داشتهاند و سرفصلها را مورد مطالعه قرار دادند و سعی کردند یک برنامهریزی تحولی عرضه کردند، اما نمودش کمرنگ است، خب طبیعت کار یک طبیعتی است که خود به خود زمانبر است. و چون سعی شده در یک فضای آرام و دور از تبلیغات این کار انجام شود، ممکن است در نزد عدهای، آنهایی که کاملا از مسائل اطلاع ندارند اینطور جلوهگر شود که کار شما خروجی ندارد. در حالی که بنده الان دارم خدمت شما عرض میکنم که خروجیهای کار شورای تحول به تدریج در حال آماده شدن است.
اگر ما الان در زمینهای مثل علوم سیاسی یا روانشناسی، برنامهریزی مدون تاسیسی عرضه کردهایم، این حاصل فعالیت بیوقفهی عدهای دانشمند و اساتید نمونهای بوده است که در این کارگروهها زیر نظر شورا، فعالیت میکردند. همچنین برنامههای بعدی مثل برنامهی زبان انگلیسی و زبان خارجی، مدیریت، فلسفه، ارتباطات و برنامهی مربوط به معماری و شهرسازی، برنامههایی است که قریبالوقوع هستند و تا اوایل سال 93 برای اجرا به وزارت علوم تقدیم میشود. این موارد در واقع خروجی کارهای شورا است. اما در آن مدتی که شورا و کارگروههای آن باید با تمرکز و با فراغت، به کار خود مشغول میشدند، طبعا نمیتوان انتظار خروجی داشت. و آنهایی که انتظار داشتند شاید توقعی بیش از توان شورا و بیش از طبیعت این کار داشتهاند.
بنابراین ما میتوانیم امیدوار باشیم که با عنایات الهی و رهنمودها و تاکیدات مقام معظم رهبری و با همت اساتید محترمی که در کارگروهها هستند، به زودی شاهد برنامههای تدوین شدهی رشتههای دیگر نیز خواهیم بود.
برخی از اساتید مثل دکتر داوری معتقد هستند که سیاستگذاری خیلی حلال مشکل تحول علوم انسانی نیست، و در مقابل جایگزینیهایی مثل تعمق و تامل بیشتر ارائه میشود. از نظر شما سهم سیاستگذاری چهقدر است؟ و فکر میکنید غیر از سیاستگذاری چه کارهایی باید برای علوم انسانی صورت بگیرد؟
مسالهی تحول علوم انسانی را عموما باید به دو بخش و به دو مرحله تقسیم کرد. به طوری که هم بحث سیاستگذاری و برنامهریزی در آن لحاظ شود و هم آن دغدغههایی که از طرف اساتید بزرگ ما مثل دکتر داوری مطرح شده است. در مرحلهی اول که مورد نظر ماست، این هست که برای اینکه تحولی در علوم انسانی اتفاق بیفتد، اولا باید توجهات به این سمت جلب شود. برای جلب توجهات به این سمت، محتاج زمینهسازی هستیم. کار دولت، کار حکومت و کار شورای عالی انقلاب فرهنگی در همین زمینه است. اینکه بستری فراهم کنند که توجهات اهلنظر، نخبگان و اندیشمندان به این مساله معطوف شود. وقتی این دغدغه پدید آمد در مرحلهی بعد باید برنامهریزی کرد. وقتی شورایی به نام شورای تحول تشکیل میشود و در مرکز این برنامهریزی و فعالیت قرار میگیرد طبعا توجهات را برمیانگیزد. خب این کاری بوده است که با تاسیس شورا انجام شده است. این بستری که به نام شورای تحول پدید آمده است، سبب شده است تا آنهایی که در این زمینه یعنی تحول علوم انسانی دغدغه دارند که نظر بدهند، با شورا مرتبط شوند. دیدگاههای خود را با شورا مطرح سازند. بحث کنند و مقاله بنویسند. و به این ترتیب افکار خود را عرضه کنند. این مرحلهی اول کار است که انجام شده است و ادامه دارد.
