شناسهٔ خبر: 39505 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

معرفی پرُدس اُکتُر شروو؛ پژوهشگر زبان، تاریخ و فرهنگ ایران باستان

در زیر مقاله ای در خصوص پرُدس اُکتُر شروو، پژوهشگر زبان، تاریخ و فرهنگ ایران باستان منتشر می شود.

 

پرُدس اُکتُر شروو

 

فرهنگ امروز/  اورسولا سیمز - ویلیامز؛ برگردان و یادداشت: ناتالی چوبینه

 

لیکن افتخار/ هرگز نمی میرد/ برای آن که قادر است به چنگش آورد. (اِدای منظوم، هاوه مال، ۷۶) پرُدس اُکتُر شَروو در ۳۰ دسامبر ۱۹۴۴ به دنیا آمد. زادگاهش شهر استِین شِر بود، بندر کلیدی و مهمی در ابتدای خلیج (فیورد) بیتستاد، از شاخابه های خلیج ترُندهِیمس در ولایت نُرد – ترُندِلاگ در نروژ. پدرش، آسبیُرن، اهل بیُرنُر در کرانه غربی و مادرش، آنا، اهل جزیره لِکا بود. بستگان پدری او در اصل از جزایر شَروویا آمده بودند و نام خانوادگی او از همین جا سرچشمه می گیرد. پرُدس (یا اُکتُر چون بعدها بسیاری از همکاران به این نام صدایش می کردند) دومین پسر از چهار برادر به نام های بیارنه، پرُدس اُکتُر، شِل آسبیُرن و هال وارد بود. سال های کودکی را در شهر زادگاهش گذراند و همان جا به مدرسه رفت. در کودکی به اندازه هر پسربچه دیگری زخم و زیلی شد؛ یک سوختگی اجاق گاز داشت و چند حادثه آتش بازی که سر یکی از آنها نزدیک بود آقا اُکتُر کل مدرسه را بفرستد هوا! تعطیلی ها سر کار می رفت و انواع و اقسام شغل ها را امتحان می کرد، از آویزان کردن ماهی های صید تازه به داربست های سنتی مخصوص خشک کردن ماهی گرفته تا شاگردی مغازه رنگ فروشی پدرش. در گروه موسیقی مدرسه کلارینت می زد، و از جمله سرگرمی هایش یکی جمع کردن پاکت سیگار بود و یکی هم، که برای ما مهم تر است، جمع کردن زبان های خارجی.

          اُکتُر تا پایان دبیرستان زبان های نُرس قدیم، انگلیسی، فرانسه و آلمانی را یاد گرفته بود. علاوه بر این ها، ایتالیایی را پیش خود و از رادیو یاد گرفت و بعد اسپانیایی و لاتین را با گذراندن دوره های مکاتبه یی. پاداش رفتن پیش دندانپزشک این بود که بعد از هر جلسه اجازه داشت از لینگافن زبان اسپانیایی آقای دکتر استفاده کند. یکی از کتاب هایی که همین وقت ها خرید دستور زبان اسپانیایی کریستوفر نیرُپ بود که یک بخش هم درباره فیلولژی تطبیقی گروه زبان های رومی (لاتین) داشت. همین ماجرا نقطه آغاز یک عمر علاقه به زبان و فرهنگ هند و اروپایی را برای او رقم زد. پیگیری همین علاقه موجب شد که او، در همان دوران دانش آموزی، یک کتاب آلمانی دستور زبان سانسکریت را در کتابخانه قدیمی ترین انجمن فرهیختگان نروژ، انجمن سلطنتی علم و ادب نروژ (Det Kongelige Norske Videnskabers Selskab)، در ترُندهِیم کشف کند. اُکتُر این کتاب را، همراه با خلاصه دستور زبان تطبیقی زبان های هند و ژرمنی (Kurze vergleichende Grammatik der indogermanischen Sprachen) اثر کارل بروگمان، امانت گرفت و برای آشنایی کامل با مطلب هردو را به زبان نروژی ترجمه کرد.

