فرهنگ امروز/محمد گیلانی: شورای تحول در علوم انسانی وظیفه ای سنگین بر دوش خود دارد. وظیفه ای که قطعا زمانی که به اجرا گذاشته شود، واکنش های مثبت و منفی را به دنبال خواهد داشت. در حال حاضر نتیجه این شورا در زمینه رشته علوم سیاسی به ثمر رسیده است. کاری که بیانگر هزاران ساعت کار کارشناسی و به همت متخصصان این رشته به پایان و سرانجام رسیده است. از آنجا که ریاست کار گروه علوم سیاسی بر عهده دکتر منوچهر محمدی از اساتید قدیمی این رشته است، بر آن شدیم تا با وی در زمینه شیوه کار این کار گروه، همکاران، مراحل و فرایند کار و نتایج حاصل از آن به گفتگو بنشینیم. گفتگوی تفصیلی زیر حاصل این گفتگو است.
با توجه به اینکه بحث ما دربارهی تغییر سرفصل علوم انسانی است و آنگونه که میدانید و ریاست کارگروه علوم سیاسی را بر عهده داشتید، آغازمان از اینجا باشد که چرا لازم شد سرفصل دروس علوم سیاسی تغییر کند؟
با پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت ارزشهای اسلامی بر نظام جمهوری اسلامی این انتظار میرفت که تحولات بنیادین و اساسی در نگرش به علوم انسانی در دانشگاهها به وجود بیاید. یک فرق اساسی بین علوم انسانی و علوم تجربی وجود دارد، علوم انسانی قبل از پیروزی انقلاب و حتی تا مدتی بعد از پیروزی انقلاب بر اساس مبانی معرفتی سکولاریزم، ماتریالیسم و مبانی ساختهشدهی اندیشمندان غربی بوده است و هنوزم هست، این مبانی با مبانی اسلامی کاملاً در تضاد هست درحالیکه علوم تجربی چنین تضادی را نشان نمیداد؛ زیرا که بههرحال علوم تجربی بر اساس تجربه است و خیلی ارتباطی به مبانی معرفتی غرب و شرق یا اسلام ندارد، بلکه نحوهی استفاده از آنها مطرح است. بههرحال شیمی، شیمی است و فیزیک هم فیزیک است؛ ولی علوم انسانی کاملاً متفاوت است. در زمان حضور حضرت امام (رحمت الله علیه)، ایشان بر این مسئله تکیه داشتند و همواره به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی انقلاب فرهنگی تأکید و توصیه داشتند که علوم انسانی را دریابید؛ زیرا که علوم انسانی و این علوم انسانی بر اساس مبانی معرفتی اسلامی نیست. طبیعتاً این مسئله مورد توجه قرار گرفت و زمان برد تا حضرت آقا و مقام معظم رهبری علناً و قاطعانه وارد این مقوله شدند و از چند سال قبل توصیهی اکید کردند که تحول در علوم انسانی باید صورت بگیرد و این علوم انسانی باید بر مبانی علوم اسلامی و بومی قرار گیرد و ارتقا پیدا کند.
واقعیت امر این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سرفصلهایی که برای رشتههای مختلف علوم انسانی تعیین شد همهی آنها بر اساس مبانی غربی بود، حتی باز بعد از پیروزی انقلاب، تغییری هم در آنها ایجاد نشده بود. در شورای عالی انقلاب فرهنگی یک شورایی به وجود آمد بهعنوان شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی که مسئولیت این شورای تخصصی به جناب آقای دکتر حداد عادل داده شد. آقای دکتر حداد عادل 15 رشته را انتخاب کرد که برای هریک از این رشتهها مسئول و اعضایی تعیین کردند، برای علوم سیاسی هم بنده مسئولیتش را پذیرفتم با تعدادی از اساتید متدین و متعهد و متخصصین این رشته. تا مدتی یک نوع تضاد و دوگانگی به وجود آمده بود بین این گروههایی که در زیرمجموعهی شورای انقلاب فرهنگی بودند و کارگروههایی که در وزارت علوم و تحقیقات و فناوری وجود داشتند که اجرای هر نوع تغییر و تحول به عهدهی وزارت علوم بود. نهایتاً به این توافق رسیدند که این کارگروهها را در یکدیگر ادغام کنند، این ادغام صورت گرفت و در نتیجه، خوشبختانه ما در حال حاضر از کارگروههایی که هم مورد تأیید و با فرمان حکم وزیر علوم است و هم با فرمان حکم شورای عالی انقلاب فرهنگی است، برخوردار هستیم. از این زمان مسئلهی انجام تحول صورت گرفت، ابتدا یکسری اقداماتی بهعنوان بازنگری سرفصلها مطرح شد؛ اما از اینجا که کار بنیادین نبود، نتوانست نیاز تحول را تأمین کند تا اینکه به این جمعبندی رسیدند تا یک تحول بنیادین صورت نگیرد بر اساس آن تحول، تغییرات روبنایی خواهد بود.