شورا در حال تدوین برنامهای است که بعد از جلب توجهات، شاخصها و معیارهایی عرضه کند که تحول علوم انسانی را برنامهریزی نماید. این برنامهریزی نیز در حال انجام شدن است. اینکه عرض کردم شورا در حال تدوین کردن برنامههای درسی جدید و رشتههای جدید است، یعنی در عین حالی که علوم روز در سطوح عالی خودش، از نظر منابع تازه و آخرین منابع علمی، در حال مطرح شدن است، در عین حال اندیشههای اسلامی نیز در این رشتهها در حال ورود است. به این ترتیب دیگر دانشجو به طور یکجانبه، با فکر و اندیشهی غربی انس پیدا نمیکند؛ بلکه با اندیشهها، افکار و مبانی تفکر اسلامی نیز آشنا میشود.
رهبری بیان داشتند که مقصود ما از تحول علوم انسانی این است که مقلد نباشیم. مقصود ایشان این نبوده است که تمام علومی که در اختیار ما قرار گرفته است، طرد شود و شناخته نشوند. ما فقط نباید تقلید کنیم. یعنی ما باید خودمان بینیدیشیم. و این اندیشیدن به منزله طرد و نفی آنها نیست. بلکه استفاده از آنها و آوردن آنها به فضای درونی و اندیشهی خودمان است. و همچنین گنجاندن و عرضه کردن این علوم، تحت مفاهیم و دیدگاههای اسلامی و بومی است. سپس وقتی این برنامهها انجام میشود و به آموزش عالی میرود، در واقع مرحلهی اول تکمیل شده است.
مرحله اول زمینهسازی و برنامهریزی برای اندیشهی اصلی در تحول علوم انسانی است. اما این کافی نیست. در مرحلهی بعد ما باید دانشمندانی داشته باشیم که آنها در ذهن خود بتوانند خلاقیت به خرج بدهند. یعنی بتوانند از یک طرف با توجه به مبانی اسلامی و انس با معارف اسلامی، بینشی داشته باشند که وقتی مبانی آن علم و رشته را مورد مطالعه قرار میدهند، یک نهال تازهای را شکوفا کنند که آن نهال میشود علوم انسانی اسلامی؛ مثلا جامعه شناسیاسلامی، روانشناسیاسلامی. این مرحلهی اساسی و اصلی است که اسم آن تحول خود علم است. ما فکر میکنیم هنوز اینکه ما به آسانی بتوانیم در خود این علوم تحول را فراهم سازیم شاید هنوز امکانش برای دانشمندان ما فراهم نشده باشد. ما باید زمینهسازی کنیم و به اهل تحقیق و پژوهش میدان بدهیم. مثلا کرسیهای نظریهپردازی که تاسیس شده است برای همین است که برنامهریزی شود و زمینهسازی این امر کمکم فراهم گردد. تا در خود علم تحولی فراهم شود و دیدگاههای جدید به وجود آیند. بنابراین به نظر میرسد سیاستگذاری مرحلهی مقدماتی برای آن مرحلهی نهایی که تحول در علوم است، باشد. در واقع کار دولت و حکومت، همین سیاستگذاری و برنامهریزی است. والا ما به عنوان یک مرکز ستادی، نمیتوانیم در خود علم، تحول ایجاد کنیم. ما تنها میتوانیم زمینه و بستری فراهم کنیم که نخبگان رجوع کنند و پژوهش انجام دهند. در این زمینه به وسیلهی این افراد آگاه کار و فعالیت انجام شود تا کمکم در این علم بومی، جوانههای تازهای شکوفه شود.
ماه گذشته در همایش ترجمه و علوم انسانی، شما به بحث لزوم ترجمهی آثار کلاسیک اشاره کردید. برای برخی این شبهه به وجود آمد که ترجمهی این آثار به صرف ترجمه، مبانی و ارزشهای اسلامی ما را زیر سوال میبرد.
