شناسهٔ خبر: 31715 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با نعمت‌الله فاضلی درباره کتاب «فلسفه فرهنگ» نوشته علی اصغر مصلح؛

ضرورت نگاه فلسفی به فرهنگ

نعمت الله فاضلی رویكرد دیگر فلسفه فرهنگ به ما نشان می‌دهد تا آن روی سكه غرب ستیزی و جهان‌ستیزی و اشكال گوناگون دیگر ستیزی را كه در دوره معاصر رو به رو بوده و هستیم را آشكار كند. آنهایی كه به شكل افراطی از خویشتن فرهنگی یاد می‌كنند تا به غیر ستیزی برسند و حتی كسانی كه به دیگر ستایی می‌پردازند تا از خویشتن تاریخی خود دور شوند هر دو در این ویژگی مشتركند كه به انسان و فرهنگ ارج نمی‌نهند.

 

فرهنگ امروز:  فلسفه فرهنگ از گرایش‌های جدید فلسفه است كه درسال‌های اخیر اهمیتی بیش از گذشته پیدا كرده است. فلسفه فرهنگ عناصر و مواد اندیشه و پژوهش خود را از سویی با رجوع به فیلسوفان بزرگ و از سوی دیگر از حوزه مطالعات و پژوهش‌های علوم انسانی و حتی علوم طبیعی فراهم كرده است. فلسفه تاریخ، انسان‌شناسی فلسفی، جامعه شناسی، روان‌ شناسی، زیست‌شناسی و انسان‌شناسی فرهنگی هركدام به نحوی بسترتاملات فلسفه فرهنگ را فراهم ساخته‌اند. به همین جهت در فلسفه فرهنگ بیش از هر گرایش دیگر فلسفه، زمینه داد و ستد بین فلسفه و علوم انسانی فراهم شده است. تحولات جهانی در سه دهه اخیر و اهمیت یافتن هرچه بیشتر تلاقی‌های فرهنگی و تكثر فرهنگ‌ها باعث توجه بیشتر به موضوع فرهنگ درفلسفه و اخیرا موجب پیدایش فلسفه جدیدی با عنوان «میان فرهنگی» شده است. در گفت‌وگوی زیر سعی كردیم موضوع «فلسفه فرهنگ» را در گفت‌وگو با دكتر نعمت‌الله فاضلی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

***

   وقتی كه صحبت از فلسفه فرهنگ می‌كنیم پرسش اصلی ما این است كه اساسا فلسفه فرهنگ چیست و درباره چه چیزی صحبت می‌كنیم؟ البته فرهنگ چنان واژه گسترده و پر معنی است كه حتی خود فلسفه را هم در بر می‌گیرد. اگرچه فلسفه فرهنگ چیست را باید فیلسوفان پاسخ دهند. اما تخصص شما جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی است و اثری مورد توجه شما قرار گرفته با عنوان «فلسفه فرهنگ». می‌دانیم كه فلسفه فرهنگ حدود ١٠ یا ١٥ سال است كه در غرب بسیار اوج گرفته اگرچه دارای سنت قابل ملاحظه و توجهی نیز هست. اما موج این توجه بسیار زود به ایران هم رسید و با انتشار كتاب «فلسفه فرهنگ» نشان داده شد كه این موضوع از چشم اندیشمندان ایرانی مغفول قرار نگرفته است. پرسش مشخص من از شما این است كه نگاه شما به فلسفه فرهنگ چیست و چرا این موضوع می‌تواند مورد توجه و تامل قرار گیرد؟

