به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسکانیوز؛ کانت یکی از برجستهترین فلاسفه تاریخ و تاثیرگذارترین اذهان بشری است. جدا از اهمیت این فیلسوف برای فرهنگ و تمدن اروپایی، کانت شاید بیش از هر فیلسوف دیگری توجه پژوهشگران ایرانی را به خود جلب کرده است. این جذابیت به دانشگاهیان محدود نبوده و اهل فلسفه حوزه نیز این جا و آن جا در شناخت و احیانا درافتادن با اندیشههای این فیلسوف تلاشهایی صورت دادهاند. به همین جهت در گفتگویی کوتاه، دکتر موسی اکرمی، پژوهشگر نامآشنای فلسفه، دورنمایی کلی از فضای کانتشناسی و حضور آثار او در بازر کتاب به دست دادهاند.
دکتر موسی اکرمی، مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تخقیقات تهران است. وی صاحب تالیفات متعددی در زمینه فلسفه است که از جمله آنها می توان به «کانت و مابعدالطبیعه» و «درآمدی بر فلسفه کیهان شناسی» اشاره کرد.
به عنوان پرسش نخست، اگر ممکن است درباره ترجمههایی که از سه نقد کانت و یا شروحی از آنها که در بازار کتاب ایران موجود است توضیحاتی ارائه بفرمایید؟
نقد اول توسط دکتر ادیبسلطانی ترجمه شده و تا امروز چهار بار توسط ایشان ویرایش شده است. این ترجمه ترجمه دقیقی است اما به علت نوع واژهگزینی برقراری ارتباط با آن برای خوانندگان آسان نیست. البته ترجمه دیگری هم از نقد یک صورت گرفته است که قابل قبول نیست. ترجمه دکتر ادیبسلطانی مستقیما از آلمانی صورت گرفته است. اما شاید به این علت که زبان فلسفی ما هنوز قابلیت و انعطاف لازم را پیدا نکرده است، چنانکه اشاره شده برقراری ارتباط با آن آسان نیست.
نقد دوم توسط دکتر انشاءالله رحمتی و از زبان انگلیسی ترجمه شده است. متن این ترجمه روان و قابل استفاده است. نقد سوم هم توسط دکتر عبدالکریم رشیدیان از آلمانی و با نگاهی به ترجمههای فرانسه و انگلیسی ترجمه شده است. البته ارتباط برقرار کردن با متن این ترجمه نیز دشوار است. بنابراین هر سه نقد ترجمه شده است و تا امروز مورد توجه خوانندگان و به ویژه دانشگاهیان بوده است. هرچند هنوز هم جای ترجمههای پختهتر دیگر از کانت دارد.در باب شروح، ما در دانشگاههای ما چند صد رساله درباره کانت نوشته شده است. پارهای از آنها منتشر شدهاند. اما آثار منتشر شده گزینشی هستند. متاسفانه شروح کلاسیک مانند شرح کمپاسمیت هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند.
سالهاست که از آغاز رویکرد تطبیقی به فلسفه اسلامی و غرب میگذرد. کانت همواره در مرکز توجه پژوهشگران این حوزه بوده است. از نظر شما دستاورد این پژوهشها چیست؟
شخص من رویکرد تطبیقی را بسیار میپسندم، البته مشروط به رعایت آداب و اصول این حوزه. فلسفه تطبیقی رایج عبارت است از انتخاب یک موضوع خاص و توضیح آن در فصول جداگانه از منظر یک فیلسوف مسلمان و کانت و سرانجام مقاسیه سطحی این دو منظر در یک فصل. حاصل چنین رویکردی جالب نیست. ما باید این فلاسفه در بستر تاریخی خود بررسی کنیم و ربط هریک را با بافتار تاریخی خود نشان دهیم. بنابراین ما باید با یک درک کامل تلاش کنیم تا در فضایی تاریخی و حتی فرا-تاریخی مقایسه را انجام دهیم. متاسفانه ما کمتر شاهد چنین مقایسه تطبیقی بودهایم. بحث اکثر افراد متمرکز بوده است بر برای مثال بحث مقولات در کانت و معقولات ثانویه نزد مسلمانان و یا بحث براهین اثبات وجود خدا در کانت و براهین وجودی فلاسفه مسلمان. با این وجود به آینده این رویکرد خوشبین هستم و تلاشهای فعلی را نوعی تمرین فکری میبینم.
به عنوان پرسش آخر، برای خوانندگان آماتوری که علاقمند به آشنایی با فلسفه کانت هستند چه کتب قابل استفادهای در بازار موجود است؟
به زبان فارسی مقدمه خوبی درباره کانت نداریم. درد دهه ۶۰ ترجمهای از کتاب کورنر با عنوان «فلسفه کانت» به ترجمه استاد عزتالله فولادوند همراه با مقدمه مفصل خود ایشان منتشر شد. همچنین کتاب دکتر میر عبدالحسین نقیبزاده با عنوان «فلسفه کانت، بیداری از خواب دگماتیسم» به چاپ رسید. در این کتاب هم تلاش شده بود با استفاده از شرح کمپاسمیت مقدمهای به فلسفه کانت فراهم شود. هر دو کتاب در آن زمان قابل استفاده بودند.
اما امروز انتشارات آکسفورد و راتلج پیوسته مقدمههای بهروزتری را از فلسفه کانت منتشر میکنند. خواننده نیز نباید آسانپسند باشد و همچنین نباید این تصور را داشته باشد که میتوان با یک کتاب مقدماتی فلسفه کانت را به تمامی درک کند. البته توصیه من این است که مراجعه به آثار اصلی همواره سودمندتر از خواندن آثار مقدماتی است. هرچند خواندن آثار کانت نیز آسان نیست، اما بهرهای که از مطالعه مستقیم ای آثار میتوان برد بیشتر خواهد بود.
نظر شما