          اُکتُر در ۱۹۶۳ وارد دانشگاه اُسلو شد و به تحصیل زبان های فرانسوی، لاتین، و سانسکریت پرداخت. در همین دوران در سال ۱۹۶۵ یک ترم در دانشگاه سُربُن پاریس درس خواند. سال های ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ را به تدریس زبان های نروژی، انگلیسی، و فرانسوی در دبیرستان سابق خود، استِین شِر جیمناس، گذراند، و در این حال به آموختن زبان روسی به کمک دوره های مکاتبه یی پرداخت. سپس بار دیگر به دانشگاه برگشت و در ۱۹۷۰ مدرک کارشناسی (کاندیداتوس ماگیستِریی) خود را دریافت کرد. مهم ترین استادان او در دانشگاه عبارت بودند از نیلس سیمُنسُن، استاد زبان سانسکریت؛ فریدریک تُردارسُن که میترا یَشت را به زبان اوستایی به او تدریس کرد؛ کنوت کریستیان سِن، استاد زبان های هندی جدید؛ و مهم تر از همه، گئورگ مُرگِنستیِرن، استاد زبان ها و ادبیات هندی. مُرگِنستیِرن برجسته ترین متخصص زبان های جدید سرزمین های هندو- ایرانی به شمار می رفت که در ۱۹۳۷ جانشین پژوهشگر بزرگ زبان های هندو – ایرانی و ختنی، استِن کُنو، شده بود، و حتا پس از بازنشستگی رسمی در ۱۹۶۲ همچنان در «بنیاد هندو – ایرانی» حضوری بسیار پررنگ داشت. مُرگِنستیِرن به اُکتُر زبان های ایرانی قدیم و ایرانی جدید را آموخت و به گواه زندگی نامه نویسش خیلی زود به وجود اشتیاقی مشترک بین خود و شاگردش پی برد (Ringdal ۲۰۰۸: ۶۶۱).

          در ۱۹۷۰ اُکتر پس از دریافت مدرک کارشناسی تصمیم گرفت تخصص در رشته ایران شناسی را دنبال کند. از آنجا که دانشگاه اُسلو مقطع کارشناسی ارشد رشته فیلولُژی ایرانی را نداشت، او در همان حال که تحصیل خود را در اُسلو ادامه می داد در دانشگاه کپنهاگ به عنوان دانشجوی میهمان ثبت نام کرد. برنامه درسی سختگیرانه او ایجاب می کرد علاوه بر نوشتن پایان نامه شماری از متن های ادبیات کهن اوستایی، پارسی قدیم، پهلوی، پارسی میانه مانوی، پارتی، سغدی، ختنی، پارسی جدید، پشتو، آسی، کردی، ودایی و سانسکریت کلاسیک را نیز امتحان بدهد. اُکتر از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۲ برای آموختن پارسی جدید یک سال در ایران ماند و طی این مدت توانست در جنوب شرقی ایران به کار میدانی در زمینه زبان شناسی بپردازد. حاصل این پژوهش ها نخستین اثر او، مقاله ای درباره گویش های میناب و هرمز[گان]، بود که در ۱۹۷۵ منتشر شد (Skjærvø ۱۹۷۵). او یک سال پیش از آن، در ۱۹۷۴، مدرک کارشناسی ارشد خود را با پایان نامه «کاوشی در سامانه های کلامی پارسی قدیم و ایرانی میانه غربی» (Undersøkelser til verbalsystemet I gammelpersisk og vestlig middeliransk) دریافت کرد که بعدها مبنای مقاله «نکته هایی درباره سامانه کلامی پارسی قدیم» (Skjærvø ۱۹۸۵) شد.

