شناسهٔ خبر: 47232 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

نقد نشانه‎شناختی و جامعه‎شناختی کتاب لک‎لکی در کار نیست(۲)؛

لباسی که در قامت ما نیست

کودک نگارنده به‌هیچ‎وجه منکر وجود معضلات در جامعۀ خودمان نیست. آنچه که در اینجا ‎به‌عنوان‎ نقد آورده شده است، در واقع به نوعی لزوم وجود چنین کتابی (بدون در نظر گرفتن امکان اشکالاتی در محتوای آن) در جامعۀ آمریکا را تبیین می‎کند که حتی مورد تشویق برخی از افراد در آمریکا قرار گرفته است. اما نقد نگارندۀ این متن به ترجمۀ کتاب است، زیرا اولاً، مطالب آن با فرهنگ ایران متناسب نیست، ثانیاً، معضلاتی که این کتاب سعی در تعدیل آن‎ها دارد با معضلاتی که در جامعۀ ما وجود دارد همخوانی ندارد؛ ازاین‎رو، معضلات آمریکا متناسب با موضوع کتاب است.

فرهنگ امروز/ سید مجید صابری فتحی:

۴-۳ زنان

یکی از اهداف این کتاب ترویج تساوی جنسیتی است. جامعۀ غربی بعد از انقلاب صنعتی نیاز به نیروی کار زنان داشت، لذا توسط کارخانهداران شعار تساوی زن و مرد برای این داده شد که زنان را از خانهها بیرون بیاورند. با وجود این شعار، کارخانهداران وقتی زنان را به خدمت میگرفتند به بهانههای مختلفی مانند توانایی جسمی کمتر و غیره حقوق کمتری به زنان نسبت به مردان میدادند؛ ازاینرو، امروزه یکی از شعارهای جنبشهای فیمینیسمی برابری حقوق است. هنوز هم در بسیاری از شرکتهای خصوصی در فرانسه یا آمریکا حقوق زنان و مردان یکی نیست.[۱]

در غرب بیرون آمدن زنان از خانه در جامعه مشکلاتی را ایجاد کرد که در جامعۀ ما هم با حضور خانمها در اجتماع تا حدی با این مشکلات مواجه شدهایم: اولین مشکل، خشونت مردان علیه زنان در محیط کار و اجتماع است؛ دومین مشکل تا حدی از استقلال مالی زنان نشئت میگیرد و ناشی از افزایش وجود زنان مجرد یا سرپرست خانوار در اجتماع است، البته برای افزایش وجود اینگونه زنان، دلایل دیگری نیز همچون تضعیف نهاد خانواده و اعتقادات مذهبی نیز میتوان ذکر کرد، به‌عنوان مثال، هنگامی که قید ازدواج نیست، زنی که به خاطر رابطهای بچهدار شده با استقلال مالی خودش قانوناً میتواند بچه را بزرگ کند و نیازمند دیگران (خانواده) نیست؛ سومین مشکل نیز پوشش و برهنگی زنان است که یکی از دلایل آن، تبلیغات برای فروش محصولات کارخانهها است که برهنگی را ترویج داده‌اند. همۀ این موارد منجر به عدم امنیت زنان در اجتماع میشود؛ امنیت زنان بدون همسر و مجرد و همچنین امنیت زنان در محیط کار و اجتماع یکی از معضلات جوامع غربی است. در ادامه به شواهدی در این زمینه خواهیم پرداخت.

عدم امنیت زنان در محیط کار. در سایت یاهو فرانسه، بخشی از گزارش شبکۀ تلویزیونی فرانسه (France ۲) آورده شده است؛[۲] این گزارش عنوان میکند که یک زن از بین هر ۵ زن در محیط کار دچار اذیت و آزار جنسی می‌شود که ۳۰ درصد این زنان از نظر روحی وضعیت شکنندهای دارند، در این گزارش به‌عنوان شاهد با خانمی به نام «آنابل» مصاحبه میکند، او مدیری در یک گروه بزرگ آرایشگری (در فرانسه حرفۀ آرایشگری دارای مراکز زنجیرهای در سراسر کشور است) و از کارکنان کادر (دارای موقعیتهای مدیریتی) بوده است که از جانب رئیس آن گروه مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است؛ رئیسش پیامکهای نامناسب (جنسی) برایش ارسال میکرده است (حدود ۶۰ پیامک در روز)، ازاینرو، او ترک خدمت میکند و سپس از رئیس خود شکایت میکند. آنابل بر اثر آلام روحی و آسیبهای روانی دو بار اقدام به خودکشی کرده است، او هماکنون در زادگاهش با مادرش زندگی میکند و منتظر تشکیل دادگاه است. در این گزارش موارد دیگری نیز ذکر میشود. نکتۀ ناخوشایند این گزارش این است که در دادگاههای کیفری فرانسه اکثر شکایتهای این زنان به دلایل عدم کفایت شواهد به نتیجه نمیرسد.

