فرهنگ امروز/ علی اردستانی: نگارنده نمیتواند خوشحالی خود را از انتشار کتابی در مورد فایرابند پنهان کند؛ بهویژه که در این ملک بلازده، بهندرت به مباحث فلسفهی علم توجه میشود و تنها عاشقان این رشته به خون دل، حلهای برای آن میتنند! کتاب حاضر از معدود کتابهایی است که بهطور مستقل به آرا و نظرات فایرابند میپردازد. با این حال، آنچه داغ تأسف و اندوه را بر دل مینهد، وجود کاستیها و نقایص فراوان کتاب است. دستکم اینکه انتظار میرود کتابی در این ابعاد کوچک (اگر ملحقات آن را نادیده بگیریم تقریباً ۱۴۰ صفحه میشود)، تا این حد اشتباهات ساختاری و ویرایشی نداشته باشد. در اینجا مجال آن نیست تا تمام این کاستیها توضیح داده شود و صرفاً به مهمترین این موارد اشاره میشود تا در فرصتی مغتنم، بالتمام مورد بررسی قرار گیرد.
از حیث محتوایی، شاید مهمترین اشکالی که به کتاب وارد است، به عدم توجه اصولی آن به روش ویژه و خاص فایرابند برمیگردد که از آن تحت عنوان آنارشیسم نظری یا معرفتشناختی نام برده میشود. برای نگارنده واقعاً جای این سؤال وجود دارد که چطور میتوان کتابی در مورد فایرابند با تمرکز بر علم و روش علمی نوشت، اما تنها در صفحات پایانی آن صرفاً سه یا چهار بار تحت عنوان کلی آنارشیسم به این موضوع اشاره کرد. (ص ۱۴۰ و ۱۴۱)
در واقع به نظر نمیرسد جز این ملک بلازده، که وقتی از چیزی خوششان نمیآید کمر به حذف آن میبندند، جای دیگری را بتوان یافت که اساس تفکر شخصی نادیده گرفته شود. در واقع تمام آنچه از آنارشیسم گفته میشود، بسیار موجز و سربسته است و با ذکر این جمله از فایرابند که «آنارشیسم گرچه ممکن است فلسفهی سیاسی جذابی نباشد، اما قطعاً داروی بسیار خوبی برای معرفتشناسی و فلسفهی ماست»، به این نتیجهی حیرتانگیز میرسد که «توصیه به آنارشیسم توصیه به یک داروست... [و] پس از اینکه بیماری بهبود یافت، دیگر احتیاج به مصرف دارو نیست.» (ص ۱۴۱)
این تنفر یا دستکم بیتوجهی به آنارشیسم، منجر به برداشتی کاملاً سطحی و منتاقضنما از آرای فایرابند شده است. باید توجه داشت که این روش، مبنای تفکر فایرابند را تشکیل میدهد و نه صرفاً دارویی موقتی برای مقابله با عقل! شیوهی درست آن بود که مؤلف محترم با تمرکز بر روش خاص فایرابند، به توضیح آرا و نظرات وی میپرداخت.
در همین رابطه، نکتهی دیگری که وجود دارد، عدم نظم و انسجام درونی کتاب است. بدین معنا که به نظر میرسد نویسنده، که به دنبال یافتن تناقضگویی فایرابند است، خود در دام تناقضگویی افتاده است. در سراسر کتاب، فعالانه کوشش میشود به خواننده این موضوع القا شود که فایرابند با علم و عقلانیت غربی مخالف است و در آثارش میکوشد آنها را به چالش بکشد. حتی در فصل چهارم تحت عنوان «پارادوکسهای نقد عقلانیت»، فایرابند به تناقضگویی متهم میگردد و گفته میشود:
«بنابراین بهکارگیری این ابزار [یعنی برهان خلف بهعنوان جزئی از منطق غربی] از طرف فایرابند، بدان جهت نیست که او برای این ابزار وثاقتی جهانشمول قائل است، بلکه بدان سبب است که او برای نشان دادن ادعایش، چارهای جز بهکارگیری منطق زبان سنت غربی ندارد. بدین ترتیب، اینکه فایرابند روش برهان خلف را به کار میگیرد، به سبب باور داشتن به یکتا و جهانشمول بودن قواعد و روشهای منطق نیست، بلکه از آن روست که او برای نشان دادن نارساییهای موجود در نظر فیلسوفان، باید با زبان آنها سخن بگوید و قواعد زبان آنها را همچون قواعد منطق رعایت کند. از این رو، چارهای جز این کار ندارد.» (ص ۱۲۵)
سپس در جایی دیگر، بهیکباره کل مطالب قبلی نادیده گرفته میشود و فایرابند بهعنوان هوادار سنت «روشنگری» معرفی میشود که معتقد است آموزههای عصر روشنگری هنوز ناتمام و کاملاً اجرا نشده است. به بیان دیگر، در اینجا تلاش میشود به خواننده القا شود که فایرابند همچنان در سنت روشنگری غرب دستوپا می زند و میکوشد معضلات آن را حل کند و «آموزههای عصر روشنگری را به خالصترین صورت خود احیا کند.» (ص ۱۴۶) براساس همین برداشت از فایرابند، نویسنده معتقد است که وی با مجموعهای از پارادوکسها، نظیر پارادوکس روش، عقلانیت و نسبیگرایی مواجه است. چنانکه گذشت، به نظر میرسد این پارادوکسها، بیش از آنکه در نزد فایرابند باشد، در ذهن مؤلف است که برداشتی اولیه و غیرمنسجم از او ارائه میکند.