          از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ در استخدام دانشگاه اُسلو بود و واحدهای مقدماتی لاتین و زبان های گوناگون ایرانی را تدریس می کرد. یکی از دانشجویان او، ایویند کارس، اکنون استاد سانسکریت در دانشگاه کمبریج است. این دو در ۱۹۷۲ با هم آشنا شدند و با همکاری یکدیگر به خواندن کتاب ختنی زَمباستا پرداختند [منظومه ای درباره کیش بودایی و طولانی ترین متن ادبیات کهن ختنی که مبنای رمزگشایی این زبان است]. اُکتر هم زمان سرگرم کار روی مجموعه نوشته های کُنُف و مُرگنستیِرن در کتابخانه «بنیاد هند و ایرانی» بود. در همین دوران به سنگ نوشته های پِیکولی [مجموعه ای از کتیبه های سنگی دوزبانه به پارتی و پارسی میانه] و نیز متن ختنی معروف به سوترای نور طلایی(Suvarṇabhāsottama sūtra) علاقه مند شد. از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷ عضو گروه پژوهش «انجمن پژوهش های علوم انسانی نروژ» (Norsk Forskningsråd) بود و این شغل برای او امکان «سفرهای سیاحتی» گسترده و تماس با سایر ایران شناسان اروپایی را فراهم می ساخت. نخستین مقصد او، در اکتبر ۱۹۷۵، لندن بود که به دیدن موزه بریتانیا رفت و توانست اصل «نامه های سغدی باستان» [پنج نامه به زبان سغدی متعلق به اوایل قرن چهارم میلادی] را، که در کتاب رایشِلت مطالعه کرده بود، ببیند. سپس در کمبریج با نیکلاس سیمز – ویلیامز آشنا شد و دوستی پایداری با او برقرار کرد. او در مطلبی که برای تک نگاری چهره نیکلاس نوشته (Skjærvø ۲۰۰۹) این دیدار را شرح می دهد و تعریف می کند چقدر سرخورده شد وقتی فهمید نیکلاس زودتر از او کشف کرده نخستین کلمه در قسمت نشانیِ گیرنده «نامه های سغدی» آرامی – نگار [حرفی متعلق به الفبای آرامی] «اُ د» است که به جای آت سغدی به معنای «به» به کار رفته است. اما این دلخوری با دلخوشی کشفی جبران شد که نیکلاس از آن غافل مانده بود: آرامی – نگارهای «اُل» و «اُل – زک، اُل – زک و» به جای پَر و پَر – اُ سغدی (Skjærvø ۱۹۷۶).

          همان سال اُکتر در هامبورگ با رانلد امریک آشنا شد و درباره امکان انتشار نسخه جدیدی از سوترای نور طلایی صحبت کرد. در ماینتس به دیدار هلموت هومباخ رفت، که او هم روی سنگ نوشته های پِیکولی کار می کرد. وقتی اُکتر پژوهش خود در این باره را به او نشان داد، هومباخ از او دعوت کرد همکار سرویراستاری این اثر باشد. به گفته هومباخ در مقدمه بر جلد اول این اثر، ورود اُکتر به این پروژه و همکاری او در آن «تحولی» بود که راه انتشار حاصل همکاری مشترک این دو، کتیبه های ساسانی پِیکولی (Humbach and Skjærvø ۱۹۷۸, ۱۹۸۰, ۱۹۸۳) را هموار ساخت.

          اُکتر از ۱۹۷۷ عضو گروه پژوهش دانشگاه اُسلو بود. در فاصله سال های ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ ده ماه در هامبورگ با همکاری امریک روی زبان ختنی کار می کرد. پس از این دوره یک ماهی در لندن ماند تا با مجموعه های موجود در «دپارتمان کتاب های خطی و چاپی شرق» متعلق به کتابخانه بریتانیا، که در آن زمان هنوز در موزه بریتانیا جا داشتند، و نیز مجموعه های «کتابخانه اسناد هند» در اُربیت هاوس، بلک فرایرز [بخشی از کتابخانه بریتانیا که ساختمانی جداگانه دارد] آشنا شود. در این موقعیت بود که نخستین دیدار بین ما صورت گرفت و دوستی و همکاری نزدیکی را آغاز کردیم که بیش از سی سال است ادامه دارد. اُکتر در موزه بریتانیا برای نخستین بار به مطالعه کتاب خطی زیبایسوترای نور طلایی به زبان ختنی قدیم (Or.۹۶۰۹) پرداخت و در همان حال اجازه یافت بدون محدودیت در انبارهای اُربیت هاوس به کندوکاو مشغول شود و در نتیجه انبوهی مواد پژوهشی جدید پیدا کند. در همین دیدارها طرح تدوین فهرست راهنمای مجموعه آثار ختنی کتابخانه بریتانیا را پیشنهاد کرد، و از همان موقع همکاری ما روی این پروژه آغاز شد و طی سفرهای تابستانی منظم او به لندن و کمبریج ادامه یافت تا سرانجام پس از بیش از ۲۰ سال در سال ۲۰۰۲ به پایان رسید (Skjærvø ۲۰۰۲).  [ترجمه انگلیسی سوترای نور طلایی در وبگاهی به همین نام با این پیوند قابل دسترسی است: http://www.sutraofgoldenlight.com .]

