به گزارش فرهنگ امروز به نقل از دبا؛ دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در دومین نشست از سلسله نشستهای اخلاق تعلیم و تربیت که در دانشگاه یزد برگزار شد، گفت: تعلیم و تربیت و اخلاق به هم پیوسته اند، هر چند که اخلاقی بودن را نمیتوان آموخت. آنچه در اخلاق آموختنی است اوصاف صفات و فضایل اخلاقی است. اخلاق با تذکر به وجود می آید. بسیار خوب است که فضایل اخلاقی در وجود آدمی ملکه شود و البته صاحبان این ملکه رفتار خوب و اخلاقی دارند اما اخلاق برایشان عادت شده است. اینها شاید در شرایط سخت که باید تصمیم اخلاقی بگیرند همیشه از عهده برنیایند. به این جهت است که می بینیم صاحبان زهد و تقوا چون همه زشتیها و نارواییها را با عادات اخلاقی خود می سنجند در برابر نارواییهای ناآشنا هیچ تکلیفی احساس نمیکنند و ساکت میمانند.
داوری اردکانی با توجه به اینکه اشخاص از اخلاق و تعلیم و تربیت معانی متفاوت درمییابند، این پرسشها را مطرح کرد: آیا منظور این است که وظیفه تعلیم و تربیت، تربیت اخلاقی است؟ آیا مدرسه باید علم و تهذیب را توأم کند و دانشگاه ها هم باید برای تهذیب اخلاق بکوشند؟ آیا اخلاق قابل آموزش است؟ علم و اخلاق چه ارتباطی با هم دارند و نسبت اخلاق با سیاست و هنر و دین چیست و چگونه است؟
رئیس فرهنگستان علوم ایران در رابطه با جایگاه اخلاق در تاریخ آموزش بشر گفت: بشر از ابتدا چه بی سواد و چه با سواد در حال آموختن بوده است. وی ضمن اشاره به ایام سوگواری محرم گفت: ایام محرم ارتباط خاصی با اخلاق دارد. محرم ماه شرف و آزادگی است. ماه فرزند پیامبر، امام حسین(ع) است که برای جلوگیری از انحراف اسلام و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدش و حفظ مکارم اخلاقی هر چه داشت، داد و مظهر بزرگ دینداری و شرف و آزادگی و ایمان شد.
وی ادامه داد: حادثه بزرگ کربلا سه شأن دارد؛ یکی شأن مناسک و مراسم است که اهل شرع و حتی بعضی از دوستداران غیرمسلمان امام حسین، آنها را برپا میدارند. شأن دیگر خردمندانه بودن و اخلاقی بودن است و بالاخره به شأن سوم یعنی ایمان میرسیم که جان آن دو شأن دیگر، است. مراسم و مناسک برای حفظ دین و شریعت لازم است، به خصوص که تشیع را از عاشورا نمی توان جدا کرد. گویی امام این مظهر شرف انسانی با فرزندان و کسان و یارانش شهید شده است، تا تشیع زنده بماند.
داوری اردکانی گفت: عزاداریهای ماه محرم و صفر و روضهخوانیها همواره نگهبان تشیع بوده است. با اینکه عزاداران و برگزارکنندگان و گردانندگان مراسم عزاداری معمولاً معتقدان به اسلام و مایل به راستی و درستی اند، گاهی اتفاق میافتد که اشخاص نه چندان معتقد و صالح نیز به شرکت در مراسم و حتی در برگزاری آنها علاقه نشان میدهند که شاید خلق و خو یا رفتارشان با عظمت عاشورا چندان نسبتی ندارد.
وی ادامه داد: شأن دوم یعنی خردمندی و اخلاق بیشتر مورد توجه و نظر کسانی است که اسلام را یک دین به تمام معنی اخلاقی میدانند و در رفتار و گفتار پیشوایانش اخلاق میبینند. به نظر آنها امام حسین(ع) جنگ نمیخواست و برای جنگ نیامده بود و هر چه توانست کوشید تا کار به قتال نکشد ولی سیر امور چنان بود که ناگزیر میبایست از میان دو راه یکی را برگزیند. یا به یزید و یزیدیان تسلیم شود یا شهادت را بپذیرد. او تسلیم در برابر نادانی و ستم و تباه کردن دین و دنیای مردم را نمیتوانست بپذیرد پس راه شهادت را برگزید و از این راه به کمال عزت و شرف و آزادگی و مرتبه ای ورای اخلاق رسمی رسید.