در همین راستا، مشکل دیگری که در کتاب وجود دارد، اجتهادها و لغتبازیهایی است که در سراسر اثر به چشم میخورد. نویسنده بدون تدقیق و امعان نظر (که در چنین کتابهایی ضروری است)، مفاهیم و اصطلاحات خاص فلسفهی علم را بدون محابا به کار میگیرد و توجهی به ریشهی خاص آنها نمیکند. ما در اینجا بهواسطهی محدودیت فضا، تنها به چند مورد پُرکاربرد اشاره میکنیم که بعضاً موجب بیان جملاتی مهمل شده است. نخستین مثال به اصطلاح «verification» مربوط میشود. این اصطلاح، که یکی از اصطلاحات بسیار مهم در فلسفهی علم است و از دل مجادلات فیلسوفان علم، معنای واقعی خود را به دست آورد، در کل کتاب به «تحقیقپذیری» ترجمه شده است و حتی گفته میشود که ما روشی به نام «روش تحقیقپذیری» داریم. (ص ۱۶) جالب است معادلی که برای این روش تحقیقپذیری وضع میشود، با عنوان همخوانی ندارد: «principle of verification» (ص ۱۷)
مسئلهی اساسی جایی نمود مییابد که با استناد به وایزمن، کوشیده میشود این بهاصطلاح «روش» توضیح داده شود و به نقل از وی گفته میشود که «گزارهای که نتواند به هیچ روشی تحقیق شود، هیچ معنایی ندارد.» (همان) روشن است وایزمن هیچگاه چنین جملات مهملی را نمیگوید، زیرا بهخوبی میداند که تمام گزارهها بهنحوی قابلیت تحقیق دارند. مشکل کجاست؟ به نظر میرسد مشکل را باید در ترجمهی کلمهی «تحقیق» جستوجو کرد که در زبان فارسی معنایی کاملاً متفاوت با «verification» پیدا میکند. در واقع، آنچه وایزمن و سایر فیلسوفان نوپوزیتیویست از این کلمه افاده میکنند، تأیید تجربی یک گزاره است. به عبارت دیگر، وایزمن میگوید گزارهای را که نتوان به هیچ روشی تأیید تجربی نمود، فاقد معناست. در همین رابطه، میتوان به اصطلاح «verisimilitude» اشاره کرد که در اینجا به «حقیقتمانندی» (ص ۱۹) ترجمه شده است.
با توجه به بار فلسفی مفهوم حقیقت و مجادلات پیرامون این مفهوم، بهتر بود که به «واقعنمایی» ترجمه میشد تا مناسبت بیشتری با فضای حاکم بر مباحث فلسفهی علم داشته باشد. در راستای همین لغتبازیها میتوان به تفکیک نویسنده میان انواع نسبیگرایی اشاره کرد. ایشان بارها در کتاب متذکر میگردد که فایرابند به «نسبیگرایی دموکراتیک» باور داشته است. (برای نمونه، بنگرید به ص ۱۱۱ و ۱۴۴) اولین سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که مگر ما نسبیگرایی توتالیتر، اقتدارگرایانه یا مستبدانه هم داریم؟ ما میتوانیم از نسبیگرایی فلسفی، سیاسی یا معرفتشناختی نام ببریم، اما نمیتوانیم آن را به صفاتی نظیر دموکراتیک، توتالیتر و یا استبدادی متصف کنیم.
در همین رابطه، میتوان به مثال دیگری اشاره کرد. نویسنده عامدانه میکوشد تا در مقابل واژهی «language game» از معادل «بازی زبان» (ص ۴۱ و ۴۷) استفاده کند که اساساً بیمعنا و مبهم است. معادل رایج این اصطلاح بهمراتب بهتر میتواند معنای مورد نظر واضعان این اصطلاح را افاده کند: بازی زبانی. یا در همین رابطه میتوان به عبارت «تسجیلی» (ص ۱۶) در مقابل کلمهی «protocol» اشاره کرد که خود نیازمند به توضیح است. در اینجا (همانند برخی مترجمان) استعمال خود عبارت لاتین بهتر میتواند ناظر به معنای اصلی باشد. چنین لغتبازیهایی در سراسر کتاب به چشم میخورد و جای تأسف است که مؤلفان و مترجمان بهجای تلاش برای فهم آسانتر عبارات و جملات، عامدانه تلاش میکنند تا معادلهایی انتخاب کنند که فهم اثر را برای خوانندهی فارسی دشوار میسازد. به نظر میرسد ذکر همین چند مورد میتواند مبیّن کلیّت کتاب باشد.
در کنار این مشکلات محتوایی، چیزی که بهشدت آزاردهنده است مشکلات ویرایشی است. چنانچه کتابهایی که در حوزهی فلسفهی علم و اندیشه نگاشته میشوند، به امر ویرایش و کاربرد صحیح علایمِ نگارشی توجه نکنند، ممکن است سرمنشأ سوءفهمهای اساسی گردند. آیین نگارش چیزی نیست که ما به دلخواه، از آنها استفاده کنیم یا نکنیم، بلکه حاصل زحمت شبانهروزی ادیبان بزرگ است که با هدف فهم درست جملات و کلمات وضع شده است.