          در ۱۹۸۰ قرارداد اُکتر در مقام پژوهشگر با دانشگاه اُسلو پایان یافت و او به ماینتس رفت تا به مدت چهار سال در سمت همکار علمی (Wissenschaftlicher Mitarbeiter) در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ با هومباخ کار کند. او در این دانشگاه استاد درس های گوناگون در هردو رشته مطالعات ایران و اسکاندیناوی بود و در پروژه های پژوهشی این نهاد نیز شرکت می کرد، از جمله تدوین یک لغتنامه خوارزمی (Benzing ۱۹۸۳)، سنگ نوشته های پِیکولی، سوترای نور طلایی، و فهرست متن های ختنی. در همین زمان با گاتها نیز آشنا شد، هرچند بعدها گفت تنها کمکی که به ویراست سال ۱۹۹۱ هومباخ از این اثر کرده – برخلاف ادعای صفحه عنوان بندی خود کتاب! – در زمینه برگردان انگلیسی این سرودها بوده نه تفسیر آنها. اُکتر به هومباخ به چشم مقتدای آکادمیک خود نگاه می کرد، و خود را عمیقن مدیون او می دانست. همکاری او در سرپرستی بر انتشار تک نگاری چهره هومباخ (Schmitt and Skjærvø ۱۹۸۶) تا حدی ادای همین دِین بود. اُکتر در مارس ۱۹۸۲ با پایان نامه «سنگ نوشته های پِیکولی: بازسازی و تفسیر» دکترای خود را از دانشگاه اُسلو دریافت کرد، و در ۱۹۸۴ با «سووارنابهاسُتاما سوترای ختنی: متن اجمالی ختنی و برگردان انگلیسی آن به همراه متن سانسکریت اثر در تطبیق با نسخه های تبتی و چینی آن» از ماینتس نیز تخصص گرفت. او بعدها در سال ۲۰۰۴ نسخه بازنگری شده این پایان نامه را منتشر کرد (Skjærvø ۲۰۰۴). این دوره پربار شاهد تدوین سنگ نوشته های پِیکولی در ۱۹۸۳ و سپس انتشار آنها نیز بود، که در ۱۹۸۶ برای اُکتر جایزه گیرشمن را به ارمغان آورد. انتشار جلد اول پژوهش هایی در واژگان ختنی (Emmerick and Skjærvø ۱۹۸۲) نیز حاصل همین دوره است.

          اُکتر در پاییز ۱۹۸۴ مدت کوتاهی جانشین هومباخ در کرسی استادی زبان شناسی تطبیقی و زبان های ایرانی دانشگاه یوهانس گوتنبرگ ماینتس شد. سپس در بهار ۱۹۸۵ به آمریکا رفت تا سمت دستیار پژوهش و دستیار ارشد ویراستاری دانشنامه ایرانیکا را در «مرکز پژوهش های ایران شناسی» دانشگاه کلمبیا در نیویورک برعهده بگیرد. ویراستاری دانشنامه ایرانیکا کار بسیار سنگین و طاقت فرسایی بود، اما در نهایت تأثیری کلیدی در پیشرفت آکادمیک او داشت چرا که فرصت آشنایی با تمام جنبه ها و مقوله های پژوهشی مربوط به ایران را در کنار بخت تماس با ایران شناسان سراسر دنیا در اختیارش گذاشت. گفتگو با متخصصان تاریخ هنر از همه ارزشمندتر از کار درآمد چون نحوه ارزش یابی آثار هنری را به او آموخت، به ویژه پرودِنس هارپر از موزه هنر متروپلیتن و جودیت لِرنر که در نوشتن چند مقاله با او همکاری کرد. اُکتر با وجود فشار همه جانبه ای که کار تولید پنج تا شش جزوه برای دانشنامه تحمیل می کرد – به مدد همراهی یک دستگاه مکینتاش پلاس وفادار که در ۱۹۸۶ به خدمت او درآمد – توانست پژوهش های مفصلی درمورد نوشته ها و زبان های ختنی، تومشوقی، ایرانی قدیم و ایرانی جدید منتشر سازد و در نوشتن مقاله هایی درمورد زبان های لارستانی، کومزاری، باشکردی، زبان های ایرانی جدید شرقی، پشتو، یدغه، و مونجانی برای کُمپندیوم لینگوآروم ایرانیکاروم (ویراست ر. اشمیت، ویسبادِن، ۱۹۸۹) شرکت کند.