در آنجا مسالهای که مطرح کردم، بحث ترجمهی آثار کلاسیک و آثار درجه اولی است که در زمینههای مختلف، به ویژه در ابعاد فلسفی نوشته شده است. همینطور است؛ طبعا وقتی آن آثار ترجمه میشود ما با یک چالش مواجه میشویم. یک وقت هست که ما از چالش گریزان هستیم. نمیخواهیم به هیچ عنوان با چالش مواجه شویم و درها را به سوی خود میبندیم. و میگوییم آنهایی که به غیر از ما فکر میکنند، چه آنهایی که میشناسیم و چه آنهایی که نمیشناسیم، همه اشتباه فکر میکنند. و ابراز میکنیم ما هیچ احتیاجی به فکر غلط نداریم. یک وقت اینطور به قضایا فکر میکنیم؛ این فکر اگر هم طرفدارانی داشته باشد اما عملی نیست. به خاطر اینکه نمیتوان درهای علم و دانش را بست. بلکه درهای علم و دانش همیشه باز است. امکانپذیر نیست راههای ورود علم و دانش به کشور را بست. اطلاعات از طریق امواج، اینترنت، ماهواره، کتاب وارد میشود. بنابراین ما نمیتوانیم جلوی این واردات را بگیریم. حالا که ما نمیتوانیم جلوی این واردات را بگیریم، باید به سراغ سرچشمههای اصلی این اندیشهها برویم. بدون واسطهها، که مسائل را به شکل مسخ شده در اختیار ما قرار میدهند و باعث میشوند که مسائل را با سوءتفاهم بفهمیم باید به سراغ سرچشمههای اصلی برویم و آنها را به درستی ترجمه کنیم. البته گفتم ترجمهی آنها نیز ما را دچار چالش خواهند کرد. ولی اگر ما از چالش بترسیم، رشد نخواهیم کرد. مهم این است که ما در این چالش، تحریک به اندیشیدن شویم.
بنابراین قوایی که در درون اندیشهها، معارف و میراث گذشتهی ما وجود دارد میتوانند مجددا احیا و بازتولید شوند. فرض بفرمایید اندیشمندی چون فارابی، شاید در شرایطی قرار داشته است که ما امروز قرار داریم. در زمان او از یک طرف هجمهی اندیشههای یونانی بوده است که وارد مرزهای اسلامی میشده است؛ و از سویی دیگر فرهنگ و اندیشهی اسلامی و دینی ما وجود داشته است. خب با ورود اندیشههای یونانی طبعا اندیشهی ما دچار چالش میشده است. اما فارابی با تسلط مثال زدنی به زبان یونانی و مطالعه آن اندیشهها، شروع به اندیشیدن میکند. و در اثر این اندیشیدن درست، تحول در علم رخ میدهد. یعنی ما با چیزی به نام فلسفه اسلامی مواجه میشویم. در صورتی که اصل فلسفه برای یونان بوده است. اما استاد دانشمندی چون فارابی، با انسی که با معارف اسلامی داشته است از یکسو، و همچنین با تسلطی که بر تفکر روزگار خود نیز داشته است، نهالی به نام فلسفه اسلامی غرس میکند و میکارد. و مهم است توجه داشته باشیم که این چیزی که او میکارد، به بار مینشیند.
پس اگر از چالش بترسیم، رشد نخواهیم کرد. در آن همایش صحبت بنده این بود که با توجه به ترجمه، اندیشمندان ما که دچار چالش میشوند باید فکر کنند و راهکارهایی بیندیشند با آنچه که با آن مواجه میشوند، و از تقلید عبور کنند تا به اجتهاد برسند؛ مقصود این بود. والا اگر این متون ترجمه هم نشوند، خواهی نخواهی به شکلهای دسته دوم و سوم وارد میشوند و ما را دچار چالشهای دیگری خواهند نمود.
در زمینهی تحول تا چه حد از دیدگاه کسانی که مثلا مخالف تحول علوم انسانی هستند، سود برده میشود؟ از این جهت که آن چالشها را در درون خود ببینید و در پاسخ به آنها سیاستگذاری کنید.
طبعا همهی اساتید و اندیشمندانی که در حوزه علوم انسانی صاحبنظر هستند، آرا و اندیشههای آنها محترم است. و باید نظرات آنها را نیز مورد بررسی قرار داد و با آنها وارد بحث و گفتوگو شد و دیدگاههای آنها را گرفت. زیرا آنها هم در پیکرهی دانشگاهی ما حضور دارند. و وقتی ما صحبت از تحول علوم انسانی میکنیم، نهایتا همین استادانی که ممکن است مخالف با این امور باشند، باید آن را تدریس کنند و آموزش بدهند. این است که مواجهه و گفتوگو با آنها و استفاده از آرایشان برای دستاندرکاران تحول، مفید است. ما به عنوان دستاندرکاران این حوزه، از همهی افکار و اندیشههایی که در زمینهی علوم انسانی وجود دارد، استقبال میکنیم. منتها نهایتا آن چیزی که با جامعهی اسلامی ما تناسب بیشتری دارد باید آموزش داده شود. چیزی که فارغالتحصیل و پرورشیافتگان ما بیشتر با آن سروکار خواهند داشت. نه امور و اندیشههایی که با جامعهی اسلامی ما همخوانی ندارد. پس در واقع کار این کارگروهها طرد و جدا کردن خود از اندیشههایی که به اصطلاح مغایر با این فکرها هست، نیست. بلکه ما باید درون چالشها رشد کنیم. یکی از ابعادش نیز همین گفتوگوهایی است که با اندیشمندان دیگر باید وجود داشته باشد.