رشتهی علوم سیاسی از آنجایی که هم رشتهی مهمی است و حساس و درعینحال گسترده و علاوه بر آن دولتمردان جامعه را و سیاست مردان جامعه را تربیت میکند مورد توجه بیشتری قرار گرفت و در واقع ما در 15 کارگروه علوم انسانی برای انجام این تحول پیشقراول شدیم. کارمان را هم ابتدا با انجام تغییر در سرفصلها شروع نشد، بلکه ابتدا سعی کردیم که مبانی و اهداف و رسالت تحول را تعیین کنیم، اصلاً چرا میخواهیم تغییر بدهیم؟ چطوری میخواهیم تغییر بدهیم و چگونه میخواهیم به مرحلهی اجرا بگذاریم؟ بنابراین ما 5 مرحله را مشخص کردیم برای انجام این تحول. مرحلهی اول این بود که ما اهداف و رسالت این رشته را مشخص کنیم با توجه به اسناد بالادستی که داشتیم که این اسناد بالادستی هم مربوط بود به فرمایشات حضرت امام راحل و فرمایشات مقام معظم رهبری و همچنین مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی که در این مورد صادر شده بود، اینها را بهعنوان اسناد بالادستی در نظر داشتیم و در زیرمجموعهی این اسناد بالادستی برای رشتهی علوم سیاسی ما اهداف و رسالتش را مشخص کردیم و نوشتیم و به تصویب شورای تخصصی رساندیم، این اولین کاری بود که کردیم بهعنوان فاز اول این کار.
دومین کاری که انجام دادیم تعیین رشتهها در مراحل مختلف و مأموریتهای رشته بود. در گذشته تحت زیرمجموعهی علوم سیاسی زیرمجموعههای متعددی هم در رشتهی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا بود؛ بنابراین تصمیم گرفته شد با توجه به توصیهای که وزارت علوم داشت ما یک نوع تجمیع را در این رشتهها صورت دهیم. بنابراین تصمیم گرفته شد که در دورهی کارشناسی تنها یک رشته بهعنوان علوم سیاسی داشته باشیم ولاغیر و برای کارشناسی ارشد و دکتری نهایتاً کارگروه به جمعبندی رسید که 4 رشته بیشتر نداشته باشیم که این 4 رشته عبارتند از مطالعات سیاسی، مطالعات جهان و در واقع همان مطالعات بینالملل، مطالعات ایران و نهایتاً مطالعات سیاسی و اسلامی. برای اینها هم ما اهداف و رسالات هریک از این رشتهها را تعیین کردیم که واقعاً از مطالعات ایران دنبال چه هدف و سودی هستیم. درعینحال این دورهی سهگانهی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری را هم مشخص کردیم که ما به دنبال چه هدفی هستیم و هدفمان از آموزش در دورهی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا چیست؟
متأسفانه در گذشته تقریباً مسائلی که مطرح میشد یک نوع تکرار بود؛ یعنی همان چیزهایی که دانشجو در دورهی کارشناسی میخواند همانها را هم در دورهی کارشناسی ارشد و یک مقدار وسیعتر در دورهی دکترا میخواند. ما رسالت این سه دوره را به این صورت مشخص کردیم که در دورهی کارشناسی ما به دنبال آموزش به دانشجو هستیم که چارچوب و حوزهی مطالعات سیاسی را در حد مقدور بهصورت توصیفی یاد بگیرد، در این مرحله آموزش فقط مطرح است نه تحقیق و نه پژوهش، بلکه آموزش برای آمادگی دانشجو برای مراحل بعدی. درعینحال این دوره را دورهی توصیفی، انتقادی هم دیدیم، منظور از انتقادی این نبود که دروسی که از غرب آمده را حذف کنیم، بلکه این دروس را آموزش بدهیم و درعینحال در چارچوب دروس اسلامی اینها را هم مورد نقد قرار بدهیم که چه قسمتهایش تطبیق میکند با مبانی معرفتی اسلامی و چه قسمتهایی تطبیق نمیکند. در دورهی کارشناسی ارشد یک رده بالاتر میرویم و دانشجو را وادار میکنیم که تحلیلی و تبیینی برخورد کند و درعینحال 50 درصد از کار بر عهدهی استاد است و 50 درصد هم پژوهش به صورت سمینار به عهدهی دانشجو است، منتها مشخص است که ما باید یک سطح بالاتری با دانشجو کار کنیم.