عدم امنیت زنان در اجتماع. سایت روزنامۀ اکسپرس در فرانسه کلیپی از ۹ دانشجوی دختر در شهر دیوژن فرانسه را گذاشته است[۳] که با لباسهای گوناگون در بازار ایستادهاند و اعلامیههایی در دست دارند که در آن‌ها از رهگذاران پرسیده شده است که «لباس پوشیدن ما چه اشکالی دارد که مورد تعدی و آزار جنسی قرار میگیریم»؛ آن‌ها در این کلیپ از رهگذران میخواهند که با چسباندن برچسب (post it)، هر جای لباسشان که ایراد دارد را نشان دهند؛ بر روی یکی از تابلوهایی که در دست این دختران دانشجو نوشته شده است که «در هر ۴۵ دقیقه یک زن مورد تعدی قرار میگیرد».

عزتنفس زنان. یک گزارش مربوط به «انستیتو تساوی زن و مرد»[۴] در بلژیک که در آوریل ۲۰۰۹ منتشر شده، اثر تبلیغات خیابانی و رسانهای بر روی زنان و مردان را بررسی کرده است؛ [۵] در صفحۀ ۲۹ این گزارش تأثیر تبلیغات روی حس امنیت و حس عدم امنیت در زنان با توجه به مقالۀ تحقیقی لوران روزوارن،[۶] بیان شده است؛ در آن مقاله به‌عنوان مثال، تأثیر تصاویر تقویمهای رومیزی یا بیلبوردهای تبلیغاتی خیابانی که در آن‌ها تصاویر زنان به‌صورت نیمهعریان یا عریان نمایش داده میشود از چند جنبه بررسی شده است، این بررسی نشان داده که زنان در امکانی که این‌چنین تصاویری وجود دارند احساس راحتی و امنیت ندارند، علاوه بر این، اینگونه تصاویر منجر به کاهش شدید عزتنفس در زنان میشود، چون اینگونه تصاویر مربوط به یک مانکن یا هنرپیشه است که از نُرم بدنی زنان معمولی بهتر است، فتوشاپ‌شده هم هست، خیلی از نقایص آن نیز رفع شده است و حتی ممکن است تصویر تبلیغاتی ترکیبی از تصویر چند زن باشد (صورت از یک نفر و اندام از دیگری).

 ازاینرو در زنان، در مقایسۀ اینگونه تصاویر با خود، نوعی احساس تحقیر ایجاد میشود و منجر به از بین رفتن عزتنفس آنان میشود. همچنین این پژوهش -که میدانی هم بوده است- نشان داده که اینگونه تصاویر موجب آزار جنسی زنان است. تمرکز قسمتی از فعالیتها و مبارزات جنبشهای فمینیستی در غرب روی این موضوع است؛ به‌عنوان مثال، میتوان از انتشار عکسهای روتوش‌نشدۀ هنرپیشهگان یا کمپین تبلیغاتی زنان با بدنهای معمولی و روتوش‌نشده نام برد؛ برای نمونه میتوان به مقالهای در این زمینه در روزنامۀ «لوفیگارو-خانمها» رجوع کرد.[۷]

همانندسازی بین زن و مرد. همینطور که در صفحۀ ۱۶ گزارش «انستیتو تساوی زن و مرد» آمده است، استفاده از بدن مرد در تبلیغات نیز رو به افزایش بوده است که یکی از مطالبات فمینیستی است، به‌طوری‌که در سال ۱۹۶۴ استفاده از بدن نیمهبرهنۀ مردان در تبلیغات کمتر از ۵ درصد بوده است و در سال ۱۹۹۹ به بیش از ۱۵ درصد میرسد، درصورتی‌که برای زنان این رقم در طول این مدت تقریباً در حدود ۴۰ درصد ثابت مانده است. این افزایش آمار در استفاده از بدن مردان و همچنین شواهد دیگر، در واقع در جهت تقلیل تفاوت جنسیتی بین دو جنس است که از مطالبات جوامع غربی و به خصوص فمینیستها است.  