بیتوجهی به این موضوع به حدی است که حتی یک نمایه نیز برای کتاب لحاظ نشده است؛ چیزی که امروزه تقریباً از اجزای اصلی هر کتابی به شمار میرود. نکتهی دیگری که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد، تأکید بر جدانویسی بیش از حد است؛ بهگونهای که در برخی موارد، به ابتذال منجر میشود: نظیر کلمهی «یکدیگر» که عامدانه سعی میشود به صورت «یکدیگر» نوشته شود و یا کلمهی «گردایه» (ص ۴۲) که استعمال آن امروزه مرسوم نیست. نگارنده مشکلی با این نوع رسمالخط ندارد و برحسب تصادف موافق آن نیز هست، اما مشکل اینجاست که اگر قرار است ما تا این حد به سرهنویسی رو بیاوریم، باید در همهجا این رویه را اعمال کنیم، نه اینکه کاملاً گزینشی برخورد کنیم و در جایی دیگر، کلمات لاتین را بهشکلی نامأنوس به کار ببریم؛ مانند دیالکتیکال، پارادوکسیکال یا سیستماتیکی. برای مثال، میتوان به جملهی زیر اشاره کرد:
«...علم یکی از فعالیتهای خیلی معدود بشری و شاید یگانه فعالیت است که در آن خطاها بهطور سیستماتیکی نقد میشوند...» (ص ۲۶)
در جملهی فوق، کلمهی «سیستماتیکی» کل جمله را نارسا کرده است که بهآسانی میشد با جایگزین کردن عبارت «منظم» آن را مرتب کرد. یا در جملهی زیر که نقلقولی از فایرابند است، نویسنده ترکیب «فرایند دیالکتیکال» را استفاده میکند که در زبان فارسی کاملاً نامأنوس است:
«عقل و عمل دو نوع ماهیت متفاوت نیستند، بلکه بخشهایی از یک فرایند دیالکتیکال منفردند.» (ص ۶۴)
در این مورد هم بهتر بود از کلمهی «دیالکتیکی» استفاده میشد که هم رساتر بود و هم کاملاً با ذهن خوانندهی فارسیزبان آشناتر است. شاید در وهلهی نخست، این نکات ایراداتی بهنظر جزئی بیایند، اما برای سلاست و روانی متن، جنبهی اساسی دارند.
نکتهی ویرایشی دیگری که وجود دارد این است که نویسندهی محترم در برخی موارد، سه یا چهار صفحه مطلب سنگین و کاملاً فرمولبندیشده را ذکر میکند، بدون آنکه منبع مطلب را ذکر کند و در پایان، با ذکر یک جملهی کوتاه از یک نویسنده، مثلاً فایرابند، کل این چند صفحه را سرهمبندی میکند. برای نگارنده این شیوهی ارجاعدهی یادآور پایاننامههای دانشجویی است که از اینطرف و آنطرف مطالبی را به عاریت میگیرند و به نام خود منتشر میکنند. (برای مثال، بنگرید به: ص ۷۲ تا ۷۴، ۸۱، ۸۲ و ۸۷ تا ۹۰) متأسفانه این موضوع گاهی چنان ناشیانه صورت گرفته است که خوانندهی فارسیزبان را دچار آشفتگی میسازد. ذکر یک نمونه از این موارد خالی از لطف نیست:
فایرابند معتقد است که اگر چنین روشی [یعنی روشی علمی] وجود داشته باشد، باید بتوان نشانههای آن را در دستاوردهای موفق علمی یافت؛ در حوزههای گوناگونی مثل نجوم، زیستشناسی، فیزیک و... چیستی این روش و اینکه چه ویژگیهایی دارد، خود نظریهای دربارهی علم است. (ص ۴۸)
فقط نگاهی اجمالی به ساختار جمله کافی است تا نشان دهد که جملات فوق، نه تنها ترجمهای ناشیانه از دیگران است، بلکه اساساً ساختار دستور زبان فارسی نیز در آن رعایت نشده است. متأسفانه کتاب آکنده از این موارد است که گاه با استعمال بیش از حد ضمایر، بهشدت سلاست و روانی خود را از دست میدهد. به نظر میرسد رعایت این نکات در متون مربوط به متدولوژی و فلسفهی علم ضروری است، زیرا این متون فینفسه سخت و دشوار هستند و عدم رعایت نکات ویرایشی و دستوری میتواند به صعوبت آن بیفزاید. در این زمینه میتوان به موارد دیگری نیز اشاره کرد که ما بهواسطهی محدودیت حاکم بر این نوشتار، به همین مقدار بسنده میکنیم. امید میرود مؤلف محترم کتاب، با تأمل مجدد در ساختار کتاب و ویرایش مجدد آن، کار ارزندهی خود را تکمیل کند. باید توجه داشت تمام این ایرادات نباید منجر به نادیده گرفتن این اثر و نکات مثبت آن گردد. نگارنده امیدوار است این اثر، زمینه و بستر لازم را برای انتشار آثار دیگری در حوزهی فلسفهی علم، بهویژه در مورد فایرابند، فراهم سازد.