دورهی دکتری را بر اساس تصویب کارگروه نوآوری و نظریهپردازی قرار دادیم به این معنا که در این مرحله دانشجو باید نظریهپردازی کند و باید مطالب نو بیاورد و در حقیقت در این مرحله استاد نقش ناظر را دارد و نقش اهم و اکثر اوقات دانشجو است که باید کار کند و لذت دانشجو باید خلاقیت داشته باشد باید ادعا کند و بهخصوص با باز شدن یک حوزهی وسیع از مبانی اسلامی، زمینه برای نظریهپردازی فوقالعاده باز و وسیع است و این در مرحلهی دکتری به این صورت انتخاب شد. کار دیگری که ما در فاز دوم انجام دادیم تعیین عناوین و گرایشهای رشتهها بود. با توجه به اینکه ما بیش از 20 رشته را تجمیع کرده بودیم در تعداد محدودی رشتهها و همان چهارگانه؛ بنابراین آن رشتههای قدیمی را بهصورت گرایش در این رشتهها تعریف کردیم، در واقع هر رشتهای از این رشتههای چهارگانه بین 7 تا 10 گرایش دارد و لذا علاقهمندان میتوانند با توجه به علاقهی خودشان در هریک از این رشتهها گرایش خودشان را انتخاب کنند و ادامه تحصیل خود را در هریک از آن رشتهها تحقق ببخشند.
با توجه به محدودیتی که وزارت علوم تعیین کرده بود که دورهی کارشناسی در 136 واحد و دورهی کارشناسی ارشد در 32 واحد و دورهی دکتری به همین صورت، بنابراین ما تقسیمبندی کردیم و یک دروس مشخصی را گذاشتیم و در پروسهی بعد کار دیگری در عناوین دروس کردیم، یک تحول بنیادین به وجود آوردیم؛ یعنی اینکه شاید نزدیک به نیمی از دروس کارشناسی تغییر کرد، دروس جدیدی ارائه شد، دروس جدیدی که عموماً دروس اسلامی است تا پایهی دانشجو بر پایهی مبانی اسلامی هم شکل بگیرد. بهعنوان مثال اولین درسی که باید دانشجو بگذراند قرآن و سیاست است تا از درون قرآن، سیاست را استخراج کند و مطالعات و نگاهش را بهعنوان یک مسلمان ایرانی بر پایهی اسلام قرار دهد و دریچهای که انتخاب میکند دریچهی اسلامی باشد. در حقیقت ما در این رابطه نزدیک به 90 عنوان درسی، نزدیک به 45 عنوان دروس جدیدی است که این دروس جدید با نگاه بومی کردن و اسلامی کردن نگاه شده و 46 درس هم همان درسهایی که از گذشته و غرب آمده با نگاه انتقادی مطرح شده است. این مرحلهی تعیین عناوین هم مرحلهی دیگری بود که انجام شد.
مرحلهی سوم مسئلهی تهیهی سرفصل یعنی در واقع سومین مرحلهی کار ما تعیین سرفصل بود که این کار هم در دورهی کارشناسی انجام شد و ما 90 سرفصل را با حوصله و دقت و با شمارهی متفاوت، یعنی ما از همان ابتدا که کارگروه تشکیل شد از 50 استاد برجستهی متخصص در 4 رشتهی حوزهی متفاوت دعوت کردیم و 4 کمیتهی فنی تعیین کردیم که این کمیتهها هم با همین عناوین چهارگانهای که ذکر شد، کمیتهی اسلامی، سیاسی، ایران و جهان یا بینالملل، اینها با دقت و حوصله و با نگاه نقادانه سرفصلهای جدید را نوشتن و خوشبختانه همه هم بدون هیچگونه دخل و تصرفی به تصویب شورای تحول علوم انسانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای برنامهریزی وزارت علوم رسید. برای اطلاع شما تا آنجا که میدانم برای دانشگاهها هم ابلاغ شده است که از سال 93 عملیاتش شروع میشود.