          در ۱۹۹۱ اُکتر (با پیروزی در رقابتی تنگاتنگ!) جانشین ریچارد فرای در کرسی استادی پژوهش های ایران شناسی بنیاد آقا خان در هاروارد شد. متأسفانه در همین زمان نیز همکارش، رابرت گرِیسن، که از دوران دانشجویی در اُسلو در ۱۹۶۹ با هم دوست بودند، به سختی بیمار شد. باب روز به روز تحلیل می رفت و عاقبت در ۲۳ ژوئن ۱۹۹۲ از بیماری اِیدز درگذشت. با این همه، اُکتر همچنان برنامه کاری مفصل انتشار مطلب، تدریس و پژوهش را به هر زحمتی بود دنبال می کرد. علاقه او به دین های زرتشتی و مانوی و سنجش فرضیه نقش ادبیات شفاهی و اسطوره شناسی تطبیقی در شناخت ادبیات و دین ایران باستان بیشتر از همیشه بود. او در این سال های اخیر با تلموذشناسان به کار تطبیقی روی زرتشتی گری ساسانیان و یهودیت خاخامی بابلی پرداخته است. فهرست کامل آثار او، که بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب و مقاله و نقد را دربر می گیرد، به دلیل کمبود جا در این مکان نمی گنجد، اما می توان با استفاده از نشانی اینترنتی زیر به آن دست یافت:

http://www.fas.harvard.edu/~nelc/faculty/skjaervo.htm

          در کنار دستاوردهای آکادمیک، اُکتر ریاست «کمیته پژوهش های آسیای میانه و آلتایی» را از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۰، ریاست «دپارتمان سانسکریت» را در دوره پرتلاطم ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶، و ریاست «دپارتمان زبان ها و تمدن های خاور نزدیک» را از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ و بار دیگر در ۲۰۰۹ برعهده داشته است. در ۱۹۹۷ نیز استاد میهمان در دانشگاه ایوتفُس لُراند تودُمانی بوداپست بوده، و در دانشگاه های سوربن پاریس و اونیورزیتا دی استودی دی روما، لا ساپیه نتسا تدریس کرده است. در ماه های مه و ژوئن ۲۰۰۰ استاد مهمان کلژ دو فرانس پاریس بوده است.

          سابقه تدریس اکُتر در هاروارد به دلیل تعهد مثال زدنی نسبت به دانشجویان و علاقه به تأمین بهترین محتوای درسی ممکن برای آنها ممتاز شمرده می شود. متن درس های او در رشته های اوستایی، پارسی قدیم، و سغدی مانوی در کنار معرفی مقدماتی دین های مانوی و زرتشتی در صفحه اینترنتی او به رایگان قابل دسترسی است و دانشجویان از سراسر جهان به آن مراجعه می کنند. او در مقام معلم شکیبایی شگفت انگیزی از خود نشان می دهد و روش خاصی در بیرون کشیدن پاسخ صحیح از شاگرد دارد. من این را هم از دانشجویانش شنیده ام و هم خودم وقتی بارها تلاش می کرد نکته های پیچیده دستوری را برای من توضیح بدهد تجربه کرده ام! در عین حال، ذوق و شوق مسری او برای همه اطرافیانش الهام بخش است. او خارج از مسئولیت های معمول تدریس، دوره های خارج از برنامه فراوانی برای آموزش زبان های آلمانی و فرانسوی (همراه با پیتزا!) برای دانشجویان خود برگزار می کند تا استفاده از ادبیات دست دوم در آن زبان ها را برای آنان امکان پذیر کند. همیشه هم با کمال اشتیاق آماده کمک به ارائه (و ویرایش) مقاله ها، ترجمه ها، یا هر مطلبی است که برای مشاوره پیش او بیاورند.