كتاب «فلسفه فرهنگ» اثر دوست ارجمند و دانشمندم جناب دكتر مصلح پاسخ پرسش شما را به روشنی می‌دهد. ایشان در درآمد كتاب چشم‌انداز مشخصی به فلسفه فرهنگ به منزله تاملی روشن برای فرهنگ معاصر ارایه می‌كند. در اولین پاراگراف كتاب مولف می‌نویسد ما نیازمند خودآگاهی برای فهم درست اوضاع و اقتضائات زندگی در رسیدن به درك درست از زمان معاصر هستیم و انسان بدون درك وضع فرهنگ به درك درست از خود دست نمی‌یابد. مولف سپس رویكرد فلسفه فرهنگ را نوعی تلاش برای دست یافتن این خودآگاهی بیان می‌كند. ما در تمام حوزه‌های علوم اجتماعی به همین نكته‌ای كه دكتر مصلح اشاره كردند توجه داریم. من كم و بیش در تمامی نوشته هایم رویكردی میان فرهنگی و در سال‌های اخیرتر رویكردی فرا رشته‌ای به موضوع فرهنگ به ویژه فرهنگ معاصر ایران داشته‌ام. به همین دلیل كتاب فلسفه فرهنگ مانند رمانی خوشخوان و متنی دلپذیر برایم بود. برای من و همه كسانی كه موضوع كار فكری آنها مطالعه فرهنگ به ویژه فرهنگ معاصر ایران است این كتاب منبع مفید و بسیار سودمندی است. من در این كتاب نوعی تازگی در متن و ایده‌های اصلی و مفاهیم و روش نگارش دیدم و از سوی دیگر كم و بیش تمام آنچه می‌خواندم برایم آشنا بود. دلیل این آشنایی برای این است كه رویكرد میان رشته‌ای است كه فلسفه فرهنگ اتخاذ كرده است. بنا بر روایتی كه مصلح از فلسفه فرهنگ ارایه كرده است ایشان نوعی تاریخ فلسفه از منظر فرهنگ و تاریخ فرهنگ از منظر فلسفی در كتاب آورده است. در عین حال در روایت مصلح از فلسفه فرهنگ ما نه تنها از طریق بازخوانی و تحلیل دوباره تاریخ فلسفه یعنی تاریخ اندیشه‌هایی كه فیلسوفان در زمینه انسان و فرهنگ ارایه كردند می‌توانیم نوعی فلسفه فرهنگ را جست‌وجو كنیم بلكه از طریق بازخوانی و تحلیل اندیشه‌ها و دیدگاه‌های غیر فیلسوفان یعنی انسان شناسان و جامعه شناسان و مورخان و منتقدان ادبی و هنری و عالمان الهیات و دیگر اندیشه ورزان نیز نوعی تحلیل نظری و فلسفی درباره فرهنگ را به دست بیاوریم. مولف در سراسر كتاب تلاش كرده تا از منظر فلسفی نگاهی به غیر فیلسوفان داشته باشد.

 

  به نظر شما این اتفاق جدیدی است كه باعث شده فلسفه فرهنگ مورد توجه اصحاب غیرفیلسوفان قرار گیرد؟

بله دقیقا همین است. انتشار اثری كه توانسته نگاه اغلب جامعه شناسان را به خود جلب كند قطعا یك اتفاق است. این اثر البته با دو روش متفاوت توانسته نگاه‌ها را به خود جلب كند؛ بازخوانی سنت فلسفی یعنی بررسی اندیشه‌های فیلسوفان و دیگر آنكه بررسی اندیشه‌های غیر فیلسوفان از منظر فلسفی در زمینه فرهنگ. برای مثال مولف به اندیشه‌های انسان‌شناسان كلاسیك مانند تایلور و مایلنفسكی از منظری فلسفی می‌نگرد و به بازخوانی دیدگاه‌های آنها از منظر فلسفی می‌پردازد. به همین ترتیب مصلح اندیشه‌های جامعه شناسان مانند استوارت هال و ریموند ویلیامز را نیز از منظر فلسفی در زمینه فرهنگ می‌كاود. از این رو برای من كه ذهن و زبانم با گفتمان علوم اجتماعی خو گرفته است این كتاب متنی مانوس و آشناست. اما در عین حال مولف با نوعی مفصل بندی مفهومی و فلسفی تلاش می‌كند تا دیالوگی میان فیلسوفان و غیرفیلسوفان ایجاد كند. مصلح انبوهی از منابع و متنها را مرور كرده است. مولف از طریق بسیج منابع فكری از تمامی رشته‌های معرفتی به شیوه‌ای كاملا منطقی و مستدل و دلپذیر متن خواندنی برای طیف وسیعی از خوانندگان فراهم كرده است. برای ما غیر فیلسوفان اغلب فلسفه حرفه‌ای عبوس و خشك و تلخ به نظر می‌آید. اما مصلح در كتاب فلسفه فرهنگ طعم تازه‌ای از فلسفه برای غیرفیلسوفان داده است. این طعم تازه نه تنها ناشی از رویكرد میان رشته‌ای است بلكه ناشی از این واقعیت است كه مصلح تلاش كرده تا رویكرد فلسفه فرهنگ را انضمامی كند. به این معنا كه در بخش‌های مختلف كتاب توانسته از فرهنگ به مثابه شیوه زندگی انسان امروزی ارایه كند. در سراسر كتاب تجربه‌های زندگی روزمره یا به تعبیر محققان مطالعات فرهنگی، تجربه زیسته مردم عادی از مشكلات و مسائل و چالش‌ها و پیشرفت‌ها و فرصت‌ها و امكانات ارایه كند.