نظرات مخاطبان 1 30
۱۳۹۴-۰۲-۰۷ ۱۳:۱۳نیما اشجاری 3 43
با خواندن چنین نقدهایی می توان فهمید که چقدر جای نقد در ایران خالی است.۱۳۹۴-۰۲-۰۷ ۱۵:۰۹امین غفاری 1 40
وقتی اساتید دانشگاه تا این حد بی دقت هستند از دیگران نمی توان انتظار چندانی داشت۱۳۹۴-۰۲-۰۷ ۱۹:۱۱نسیم مقتدر 1 41
من هر چه بیشتر این نقدها را می خوانم بیشتر از دانشگاه ناامید می شوم. بارها در همین سایت مطالب ایشون را خوانده ام و تعجب آور است که در یک کتاب تا این حد اشتباه وجود دارد.۱۳۹۴-۰۲-۰۸ ۱۱:۴۳سعید جعفری 5 7
ای کاش منتقد محترم بیشتر از حیث محتوایی به کتاب می پرداختند.۱۳۹۴-۰۲-۰۸ ۱۲:۴۵سیما دهقانی 1 39
اگر چند نقر مثل همین نویسنده و آقای صالح نجفی به کار نقد اهتمام بیشتری نمایند، دیگران به خودشان اجازه نمی دهند هر چیزی را بنویسند و یا ترجمه کنند. آنچه منزلت علم را تا این حد پایین آورده همین عدم روحیه نقادی است.۱۳۹۴-۰۲-۰۸ ۱۴:۵۵مسعود دمیرچی 1 33
من خودم شاگرد دکتر حیدری بوده ام و به نظرم نقد فوق به ایشان وارد است. وضعیت فلسفه علم در ایران مبین همین نقد است و فرد متبحری در آن وجود ندارد.۱۳۹۴-۰۲-۰۸ ۲۰:۵۸mina 60 6
من کاری نه به مقدم دارم نه به اردستانی هر کی می خواهن باشند باشند کاری هم به خوب و بد بودن کتاب مقدم ندارم. من فقط می خواهم این « نقد ایرانی»را از منظر روش شناختی بررسی کنم - اردستانی دکتری علوم سیاسی دارد جز یک ترجمه هیچ کار اکادمیک روی فلسفه علم نکرده است. مقدم دکتری و وفوق فلسفه علم از شریف و پژوهشگاه دارد . ضمنا مقدم کلی مقاله در فلسفه علم و چند تایی درباره فایرابند نوشته است و این درس را بارها و بارها در شریف و امیر کبیر داده است. می تونیم این را از رزومه اش ببینیم. این حرف های مقدم را بی نقص نمی کند اما ما هایی که در کامنت های بیش درباره نقد سخن سرایی می کنیم نباید کمی تامل کنیم ؟. ناقد ما کسی در سطح مقدم در فلسفه علم نیست او که پرستون و فارل و ابرهایم نیست که حرف می زنه غش کنیم هانطور که درباره حرف های مقدم هم نباید غش کنیم. . درست اش این هست که خودمان بریم حرفهای فایرابند را بخوانیم بعد ببینیم کی درست می گوید - مقدم حداقل چیزهایی به عنوان شاهد و مرجع برای حرفهایش اورده می شه بگویید که اردستانی برای ادعاهایش در مورد انارشیسم فایرابند چه شواهدی از فایرابند و کتاب هایش اورده؟ - اگر مقدم درباره وایزمن نقل قول غلط اورده اردستانی باید نقل قول درست بیاره نه اینکه بگه بابا وایزمن این ها را نگفته!!! اردستانی عزیز این هم شد نقد! - درباره بازی زبان یا بازی زبانی باید از یک متخصص ویتگنشتاین پرسید اردستانی متخصص این حوزه نیست - درباره اصل تحقیق پذیری من چیزی نمی دونم پس حرف نمی زنم - درباره ویراستاری باید از یک ویراستار متخصص متون فلسفی پرسید من اظهار نظر نمی کنم - بازهم هست( درباره واژگان بی ادبانه مقاله) ولش کنید اولش که مقاله اردستانی را دیدم خیلی خوشحال شدم اما بعد دیدم بابا اینم یک « نقد ایرانی» است می خواهد زیراب بزنه. به دوستانی که آب از لب و لوچه شان می ریزه توصیه می کنم اولا اصل کتاب های فایرابند را به زبان اصلی بخونند بعدا هم یکسری به بووک ریویو های مجلات معتبر فلسفی سر بزنند تا بفهمند نقد یعنی چی. بس دیگه فکر کنم برم با همان دوستان چشم ابی و مو بور حرف بزنم بهتر تا الکی این همه حرص بخورم. بابا ادم اینجا ظرف بشوید بهتره تا پیش شماها کار اکادمیک بکند بای بای تو بازی که برای خودتون درست کردید خوش باشید راستی که خسن و خسین هر سه فرزندان مخاویه هستند!!!!!!!!!!۱۳۹۴-۰۲-۰۸ ۲۱:۰۴farhad 31 5
آقای دمیرچی عزیز اگر دکتر حیدری در فلسفه علم متبحر نیست انوقت دکتر اردستانی در فلسفه علم متبحر است؟ بابا انصاف هم خوب چیزی است۱۳۹۴-۰۲-۰۹ ۰۷:۳۷مسعود دمیرچی 0 26