          اُکتر مقدار زیادی از وقت آزاد خود را صرف گوش دادن موسیقی، به ویژه اپرا، می کند. عاشق نرمش و هواخوری زیر نور آفتاب است. همصحبت خوبی است و پایه همیشگی رفتن به کافی شاپ. محبت و احترام همکارانش نسبت به او از سپاسگزاری هایی که در مقدمه کتاب ها برای او نوشته می شوند، پیداست. حیف که کمبود جا به ما اجازه نمی دهد تا دل مان می خواهد از این گونه نوشته ها نقل قول بیاوریم. اما می توانیم از جانب همه به او بابت شصت و پنجمین سالگرد تولدش و نیز دستاوردهای فراوانی که تا امروز به بار آورده تبریک بگوییم، و چشم به راه دستاوردهای بیشتر او در سال های بعد باشیم.

 

سخن مترجم

نویسنده متن بالا، خانم اورسولا سیمز- ویلیامز، کارشناس موزه و رئیس بخش مطالعات آفریقا و آسیا در کتابخانه بریتانیا است. پژوهش های گوناگونی در زمینه مجموعه آثار خطی زرتشتی و پارسی دارد، و نمایشگاه هایی از این آثار و دست ساخته های مربوط به آنها در کتابخانه بریتانیا برگزار کرده است، از جمله "زرتشت، مرد خردمند مشرق زمین" (۲۰۰۵)، "رباعیات عمر خیام" (۲۰۰۹)، و "هند مغولی: هنر، فرهنگ و امپراتوری" (۲۰۱۳).

مترجم برای آشنایی بیشتر خواننده با برخی مقوله های تخصصی، توضیح هایی به متن اضافه کرده که در داخل کروشه آمده اند.

شماری از آثار پروفسور شروو در وبگاه آکادمیا قابل دسترسی است:

https://harvard.academia.edu/POktorSkjaervo

 

نشانی صفحه مترجم (با امکان دسترسی به مقاله "دین هخامنشی"):

http://anthropology.ir/choobinehnatali

  منابع

 

Benzing, J. ۱۹۸۳. Chwaresmischer Wortindex, mit einer Einleitung von Helmut Humbach; herausgegeben von Zahra Taraf, Wiesbaden.

 

Emerick, R. E. and Skjærvø, ۱۹۸۲, ۱۹۸۷, ۱۹۹۷. Studies in the Vocabulary of Khotanese. ۳ vols. Vienna.

 

Humbach, H. ۱۹۹۱. The Gāthās of Zarathushtra and the Other Old Avestan Texts, in collaboration with J. Elfenbeing and P. O. Skjærvø, ۲ vols. Heidelberg.

 

Humbach, H. and Skjærvø, P. O. ۱۹۷۸, ۱۹۸۰, ۱۹۸۳. The Sassanian Inscription of Paikuli, ۳ vols. Wiesbaden.

 

Ringdal, N. J. Georg Valentin von Munthe af Morgenstiernes forunderlige liv og reiser. Oslo.

 

Schmitt, R. and Skjærvø, P. O. (eds.) ۱۹۸۶. Studia Grammatica Iranica: Festschrift für Helmut Humbach, Munich.

 

Skjærvø, P. O. ۱۹۷۵. Notes on the Dialects of Mīnāb and Hormoz. Norwegian Journal of Linguistics, ۲۹, pp. ۱۱۳-۲۸.

 

Skjærvø, P. O. ۱۹۷۶. Sogdian Notes. Acta Orientalia, ۳۷, pp. ۱۱۱-۱۶.

 

Skjærvø, P. O. ۱۹۸۵. Remarks on the Old Persian Verbal System. Münchener Studien zur Sprachwissenschaft, ۴۵, pp. ۲۱۱-۲۷ (= Festgabe für K. Hoffmann).

 

Skjærvø, P. O. ۲۰۰۲. Khotanese Manuscripts from Chinese Turkestan in The British Library: A Complete Catalogue with Texts and Translations, with contributions by Ursula Sims-Williams, London.

 

Skjærvø, P. O. ۲۰۰۴. This Most Excellent Shine of Gold, King of Kings of Sutras: The Khotanese Suvarṇabhāsottamasūtra, ۲ vols, Cambridge, Mass.

 

Skjærvø, P. O. ۲۰۰۹. OL’ News: ODs and Ends. In Exegisti monumenta: Festschrifts in Honour of Nicholas Sims-Williams, ed. W. Sundermann, A. Hintze and F. de Blois, pp. ۴۷۹-۹۵, Wiesbaden.

https://harvard.academia.edu/POktorSkjaervo

نظر شما