عادیسازی بدن زن و روابط جنسی. در صفحۀ ۱۷ گزارش انستیتو تساوی زن و مرد جدولی در مورد ارتباطات فیزیکی بین زن و مرد در تبلیغات و رسانههای بلژیک ارائه داده است؛ این جدول نشان میدهد که «عدم تماس بین زن و مرد» از سال ۱۹۶۴ که حدود ۸۴ درصد بوده روندی کاهشی دارد، به‌طوری‌که در سال ۲۰۰۳ حدود ۳۰ درصد میشود؛ در مقابل، ارتباط جنسی بین زن و مرد که مربوط به اتاق خواب است، افزایش پیدا کرده و در این مدت از حدود ۳ درصد به ۱۵ درصد و ارتباطات خصوصی بین آن‌ها (اینکه زن و مرد یکدیگر را در آغوش بگیرند و نوازش کنند) از حدود ۱۰ درصد به ۳۰ درصد رسیده است. این افزایش ارتباطات جنسی در رسانهها و تبلیغات هرچند ممکن است در جهت جذب مخاطب باشد، اما یکی اهداف آن‌ها یا حداقل یکی از اثرات آن‌ها میتواند عادیسازی روابط جنسی در این جوامع باشد؛ بدین معنا که تصاویر پیشین برای مخاطبین عادی شده است و نیاز به جاذبهها و انگیزههای بیشتر احساس میشود.

مبارزه با کلیشهسازی. یک گزارش دولتی در سال ۲۰۱۴ در فرانسه با موضوع «مبارزه با کلیشهسازی»[۸] چاپ شده است؛ در توصیۀ ۱۸ این گزارش، پیشنهاد ایجاد تساوی بین دختر و پسر در سیستم آموزش و پرورش فرانسه داده شده است و در ادامۀ این پیشنهاد آمده است که در این راستا باید کتب درسی به طور مداوم مورد بازبینی با هدف بررسی «عدم کلیشهسازی» و همچنین «ارزش نهادن به زنان» باشند. در این گزارش کلیشهها به طور عام، آنچه که اختلاف بین زن و مرد را ایجاد میکند عنوان میشود؛ این کلیشهها ممکن است کلیشههای مثبت یا منفی باشند؛ نمونهای از کلیشۀ منفی که در این گزارش آورده شده است این است که «زن‌ها حس جهت‌یابی ندارند، چون خیابان‌ها را گم میکنند»؛ و مثال کلیشۀ مثبت نیز «مردها شایستگی کارهای تکنیکی را دارند» ذکر شده است. هرچند این کلیشه مثبت است، اما به این مفهوم است که چون مردها اینگونه هستند پس زنها شایستگی کارهای تکنیکی را ندرند. مثال دیگر، «مردها زیاد هیجانی نیستند»، یعنی زنها خیلی احساسی هستند؛ اینگونه کلیشهها یک جنسیت را ضعیف می‌کند؛ در این گزارش خواسته شده است با آن‌ها مبارزه شود.

نویسنده در کتاب لکلکی در کار نیست یک‌سری تصاویر را گذاشته و عنوان میکند دخترها این کار را میکنند و پسرها این کارها را؛ او با این کار سعی در نشان دادن تشابههای دو جنس و کاهش تفاوت جنسیتی در ذهن کودک را دارد؛ به‌عنوان مثال، در کتاب آمده است که دخترها میرقصند، پسرها میرقصند، دخترها موهای بلند دارند، پسرها موهای بلند دارند و غیره، در ادامه نویسنده تفاوت دو جنس را به‌صورت تفاوت در اندام جنسی ذکر میکند. همانطور که ذکر شد، این تقلیل تفاوت جنسیتی در دو بُعد: چندفرهنگگرایی به جهت ایجاد فضای مناسب برای رشد و افزایش عزتنفس جنس ضعیفتر (زن)؛ کاهش حس عدمامنیت و افزایش عزتنفس به‌وسیلۀ عادیسازی بدن زن با همانندسازی برهنگی در مردان، عادیسازی روابط جنسی، مبارزه با کلیشهسازی در تبلیغات، رسانهها و جامعه به‌عنوان سیاستی مرجع و عُرفی در جوامع غربی پیگیری میشود.