آقا فرهاد عزیز من اصلا شخصی به نام آقای اردستانی را نمی شناسم و تا به حال هم او را ندیده ام. موضوعی را هم که مطرح کردم باتوجه به شناختی بود که از دکتر مقدم و کارهایش داشتم. ضمن این که اگر شما دقت کنید من گفتم هیچ فرد متبحری در فلسفه علم در ایران وجود ندارد. به نظرم منتقد درست می گوید و دکتر مقدم باوجود آن که در حوزه فلسفه علم کار می کند از دقت لازم برخوردار نیست. نگاهی سطحی به همین کتاب حرف منتقد را تایید می کند.۱۳۹۴-۰۲-۰۹ ۱۳:۰۹محسن 47 7
من در کل این مطلب، یک پاراگراف نقد جدی و جذاب نیافتم. بیشترش بد و بیراه گفتن آکادمیک بود. از آنجایی که ناقد نوشته «در اینجا مجال آن نیست تا تمام این کاستیها توضیح داده شود و صرفاً به مهمترین این موارد اشاره میشود»، و مجال ارائهٔ نکات جزئیتر را پیدا نکرده، قاعدتاً موارد نقد باید به لحاظ «ساختاری و ویرایشی» مهم باشند. اما در بررسی نقد، هیچ نقد جذابی نمییابیم. نه ارجاعی به متنی که نشان دهد نویسنده مطلب را از جایی گرفته، نه شاهدی که نشان دهد ناقد فایرابند را بهتر از نویسنده شناخته است. کل نقد به این چند بخش تقسیم شده: ۱. نپرداختن به «آنارشیسم معرفتی» در آراء فایرابند. ناقد اشاره نمیکند چه ضرورتی دارد که نویسندهای آنارشیستم معرفتی را مهمترین دستاورد فایرابند بداند. ۲. بیان به اصطلاح تناقض به عنوان شاهدی بر عدم انسجام درونی کتاب. دقت در محتوای کتاب نشان میدهد که هیچ تناقضی وجود ندارد و اساسا ناقد فهم درستی از تناقض ندارد. ۳. نقد ترجمهٔ verification و verisimilitude و دو سه اصطلاح دیگر. این پیشنهادها جنبهٔ توصیهای دارند. آقای حیدری ترجمههای متعارفی برای اصطلاحات برگزیده است و کسی که در این حوزه کار میکند، میداند هر یک از این واژهها برای چه عبارتی وضع شده. ۴. نیمی از متن ناقد به اشکالات به زعم وی ویراستاری پرداخته است که ناظر به ویراستار کتاب است (اگر داشته باشد)، نه نویسنده.۱۳۹۴-۰۲-۰۹ ۱۹:۴۹نقدی بر آقای اردستانی 47 95
صرف نظر از نقدهایی که بر آقای دکتر مقدم حیدری وارد آورده و من فعلاً در مقام دفاع و داوری از آن نیستم می خواستم نقدی به خود آقای اردستانی وارد آورم تا فقط خار را در چشم دیگران نبینند: آقای اردستانی در پائیز 1389 مقاله ای دارند تحت عنوان «آنارشیسم نظری: در جستجوی مبنایی روش شناختی برای جامعۀ آزاد» (از قضا این مقاله هم در مورد آراء فایرابند است.) در آنجا ایشان اولین نقل قولی که از فایرابند ذکر می کنند (صرف نظر از نقل قول های پراشتباه دیگر آن) می نویسند: «... آنارشیسم هرچند شاید فلسفۀ سیاسی جالبی نباشد، قطعاً "درمان" بسیار خوبی برای معرفت شناسی و فلسفۀ علم خواهد بود.» آقای اردستانی به دلیل استفاده از ترجمۀ نادرست آقای قوام صفری، خود به ورطۀ بی دقتی افتاده اند. عین عبارت فایرابند چنین است: ... anarchism, while perhaps not the most attractive political philosophy, is certainly excellent “medicine” for epistemology, and for the philosophy of science. از اینکه ایشان متخصص فلسفۀ علم نیستند شکی نیست. اولین ایرادی که به ایشان وارد است این است که چرا در نوشتن یک مقالۀ آکادمیک از یک ترجمۀ به غایت معوجّ (کتاب "بر ضد روش" از آقای قوام صفری) استفاده کرده اید بدون اینکه کوچکترین توجهی به متن اصلی انگلیسی آن داشته باشند؟ اگر شما اینقدر دقیق هستید و به متن اصلی مراجعه می کردید باید می دانستید که فرق "دارو" و "درمان" چیست؟ بسیار بعید است که ناقد محترم (آقای اردستانی) بدانند که این جمله یکی از جملات بسیار مناقشه آمیز فایرابند است و فایرابند در کتاب « Science in a Free Society» به تفصیل در مورد آن سخن می گوید. گواه این ادعا این است که آقای اردستانی می گویند: «باید توجه داشت که این روش[یعنی آنارشیسم]، "مبنای تفکر فایرابند" را تشکیل میدهد و نه صرفاً دارویی موقتی برای مقابله با عقل!» با ذکر چه منبعی این را می گوئید؟ آیا شما از خود فایرابند بهتر می دانید؟ اگر شما فصل 3 کتاب « Science in a Free Society» را می خواندید و به مناقشه انگیز بودن آن عنایت داشتید بعید می دانم چنین جمله ای را اینقدر بی محابا ذکر می کردید. برای فیصله بخشیدن به این نزاع مایلم به سراغ نوشته های خود فایرابند بروم. عین عبارت فایرابند این است: Note the careful qualification. I do not say that epistemology should become a۱۳۹۴-۰۲-۰۹ ۱۹:۵۱ظاهراً بخشی از متن ناقص مانده است... 46 92
