شناسهٔ خبر: 28631 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

ویژه جشنواره فیلم فجر(۱۲)/ نگاهی به فیلم «رخ دیوانه»؛

شطرنج با مخاطب در روایتی مجازی

رخ دیوانه فیلم رخ دیوانه، شطرنج بازی کردن با فهم مخاطب است در فضایی که هیچ‌چیز واقعی نیست حتی مرگ؛ چراکه در پایان به جای صحنه‌ی مرگ هولناک قهرمان قصه با مرگی مجازی و بی‌عمق و غیرتأثیرگذار مواجه می‌شویم؛ صحنه‌ی مرگ هجو می‌شود و راوی مرگ خودش را در حد استاتوسی در فضای مجازی تقلیل داده در فضایی که همه چیز دروغ، فریب و مجاز است.

 

فرهنگ امروز/ حسین امیری: شاید یکی از تاکتیک‌های بازی شطرنج یا هر بازی فکری دیگری این است که در یک سطح به حریف اجازه بدهی دستت را بخواند تا در سطح و لایه‌ی زیرین بتوانی او را غافلگیر کنی. اولین کاری که  فیلم «رخ دیوانه» انجام می‌دهد این است که با انتخاب شیوه‌ی روایت اپیزودی علی‌رغم اینکه طرز چیدمان معما به اندازه‌ی کافی تعلیق دارد، دست خودش را برای مخاطب رو می‌کند، سپس با روایت‌هایی که گاه فقط به قصد فریب ذهن مخاطب انجام می‌شود سعی می‌کند معماهایی طرح کند که مکاشفه و حل این معماها اصل و اساس جذابیت و تعلیق فیلم است. باید توجه داشته باشیم در تیتراژ فیلم ذکر نمی‌شود ترکیب و توالی اپیزودها گرته‌برداری نعل‌به‌نعل از سبک روایت انیمیشن «شنل قرمزی ۱» است؛ هرچند اقتباس در سینما نکوهیده و ناپسند نیست و امری پذیرفته‌شده به‌حساب می‌آید، اما اقتباس بدون ذکر منبع قابل درک نیست.

از طرف دیگر ترکیب شیوه‌ی روایت و قصه‌های گرته‌برداری‌شده با موضوع فضای مجازی اثری را پدید آورده است که از لحاظ مجازی بودن قابل تأمل است؛ دروغ‌هایی که روایت قصه مرتکب می‌شود تا ذهن مخاطب را از حل معما منحرف کند با تأکیدی که بر مجازی بودن در انتهای فیلم می‌شود به نوعی توجیه می‌شود؛ چراکه وقتی اصل ماجرا و حتی مرگ راوی قصه قرار است تبدیل به استاتوس و پست در فیس‌بوک بشود، دیگر همه چیز، چیزی جز کامنت و پست و استاتوس نیست و در این میان بیش از اینکه مابه‌ازای واقعی وقایع و شخصیت‌ها در جامعه ارزشمند باشند، انتزاعی که مخاطب از این قصه‌ها می‌کند ارجمند است.

حتی اسامی و اصطلاحاتی که در جامعه‌ی امروزی وجود دارد و هریک معنی خاص خود را دارد در اثر حاضر از معانی تهی می‌شود، واژه‌ای مانند «بی‌پدرومادر» که چندین قرن است به‌عنوان ناسزا و به معنی فردی بی‌هویت و بی‌ریشه و حتی حرام‌زاده استفاده می‌شود در این فیلم از معنی خود تهی می‌شود و به معنی کسی که پدر و مادرش فوت کرده به کار برده می‌شود، یا واژه‌هایی ساخته می‌شود که جنبه‌ای طنز دارد، «مادر رفته»، به کسی که مادرش طلاق گرفته و پدرش را ترک کرده اطلاق می‌شود. این واژه‌ها تنها برای ایجاد جذابیت در دیالوگ‌ها به کار نرفته و تأکیدی که روایتگر فیلم بر آن دارد تأکیدی بجا است برای اینکه مخاطب را به این اشارت آگاه کند که در عصر فضای مجازی واژه‌ها از معنی تهی خواند شد و معانی نیز از مصداق‌ها فاصله خواهند گرفت و مهم‌تر اینکه زبان در معرض خطر جدی فروپاشی معنایی قرار گرفته است؛ نسل جدیدی که در فضای مجازی رشد فکری پیدا می‌کنند به زبانی صحبت می‌کنند که در ظاهر با دیگر افراد جامعه شبیه و در داخل بسیار متفاوت و گاه متناقض است.