اما در ایران مسائل اینگونه نمیباشد؛ اول اینکه در ایران حفظ حجاب الزامی است، در نتیجه، استفاده ابزاری از بدن زن نیز ممنوع است. در جامعۀ ایران حجاب و منع استفادۀ ابزاری از بدن زن دارای پیشینۀ تاریخی است، در زمان هخامنشی زنانی که حجاب نداشتند کنیز بودند (نوع نگرش و فرهنگ ما اینگونه است). دوم، بحث غیرت مردها است، اگر زنی به یکی از مردان خانوادۀ خود یا حتی کوچه و بازار بگوید فلانی فلان نگاه یا فلان حرف را به من زده است، این مردان بر اساس «غیرت» عکسالعملهایی را نشان خواهند داد که زیاد خوشایند فرد متعدی نیست.[۹] با توجه به اینکه «غیرت» در فرانسه حسادت[۱۰] نامیده میشود، در اینگونه موارد عکسالعمل بسیاری از فرانسویها متفاوت خواهد بود. سوم، در جامعۀ ما زن و مرد هریک تعریف مشخصی در خانواده و در اجتماع دارند، در جامعۀ ما مرد به‌عنوان سرپرست خانواده است، چه پدر یا همسر باشد؛ به‌عنوان مثال، زنی که از شوهرش طلاق گرفته و پدرش هم فوت شده، میتواند از حقوق پدر محرومش منتفع شود. چهارم، حمایت خانواده از زن در ایران قویتر است، البته ممکن است با تندباد غرب‌زدگی موجود در جامعۀ زنانی که در شهرهای بزرگ تنها زندگی میکنند معضلاتی مشابه زنان غربی داشته باشند.

۵-مشاهدات متفاوت

کتاب لکلکی در کار نیست، اندام جنسی مذکر و مؤنث و همچنین عشقبازی را به تصویر کشیده است؛ به نوعی، کودک غربی در موقعیتهای گوناگون، اینگونه تصاویر یا حتی موارد واقعی و به‌اصطلاح زندۀ برخی از صحنهها را در رسانهها، اماکن عمومی مانند مترو، استخرها و مراکز تفریحی و حتی در بسیاری از خانوادههای غربی از بدو تولد مشاهده میکند؛ در مقابل، مشاهدات کودک ایرانی بسیار محدود است، در اینگونه موارد، کودک ایرانی دارای حُجب و حیایی است که توسط والدین ایجاد شده است، توسط والدین روابط جنسی و حتی برخی از اندام غیرجنسی هم پوشانده میشوند. کودک ایرانی در مدارس تک‌جنسیتی آموزش میبیند و حساسیت زیادی در جامعه برای روابط دختر و پسر (به خصوص برای دختران) وجود دارد. آیا این دو کودک (ایرانی و آمریکایی) درک مشابهی از تصاویر کتاب خواهند داشت؟ تأثیر این کتاب در ذهنهای کودکان ایرانی و غربی با دو فرهنگ متفاوت چگونه است؟

در هنگامی که از ترجمۀ کتاب لکلکی در کار نیست در سایتهای مختلف تعریف و تمجید میشد (حدود تیرماه ۱۳۹۵) این نقد توسط نگارنده برای پژوهشکدۀ مطالعات اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد ارائه شد؛ در همان زمان نگارنده اطلاع یافت که کانال ماهوارهای BBC فارسی در برنامهای به معرفی کتابهایی که موضوعات جنسی را به کودکان در مدارس انگلیس آموزش میدهند، پرداخته است. برخی از تصاویر نشان داده‌شده در آن برنامه مورد اعتراض بینندگان آن کانال قرار میگیرد و ازاینرو در هفتۀ بعد مجبور به عذرخواهی از پخش این برنامه میشود؛ این مطلب نشان میدهد که جامعه نیز تحمل اینگونه آموزش‌های جنسی را ندارد. 

