شناسهٔ خبر: 43593 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اخلاق و موسیقی / ضیاء موحد

آنچه از کنفوسیوس در دست داریم نوشته دست او نیست، اما نوشته‌های سعدی نوشته دست خود او است و با کلام معجزه می‌کند. سعدی بیش از هر چیز، هنرمندی کلامی و شاعری است تراز اول. برای سعدی زبان تنها وسیله خبرگزاری و رساندن پیام نیست. سعدی از کلام شیء هنری می‌سازد؛ شیئی که به خودی خود تماشایی، زیبا و خوش‌آهنگ است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرهنگ امروز/ ضیا موحد: فانگ یولان کتابی به نام «تاریخ فلسفه چین» دارد که فرید جواهرکلام آن را سال ۱۳۸۰ ترجمه کرده است. او گزارش می‌دهد که «سرزمین قاره مانند چین در دید مردم آن قرن‌ها خود دنیا بود و دو عبارت «هر چه زیر آسمان است» و «هر چه درون چهار دریاست» مصداق واحدی داشته‌اند، گو‌اینکه از چین بیرون رفتن، از دنیا بیرون رفتن بوده است. به عقیده کنفوسیوس کوه که از جای خود تکان نمی‌خورد، نمونه انسان خوب و خوبان آرام بر جای می‌مانند و اهل تاملند. اما سعدی که در اقسام عالم از بر و بحر گردش می‌کرد نظر دیگری دارد.»
سعدی و کنفوسیوس متعلق به دو فرهنگ و تمدن متفاوت با هم هستند؛ با فاصله زمانی و مکانی دور از یکدیگر، اما شباهت‌هایی هم با هم دارند که به نمونه‌هایی از آن نیز می‌توان اشاره کرد تا نشان دهم خاستگاه‌های یکسانی ندارند. در چنین مسائلی ظاهربینی فریبنده است. از مباحثی که به نظر می‌رسد دیدگاه یکسانی با یکدیگر دارند یکی اخلاق و ادب و دیگری موسیقی است. این دو رکن مهم فلسفه کنفوسیوس است. در مورد اخلاق و آداب آنچه از کنفوسیوس در دست داریم مجموعه برگزیده‌ای است به نام «منتخبات» یا «گفت‌وگوها» که وقتی آن را می‌خوانیم مثل این است که باب هشتم گلستان سعدی را می‌خوانید. آنها اغلب کلمات قصار است که نظم و ترتیب معینی ندارند. سخنان آنها در حوزه اخلاق البته تقریبا حرف‌هایی است که همه آدم‌های بزرگ در حوزه اخلاق همین حرف‌ها را زده‌اند.
در فلسفه سیاسی هر دو جلب اعتماد مردم را اصل برتر می‌دانند. کنفوسیوس می‌گوید حکومت صالح باید سه هدف اساسی داشته باشد؛ تدارکات شایسته، ارتش نیرومند و جلب اعتماد مردم. سعدی می‌گوید «ای ملک چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهی است تو خلق را پریشان چه می‌کنی.»
کنفوسیوس و سعدی هر دو اهل نصیحتند و تحکیم اخلاق و اوامر و نواهی رفتاری و سیاسی، اما نکته اینجاست که آبشخور این مباحث در سعدی دینی و مبتنی‌بر قرآن و سنت است و در کنفوسیوس عقلانی و فلسفی است. در منتخبات کنفوسیوس سخنی از کیفر پس از مرگ و بهشت و دوزخ نمی‌آید در حالی به قولی متافیزیک کنفوسیوس متکی بر نیروی فوق انسانی مطلقی است که خواسته‌های آن نیرو را اوامر انسانی در جهان محقق می‌کند. او از این مرز فراتر نمی‌رود. کنفوسیوس برخلاف سعدی که عزلت‌نشین است، دنبال یافتن فیلسوف - پادشاه بوده و برای یافتن و تربیت چنین انسانی با دولتمردان نشست و برخاست می‌کرده و شغل دولتی می‌پذیرفته و گله می‌کرده که کسی به حرفش گوش نمی‌دهد و کائنات او را واگذاشته است.