... عین عبارت فایرابند این است: Note the careful qualification. I do not say that epistemology should become anarchic, or that the philosophy of science should become anarchic. I say that both disciplines should receive anarchism as a medicine. Epistemology is sick, it must be cured, and the medicine is anarchy. Now medicine is not something one takes all the time. One takes it for a certain period of time, and then one stops. (SFS, p127) به قیدوشرط¬های دقیق توجه کنید. من نمی¬گویم معرفت¬شناسی باید آنارشی شود، یا اینکه فلسفۀ علم باید آنارشی شود. من می¬گویم هر دو حوزه باید آنارشیسم را به¬منزلۀ دارو بدانند. معرفت¬شناسی بیمار است و باید علاج شود، و دارویَش آنارشی است. اما دارو چیزی نیست که فرد بیمار آن را دائماً بخورد. فرد بیمار دارو را برای دورۀ زمانی خاصی می¬خورد و پس¬ازآن دوره، خوردن دارو را متوقف می¬کند. خوانندگان خود این مطلب را مقایسه کنند با برداشتِ سطحی و معوج آقای اردستانی: «باید توجه داشت که این روش[یعنی آنارشیسم]، "مبنای تفکر فایرابند" را تشکیل میدهد و " نه صرفاً دارویی موقتی" برای مقابله با عقل!» صرف نظر از نتیجه گیری ها و نقل قول های به-لحاظ-ترجمه ای اشتباهِ آقای اردستانی در مقالۀ مذکور از ایشان و نیز صرف نظر از عدم مراعات ادب ایشان در شیوۀ انتقاد، عجالتاً به همین مقدار بسنده می کنم و در فرصت دیگری به نقد و جراحی ترجمۀ ایشان از کتاب کوهن ( تنش جوهری) می پردازم. شرح این "نقصان" و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر۱۳۹۴-۰۲-۰۹ ۲۲:۲۸سعید جعفری 5 4
آقای دمیرچی، با احترام، ممکن است به یک نمونهی مشخص، از مواردی که دکتر مقدم مرتکب بیدقتی شده است، اشاره فرمایید؟۱۳۹۴-۰۲-۱۰ ۱۲:۰۴امیر کنشلو 2 30
مینا خانم اگر شما کلیت مقاله را نگاه کنید انصافا منتقد سعی کرده احترام دکتر مقدم را حفظ کند و به ویژه در قسمت پایانی مقاله از او تشکر کرده است. انصاف هم چیز خوبی است. این که طرف چی خوانده یا نخوانده اصلا مهم نیست و اگر حرفی درست است ما باید بپذبریم و عصبانی نشویم.۱۳۹۴-۰۲-۱۰ ۲۰:۵۵مسعود دمیرچی 1 9
آقای جعفری دوست بزرگوار بنده به دلایل متعددی قصد ادامه این بجث را ندارم. اما جهت احترام به شما فقط به این نکته اشاره می کنم که شما اندکی بر استعمال کلمه "بازی زبان" که دکتر مقدم در مقابل language game به کار می برد، تامل بفرمایید.۱۳۹۴-۰۲-۱۰ ۲۱:۱۳امید کاظمی 2 23
من یک خواننده عام هستم و فلسفه علم را نه به طور تخصصی خوانده ام و نه علاقه ای به آن دارم. اما وقتی کامنت های فوق را دیدم برام جالب توجه بود که چرا دوستاران یک نفر که فرقی نمی کند اسمش چی باشد این قدر کم جنبه هستند. شخصی پیدا شده و شخص مورد علاقه شما را نقد کرده است. دلیل نمی شود که برای او خط و نشان بکشید و بگویید چون تو فلسفه علم نخوانده ای حق نداری درمورد فلسفه علم صحبت کنی و یا منتظر باش تا کتابت را نقد کنیم و حتی مقاله ای که سال ها پیش نوشته به نقد بکشیم. مرد حسابی اگر شما دغدغه علم و فلسفه علم را دارید می خواستید قبلا این کار را بکنید و آن را منتشر کنید. این کار اگر اسمش ترور شخصیت نیست، اسمش چیست؟ صد رحمت به دیکتارتورها و مستبدان!۱۳۹۴-۰۲-۱۰ ۲۱:۴۹محمد نعمتی 2 25
آقایونی که این همه ادعا دارند و کتاب دکتر صفری را پر از خظا و اشتباه می بینند، چرا به جای این که از یک نقد کوتاه به مرادشان این همه براشفته شده اند، استین بالا نمی زنند و کتاب را دوباره ترجمه نمی کنند تا ما ببینیم چی در چنته دارند. چطور برای ترجمه غلط verification و verisimilitude آقایون شان توصیه ای قایل هستند و آن را "ترجمه متعارف" می دانند، اما ترجمه "دارو" به "درمان" را گناهی نابخشودنی! حضرات فکر می کنند خودشان فقط این موضوع را فهمیده اند و مترجم از درک چنین چیز پیش پا افتاده ای ناتوان بوده است!!! یک بار از او دعوت می کردید و این موضوعات را با وی در میان می گذاشتید نه این که فردی را به خاطر استناد به یک ترجمه به صلابه بکشید.۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۰۱:۲۷مریم 2 26