۶-انواع خانواده

بخشی از کتاب معرفی انواع خانواده که طیف وسیعی را شامل میشود را در بر میگیرد: زندگی با والدین بیولوژیکی، فرزندخواندگی، زندگی نزد سایر نزدیکان مانند پدربزرگ و مادربزرگ، خانوادههای تک‌والدی و والدین تکجنسی (همو سکسوال). این بیان در کتاب ناظر به معضلاتی است که حداقل در نگاه رسمی و مرجع برای فرزندان خانوداههای تکجنسی وجود دارد[۱۱] و جزء اهداف آموزش و پرورش چندفرهنگگرایی قرار گرفته است؛ به‌عبارت‌دیگر، فرزندان خانوادههای تکجنسی جزء اقلیتهایی محسوب میشوند که باید فضای مناسب برای رشد آنها ایجاد شود.

در ایران معضلاتی از این نوع که ذکر شد، نداریم و فقط یک نوع خانواده رسماً و عرفاً داریم که ماحصل ازدواج زن و مرد است و در مواردی نادر سرپرستی کودکان با آشنایان یا خانوادههای غیربیولوژیکی است. حالا چرا کودک ما باید در مواردی اطلاعات داشته باشد که اولاً مورد نیازش نیست و ثانیاً، علاوه بر منع دینی، مقبولیت اجتماعی نیز ندارد.

۷-مؤخره

در اینجا دو سؤال مهم ممکن است پرسیده شود:

۱.آیا کاهش تفاوت جنسیتی، افزایش عزتنفس در زنان یا افرادی که تمایلات متفاوت دارند و به رسمیت شناختن حقوق آن‌ها یا مبارزه با کلیشهسازی و غیره در ایران هم لازم است؟

۲.آیا در ایران هم این معضلات به نوعی در برخی موارد مشابه و برخی موارد دیگر به گونهای متفاوت وجود دارد؟ آیا نگاه ناقد ترجمۀ کتاب در این نقد که فقط بر روی معضلات غرب متمرکز بوده است، میتواند نگاه منصفانهای باشد؟

برای پاسخ از سؤال دوم شروع میکنیم. نگارنده به‌هیچوجه منکر وجود معضلات در جامعۀ خودمان نیست و معتقد است این معضلات در ابتدا باید ریشهیابی شوند و سپس نسبت به رفع آن‌ها با روش‌های مناسب برگرفته از تحقیقات پژوهشی اقدام گردد. آنچه که در اینجا به‌عنوان نقد آورده شده است، در واقع به نوعی لزوم وجود چنین کتابی (بدون در نظر گرفتن امکان اشکالاتی در محتوای آن) در جامعۀ آمریکا را تبیین میکند؛ به‌عبارت‌دیگر، این نقد بیان معضلاتی در جامعۀ آمریکا است که خانم روبی هریس را به نوشن این کتاب تشویق کرده است و همانطور که در آخر کتاب نیز آورده شده است، این کتاب مورد تشویق برخی از افراد در آمریکا قرار گرفته است. نقد نگارندۀ این متن به ترجمۀ کتاب است، زیرا اولاً، مطالب آن با فرهنگ ایران متناسب نیست، ثانیاً، معضلاتی که این کتاب سعی در تعدیل آنها دارد با معضلاتی که در جامعۀ ما وجود دارد همخوانی ندارد؛ ازاینرو، معضلات آمریکا متناسب با موضوع کتاب مطالعه است.

عدهای ممکن است به پاسخ فوق ایراد بگیرند که این معضلات در آمریکا هم به این شدت وجود ندارد. نگارنده تا حدی با پرسشگر موافق است، اما در بحثی که در زیر خواهیم آورد، میبینیم که نویسندۀ کتاب (روبی هریس) به نوعی با نگاه رسمی و مرجع مطالب را مطرح کرده است.