مرحلهی چهارم مرحلهی تدوین متون بود؛ یعنی ما در واقع اینطور نبود که سرفصل بنویسیم و بعد اساتید را به امان خدا بگذاریم -هرکسی از ظن خود شد یار من-، هرکسی خودش تشخیص بدهد چطوری درس بدهد که معمولاً هم خیلی نادیده میگرفتیم؛ بنابراین اساتید متخصص و اهلفن را انتخاب کردیم، تقریباً 90 استاد را برای تدوین متون هریک از این عناوین انتخاب شدند و به سازمان سمت معرفی شدند که با آنها قرارداد ببندند و اینها متون را تدوین کنند و آماده کنند که در حقیقت متن اصلی باشد که بسیاریشان چون عناوین جدید است ما متنی در بازار نداریم؛ مثلاً در بازار قرآن و سیاست نداریم که بگویم این متن وجود دارد یا سیرهی سیاسی نبوی یا اسلام و سیاست یا فلسفه و سیاست اسلامی و... اندیشهی سیاسی حضرت امام و...
بنابراین مرحلهی بعدی ما این بود که الحمدلله نهایی شد و هماکنون اساتید مشغول هستند به نوشتن کتابهایی که باید آماده شود و تا آنجا که من دیروز آمار گرفتم نزدیک به 40 قرارداد بسته شده است میان سمت و اساتید انتخابشدهی ما برای تدوین این متون، البته فقط برای کارشناسی. برای مرحلهی بعد که مهمترین مرحله است و قرار هست که انشاءالله در تابستان 93 به مرحلهی اجرا درآید، بازآموزی اساتید است. بههرحال اساتید که با این متون جدید آشنا شوند باید در یک ورکشاپ یا کارگاهی میان اساتید و اعضای کارگروه به بحث گذاشته شود، هم اینکه آمادگی داشته باشند و آموزش بینند که چگونه این کتابها را میتوانند درس بدهند و حتی گواهی صادر بشود که فلان استاد صلاحیت تدریس فلان درس را دارد یا ندارد. واقعیت امر این است که اگر استادی باور نداشته باشد به این تحول و ارتقا و باور نداشته باشد به مبانی معرفتی اسلامی، طبیعتاً قادر هم نخواهد بود تدریس کند و لذا این مرحلهای است که باید انشاءالله در تابستان امسال انجام شود و مقدماتش را هم فراهم کردیم و انشاءالله با تأمین اعتباری که خواهد شد این کار انجام خواهد شد. بدون آموزش نمیشد این مرحله را عملیاتی کرد و به مرحلهی اجرا درآورد. این کلیتی است که در مورد کارشناسی انجام شده است، در مورد کارشناسی ارشد و دکترا ما تازه آغاز کاریم؛ یعنی بعد از اینکه ما کارشناسی را تمام کردیم قرار است که به زودی دورهی کارشناسی ارشد و دکتری را هم شروع کنیم.
جدا از مباحث ارزشی در تعیین سرفصلها چقدر رویکردتان نسبت به یک نوع علوم سیاسی کاربردی بوده است؟
اتفاقاً به این موضوع هم در همان اهداف و رسالت رشته توجه کردیم؛ یعنی در حقیقت ما تنها به مسائل ذهنی نپرداختیم، بلکه به مسائل کاربردی هم کاملاً توجه داشتیم و دقیقاً هم در اهداف این رشته این مطلب را بیان کردیم که باید این دانشجو آمادگی داشته باشد برای اینکه بتواند کار بگیرد؛ بنابراین تعدادی از واحدهای ما اصلاً کاربردی است؛ یعنی دروسی داریم در مورد نحوهی استفاده از رشته؛ مثلاً درسی داریم به نام مدیریت و کارآفرینی، به دانشجو آموزش میدهیم که چگونه در این حوزه کار خلق کند و بیافریند و چگونه میتواند مدیریت کند. دوم اینکه درسی هم اختصاص دادیم برای کارآموزی؛ یعنی دانشجو باید 2 یا 4 واحد را کارآموزی کند در حین آموزش باید برود به مراکزی که مرتبط با رشته است مثل وزارت امور خارجه، وزارت کشور، روزنامهها، رسانهها و امثالهم، در مراکزی که از این رشته استفاده میشود و حتماً این کار انجام بگیرد یا حتی تدریس در دبیرستان، ما پیشبینی کردیم که این دانشجو برود در دروس علوم اجتماعی که در دبیرستانها هست برود بنشیند یا درس دهد؛ بنابراین با دقت به این موضوع توجه شده است. یک مسئلهای که در این رشته وجود دارد این است که بسیاری بدون اینکه توجه به موضوع کاربردیش داشته باشند، علاقهمند هستند روی مسائل ذهنی رشته کار کنند بهخصوص علاقهمندند سیاسی باشند و همه علاقهمندند که چگونه تحلیل سیاسی کنند. ما از این لحاظ خیلی مشکل نداریم؛ اما واقعاً آنچه که ما توجه کردیم به این مسئله هم مطالعات ذهنی باشد هم مطالعات کاربردی.