 

  میراث جامعه‌شناسی در ایران میراث قابل توجه و تاملی بوده و افرادی نیز توانستند از منظرهای گوناگون این بحث را مورد توجه قرار دهند. به نظر شما فلسفه فرهنگ چگونه می‌تواند در داد و ستد با فلسفه و جامعه‌شناسی به نكات قابل توجهی دست یابد كه به مثابه راهبرد برای ما تلقی شود؟

در این كتاب نظریه پردازان اجتماعی مانند نظریه‌پردازان مكتب فرانكفورت و جامعه‌شناسانی مانند زیمل و حتی جامعه‌شناسان و انسان شناسان ایرانی به طور گسترده‌ای در گفتمان فلسفی مستتر شده است. به گمان من یكی از اهداف مصلح نوعی تركیب تازه از علوم اجتماعی و فلسفه است. اینكه تحقیقات جامعه‌شناسی چه كمكی می‌تواند برای فلسفه فرهنگ كند به ویژه درباره ایران در این كتاب به نحو آشكاری ارایه شده است. در این اثر از تحقیقات عالمان علوم اجتماعی در ایران مانند احسان نراقی، علی شریعتی، محمود روح‌الامینی، تقی آزاد ارمكی، عماد افروغ، حسین بشیریه، حسین پاینده، چنگیز پهلوان و بسیاری دیگر از محققان ایرانی علوم انسانی استفاده شده است. در واقع تلاش ایشان این بوده است كه بین رشته‌ها نوعی گفت‌وگو ایجاد كند بلكه تلاش آگاهانه‌ای هم داشته كه بین اندیشمندان جهانی و غیر ایرانی نوعی ارتباط فلسفی و معنایی نیز برقرار كند. وقتی كه ما درباره فرهنگ مردم پسند صحبت می‌كنیم می‌بینیم كه مولف از سویی به سنت مطالعات فرهنگی و مكتب فرانكفورت كه با رویكرد نخبه‌گرایانه به فرهنگ عامیانه نگاه می‌كنند توجه دارد و وجه منفی صنعت فرهنگ آدورنویی را به خوبی شرح می‌دهد و در كنار آن از اندیشمندان ایرانی كه  نام بردم نیز قرار می‌دهد. در عین حال مولف در فلسفه فرهنگ تلاش می‌كند نوعی ارتباط تاریخی بین متن‌های گوناگون برقرار كند. به این معنا كه از سرچشمه‌های فلسفه یعنی یونان گرفته تا اندیشه ورزان قرون وسطی و فیلسوفان معاصر غرب و به علاوه اندیشمند مسلمان ایرانی از فارابی و ابن‌سینا تا علامه طباطبایی و سید حسین نصر و داریوش شایگان و رضا داوری اردكانی استفاده می‌كند. از این رو تلاش مولف ارایه چشم‌انداز فلسفه فرهنگ برای پیوند زدن هم در بستر زمان یعنی بازخوانی متن‌ها از گذشته تاریخی تا امروز هم جغرافیای فكری از اروپا و شرق و خاورمیانه و ایران و هم نوعی تلاش برای دیدن اندیشه و انسان و فارغ از هویت‌های ملیتی ارایه كند.

 

  البته نگاه شما به عبارتی ستایش تالیفی نیز هست. به عبارتی در این اثر مولف سعی كرده بحث تالیف را كه سال‌هاست در ایران مورد غفلت قرار گرفته احیا كند. شما بر این باور هستید؟