در مورد سؤال اول نیز باید گفت، اینکه «من» به‌عنوان یک شهروند با هر مقام و موقعیت، اندیشمند یا منتقد، «اینکه چه چیزی را لازم و ضروری میدانم»، نمیتواند به‌عنوان مرجع باشد. همانطور که در قسمتهای مختلف نقد ذکر گردید، برخی از تصاویر و یا اطلاعاتی که به کودکان یا حتی اجتماع داده میشود دارای پیامدهای روانی مهمی در ذهن مخاطب است؛ بنابراین، کسانی که در جنبههای مختلف بر روی جامعه تأثیرگذار هستند، مانند مدیران سیاستگذار، اندیشهورزان، علما و دانشمندان و اصحاب رسانه لازم است ذاتاً مسئولیتپذیر باشند و در شبهات توقف کنند؛ بدین معنا که مثلاً در اجرای سیاستی یا نشر اثری تأثیرات آن را بر روی جامعه به طور دقیق بررسی کنند و اگر شبههای در مورد تأثیر آن وجود دارد از آن صرفنظر کنند نه اینکه بخواهند با آزمون و خطا پیش بروند؛ این همان اصل ارزشمداری در علم است. سارتر در مصاحبهای تفاوت دانشمند[۱۲] و انتلکتوئل[۱۳] را این‌چنین مطرح میکند که دانشمند کاری را مطابق قواعد جهانشمول آن کار انجام میدهد، اما انتلکتوئل دارای تضادی درونی است که از تناقض قوانین جهانشمول کارش با قوانین درونیاش به وجود میآید، او از این تضاد رنج میبرد پس آن را افشا میکند.[۱۴] نکتۀ دیگری که از سخنان او در مورد انتلکتوئل تلویحاً میتوان برداشت کرد، لزوم ارزشمدار بودن علم است.  

در مورد کتاب لکلکی در کار نیست، مسلماً با تجربۀ تلویزیون BBC که در بالا ذکر شد، میتوان گفت که اکثر مردم شاید با دیدن این کتاب آن را از کودک خود دور کنند. خوشبختانه این موردی بسیار واضح است و طبق بیان ضربالمثل معروف «دم خروس بیرون زده است»؛ اما اولاً، همواره تأثیرات یک موضوع به این وضوح نیست و دوماً، ممکن است مترجم این کتاب، این ترجمه را به قصد خیر انجام داده باشد، پس چگونه میتوان درست را از نادرست تشخیص داد؟

جان دیویی فیلسوف اخلاق درستی را به ۳ نوع تقسیم میکند: درستی شخصی، درستی قابل تشخیص و درستی مطلق. او رسیدن به‌ درستی مطلق را غیرممکن میداند و درستی شخصی را غیرقابل استناد و در نتیجه درستی قابل تشخیص توسط عُقلا را درستی اخلاقی میداند؛ بنابراین، برای رسیدن به‌درستی قابل تشخیص نیاز به اجماع عُقلا داریم و این نیازمند به بحث و گفت‌وگو است تا به یک نگاه مرجع و رسمی رسید؛ این امری است که در کشورهای غربی پیگیری شده است و در مورد همین کتاب، خانم روبی هریس هم مطابق نظر رسمی و مرجع عمل کرده است؛ به‌عنوان مثال، او در کتاب به معرفی خانوادههای تکجنسی میپردازد.

 مطابق آمار در سال ۱۹۹۲ حدود ۵ میلیون نفر در آمریکا همجنسگرا (لیسبین[۱۵] و گِی[۱۶])، تراجنسی[۱۷] و دوجنسیگرا[۱۸] (این نوع گروهها را به اختصار LGBT گویند که از حروف اول هریک از این واژهها تشکیل شده است) بودهاند؛[۱۹] در سال ۲۰۱۱ طبق آمار مؤسسۀ گالوپ این تعداد به ۹ میلیون نفر افزایش یافته است که حدود ۳.۵ درصد جمعیت آمریکا است.[۲۰] اما نکتۀ جالب توجه این است که مؤسسۀ گالوپ اذعان دارد در ذهن آمریکاییها حدود ۲۵ درصد از مردم LGBT هستند! به‌عبارتی‌دیگر، در نگاه رسمی و سیاستهای این کشور و رسانه طوری تبلیغات شده است که مردم آمریکا پیشبینی بیش از اندازه دارند؛ تیتر سایت مؤسسۀ گالوپ در این مورد اینچنین است:

Americans Greatly Overestimate Percent Gay, Lesbian in U.S

هنگامی که یکی از مباحث در انتخابات ریاست‌جمهوری بحث در مورد وضعیت همجنسگراها است و یا در رسانهها به طور مرتب نمایشی از این افراد است، مسلماً این اغراق نمیتواند تصادفی ایجاد شده باشد؛ وگرنه حضور حدود ۳.۵ درصد از جمعیت یک کشور که چند درصد آن‌ها ممکن است زندگی مشترک داشته باشند و از این میان، تعدادی کودکی را به فرزندخواندگی قبول کرده باشند،[۲۱] نمیتواند در سیستم آموزشی آن کشور به‌عنوان یک معضل در نظر گرفته شود.