اوایل انقلاب یک تجربهی انقلاب فرهنگی داریم. دانشگاهها تعطیل شد و خیلیها فکر میکردند همه چیز زیرورو میشود؛ ولی امروز که ایستادیم و یک بار دیگر ماجرا را نگاه میکنیم، میبینیم همچنین اتفاقی نیفتاد. شما فکر میکنید اتفاقی که دارد امروز میافتد از آن اتفاق بزرگتر و مهمتر است و یک جورایی اساسیتر؟ آن زمان نامش انقلاب فرهنگی بود؛ ولی هدفش اخراج گروهکها از دانشگاهها بود؛ یعنی به بهانهی انقلاب فرهنگی، چون دانشگاهها در تسخیر گروهکهای مختلف سیاسی و قومی و غیره بودند و برای تعطیل دانشگاهها و اخراج آنها از دانشگاهها این موضوع مطرح شد که متأسفانه علیرغم نامش که انقلاب فرهنگی بود کار اساسی صورت نگرفت و علتش این بود اساتیدی که از دانشگاههای تعطیلشده بودند و میبایست مورد استفاده قرار بگیرند عموماً اساتیدی بود که از دورهی انقلاب باقی مانده بودند و نمیدانستند انقلاب فرهنگی یعنی چه و چگونه باید انقلاب کرد؟ اما خوشبختانه امروز با گذشت 35 سال از انقلاب، ما نسل جدیدی را در دانشگاهها داریم، نسل جدیدی که در دامان خود انقلاب بزرگ شدند و تربیت شدند و خیلی خوب میفهمند این تحول چیست.
دیگر اینکه اولویت در آن زمان به علت عقبافتادگی کشور به علوم تجربی داده شد و فکر نمیکردند علوم انسانی لازمهاش تربیت است و هنوزم میتوان گفت خیلیها علوم انسانی را علوم حرف میدانند و دنبال تجربه هستند و جهاد دانشگاهی که بیشتر بهوسیلهی افراد فنی به وجود آمد، رفتند دنبال اینکه بتوانند ابداع و اختراع کنند و چیزهایی که تحریم شده بودند. از اول انقلاب هم تحریم بودیم، تحریم ما از لحاظ اندیشه و دانش فنی بود، از لحاظ دانش علوم انسانی ما را تحریم نکرده بودند، اتفاقاً اصرار داشتند همان دانش علوم انسانی غربی را ادامه دهیم. بنابراین یقیناً این مرحله، مرحلهی جدیدی است و به نظر من کاری که داره انجام میشود کاری اساسی و بنیادین است؛ اما متأسفانه مشکلی که الآن داریم و آن موقع نداشتیم -آن موقع کارها بهصورت انقلابی انجام میشد، بوروکراسی هنوز آنقدر غلبه نکرده بود بر تصمیمات نهادهای مختلف و نهادهای انقلابی دستشان باز بود- بوروکراسی اداری امروز است که بسیار پیچیده شده است. کاری هم که الآن شروع شده بارها گفتم به مسئولین که این فقط بهصورت جهادی میتواند انجام شود نه بهصورت اداری و بوروکراسی، کمااینکه در تأمین بودجهی این کار که کاری است بسیار اساسی، متأسفانه ما شدیداً با کمبود بودجه مواجه هستیم و حتی شاید دوستان بدانند که ما هزینههای زیادی را شخصی انجام دادیم تا بتوانیم این کار را انجام دهیم، بههرحال کلی طلبکار هستیم از... و کلی بدهکار هستیم به اساتید که زحمت میکشند و کار مطالعاتی را انجام میدهند. این فرق هست و اگر واقعاً آن زمان به مسئله توجه شده بود شاید راحتتر از لحاظ اجرایی میتوانستیم پیش ببریم نه بعد از 35 سال که از انقلاب بگذرد؛ اما هنوزم دیر نشده و منتها باید دوستان در این مرحله حداقل اگر اولویت به علوم انسانی نمیدهند همطراز علوم تجربی به آن توجه کنند.