از طرف دیگر خرده‌داستان‌هایی که در فیلم روایت می‌شود و قصه‌ی زندگی هریک از آدم‌های فیلم است بیشتر از اینکه برگرفته از معضلات واقعی و فراگیر جامعه باشد، برگرفته از دغدغه‌های رایج فضای مجازی است که تنهایی، تک‌والدینی، خیانت والدین به همدیگر و ... از این دغدغه‌هاست. اهالی فضای مجازی فقط و فقط برای جلب توجه و تأیید و به‌اصطلاح «گدایی لایک» به روایت کردن قصههایی از زندگی خود دست می‌زنند که شاید هیچ نسبتی با واقعیت نداشته باشد، قصه‌هایی از بی‌توجهی والدین، تنهایی و عدم درک اطرافیان و البته مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین قصه که قصه‌ی خیانت است. این قصه‌ها کم‌کم به عرف رایج و دغدغه‌ی اصلی فعالان شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است و کم‌کم از فضای مجازی پا به دنیای واقعی و عرصه‌های مختلف جامعه گذاشته است، هرچند این دغدغه‌ها نسبتی با نابسامانی‌ها و آسیب‌های اجتماعی دارند، اما فراوانی آن‌ها بیشتر از آنکه مربوط به جامعه باشد مربوط به جلب توجه معتادان به جلب توجه در فضای مجازی است.

قصه‌ی اصلی که در محور روایت است و ظاهراً دروغ نیست، قصه‌ی ماندانا است که به‌واسطه‌ی یک شوخی و شرط‌بندی مجبور می‌شود ماشینش را بفروشد و باج بدهد و بقیه قصه‌ها برای فریب ماندانا و مجبور کردن وی به فروش ماشینش شکل می‌گیرد، اما در نهایت وی نیز ماشینش را نمی‌فروشد و هیچ‌وقت معلوم نمی‌شود وی نیز نقشه کشیده است تا مسعود را فریب دهد و البته بیشترین زمان را همین قصه به خود اختصاص می‌دهد؛ اما در نهایت این قصه هم مجازی است، حتی واقعیت‌هایی که در قصه روایت می‌شود شبیه قصه‌های فضای مجازی است که برای جلب توجه دیگران روایت می‌شود، مانند قصه‌ی مادر غزل که مادری اجاره‌ای است و در حقیقت مادری مجازی که نه مادر است و نه همسر و فقط برای گرفتن اقامت برای مردی دانشجو به‌صورت مجازی زن وی شده است و غزل نیز که هیچ نقشی در دروغ‌پردازی‌های فیلم ندارد خود مجاز است و از ازدواجی مجازی متولد شده است.

فیلم رخ دیوانه، شطرنج بازی کردن با فهم مخاطب است در فضایی که هیچ‌چیز واقعی نیست حتی مرگ؛ چراکه در پایان به جای صحنه‌ی مرگ هولناک قهرمان قصه با مرگی مجازی و بی‌عمق و غیرتأثیرگذار مواجه می‌شویم؛ صحنه‌ی مرگ هجو می‌شود و راوی مرگ خودش را در حد استاتوسی در فضای مجازی تقلیل داده در فضایی که همه چیز دروغ، فریب و مجاز است.

نظر شما