این مطلب لزوم وجود یک نگاه مرجع مورد قبول عقلا در جامعه که همه از آن تبعیت کنند را نشان میدهد. البته ساختن چنین نظری مسلماً نمیتواند مطابق سازوکاری باشد که در برخی کشورهای غربی وجود دارد. قبل از بحث در این زمینه لازم است به یک سؤال اساسی پاسخ داد؛ ممکن است عدهای بگویند حالا که ما برخی از معضلات خودمان را دقیقاً نمیشناسیم و مسلماً راه‌حلی هم برای آن‌ها نداریم، با توجه به پیشرفت غربیها در زمینههای گوناگون میتوان برای راه‌حل این‌چنین معضلاتی یا انتخاب برخی سیاستها به دانش و تجربۀ آن‌ها رجوع کرد و از راه‌حلهای آن‌ها استفاده کرد؛ بنابراین، بیان علمی این سخنان این سؤال است: «آیا میتوان معضلات خود را با فرهنگ دیگری حل کرد؟»

جواب به این سؤال را با بحث در مورد «عُمَر متین» که عملیاتی تروریستی را در کلوپ همجنسگرایان آمریکا انجام داد، شروع میکنیم. مطابق گزارش روزنامۀ لوموند، پدر و مادر او از افغانستان به آمریکا مهاجرت میکنند. پدر عمر متین به شبکۀ خبری NBC میگوید که در میامی «عمر» قبل از اینکه جذب گروه داعش شود دو مرد همجنسگرا را میبیند که یکدیگر را در آغوش گرفته و بوس میکنند و شوکه میشود.[۲۲] البته همسر سابق عمر متین در مصاحبه با روزنامۀ واشنگتن‌پست، عمر متین را اینگونه توصیف میکند که او فردی مقید و مذهبی نبوده، فردی نامتعادل و در خانه توسط او بدون دلیل مورد ضرب‌وشتم قرار میگرفته است.[۲۳] اگر در مورد سایر افرادی که عملیات تروریستی در فرانسه، آمریکا، انگلیس و غیره انجام دادهاند، نگاه کنیم، میبینیم که این افراد از مشکلات روانی و عدم تعادل ناشی از دوگانگی ناشی از تلاقی و ناهمخوانی دو فرهنگ رنج میبردهاند؛[۲۴] تربیت این افراد در مهد فرهنگ غرب و توسط این کشورها و با وجود تناقضات کمتری که در این کشورها در ناهمخوانی فرهنگی وجود دارد اینچنین ناموفق بوده است؛ حال نسبت به افرادی که در جامعهای چون ایران زندگی میکنند چگونه خواهد بود؟

 بنابراین، سؤال اصلی این خواهد بود: «آیا راهکارهای غربی قابل استفادهاند؟» این معضلاتی که در این کشورها وجود دارد چه مقدارش با ما همخوانی دارد؟ این لباس چقدر به اندازۀ قامت ما است؟ این سؤال در مورد خیلی از سیاستها مطرح است. ندیدن تفاوتهای فرهنگی باعث شده است نتایج مطلوب اندیشمندان یا سیاستگذاران اجرایی در بسیاری از سیاست‌ها حاصل نشود. بررسی علت به وجود آمدن این مسئله در نوشتاری دیگر پرداخته شده است.

ارجاعات:

 

[۱]  در ویکی‎‎پدیا، حقوق زنان در سال ۲۰۱۰ در آمریکا ۷۸% و در فرانسه ۸۰%  مردان آمده است:

https://fr.wikipedia.org/wiki/In%C۳%A۹galit%C۳%A۹s_de_revenus_salariaux_entre_hommes_et_femmes 

همچنین می‎‎توانید به گزارش زیر از روزنامۀ لوموند مراجعه کنید:

http://www.lemonde.fr/les-decodeurs/article/۲۰۱۵/۰۹/۲۲/salaires-les-ecarts-hommes-femmes-se-reduisent-sauf-pour-les-hauts-revenus_۴۷۶۷۰۴۵_۴۳۵۵۷۷۰.html

[۴] L’institut pour l’égalité des femmes et des hommes

[۵] Corine Van Hellemont Hilde Van den Bulck, L’image des femmes & des hommes dans la publicité en belgique