بله. در این اثر نوعی حس اعتماد به نفس و استقلال در تالیف متن مشاهده می‌كنیم. ما در دوره معاصر با نوعی رنج و بحران حس حقارت و بی اعتمادی و ارج ننهادن و به رسمیت نشناختن خودی و بومی و ایرانی و محلی رو به رو بوده و هستیم. وقتی كه پای سخن از فلسفه و یا نظریه پردازی به میان می‌آید ما اغلب برای فاخر كردن یا فاخر نشان دادن متن از بیان اندیشه‌های ایرانی سر باز می‌زنیم. گاهی این سر باز زدن آگاهانه و گاهی نیز ناخودآگاهانه است. اغلب مولفان ما به ویژه هنگام بحث‌های فلسفی و نظری با این پیش فرض كه ما سخنی برای گفتن در این حوزه‌ها نداریم و از این رو مجال یا امكان ارتباط «ما» جمعی اندیشمند ایرانی با اندیشمندان جهانی وجود ندارد متنهای خود را به شیوه‌ای می‌آرایند كه موجب نوعی بیگانگی در تالیف می‌شود. به گمانم ما نیازمند خود انتقادی نسبت به این بیگانگی اندیشگی یا بیگانگی در تالیف هستیم. در سال‌های اخیر كم‌كم متنهایی متولد می‌شوند كه به رسمیت شناختن اندیشه ورز ایرانی و ارج نهادن در آن در حال شكل‌گیری است. یكی از ویژگی‌های بارز این كتاب نوعی بلوغ و خودآگاهی و اعتماد به نفس در میان اندیشه ورزان امروز ماست. خودآگاهی و حس اعتماد به نفس كه البته زمینه‌ها و پیشینه‌هایی نیز وجود دارد باید در دانشگاه‌های ما به نحو جدی و عمیق تحلیل و بررسی شود. من ارزش این كتاب را در چنین وجهی می‌دانم. ما نیازمند تربیت اندیشمند گلوكال یعنی جهان - وطنی هستیم و این كتاب چنین توجهی را به ما رهنمون می‌سازد. جهان - محلی بودن رویكرد فلسفه فرهنگ و موضوع آن ما را به این سو سوق می‌دهد كه لاجرم برای گفت‌وگو كردن امر محلی را در امر جهانی و بالعكس ببینیم و بشناسیم و درباره آن گفت‌وگو كنیم.

 

  آیا می‌توانیم به این موضوع اشاره كنیم كه فلسفه فرهنگی می‌تواند  یا این قابلیت را دارد كه به نوعی برخی از بحران‌ها و چالش‌های ما را پاسخ دهد؟

من گمان می‌كنم این اثر نه تنها رویكردی تازه برای فهم فرهنگ معاصر ما است بلكه راهبردی برای مواجهه با برخی چالش‌های بنیادی و اساسی فرهنگ امروز ما است. البته رویكرد دیگر فلسفه فرهنگ به ما نشان می‌دهد تا آن روی سكه غرب ستیزی و جهان‌ستیزی و اشكال گوناگون دیگر ستیزی را كه در دوره معاصر رو به رو بوده و هستیم را آشكار كند. آنهایی كه به شكل افراطی از خویشتن فرهنگی یاد می‌كنند تا به غیر ستیزی برسند و حتی كسانی كه به دیگر ستایی می‌پردازند تا از خویشتن تاریخی خود دور شوند هر دو در این ویژگی مشتركند كه به انسان و فرهنگ ارج نمی‌نهند. فلسفه فرهنگ رویكردی برای مواجهه با عقده حقارت تاریخی است.

  اگر شما چنین نظری اكنون اتخاذ می‌كنید شاید برای این باشد كه كمتر با اهالی فلسفه دیالوگ داشتید. سال‌هاست كه اصحاب غیر فلسفه به سراغ فلسفه نیامدند و موضوع فرهنگ موضوع جدیدی نیست؛ سال‌هاست كه اندیشمندان این كشور از اهمیت فرهنگ و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها سخن گفتند. به طور مثال از دكتر شایگان به مثابه فیلسوفی كه در حوزه فرهنگ تلاش می‌كند تا حتی یك رییس‌جمهور و مقام اجرایی كه از ضرورت گفت‌وگوی فرهنگ‌ها یاد می‌كند از فرهنگ سخن گفته است و هنوز هم می‌شود. اما مساله این است كه داد و ستد و گفت‌وگو میان اصحاب علوم انسانی كمرنگ بوده است. كتاب دكتر مصلح شاید یك اتفاق باشد اما همچنان ما در آغاز راهیم.

من فكر می‌كنم به عنوان فردی كه در فلسفه تمرین حرفه‌ای ندارم و فلسفه برای من نوعی فراغت یا تامل داوطلبانه و سرگرمی دوست داشتنی است وقتی كه من این متن را خواندم امری لذت بخش و سودمند یافتم. گمان می‌كنم كسانی كه بخواهند فلسفه فرهنگ را از منظری انتقادی به بحث و بررسی بگذارند باید فلسفه فرهنگ را از منظری حرفه‌ای مورد توجه قرار دهند. خوانش من از فلسفه فرهنگ می‌توان نوعی خوانش غیرحرفه‌ای برون پارادایمی تلقی كرد.