من این کتاب را خوانده ام واقعا ضعیف است. کاریکاتوری از قبل پوزیتیویست ها و پوپر طرح کرده بعد آنها را رد کرده و بعد فایرابند را باد کرده. سر آخر هم چند تا نقد آبکی برای خالی نبودن عریضه به فایرابند کرده. در کل نویسنده اصلا مایل نیست نقدهای جدی را در مورد فایرابند از نویسندگان مطرح طرح کند. نیجه اش این میشود که کتاب آبکی می شود. کاری به خود اردستانی. و کارهای خود او ندارم، ولی نقد او نقطه درستی را هدف گرفته. چون کتاب به اساس عقلانیت فایرابند _ که آنارشسیم و فلسفه سیاسی وی است _ به درستی نپرداخته و آن را واکاوی و ریشه یابی نکرده.۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۰۸:۳۵حسین اکبری 1 23
به نظر من اگر قراره با منتقدان این گونه برخورد شود بهتر است اصلا نقدی صورت نگیرد. حقد و کینه هم حدی دارد!۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۱۲:۴۳مریم 1 33
برخی برای پاسخ به نقد، به نقد نویسندۀ نقد پرداختهاند که خودش هم بد ترجمه کرده و ... . خوب این مغاطه هست، دلیل نمیشود کسی که نقد مینویسد خودش اشتباه نکند! فردی با عنوان "نقدی بر آقای اردستانی" نقد کرده که ایشان فایرابند را نفهمیده است! اولاً استناد ایشان به کتاب علیه روش نیست و نقل قول از کتاب دیگری داشته است. خصوصاً فایرابند تحولات فکری زیادی داشته است. گاهی افراطی حرف زده و گاهی تعدیل کرده است. مسئله اصلا دارو و درمان موقتی یا دائم نیست. مسئله این است که آنارشیسم به عنوان مؤلفۀ اصلی تفکر فایرابند اصلا بحث نشده است. چطور میشود کتاب راجع به بازسازی عقلانیت فایرابند باشد ولی مطلب دندانگیری راجع به این مؤلفۀ مهم فکری او نیاید و تنها به پس و پیش کردن اقوالی از فایرابند از کتب مختلف و چسباندن آنها کنار هم و توضیحاتی نیمبند که در واقع همان مطالب کتب فایرابند است که بهدلیل تنبلی در ترجمه بهصورت نقل مضمونی بیان شده بسنده شود. کسانی که میگویند این نقد محترمانه نیست بفرمایند کجایش محترمانه نیست. شده است حکایت سریال در حاشیه هر کس نقدی بکند متهم به بی احترامی می شود چون به قلمرو عدهای بدون مجوز وارد شده است ا ااتفاقاً این برخورد نقد اصلی فایرابند است که کسانی برای خود حق انحصاری حرف زدن قائلند.۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۱۳:۲۸حسین 0 22
با توجه به ژورنالیستی بودنِ مطلب، نقد نسبتاً خوبی بود. ولی برای مجلات تخصصی باید منتظر نقدهای دقیق تر و پرمحتواتر باشیم. البته نباید از کتاب هم انتظار زیاد داشته باشیم و آن را با کتب خارجی مقایسه کنیم به هر حال کتاب هم تخصصی به معنای دقیق کلمه نیست و سطح معمولی دارد و قرار است یک بازسازی از فایرابند ارایه دهد. به هر حال همین نقدها فضای کارهای جدی تر را هم برای نقد و هم برای کتب بعدی فراهم می کند. دست شما درد نکند.۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۱۳:۳۴خطاب به مینا خانوم 0 30
"نقد ایرانی" یعنی چه خانم! چرا ژست فرنگرفتهها را میگیرید. الحمدلله به مدد اینترنت دیگر دورۀ این ژستها تمام شده است. اگر حرفی دارید بزنید. دورۀ مال "ایرانی" مال "خارجی" گذشته است. در اروپا و امریکا هم نقدهای ضعیف داریم و هم قوی. هر دو هم منتشر میشود. انواع مجلات معرفی و نقد کتاب از سطوح روزنامهای گرفته تا مجلات تخصصی منتشر میشود و هر کدام را هم با معیارهای خودش میسنجند. نویسندهای که برای مجلات عمومی می نویسد همان وقت را برای مجلات تخصصی تر نمیگذارد. همۀ اینها هم خوب است فضای گفتگو را باز می کند و از حالت مرده خارج میکند نگران چه هستید!۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۱۳:۳۶خطاب به مینا خانوم 1 26