در جلساتی که رهبری با اعضای شورا داشتند، تاکید روی بحث ضمانت اجرا بود. شورا چه راهکارهایی برای این مساله تدارک دیده است؟
ضمانت اجرا از ارکان کار تحول است. و این ضمانت اجرا وقتی است که وزارت علوم تحقیقات و فنآوری با شورا وحدت رویه داشته باشد. خوشبختانه در طول این چند سال اخیر که شورا تاسیس شده است، معاون آموزشی وزارتخانه عضو شورا بوده است. و از دانشگاههای اصلی علوم انسانی چون دانشگاه تهران، علامه، آزاد و سایر دانشگاههای مرتبط نیز عضو داشته است و دارد. بنابراین ارتباط خوبی میان شورا و وزارتخانه برقرار شده است. این کارگروههایی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شده است با کارگروههای وزارت علوم با یکدیگر ادغام شدهاند و کار را جلو میبرند. الان ما یک کارگروه داریم که هم برای وزارت علوم است و هم برای شورای تحول و ارتقای علوم انسانی. بنابراین یک وفاقی در سازوکار شکل گرفته است. طبق تفاهمنامهای که با وزارت علوم امضا شده است تمام مصوبات شورا به وزارتخانه میرود و پس از آنکه در شورای برنامهریزی مورد بررسی قرار گرفت به وزارتخانهها ابلاغ میشود. بنابراین تنها ضمانت اجرایی این مساله، هماهنگی کامل میان وزارت علوم و شورای تحول است. و در این مدت این فراهم بوده است و ما امیدواریم که کماکان ادامه پیدا کند.
اگر قرار باشد یک آسیبشناسی در مورد نهادهای متولی علوم انسانی انجام دهید، چه انتقادی رو طرح میکنید. با توجه به این که احتمالا در جریان انتقادات بیرون از شورا که نسبت به عملکرد شورا وجود دارد، هستید.
وقتی میتوانیم در زمینهی تحول علوم انسانی موفق باشیم که افرادی که خود را در مسالهی تحول وارد میدان میکنند، نیروهای یکدیگر را خنثا نکنند و کارهای موازی انجام ندهند. بلکه اگر یک چنین شورایی از طرف نظام تصویب شده برای اینکه این کار مهم را عهدهدار باشد، نهادها و اشخاص حقیقی و حقوقی دیگر که میخواهند کمکی به این مساله تحول داشته باشند، به کمک شورا بیایند. ولی اگر هر نهاد و گروهی، بخواهد کارهای موازی و جداگانهای انجام دهد، مطمئنا کار نتیجهبخش نخواهد بود و جز پراکندهکاری حاصل دیگری نخواهد داشت. و حتا ممکن است ایجاد توقعات نادرستی بکند که به کار اصیلی که شورا بر عهده دارد، لطمه بزند. البته طبیعی است که اختلاف نظر در این مسائل وجود دارد. ممکن است شیوههای که در شورا در حال اجرا است، مورد پذیرش و قبول عدهای نباشد. ولی اگر به هر حال ممانعاتی در کارهای شورا انجام شود و کارهای شورا مواجه با یک دستاندازهایی شود، فکر میکنم آن هدف اصلی که همه دوست دارند یعنی تحول در علوم انسانی، رخ ندهد. بنابراین واقعا آن چیزی که ما انتظار داریم این است که نیروهای انقلاب همه در این زمینه دست به دست هم دهند و به کمک شورا بیایند تا انشاا... مساله به سرانجام خوبی برسد.
نظر شما