یک جملهای مرحوم علامه جعفری میگفت که خیلی جالب بود، میگفت متأسفانه هنوز ارزش ماشین از ارزش یک انسان بیشتره؛ یعنی علوم انسانی انسان تربیت میکند، مدیر تربیت میکند و علوم تجربی ماشین خلق میکند و لذا باید به این موضوع توجه کنند. اخیراً مقام معظم رهبری در ملاقاتی که با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند تأکید جدی کردند که به مسئلهی علوم انسانی توجه بیشتری شود.
شما گفتید که 90 استاد معرفی شدند برای تدوین کتب به سمت که با 40 نفر قرارداد بسته شد، به نظر میرسد که احتمالاً این کتابها مهر 93 وارد دانشگاهها نمیشود و ما فعلاً به زمان نیاز داریم و میرود برای سال 94 یا 95.
به این موضوع فکر شده، برای اینکه ما همهی این 90 عنوان را برای سال 93 نیاز نداریم، ما شاید به 10 یا 15 عنوان نیاز داشته باشیم؛ چون ما با علوم پایه شروع میکنیم و با ورودیهای سال اول. ما تمام تلاشمان این است که نیاز علوم پایهی علوم انسانی و علوم سیاسی را بتوانیم به دانشجو برسانیم و الویت دادیم. من خودم مسئول تألیف چند کتاب هستم که بهطور جدی شبانهروزی داریم کار میکنیم که این کتابها را برای سال 93 برسانیم. امیدواریم برسانیم و در نتیجه میتوانیم با توجه به 4 سال، چون ما برای دانشجویان جدید این برنامه را اجرا میکنیم. دانشجویانی که در سالهای اول دوم سوم و چهارم هستند به همان شیوهی گذشته ادامه خواهند داد.
اساتید دانشگاهها اجازهی استفاده از کتب جانبی را دارند یا خیر؟
ما پیشنهاد کردیم در همین سرفصلها، در سرفصلها هم یک منبع اصلی معرفی کردیم درعینحال منابع کمکی را هم پیشنهاد دادیم، شاید در هر سرفصلی بین 10 تا 15 منبع کمکی است. این پیشنهاد است؛ چون منبع اصلی دقیقاً تطبیق میکند با متن سرفصل یعنی خارج از آن نیست. به استادی که مسئول تدوین هست سرفصل را دادیم و گفتیم طبق این سرفصل باید متن کتابت باشد؛ ولی باید استاد خودش هم... و الا دانشجو خودش میتوانست کتاب را بگیرد و سر امتحان بیاید؛ بنابراین کاملاً آزاد هست که از متون دیگر استفاده کند. در دورهی کارشناسی ارشد متون متعددی را پیشنهاد میکنیم حتی متونی که ممکن است در راستای اهداف ما نباشد؛ چون معتقدیم دانشجو در آن مرحله به جایی رسیده که با نگاه درست حتی کتابهایی که با مبانی ما نمیخواند را مورد مطالعه قرار دهد و نقد کند. بنابراین در دورهی کارشناسی ارشد داریم منابع متعددی را که در حال حاضر به زبان فارسی نوشته شده است مورد استفاده قرار میدهیم، در دورهی دکتری منابع متون اصلی را که حتی در غرب به زبان انگلیسی و عربی است. دانشجو آنها را باید مورد توجه و مطالعه قرار دهد و واقعاً وارد یک کشتی اساسی بشود با اندیشمندان و نظریهپردازان غربی.
به نوعی دورهی دکتری خیلی متنمحور نیست و بیشتر موضوعمحور است.
موضوعمحور و متن اصلی محور؛ یعنی فرض کنیم اگر میخواهد در مورد اندیشههای ژانژاک روسو کار کند باید متن اصلی را مورد استفاده قرار دهد نه آنکه بیاید ترجمه و نقل قول از ژانژاک روسو را مورد استفاده قرار دهد. اگر میخواهد اندیشهی فارابی را مطالعه کند باید خودِ کتابی که فارابی نوشته است را مطالعه کند نه ترجمهاش.