اتفاقاً از نتایج فلسفۀ فایرابند این است که همه باید حرفششان را بزنند. کسی نمی تواند به اسم تخصص داشتن از انتقادات غیر متخصصان جلوگیری کند.۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۱۶:۳۵سقراط 1 20
ممنون از تلاشتان در جهت انتشار آراء و سلایق مختلف. موفق باشید۱۳۹۴-۰۲-۱۱ ۲۲:۰۵شاهین 20 1
من هم با برخی انتقادات موافقم. اگر اقای اردستانی مقالۀ زیر را می دیدند و اگر به طور کلی در جریان انتقادات مهم بر این کتاب بودند از نقل قول های این کتاب در یک مقالۀ آکادمیک استفاده نمی کردند. بی خبری از این موضوع خودش گویای بی تخصصی است در این حوزه. مقاله زیر را حتما ببینید: اسکندری، محمد (1376) بر ضد فایرابند، کیان، خرداد و تیر 1376 ، شماره37. ضمناً کتاب "بر ضد روش" در حال ترجمه است...۱۳۹۴-۰۲-۱۲ ۰۹:۱۰محمد نعمتی 0 27
آقای شاهین به نظر من همین که شما این همه دم از تخصص و تخصص گرایی می زنید خودش گویای آن است که اساسا فایرابند را در نیافته اید. تمام تلاش فایرابند آن است تا این بساط انحصارگرایی عده ای تحت عنوان تخصص را جمع کند. درثانی، من فکر می کنم آنچه باعث شده تا برخی مدام به این تخصص گرایی اشاره کنند این است که می خواهند از زیر بار انتقادات مطرح شده فرار کنند. ثالثا، شما از کجا می دانید که منتقد از مقاله کیان بی اطلاع بوده است. چه بسا اطلاع داشته است و نظر دکتر صفری را مقدم دانسته است. دلیل نمی شود که هر که هر چی نوشت که ما فورا بپذیریم. بر فرض این که اصلا خبر هم نداشته باشد دلیل نمی شود شما آن بی خبری را "گویای بی تخصصی" بدانید. اتفاقا من فکر می کنم چون فردی به زعم آقایون "بی تخصص" بی سوادی "متخصصان" را به رخ کشیده این همه باعث عصبانیت آقایون شده است. و درپایان برای من جای این سوال است که چه کسی گفته داشتن یا نداشتن یک مدرک دانشگاهی به معنای داشتن تخصص است. اگر این طور باشد که دیگر همه باید خفه بشوند و درمورد مسایل مختلف حرف نزنند. شاید منتقد به خاطر علاقه ای که به قلسفه علم داشته خودش آن را پیگیری کرده و چه بسا از خیلی ها بهتر بتواند موضوعات آن را بهتر درک کند. من حرف آقای کاظمی را قبول دارم. این نوع واکنش به انتقادات بیشتر ترور شخصیت است تا واکنشی علمی. به این فکر می کنم فلسفه علم در ایران هنوز نیانده این همه مدعی پیدا کرده است. اگر ما چهارتا ادم حسابی در این زمینه داشتیم فکر کنم خدا را هم بنده نبودیم.۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۰۰:۰۲مرتضوی 1 24
بهنظر من نفس نقد نوشتن خوب است، چه متخصص باشد چه نباشد. اگر کسی به انتقادات او نقد دارد خوب یک مقاله هم در نقد آن مینویسد. مگر فضای بحث همینگونه درست نمیشود؟ چه اشکالی دارد خارج از یک رشته کسی نقدی بنویسد؟ آن هم در کشور ما که به لطف آموزش های کم محتوا در دانشگاه ها فاصلۀ متخصص از غیرمتخصص یک رشته آنقدرها هم زیاد نیست. خودتان نگاه کنید به برخی اساتید و باز نگاه کنید به کسانی که سمت استادی ندارند ولی با مطالعۀ شخصی بیشتر از اساتید دانشگاه سواد دارند. حرف این نیست که حرف های نویسندۀ مقاله همه درست است ولی حمله به خودش به جای حرفش نشان دهندۀ این است که فرد اصلاً الفبای فلسفه را نمی داند. نمی داند که این یک مغالطه است که باید روزهای اول دانشگاه یاد می گرفته که به جای توسل به مقاله و مدرک و تخصص و شخصیت نویسنده و کارهایی که قبلاً کرده و ... خود حرف را نقد کند.۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۳:۳۶محسن 20 5
شکل امتیاز دهی مثبت و منفی «کاملا خودجوش» به کامنتهای این بحث هم در نوع خود جالب است. به نظر میرسد دوستان منتقد اشکال عمرس سشنی کوکیهای سایت را یافتهاند.۱۳۹۴-۰۲-۱۳ ۱۹:۱۲سعید جعفری 3 10
آقای دمیرچی، با احترام، با شما در این مورد کاملاً موافقم. ترجمهی language game به "بازی زبان" اشتباه است. نیازی هم به نظر متخصص در این خصوص نیست. با تشکر.۱۳۹۴-۰۲-۱۷ ۲۱:۵۵فریبا اتحادیه 1 9
چه عنوان زیبایی انتخاب شده است!