[۶] Lauren Rosewarne

[۸] Rapport relatif à la lutte contre les stéréotypes, Rapport n°۲۰۱۴-۱۰-۲۰-STER-۰۱۳ publié le ۲۰ octobre ۲۰۱۴

[۹]  این عکس‎‎العمل تقریباً در ایران امری عام است، هرچند که برخی مردان تظاهر به مدرن بودن کنند، مذهبی باشند یا نباشند یا خودشان خیلی از کارهای مشابه را انجام داده باشند. شاید یکی از دلایل آن ادعای شرافت و خودخواهی مردان باشد. دعواها، قتل‎‎های ناموسی و فیلم‎‎های چون قیصر، مؤید فرهنگی بودن این امر کشور ما است تا ارزشی بودن آن؛ هرچند که گاهی رنگ ارزشی می‎‎گیرد. 

[۱۰] Jalousie

[۱۱] April Martin, Issues for Lesbian- and Gay-Parented Families, http://parenthood.library.wisc.edu/Martin/Martin.html

[۱۲] Savant (Fr.)

[۱۳] Intellectuel (Fr.)

[۱۴] https://www.youtube.com/watch?v=FfSJadOqHeA

[۱۵] Lesbian

[۱۶] Gay

[۱۷] Transgender

[۱۸] Bisexual

[۱۹] Patterson, Charlotte. "Children Lesbian and Gay Parents." In Child Development, October, ۱۹۹۲, Vol. ۶۳, No. ۵, ۱۰۲۵-۱۰۴۲

[۲۱]  در آمار مشخص نیست چند درصد از این‎‎گونه افراد، خانوادۀ تک‎‎جنسیتی تشکیل داده‎‎اند و چند درصد نیز فرزندخوانده دارند!

[۲۴]  این موضوع هیچ تناقضی با موضوع قبلی که در مورد تبعیض و حس نفرت از آن در برخی مهاجرین گفتیم، ندارد، زیرا این حس ناشی از یک عامل بیرونی است، درحالی‌که در مورد حس ناهمخوانی فرهنگی، عوامل درونی در فرد مؤثرند؛ ازاین‎‎رو، جمع آن‌ها ممکن است. 

نظرات مخاطبان 1 2

  • ۱۳۹۵-۰۹-۲۷ ۲۰:۵۱ 0 2

    متاسفانه نه تنها این کتاب بلکه بسیاری از کتابهایی که حتی در زمینه << موفقیت >> در ایران ترجمه می شود با فرهنگ ما  همخوانی ندارد و بیشتر مربوط به جامعه آمریکایی است
                                
  • ۱۳۹۵-۱۰-۱۰ ۱۵:۵۹علی 5 0

    سلام.نقد این کتاب را در چند سایت خواندم.از اول شروع به کوبیدن می کنید و در اخر می گویید مناسب کشور ما نیست .خوب همه کتاب که مشکل نداره ان بخش هایی که مشکل داره را حذف کند و بقیه ان را در اختیار خانواده بگذارد.این مشکل فکر کنم به علت بستن چشم های خود بر حقیقت باشه.وقتی خانواده ها(بعضی و نه همه) سواد جنسی کافی ندارند و از فراهم اوردن شرایط مناسب برای انکه فرزند سوالات جنسی خود را بپرسد تفره می روند خوب مشخص که بچه ها سراغ اینترنت می روند و دیگر مشخص نیست که چه مطالبی را می خوانند.حالا اگر بچه ما فیلم های پ.. ببیند ما چه واکنشی نشان می دهیم?حداقل ما می دانیم در این کتاب چه نوشته شده ولی اطلاعات اینرنت که دیگر مشخص نیست .متاسفانه بعضی می گویند اطلاعاتی که در کتاب هست که بزرگسال ها هم نمی دانند خوب حالا شما چند سال از عمر وقت گذاشتید تا ان ها را یافتید.ضمنا پدر و ماد شما ان اطلاعات بر اثر نادانی به شما نگفتند حالا شما هم می خواهید مثل پدر و مادر خود عمل کنید.به نظر من بچه ما بداند چطور به وجود امده بهتره تا ما چشم خود بر حقیقت ببندینم و ببینیم بچه ما بخ خاطر نا اگاهی در این زینه تا اخر عمر خود ضایعه ای را با خود حمل کند.
                                

نظر شما