اصل متن عربی یا انگلیسی یا ...
بله اصل متن؛ چون واقعاً این مسئلهی بسیار مهمی است و چون عموماً ترجمهها با متن اصلی یک نوع مغایرتهایی دارد و ما سعیمان این است که دانشجو را وادار کنیم که برود به سراغ متن اصلی. مثلاً روی زبان در دورهی کارشناسی باید بهطور ویژه کار شود. در دورهی کارشناسی ما هم زبان عربی داریم و هم زبان انگلیسی و یا یک زبان دیگری به اختیار خود دانشجو که باید اینجا متون را بخواند، بتواند با متون انگلیسی، عربی آشنا باشد. در امتحانات ورودی کارشناسی ارشد توقعمان از دانشجو حتماً زبان عربی و انگلیسی خواهد بود و توقع ما این است که یک مقداری مطالعات ما بالاتر رود و یک مقدار بیشتری مطالعه داشته باشد تا بتواند وارد دورهی کارشناسی ارشد بشود. در دورهی دکتری باید مسلط باید به دو زبان باشد تا بتواند وارد دورهی دکتری شود.
زمینههایش مهیا شده است؟ چون دروسی که برای زبان وجود دارد خیلی ضعیف است و آنهایی که زبانشان قوی است عمدتاً یا خودشان کار کردند یا در مؤسسات بیرون از دانشگاهها توانستند به این حد و اندازه برسند وگرنه دانشگاههای ما در زمینهی زبان خارجی تقریباً کار خاصی انجام نمیدهند.
در دورهی کارشناسی ما پیشبینی کردیم؛ ولی در دورهی کارشناسی ارشد و دکتری دانشجو باید خودش مطالعه کند؛ چون امکان ندارد که ما بتوانیم واحدی اختصاص دهیم به این زبانها. ما محدودیت داریم و 32 واحد بیشتر نداریم و این 32 واحد هم 6 واحدش رساله است و باقی دروس است؛ بنابراین در بدو ورود، دانشجو باید خودش بخواند و اگر علاقهمند است ادامه تحصیل دهد و به زبان مسلط شود و لذا ما هیچگونه رسالتی در دورهی کارشناسی ارشد و دکتری نداریم و دانشجویی که زبانش به اندازهی کافی قوی نباشد اجازهی ورود به دوره را به او نخواهیم داد.
در 5 مرحلهای که نام بردید بهویژه در سرفصلها و ... تا چه حد از ایدههای اساتیدی که میانهای با این مباحث ندارند استفاده و مخالفخوانی شد؟
ما آغاز کارمان با اعلام عمومی بود به همهی دانشگاهها و مراکز علمی که این کارگروه کار خود را شروع کرده و آمادهی پذیرش هر پیشنهادی در جهت این رسالتی که بر او هست و دوم کاری کردیم مرحله به مرحله که کار را انجام میدادیم برای اعلام نظر و گرفتن نظرات به همهی این اساتید میفرستادیم، به همهی کارگروههای علوم سیاسی، در دانشگاه آزاد و پیام نور و سراسر کشور این را میفرستادیم که اگر نظری دارید نظراتتان را بدهید. بعضاً هم نظرات خوب و سازندهای دریافت کردیم، منتها واقعاً نظر مخالفی دریافت نکردیم، حالا یا واقعاً آقایان نخواستند اظهارنظر کنند یا اینکه باور نداشتند که این کار به اینجا برسد؛ چون معمولاً در این برنامهها یک نوع بدبینی وجود دارد که معلوم نیست اجرا بشود، مانند اسلامی شدن دانشگاهها. ولی خوب ما جدی بودیم و این کار را کردیم و در گزارشی که من برای آقای مخبر دزفولی فرستادم حتی موارد و عین متن پیشنهاداتی که از دانشگاهها رسیده بود را برای ایشان فرستادم و گفتم آقا ببینید فردا نگویید مخالف نظر ما بوده است. همه در جریان بودند؛ اما من نظر مخالفی را ندیدم حتی یک مورد.