مساله دیگر موسیقی است. چنانکه گفتم کنفوسیوس و سعدی برآمده از دو فرهنگ بسیار متمایز هستند. این را می‌توان از تفاوت دیدگاه آن دو درباره موسیقی که مورد علاقه هر دو است، دریافت. سعدی از پرستندگان موسیقی است. به عقیده او «به از روی خوب است آواز خوب» و از این بالاتر وقتی به موسیقی کلام و شعر می‌رسد عشق شاعر به صورت زیبا و شمایل موزون را محصول عشق او به موزونی کلام می‌داند. در گلستان با شماتت به زاهدی که از صدای زیبای کودکی عرب لذت نمی‌برد در حالی که شتری از شنیدن آن به وجد آمده می‌گوید «‌ای شیخ نگاه کن در حیوانی اثر کرد و در تو نمی‌کند.» همچنین در موارد متعدد در آثار خود از رنجی باز‌می‌گوید که از شنیدن صدای بد تحمل کرده است.
در بوستان هم در باب سوم در اهمیت سماع که یک نوع موسیقی عارفانه است، داد سخن می‌دهد و هر کسی را شایسته درک و لذت بردن از آن نمی‌داند. از اینجا می‌توان تفاوت معنایی را فهمید که کنفوسیوس از موسیقی اراده می‌کند. با توجه به معنایی که سعدی در فرهنگ اسلامی در پی تثبیت آن است کنفوسیوس از موسیقی آن نظمی را اراده می‌کند که در قواعد و رفتار نیز. برای کنفوسیوس موسیقی محور نظم و انتظار زندگی است. او می‌گوید «کسی که موسیقی را در‌می‌یابد به آن رموز اخلاقی پی می‌برد. والاترین موسیقی همیشه خوشگوار است و اخلاق برین همیشه ساده است و کسی که همنوعان خود را دوست نداشته باشد موسیقی او را به چه کار می‌آید؟» در واقع کنفوسیوس قواعد رفتار و حسن آداب موسیقی را دو وسیله عمده تربیت می‌دانسته است. البته تک‌نوازی و تک‌خوانی و بداهه‌نوازی و آوازی از سر درد خواندن جای خود را دارد؛ اما تربیت منظم موسیقایی آثار اجتماعی و رفتاری دیگری دارد. آن موسیقی‌ای که کنفوسیوس تبلیغ آن را می‌کند از مقوله به اصطلاح وقت‌گذرانی و غم دل سر دادن نیست؛ بلکه محصول هماهنگی اجتماعی و به رشته نظم و ترتیب در‌آوردن فعالیت‌های جامعه انسانی است.
آنچه از  کنفوسیوس در دست داریم نوشته دست او نیست، اما نوشته‌های سعدی نوشته دست خود او است و با کلام معجزه می‌کند. سعدی بیش از هر چیز، هنرمندی کلامی و شاعری است تراز اول. برای سعدی زبان تنها وسیله خبرگزاری و رساندن پیام نیست. سعدی از کلام شیء هنری می‌سازد؛ شیئی که به خودی خود تماشایی، زیبا و خوش‌آهنگ است. بدین معنا تفاوتی ماهوی به اعتبار رفتار با زبان میان سعدی و کنفوسیوس است. برای کنفوسیوس چنانکه خود او می‌گوید زبان حکم تور را دارد برای ماهیگیر. تور تا زمانی به کار می‌آید که برای صید ماهی به کار رود و وقتی ماهی صید شد وظیفه تور هم به پایان می‌رسد و به گوشه‌ای افکنده می‌شود. اما برای سعدی تور همچنان تور است. اهمیت زبان به رساندن پیام محدود نمی‌شود؛ بلکه وظیفه زبان تازه پس از به سخن در‌آمدن آغاز می‌شود و امکانات نامحدودی را به نمایش می‌گذارد.   
 

منبع: فرهیختگان

نظر شما