  البته دكتر مصلح در این كتاب اشاره می‌كند كه علاقه‌مندان به حوزه فلسفه فرهنگ باید داد و ستد فرهنگی در اولویت كارهای ذهنی آنها باشد و دیگر آنكه تسلط بر تفكر فلسفی داشته باشند و همچنین آشنایی با مسائل فرهنگی به خصوص فرهنگ معاصر داشته باشند. به نظر می‌رسد جمع شدن هر سه این موضوعات در یك نفر بسیار سخت و دشوار باشد. شما در میانه صحبت به نكته‌ای اشاره كردید كه باید دیالوگی بین فلسفه و حوزه‌های غیر فلسفی برقرار شود.

درست است. این متن به گونه‌ای است كه اصحاب علوم اجتماعی بتوانند به دنیای فلسفه وارد شوند. باید سال‌ها پیش این‌گونه كتابی نوشته می‌شد كه مخاطب آن فقط فیلسوفان حرفه‌ای نباشند. به گمانم باید فیلسوفان ما هنگام نوشتن متن‌های خود علاوه بر دوستان فیلسوف‌شان دوستانی از حوزه‌های دیگر را مخاطب بالقوه متن خود بدانند. البته ما در آكادمی‌های علوم اجتماعی هم به این سو باید حركت كنیم كه متن‌های علوم اجتماعی هم مورد توجه و اشتیاق فیلسوفان نیز باشد. به تدریج باید درهای آكادمی‌ها به روی یكدیگر باز كرد.

  البته در این كتاب موضوعات مختلفی طرح شده و به عبارتی پروژه‌ای را كه شما اكنون از آن یاد كردید ملاحظه شده است. به نظر می‌رسد این كتاب جغرافیای پراكنده‌ای نیست بلكه دارای چارچوبی است كه توانسته موضوعات مختلف را گرد یك موضوع درآورد و هر كدام از این اجزا خود می‌تواند تبدیل به یك موضوع قابل تحلیل و تالیف باشد.

اگر بخواهیم این متن را دقیق ارزیابی كنیم هر یك از اجزای آن را مستقل ببینیم شاید امتیاز خاص یا منحصر به فرد در آن نباشد چرا كه متن‌ها و اندیشه‌های متفاوت در كنار یكدیگر قرار داده شده‌اند كه درباره هر یك از آنها انبوهی از كتاب‌ها و مقالات تاكنون نوشته شده است. به گمان من این اثر برای شرح جزء به جزء این آرا نوشته نشده بلكه برای پیوند زدن برای بسیاری از مفاهیم و ایده‌ها و نظریات خلق شده است. اگر این اتفاق نمی‌افتاد این اثر اصالت خود را از دست می‌داد و مفهوم فلسفه فرهنگ تلف می‌شد. ارزش متن مصلح در وجود چشم‌انداز در این كتاب است. نیچه می‌گوید كه دیدن چشم‌انداز است و بس. دانستن چشم‌انداز است و بس. فلسفه فرهنگ به منزله نوعی چشم‌انداز در این كتاب دیده شده است. همه شواهد مثال‌ها و موضوعات در این كتاب در صورتی كه با هدف چشم‌انداز فلسفه فرهنگ خوانده شود ارزشمند است. در غیر این صورت اگر بخواهیم برای آشنایی با تك تك این موضوعات نگاه كنیم این متن قطعا منبع مناسبی نیست. البته باید بگویم كه مولف تلاش كرده است به نحو انضمامی‌تر درباره مسائل جامعه ما سخن بگوید یعنی چشم‌انداز فلسفه فرهنگ را در فضای جامعه معاصر ایران به كار ببندد. این متن برای غیر‌فیلسوفان بسیار می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. فوتبال، زندگی روزمره، محیط زیست، مرگ، دین، سینما، خودشیفتگی، رسانه و... موضوعاتی است كه در این اثر آمده كه هر كدام می‌تواند برای تحولات فرهنگ و آینده فرهنگ ایران مورد توجه قرار گیرد. فلسفه فرهنگ كمك می‌كند تا فرهنگ معاصر ما بهتر و با دقت بیشتر بررسی شود.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر شما