رئیس فرهنگستان علوم ایران ادامه داد: شأن سوم حادثه کربلا، ظهور ایمان به معنی کامل آن است. مؤمنان بسیارند اما هر یک در درجه ای از ایمان قرار دارند. به این جهت است که در قرآن از مؤمنان خواسته شده است که ایمان بیاورند (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا) مرتبه عالی ایمان به ندرت تحقق مییابد و درک و فهم آن با عقل و به خصوص عقل مشترک دشوار و شاید محال است.
رئیس فرهنگستان علوم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه تا انسان وجود دارد اخلاق خواهد بود و اخلاق نسبت ما با خداوند است به سخن داستایوفسکی که گفته است «اگر خدا نباشد هر کاری مباح است» اشاره کرد و افزود: هرگز در هیچ جامعهای هر کاری مباح نبوده است، آدمی موجودی است که قانون دارد و خوب و بد را تشخیص می دهد. هیچ زمانی و هیچ جامعهای نبوده است که در آن خوب و بد شناخته نشده باشد منتهی خوبها و بدها همیشه به یک صورت نبوده و یکسان تحقق نمییافته و مخصوصاً اخلاق دگرگون میشده و چه بسا گاهی در جایی دستخوش انحطاط شده و این انحطاط به زوال اقوام مؤدّی شده است.
وی ادامه داد: اکنون در عصر ما اخلاق در همه جا تنزل یافته و در کشور ما نیز که برای اخلاق انقلاب کرده است، این تنزل کاملاً آشکار است و اگر این سیر ادامه یابد شاید جهان دچار فاجعهای بزرگ شود. از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون هرگز پریشانی و حماقت و بی اعتنایی به موازین اخلاقی تا این اندازه شایع نبوده است. نه فقط در دهههای اخیر سراسر جهان را آشوب فراگرفته است بلکه روشنفکران هم به نظریههایی مایل و متوجه شدهاند که قبل از جنگ جهانی دوم زمینهساز ماجراهای پر درد و داغ نیمه اول قرن بیستم بود.
داوری اردکانی گفت: اخلاق با امید پدید می آید و در فرهنگ و روابط و مناسبات میان مردمان قوام و تحقق می یابد. تاریخ غربی به جایی رسیده است که دیگر امیدی ندارد بلکه میسازد و مصرف میکند. به عبارت دیگر در این تاریخ زندگی دیگر معنایی جز دوره کردن شب و روز و مصرف کردن و اشتغال برای مصرف ندارد. پیداست که در اینجا مراد از غرب، غرب جغرافیایی و سیاسی نیست بلکه شیوه زندگی شایع در سراسر روی زمین است. همه جهان با چشم غربی به جهان نگاه میکنند و ارزشها هم یکسره ارزشهای بیارزش شده غربی است.
وی افزود: در چنین شرایطی آیا جهان به سوی فاجعه و نابودی میرود؟ این که مسیر انحطاط سرعت گرفته است باید همه را به فکر وادارد که بپرسند جهان دارد به کجا میرود و چه بر سر آدمی خواهد آمد؟ آیا دین میتواند به اخلاق مدد برساند و از بروز فاجعه جلوگیری کند؟ درد این است که دین نیز در معرض آسیب قرار گرفته و گروههایی گرد آمده از سراسر جهان در شرق و غرب، پرچم دین به دست گرفته و به نام دین هر منکری را مرتکب می شوند و جهان را پر آشوب می کنند و بر اصل اباحه و مباح بودن هر تبهکاری و فسادی صحه میگذارند و نه فقط دین را با رفتار خود از صحنه خارج میکنند بلکه آن را بدنام و تباه می سازند.
نظر شما