دولت عوض شده و یک سال از کارش میگذرد، بهطور طبیعی وزارت علوم هم دچار تغییراتی میشود. شما گفتید که وزارت علوم سابق به نوعی با شورای عالی انقلاب فرهنگی تجمیع شد و در این کار دخیل شدند، آیا احتمال دارد وزارت علوم جدید روی این کار تأثیر داشته باشد یا نکتهای داشته باشد یا روی اجرایی شدن آن بتواند دخل و تصرفی انجام دهد؟
خوشبختانه میتوانم بگویم که تا این لحظه -البته زیاد وقتی نگذشته است- دولت جدید و وزارتخانه و مسئولین جدید وزارتخانه همراهی و همکاری خیلی خوبی داشتند؛ یعنی با وجودی که معاون آموزشی و پژوهشی عوض شد و مدیران کل تغییر کردند؛ ولی هم در شورای تخصصی حضور دارند و هم قول همکاری کامل را در اجرایی شدن این مسئله دارند. جالب است که بگوییم ابلاغ رشتهی علوم سیاسی جدید بهوسیلهی دولت جدید به دانشگاهها انجام شده است و امیدواریم این همکاری همچنان ادامه پیدا کند؛ چون این مسئله، مسئلهی نظام و مملکت و انقلاب است، مسئلهی این دولت و آن دولت نباید خیلی اثر بگذارد بهخصوص اینکه حضرت آقا هم بهطور جدی پشت این قضیه هستند، مرتباً سؤال میکنند و دنبال میکنند، من فکر نمیکنم تغییر دولت در این حوزه حداقل مشکلی ایجاد کند.
بحثی داشتید در مورد اینکه در تابستان 93 احتمالاً باید اساتید مورد آموزش قرار بگیرند.
اساتید دورهی کارشناسی.
برای من چند سؤال ایجاد کرد، آیا همهی اساتید دورهی کارشناسی باید مورد آموزش قرار بگیرند؟ در سطح مدیر گروه است یا خیر؟ بر چه میزان ساعت، چگونه؟
ما فکر میکنیم که چون هر درسی یک استاد ندارد، معمولاً یک حوزهی درسی یک استاد دارد، بهعنوان مثال ما 4 حوزهی مطالعاتی را در دورهی کارشناسی مشخص کردیم؛ مثلاً کسانی که درس مطالعات روابط بینالملل میدهند، این درس خودش تقریباً 10 تا درس است. ما برنامهای داریم اینکه کمیتههایی را به وجود بیاوریم از اساتیدی که داوطلب تدریس این دروس هستند؛ چون ممکن است عدهای از اساتید علاقهای نداشته باشند اینجا دوره را درس دهند، ما اساتیدی داریم که فقط دورهی ارشد و دکترا انجام میدهند، ما کاری به آنها نداریم. بنابراین با ارسال نامهای مشخص کردیم که هر گروه چه درسی را چه اساتیدی دارد و این اساتید چه دروسی را ارائه میدهند. تا بتوانیم در حوزههای خاصی اینها را تقسیمبندی کنیم و در ورکشاپهای جداگانه مورد بحث قرار دهیم. خوشبختانه همهی آنها با سرفصلها آشنا شدند و آمادگی دارند که به ما بگویند مثلاً درس قرآن و سیاست را چه کسی علاقهمند است درس بدهد و چه کسی آمادگی دارد کتابهایی با عناوینی که با مبانی اسلامی هست را درس بدهد. ما اینها را در یک حوزه میبینیم؛ بنابراین فکر میکنم اگر ما بر اساس همین 4 حوزهی مطالعاتی پیش برویم حدوداً 500 نفر استاد داریم. از طرفی واقعاً اگر دانشگاهی این اساتید را نداشته باشد مجبور است یا از جای دیگری قرض بگیرد یا اصلاً رشته را راه نیندازد -ما به این توجه داریم-. متأسفانه در گذشته به یک استاد علوم سیاسی اگر در یک دهکوره هم بود فوری میگفتند رشتهی علوم سیاسی، خب این ضعیف میشود. بنابراین فکر میکنم چیزی حدود 500 نفر را در 4 حوزهی مطالعاتی آموزش بدهیم.
الآن شاهد هستیم که بخش اعظم تدریس توسط حقالتدریسیها صورت میگیرد، آنها در برنامهی اول شما نیستند که آموزش ببینند؟
اگر از دانشگاه دیگری باشند چرا. ما از توی خیابان کسی را نمیآوریم، باید عضو هیئت علمی باشد. حالا ممکن است عضو هیئت علمی دانشگاه تهران باشد؛ اما پیام نور هم درس دهد. اگر عضو هیئت علمی نباشد این موارد مورد نظر ما در حال حاضر نیست.
نظر شما